تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

مرجعیت شیعه در دو راهی سقوط یا مخالفت علنی

سروش. م
soroush@radiozamaneh.com

سوم خرداد ۸۹، هنگامی که تلویزیون رسمی ایران به‌صورتی زنده گفت‌وگوی مجری طرفدار ولایت با علی شمخانی را پخش کرد، همگان دیدند که این امیردریابان بود که در آن دیالوگ به تایید ضمنی اصلاح‌طلبان پرداخت و سعی کرد حتی از به‌کار بردن کلمه‌ی «فتنه» هم پرهیز کند.

این گفت‌وگو اما بیش از هر چیز یک نکته را آشکار کرد. اینکه در سطوح حاکمیت، افراد ذی‌نفوذی قرار دارند که مخالف تحرکات تمام عیار بخش فاسد سپاه هستند. آنان به گفتمان اصلی انقلاب باور دارند و معتقدند جمهوری اسلامی باید از چنگال افراطیون دور نگاه داشته شود. این اشخاص در بدنه‌ی میانی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی قرار دارند و در بزنگاه‌های خاص هم می‌شود انتظار داشت که اطلاعات لازم را به میرحسین موسوی انتقال دهند. فراموش نکنیم طیف عمده‌ای از سپاهیان و سرداران سپاه در زمانی که موسوی نخست وزیر آیت‌الله خمینی بود، شخصا از وی احکام ماموریت و انتصاب گرفته‌اند. آنها هشت سال مستقیما و بدون واسطه آیت‌الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت که مقامی تشریفاتی داشت با نخست وزیر در ارتباط بودند و شخص میرحسین هم ترجیح می‌داد مسائل را با آیت‌الله خمینی حل کند تا رییس جمهور. قواعد با زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی فرق می‌کرد و همه چیز در تاریک‌خانه‌ها نبود. نخست وزیر اطلاعات کاملی داشت. بنابراین نفوذ این رهبر سبز در بدنه و ارکان تشکیلات حاکمیت انکار ناشدنی است. چنان‌که در سخنان وزیر اطلاعات دولت دهم هم اشاره‌ای ضمنی به این مساله شده بود که دوربین‌های امنیتی بسیاری از چهره‌های اطلاعاتی را در آشوب‌های خیابانی شناسایی کرده‌اند. همچنین پایگاه رجانیوز، یکی از سایت‌های افراطی حامی دولت هم زمانی نوشت که شعار «مجتبی بمیری؛ رهبری را نبینی» توسط تیمی از اطلاعاتی‌ها طراحی و سپس به خیابان‌ها کشیده شد.

همچنین در کنار این افراد «خواص بی‌بصیرت» قرار دارند. مراجع و بسیاری از روحانیون بلند پایه که در طول سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی عهده‌دار مناصب حکومتی بوده‌اند، چندی پیش از سوی آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان «خواص بی‌بصیرت» معرفی شدند؛ چراکه حاضر نشدند در جهت «فصل‌الخطاب» بودن رهبری وی گام بردارند و با سکوت معنادارشان، اعتراض و مخالفت خود را نشان دادند.

این دو طیف؛ یعنی برخی سرداران و امنیتی‌های با سابقه همراه با بسیاری از مراجع و روحانیون بلندپایه به عنوان اصلی‌ترین معضل و مشکل آیت‌الله خامنه‌ای درآمده است. این دو طیف؛ همان برگ برنده‌های میرحسین موسوی است که این نخست وزیر دهه‌ی شصت هم با رفتارها، بیانیه‌ها و مواضع هوشمندانه‌اش تاکنون نشان داده که به خوبی از این دو کارت استفاده می‌کند.

ساده‌انگارانه است اگر بگوییم مثلا عدم دستگیری میرحسین موسوی مربوط به اعتراضات مردمی و نارضایتی‌های پس از آن است؛ در واقع موضوع فراتر از اعتراضات مردمی است. خشونت‌های بکار گرفته شده در تجمعات قبلی معترضان نشان داد که جمهوری اسلامی از سرکوب عریان واهمه ندارد و هر زمان که لازم بداند از این روش استفاده می‌کند. پس جنگ اصلی که از مدت‌ها پیش از انتخابات آغاز شده بود، نه تحمیل یک رییس جمهور به مردم، بلکه مبارزه‌ی حاکمیت برای یک‌دستی کامل بود. در این ستیزه صلحی وجود ندارد و به‌یقین یک طرف باید پیروز شود و طرف بازنده هم برای همیشه حذف خواهد شد.

با همین نگاه اکنون به مساله‌ای که دیشب اتفاق افتاد بپردازیم. هتک حرمت و تخریب اموال یکی از مراجع تقلید شیعه که چندی پیش هم از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که یک تشکیلاتی حکومتی است خلع مرجعیت شد.

نیمه‌شب گذشته عده‌ای از لباس شخصی‌ها مقابل منزل آیت‌الله صانعی تجمع کردند و به بهانه‌ی حضور مهدی کروبی در منزل وی، به سردادن شعارهای افراطی مبادرت ورزیدند. آنها فارغ از هرگونه برخورد نیروهای انتظامی، به سهولت به بیت آیت‌الله صانعی حمله کردند و به تخریب اموال ایشان دست زدند. متعاقب آن، بیت آیت‌الله منتظری هم پلمپ شد. شعاردهندگان که با توجه به شعارهای رادیکال‌شان نمی‌توانستند بدون هماهنگی اقدام به این کار کرده باشند، با سخنان و شعارهای تندی اعلام کردند که بیت آیت‌الله صانعی «خانه ضرار و فساد» است؛ نوه‌ی آیت‌الله خمینی، «نانجیب» است و «اجازه نخواهند داد حسن خمینی از مهرماه در فیضیه به تدریس بپردازد.»

پرسش اصلی این است که چرا برخورد با آیت‌الله صانعی که مواضع‌اش از سال‌ها پیش مشخص بود در این مقطع اتفاق افتاد؟

همان‌طور که در بالا اشاره کردم یکی از دو طیف مخالفان رهبری، یا به بیان دقیق‌تر، مخالفان ماجراهای پس از انتخابات، خواص بی‌بصیرت و بسیاری از مراجع هستند. سایه سنگین مراجع پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری برای رهبر جمهوری اسلامی بسیار نمود داشت. پیغام‌ها دفتر رهبری و گسیل واسطه‌ها برای تایید گرفتن ثمری نداشت و آیت‌الله خامنه‌ای ناگزیر شد در سخنرانی‌های عمومی‌اش به این مساله بپردازد که «بصیرت» لازم است و «خواص نباید سکوت کنند»؛ اما باز هم این مراجع بودند که با سکوت خود به اعتراضی ضمنی پرداختند.

اگرچه بسیاری از مراجع پس از انتصاب آیت‌الله خامنه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی می‌دانستند که این قبا بر قامت او راست نخواهد آمد، و حتی دو تن از مراجع پس از این انتصاب صراحتا رهبر تازه منصوب شده را «حجه‌آلاسلام» خطاب کردند، اما در سال‌های اخیر او را به عنوان «حاکم بلاد اسلامی» پذیرفته بودند. بنابراین با کناره‌گیری مطلق از عالم سیاست به کار خویش مشغول بودند و برخی نیز با ایهام و اشاره‌ای؛ سعی داشتند بعضی از نارضایتی‌های خود را اعلام کنند. البته این نارضایتی‌ها هیچگاه دامن رهبری را نگرفت و مراجع همیشه این منطق را رعایت می‌کردند که همه باید تابع ولایت فقیه باشند.

اما نتیجه‌ی انتخابات ریاست جمهوری، و متعاقب آن ظهور جنبش سبز و سرکوب‌ها و خشونت‌ها باعث شد تا مراجع نارضایتی خود را با واسطه و باز هم با ایهام به رهبری جمهوری اسلامی اعلام کنند. این مساله در طول یک‌سال پس از انتخابات در کش و قوس بود. آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله امینی دو تن از روحانیونی که ذی‌نفوذ بودند از امامت جمعه قم استعفا دادند و آیت‌الله دستغیب، آیت‌الله بیات زنجانی و نیز آیت‌الله صانعی به مخالفت علنی برخاستند. عده‌ی دیگری از مراجع نیز با عدم پذیرش احمدی‌نژاد، به فصل‌الخطاب بودن رهبری وقعی ننهادند.

این نارضایتی‌ها ادامه داشت تا ماجرایی که در مراسم سالگرد آیت‌الله خمینی برای نوه‌ی او، سید حسن خمینی اتفاق افتاد. محکومیت سنگین آن اتفاق توسط بیشتر مراجع و روحانیون ارشد قم، به خصوص کسانی چون آیت‌الله موسوی اردبیلی، آیت‌الله محمدی گیلانی و ... سخت بر رهبری و حاکمیت قدرتمند گران آمد. پس باید به شکلی به همه‌ی مراجع هشدار می‌دادند که مراقب باشند.

فراموش نکنیم در مصاحبه‌ی تصویری اخیر مهدی کروبی و میرحسین موسوی، کروبی به نکته‌ای اشاره کرد. او گفت مراجع حرمت دارند و نمی‌توانند مانند او باشند که به در خانه‌های‌شان بیایند و به شعار و... بپردازند. واقعیت این است که این مساله برای مراجع دشوار است و همیشه واهمه‌ی این را دارند تا مبادا آنچه که بر آیت‌الله منتظری رفت بر بیت آنان نیز روا داشته شود. پس همیشه ملاحظه می‌کردند و حاکمیت هم حالا از همین نقطه ضعف استفاده کرده است.

در واقع حاکمیت با ترتیب دادن یک نمایش مقابل دفتر آیت‌الله صانعی به دیگر آیت‌الله‌های مهم این پیغام را داد که هیچ ملاحظه‌ای در کار نیست. اگر زمانی مراجع در همه‌ی شئون حرمت داشتند؛ اکنون ما خودمان می‌توانیم این حرمت‌ها را بسازیم یا به کناری نهیم. قدرت دست ماست؛ پس مراقب باشید. ماجرای دیشب جدای از هتک سابقه‌دار مرجعیت شیعه در جمهوری اسلامی، پیامی آشکار به تمامی آیت‌الله‌های ارشد قم است. اینکه مدارایی در کار نخواهد بود.

بنابراین اکنون مراجع و روحانیون پرنفوذ به خوبی دریافته‌اند که مخالفت هزینه دارد؛ و صرف مرجع بودن، باعث مصونیت نمی‌شود. پس با یک دو راهی دشواری روبرو هستند. یا باید از این پس ملاحظه کنند و یا با صدایی بلند، و نه ایهام و اشاره به اعتراض برخیزند.

راه اول، سقوط مرجعیت شیعه را به دنبال خواهد داشت و راه دوم به تمامی به نفع جنبش سبز است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

مطلب بسیار خوبی بود. ممنون از نویسنده و رادیو زمانه بخاطر واکاوی این نکته بسیار مهم و حیاتی در دوره معاصر سیاسی.

-- سعید ، Jun 14, 2010

‫مرجعیت نشان داده همیشه پای اسلام که بیاد وسط مخالفت میکنه‬

-- متین ، Jun 14, 2010

البته این را هم من اضافه کنم در صورتی که مراجع بیعت کنند بعد از تائید و ساخت چند مرجع توسط انها بعد اقدام به حذف مراجع مخالف میگردد

-- هبوط ، Jun 14, 2010

چه ساده انگارانه مرجعیت شیعه را مختص به ایران نموده اید حال آنکه با حوادث اخیر بحث تغییر موج مرجعیت از قم به نجف مشهور شده و اساسا نجف مرکز ثقل مرجعیت شیعه شناخته شده

-- مصطفی ، Jun 14, 2010

بله, ولی مرجعیت سیاسی هنوز قم است

-- مینوچهر ، Jun 14, 2010

نویسنده به تاریخ روحانیت اگر واقف می دانست که ایهام و اشاره روحانیون و بقول ایشان مراجع، بابت اینست که اینها به خوبی می دانند که اعتراض کردن هزیه دارد و هزینه سنگینی دارد! تاریخ روحانیت در ایران بسادگی این را نشان می دهد و در طی این 30 سال گذشته، این مسئله همواره بوده است.

این ملاها بسیار دیده اند که همقطارانشان وقتی نابجا عمل کردند، توسط حکومت ترور و حتی اعدام شدند.

حالا دیگر 30 سال پیش نیست که اینها ادعا کنند، این حکومت اسلامی نیست! 30 سال حکومت اسلامی بود و بنام اسلام کلی جنایت کردند و ملاها ساکت بودند، چون به نفعشان بود! حالا این ادعاهای پوچ اینها را کسی تحویل نمی گیرد. خودشان اینرا خوب می دانند. سکوتشان بی دلیلی نیست، کسی وقعی به وجودشان نمی نهد، باور نمی کنید، امتحان کنید.

-- نامی ، Jun 14, 2010

از اول هم معلوم بود که مرجعیت شیعه نه در قم و نه در نجف مهم نیستن و بازیچه دست عوامل خارجی اند. انقدر هم نگید مرجعیت، انقلاب 57 هم با همکاری مردم و تمام گروهها شکل گرفت و مرجعیت فقط سود برد ! این همه که اینها دم از عاشورا می زنن همشون حاضرن همه بمیرن ولی آبروشون لکه دار نشه یا جان و مالشون به خطر نیفته. بس کنید دیگه با این اسلام .... تا کی با این تناقضات رفتاری می خواهید ملت رو خر کنید ؟ همش از روز اول جنگ قدرت بود و مافیا. ...این وسط فقط مردم دارن قربانی می شن.

-- یک ایرانی ، Jun 14, 2010

انقلاب اسلامی و همه ی اتفاقات بعد از آن گرچه آسیب بسیار زیادی به بافت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران وارد آورده و می آورد، ولی دست همه ی رهبران دینی را نزد مردم ایران باز کرد و امیدواریم که این امر باعث بهم خوردن نظام خفقان آور دین سازمان یافته در ایران شود تا مثل اروپای قرن هفدهم دین برای همیشه از سیاست و علم بکناری رود.

-- حسن ، Jun 14, 2010

حقیقتا بهترین نقدی بود که خواندم و بسیار موشکافانه بود/مرسی از شما

-- سعید ، Jun 14, 2010

حالا تکلیف این وسط چیه؟ باید چی کار کرد؟ سمت رفت گروهی از حاکمیت که مثل شمخانی فکر می کنن؟...

-- بابک ، Jun 15, 2010

تازه این قضیه امام مصباح را هم در آورده اند. آیا کوتاه آمدن ها منجر به تلفات غیر قابل جبران نخواهد شد که بمراتب از هزینه های کنونی برای ملت بسیار سنگین تر خواهد بود؟!
روحانیت نشان داده است که بیشتر از آنکه به صلاح مردم بیاندیشد به فکر حفظ قدرت در دست خودش است.

-- احمد ، Jun 15, 2010

مراجع همه به نوعی دشمن ایرانند ما روی کمک این ها به ایران نباید حساب کنیم پس هر دسته و گروهی شان که از بین برود در نهایت به نفع ایران است تا مردم این دفعه گیر جماعتی دیگر از این بیکاره ها نیافتد.
زنده باد سکولاریزم

-- بدون نام ، Jun 15, 2010

مکارم ...شیرازی کجاست تا از مرجعیت شیعه حمایت کند!!!!!؟؟؟؟؟

-- arash ، Jun 15, 2010

آن کسانی که ادعا می کنند مرجعیت شیعه در حال انتقال به نجف است یا بر ترجیح نجف بر قم اصرار دارند باید پاسخ دهند این انتقال از نظر علمی مد نظر است یا سیاسی؟ از نظر علمی بر آگاهان و متخصصان علوم حوزوی مخفی نیست که در قم مراجعی به مراتب عالم تر از موجودین در نجف حضور دارند (از آیت الله العظمی منتظری می گذریم که یا استاد و یا در حکم استاد مراجع قم و نجف به شمار می آمدند) و اگر منظورشان در بعد سیاسی و شجاعت سیاسی است بفرمایند مراجع نجف در این مدت در کدام موضوع سیاسی که نیاز به اظهار نظر آنها بوده نظر داده اند؟ نمونه اش همین حوادث یک سال اخیر در ایران است.
بنابراین کسانی که نجف را مقابل قم مطرح می کنند نوعا از یک تاکتیک در بیان اعتراض بهره می گیرند وگرنه کارنامه نجف در عصر حاضر غیر قابل دفاع است.

-- محمد ، Jun 15, 2010

مخالفت مراجع در غیاب یک روحانی مشروع در صدر رژیم ایران ....تیرخلاص به حکومت مذهبی در ایران است..... بحران مشروعیت جدی گریبان گیر نظام اسلامی است ....

-- بدون نام ، Jun 15, 2010

با سلام . هر چند در این روزهای سحت و سرنوشت ساز جنبش ازادی خواهی ملت ایران جهت رسیدن به اهداف حود نیازمند جذب حداکثری تمام مخالفین از جمله رو حانیت شیعه دارد. وتی ارزو ی روزی را دارم که بساط اخو ند واخوند بازی از ایران عزیز برچیده شود . تا شاهد زایش نو و اغاز رنسانس ایران باشیم.

-- بدون نام ، Jun 15, 2010

اصلا پیدایش دین برای قدرت نمائی بوده و نه برای معنویات و وجود خدا.و هنوز هم همین هست.مذهب سمبل یک گروه هست و نه خدا.وجود خدا و معنویات هیج ربطی به دین ها و مذهب ها نداره.اینها روشهای قدیمی برای تشکیل گروه و حذب بوده تا برای بقیه قدرتنمایی کنند و از نادانی مردم به نفع خودشون استفاده کنند.هنوز هم همین هست.و گرنه هر کی میخواد به خدا برسه فقط در سکوت و تمرکز میرسه نه در هیاهوی مسجد و کلیسا و ...این محل ها رو از اول درست کردن که مردم رو جمع کنند و شستشوی مغزی بدند تا براشون بجنگند و طرف مخالف و بترسونند.و گرنه هر کی دنبال خدا و دنیای بعد زندگی هست میره در سکوت راز و نیاز میکنه تا بتونه وجود خدا رو حس کنه..

-- نازی ، Jun 15, 2010

نقد جالبی بود. ممنون

-- بدون نام ، Jun 15, 2010

تا آنجا که من مطالعه کرده ام اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در حوزه درس فقه و اصول خوانده اند، درون پارادایم خاص فکری ای "می زیند" که به راحتی راه به پلورالیسم معرفتی و اندیشه و عقل ازاد از روابط قدرت نمی دهد. از ازاد مردی مانند مرحوم منتظری گرفته تا مجسمه های از خودبیگانه در قدرتی مانند آقایان مصباح و نوری همدانی و از قم تا نجف، بسیاری در فقه و اصول شان درگیر اندیشه های قرون وسطایی معطوف به قدرت اند. یعنی همان اندیشه ای که شیعه دوازده امامی به قرائت خاص خودشان را برترین انسان با بالاترین حقوق می داند، دگرباشی را نفی می کند و اصولا قائل به اصل برابری در حقوق اعم از مسلمان و کافر نیست. به روایت دیگر، همگی در قفس تنگ فلسفه و منطق دوالیستی باقی مانده از یونانیان و سپس امثال غزالی و فارابی گیر کرده اند. در اینجا فقط با یک تغییر پارادایمی است که می توانند رها شوند و البته این کار هم از عهده کسانی که بیش از 40 سال دارند به ندرت شاید ساخته باشد. نسل جوان حوزه و دانشگاه شاید بتواند به این هدف برسد به شرطی که راه خود را به جریان ازاد اندیشه ها و اطلاعات در دنیا بازتر کند. این تحول همان چیزی است که می شود اسمش را رنسانس اسلامی گذاشت. زیاد روی آنها که در حال حاضر به نام مرجعیت معروفند، از موافق و مخالف ولایت فقیه، حساب باز نکنیم. برای مثال آقای سیستانی در نجف اگر چه مخالف ولایت فقه به سبک آقای خمینی است ولی در نهایت وقتی سخن از چارچوبهای قدرت می رود او هم دست از آرزوی اسلام شدن تمام عیار عراق زیر پرچم مرجعیت شیعه و اجرای احکام نابرابر همان فقه سنتی نمی کشد.
جنبش سبز ملت ایران باید خودجوش باشد تا بتواند حوزه ها را هم سبز کند و به آنها نیز راه رهایی از متافیزیک قدرت محود و بسته افلاطونی و منطق صورت پرور ارسطویی بیاموزد

-- رضایی ، Jun 15, 2010

اقای متین که این را نوشتی (مرجعیت نشان داده همیشه پای اسلام که بیاد وسط مخالفت میکنه) پس این ٣٠ سال که بنام اسلام این همه جنایت کردن این مرجعیت اسلام را در خطر ندیده بودن حالا که مردم صداشان بلند شده و حکومت در خطر نابودی قرار دارد و این اقایان از ترس اینکه گرفتار مردم بشوند و مثل شیخ فضل الله نوری بدار کشیده شوند شروع به اعتراض کردن مرجعیت دیگه اعتبار خود را در بین اکثریت مردم از دست داده اند و این خود را در زمان ازادی ایران بخوبی نشان خواهد به نظره من باید اخوندیسم را در ایران بکلی نابود کرد و دین مردم را به خوده مردم واگذار کرد و انسانیت و قانون را در جامعه تبلیغ کرد روحانیت تا بوده به ظرره کشور بوده

-- k.k ، Jun 15, 2010

مرجغیت دوره گذار خود را در این سی ساله طی کرده&این یک اصل طبیعی است که مرجعیت سود و زیان حرکاتش را در برابر حکومت بسنجد وعمل کند&توجه کند سکوتش یا اعتراضش کدامیک بیشتر به صلاح مسلمین است&حالا بخشی از افراطیون حاکمیت را کاملا قبضه کرده اند و بیشتر حرکاتشان کاملا به ضرر دین ومردم تمام می شودالبته قبلا هم همین بود اما چون حساسیت وجود نداشت به چشم نمی آمد حالا پس از سی سال افراطیون طوری عمل می کنند که حقایق به چشم می آید پس دوره گذار به انتها رسیده و مراجعی که آزاد اندیش هستند متوجه خطرات استبداد دینی در همه جوانب
بویژه خطر تحریف شدن اصل مذهب شیعه شده اند پس شروع به واکنش نشان دادن نسبت به حاکمیت کرده اند با افراط بیشتر حاکمیت واکنش روحانیون دگر اندیش هم تند تر خواهد شد واین تماما به نفع جنیش سبز به ویژه طیف مذهبی جنبش است چون در صورت پیروزی جنبش می توانند تفاوت مذهبیون واقعی را با فاشیست های مذهبی نما به همه ثابت کنند و در عرصه سیاست باقی بمانند

-- رهجو ، Jun 15, 2010

درست است، اگر یادمان باشد در سالگرد شهادت شهید باکری موسوی به دیدار خانواده ایشان رفت، درست همان زمان جمع زیادی از سردار جنگ به خانه این شهید رفتند و حضور هم زمان موسوی و سرداران جنگ(شمخانی حضور داشت) یک تصادف نبود، این پیام مهمی به حاکمیت داد که در صدد دستگیری موسوی بود.

-- محمد ، Jun 16, 2010

بسیار عالی بود
ممنون از نویسنده ی باهوش و ممنون از رادیو زمانه

-- کیمیا ، Jun 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)