خانه > گوی سیاست > ایران > «مبارزه را به تقابل اسلام و سکولاریسم نکشیم» | |||
«مبارزه را به تقابل اسلام و سکولاریسم نکشیم»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comشاید حتی یک روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم، هیچیک از تحلیلگران سیاسی نمیتوانستند پیشبینی کنند که این انتخابات موجب پیدایش جنبشی در ایران میشود که در تمام وقایع و رویدادهای اجتماعی و سیاسی کشور حضور داشته باشد و به مسالهی روزمرهی حکومت تبدیل گردد.
ولی این اتفاق افتاده است و این جنبش که سرانجام خود را به نام «سبز» تثبیت کرده است، در هر فرصتی اعلام وجود میکند. البته همواره به درجاتی سرکوب میشود و فهرستی از زندانیان، آزاد شدگان و در معرض دستگیری را در درون خود جای داده میدهد. پرسش این است که کار رویارویی حکومت با این مخالفان و منتقدان، به کجا خواهد کشید. پرسشهایی را که در این زمینه طرح است، با آقای تقی رحمانی، نویسنده و فعال سیاسی ملی مذهبی در تهران، طرح کردهام. تقی رحمانی روشنفکری است که در زندگینامهی او میتوان دید که بیش از یک سوم از عمر خود را در زندان گذرانده است. وقتی از سرانجام خشونت دولتی در برابر مردم میپرسم، ایشان به مورد اخیر، یعنی تظاهرات سیزدهم آبان اشاره میکند و میگوید:
سیزده آبان از نوعی خشونت خاص حکایت میکرد. خشونتی که سعی میکرد شدت داشته باشد، ولی خونین نشود. خونین به مفهوم بهکارگیری اسلحه که معمولا در ایران، پیش از انقلاب نیز متداول بوده و پس از انقلاب هم در موارد مختلف کاربرد آن را دیدیم. به نظر من، این شاید نوعی رفتار حساب شده با در نظر گرفتن افکار عمومی جهانی و افکار مردم است. با وجود شدت عمل و زدن به خصوص خانمها و دختر خانمها که در سنت مذهبی ما امری بسیار مذموم است، نوعی خشونت کنترل شده اعمال شد که حتی نمایندههای اقلیت مجلس هم از مقامات مسئول در مورد آن توضیح خواستند. اما خشونت کنترل شده چه نوع تعریفی است؟ به هرحال الان خشونت دولتی داریم؛ این خشونت قرار است به کدام سمت برود؟ وقتی از خشونت کنترل شده میگویم، منظور این است که معمولا در گذشته حتی در کوچکترین تظاهراتهای خیابانی کشته داشتیم. در ۱۳ آبان هنوز گزارشی از کشته شدن افراد نیامده است. هرچند زخمی و خونین شدن در اثر این خشونت کنترل شده که درست هم نبوده، در کار بوده است. این نوعی رشد را میرساند. اما پیشبینی این که به کجا میرسد، شاید زود باشد. در این میان تعیین مرحله خیلی مهم است. آنچه مشخص است این جنبش دیگر دفع نمیشود. محو هم نمیشود. این باید هضم بشود، ولی بازی بُرد بُرد بشود. این بهترین حالت است. ما میتوانیم حالتهای گوناگون و سناریوهای گوناگونی را درنظر بگیریم که حاکی از نوعی رفتار مدنی باشد؛ همان رفتار روز قدس که افراد مختلف با دیدگاههای مختلف، هماهنگ و در کنار هم شعار میدهند. در عین حال که با هم اختلاف دارند. آقای رحمانی این حالت ایدهآل است؛ اما آیا چشمانداز قابل رؤیت این هست که ما به سمتی که شما اشاره میکنید، برویم؟ مخالفان حکومت در کنار موافقان حکومت و اتفاقی هم نیفتد؟ و خشونت حتی کنترل شده که به هرحال به زخمی و خونین شدن آدمها منجر میشود، به کار گرفته نشود؟ به نظر من، اگر ما درست عمل کنیم، جامعهی ما یک سری رفتارها را پشت سر گذاشته است. یک انتخاب استراتژیک کنیم؛ ما به بازی خشونت وارد نشویم، حتی اگر با ما خشونت ورزیدند. ولی روی خواستههای خودمان بایستیم. اینها چشماندازهای جدید مبارزهی مدنی است. مبارزه را به تقابل اسلام و سکولاریسم نکشیم، به تقابل مذهبی و غیرمذهبی نکشیم. از نگاههای کلان حرکت نکنیم، خواستههای مشخص بخواهیم؛ مانند آزادی بیان و حق تجمع. حال با چه ایدئلوژیای، آن بحث دیگری است. اگر ما این ظرافتها را رعایت کنیم و مراحل را نسوزانیم، چشمانداز هست. فکر میکنید این رفتار مدنی با مشخصاتی که شما اشاره میکنید و دائما به منتقدین و مخالفان دولت توصیه میشود، موجب میشود که حکومت نیز به مبارزهی مسالمتآمیز و نقد مسالمتآمیز وارد شود؟ اگر رفتاری که توضیح دادم انجام بگیرد، ما وارد یک مرحلهی فرسایشی میشویم. آنها میخواهند جنبش سبز را فرسوده و در عین حال، شقه شقهاش کنند. نوعی رادیکالیسم را از آن بیرون بکشند، سرکوب کنند و اکثریت را منفعل کنند. این صورت مسالهی آنها است. در وهلهی اول، این صورت مساله باید خنثی شود. آن هم از این طریق که ما باید به هیچ وجه وارد این بازی نشویم. یک بار در انقلاب این کار را کردیم و نتیجهی خوبی به دست نیاوردیم. این یک سناریوی جدید و نوعی رفتار مدنی جدید است. در صورت انجام این برخورد مدنی دو اتفاق میافتد؛ یا خودبهخود جناحهایی از آن طرف به همدلی با این طرف برمیخیزند و دیگر این که فرسایش را آنها پیدا خواهند کرد. نوع ادبیات گاندی و ماندلا را که ادبیات دشمن درست کن نیست، با نوع ادبیات رهبری که در مواجه با جناح مقابل به برخورد فرد با فرد کشیده میشود، مقایسه کنید. جنبش سبز هم همهی مردم ایران نیست، ولی گسترده است و این امتیاز آن است. یعنی اگر بخواهد در عین حال، همهی مردم ایران را نمایندگی کند، آن موقع شرایط دیگری حاکم است. مساله این است که همهی تعیین شما برای رفتار جبههی مخالفین و منتقدین است. در رفتار آن طرف، چه تاثیری میتوان گذاشت؟ بخشی از مساله را ما تعیین میکنیم و بعد میتوانیم روی جریان مقابل نیز تاثیر بگذاریم. مهم یک انتخاب استراتژیک است. ما از رفتارهای انقلابی، دستآورد ملموس قابل تکیه به دست نیاوردهایم. اگر این را قبول کنیم، پس راه مدنی سیاسی را باید پیش بگیریم. راه مدنی سیاسی این الزامات را نیز با خود دارد. به نظر میآید که در مجموع، مردم همین راه سیاسی مدنی را در پیش گرفتهاند. اما آیا تاثیری حتی اندک را که از نظر شما در جناح مقابل باید بگذاریم، گذاشته است؟ رفتارها به هم خیلی تاثیر میگذارد. ریزش نیرویی که امروز در جناح مقابل هست، با پیش از این قابل مقایسه نیست. مطبوعات جناح طرفدار کنترل و سرکوب از این طرف ناامید شدهاند و فقط به دنبال حفظ نیروی خود هستند. این نشان میدهد که این رفتار اثر داشته است. قاعده به این شکل نخواهد ماند که هربار مردم بیایند خشونت نورزند و آنها خشونت کنند. بلکه عدم خشونت مردم تاثیر متقابل خواهد گذاشت. یعنی به نظر شما، رفتار آنها تعدیل خواهد شد. من معتقدم که یا رفتار آنها تعدیل میشود و یا آن هستهی سخت تنهاتر میشود و موازنهی قوا تغییر پیدا میکند. یک موقع طرف مقابل را نابود میکنی، یک موقع طرف مقابل را به تعامل میکشی، او را به گفتوگو میکشی. در انقلاب طرف مقابل را میاندازی. وقتی میاندازی، باز هم باید مرتب بیاندازی و تا ابد این بازی ادامه دارد. چنان که در این سی سال تا امروز هم ادامه داشته است. البته امید هست که قدرتمندان به درایت و تعامل برسند. ولی طرف دمکراسی خواه هم میتواند با انتخاب استراتژی صحیح، راه تعامل را بازتر کند. این ویژگی این جنبش میتواند باشد؛ یعنی بازی بُرد− بُرد، بدون حذف کسی، ولی تعامل. منتهی، این بازی حوصله و نوعی سماجت میخواهد و درعین حال، نوعی زبان حماسی، عاشقانه و دوستانه را نیاز دارد. ما نیامدهایم حماسهای فقط با مرگ دیگری بیافرینیم، آمدهایم حماسهای دوستانه بیافرینیم. یعنی میخواهیم به همه بگوییم: هرکس سرجای خودش نکو است. به نظر من، اگر این راه را انتخاب کنیم و ادامه بدهیم و وارد دعواهای ایدئولوژیک نشویم و به بنیادها و مبانی بپردازیم، چشماندازی است که میتواند موفق باشد. ما راههای قبلی را رفتهایم، نتیجهی شیرینی به دست نیاوردهایم. آقای رحمانی، خیلی صحبت از عدم مشروعیت دولت دهم و تقاضای برکناری این دولت میشود. اما امکان دارد این دولت چهار سال خود را طی کند. در این صورت، به نظر شما در این چهار سال، جنبش سبز استحاله پیدا میکند یا قویتر میشود؟ پیشبینی آینده بسیار سخت است؛ ولی به نظر من، جنبش نیاز به هدفگذاری دارد. هدفگذاری یک جنبش مدنی، نحوهی مواجه با انتخابات یا مواقعی که حاکمیتها معمولا به رأی مردم نیاز دارند. جمهوری اسلامی ایران، به هرشکل به رأی مردم نیاز دارد. در تعامل با غرب نیز به این مساله نیاز دارد. من قبل از انتخابات نیز به این مساله اشاره کردم که مردم میتوانند رأیشان را آگاهانه به این حاکمیت بدهند و در مقابل آن امتیازات قابل توجهی بگیرند. استراتژی مدنی، استراتژی استمرار و مواجههی بزنگاهی است. مواجههی بزنگاهی برای زدن و کشتن نیست، برای این است که بگوید من حقی دارم؛ حقم را بده. بخشی از این حق میتواند در انتخابات به دست بیاید. جنبش الان از احزاب گستردهتر شده، از نهادهای مدنی کلاسیک نیز گستردهتر شده و به اقشار اجتماعی طبقات متوسط در شهرهای ایران رسیده است. این بار تبریزیها نیز حرکت کردند. این خیلی مهم است. تبریز یکی از قطبهای ایران است. جنبش الان شکل مردمی در اقشار اجتماعی پیدا کرده است. این حالت با دو سال پیش و حتی سال گذشته تفاوت دارد که حرکت در حد احزاب، چهرهها و نهادهای مدنی مرجع شناخته شده بود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
دو نکته را در باب نظرات اصولی آقای رحمانی یاد آور می شوم 1 . دفاع متدیک و اصولی از ارزشهای لائیک هر گز در راستای مقابله ی دیانت با لائیسیته یا سکولاریسم نیست یک فرد لائیک همواره احترام به باورهای دینی را بطورعام مرعی میدارد 2 .لائیسیته در نظر اول به دفاع از همان حقوق بنیانی اولیه ای می پردازد که همین جنبش سبز در جهت آن است. من ضمن آنکه مدافع لائیسیته هستم با نظر آقای رحمانی به اینکه می باید از به تعارض کشاندن سکو لاریزم ودیانت اجتناب ورزید کاملا موافقم.
-- ضادق ، Nov 17, 2009"اگر این راه را انتخاب کنیم و ادامه بدهیم و وارد دعواهای ایدئولوژیک نشویم و به بنیادها و مبانی بپردازیم، چشماندازی است که میتواند موفق باشد. ما راههای قبلی را رفتهایم، نتیجهی شیرینی به دست نیاوردهایم."
جناب محترم با بعضی از ایدئولوِژی ها باید جنگید، می خواهد اسمش اسلام سیاسی و و لایت فقیه باشد یا استالینیسم و.... تقابل از روی عمد نیست. اگر چیزی با سکولاریسم و حقوق بشر در تقابل باشد نمی توان با فریب و خودسانسوری آن را موافق آنها اعلام کرد. در انقلاب قبلی نتیجه شیرین نگرفتیم چون نادان بودیم و کم اطلاع. نوع حکومتی را از دل تاریخ ییرون کشیدیم و جسدش را لباس نو پوشاندیم که قرن ها پیش مرده بود. ما اشتباه کردیم و اسلام را وارد سیاست کردیم. حالا باید جراتش را داشته باشیم که دین را از سیاست جدا کنیم. با ادعای عدم تقابل کردن هم برخی قوانین دین مبین عوض نمیشه. سکولاریسم مخالف قوانین جزایی؛ اجتماعی؛ اقتصادی و سیاسی اسلام است که کم هم نیستند. حتی رساله دینی روحانی نسبتا خوبی چون منتظری هم پر از خشونت های زشت و بدوی است که اگر با نگاه آزاد خارج از دین نظاره شود وحشتناک و دور از شان بشر امروز است. نقص عضو شلاق قصاص دیه محاربه کفر غنیمت حق زن و هزاران قانون بدوی دیگر. اینها اسلام است. اسلام، قرآن، فقه شیعه همه و همه. دلیل اینکه امروز می توانند ما را بکشند و تجاوز کنند و راست راست راه برورند پناهگیری پشت دین و حفاظت از دین الهی و مقدس است. متاسفانه راهی باقی نمانده جز تقدیس زدایی از مفاهیم و قوانین دین اسلام، از هر نوعش که می خواهد ناب محمدی باشد یا به قولی تحریف شده. هیچ کدامشان هیچوقت حافظ آزادی بیان و حقوق بشر نبوده و نخواهد بود؛ درست مثل هزاران دین دیگر که هیچ وقت سعادت جامعه را در سطح "عمومی" تضمین نکرده و نخواهند نمود. به همین دلیل هم در دنیای مدرن سکولاریسم به وجود آمده تا هر انسانی بتواند بدون ترس دائمی در یک جامعه آزاد و متمدن زندگی کند! مشکل قانون اساسی و کلیت جمهوری "اسلامی" به هر نوع و ورژن مختلف آن (حتی اصلاح طلبش) است که تاریخ انقضایش صدها سال است گذشته و در هیچ کجای جهان خریدار ندارد؛ چرا ما باید خریدارش باشیم؟ جنبش سبز یک جنبش سکولار است و ضد همه قوانین ناعادلانه اسلامی و حکومت اسلامی و تئوکراسی به هر شکل آن است. باید هم سکولار باشد چون حاصل زجر کشیدن های نسل جوان و آگاه است که دیگر آزادی بی قید و شرط و دولت سکولار و مدرن می خواهند.
-- بردیا ، Nov 17, 2009تقی رحمانی :«...شدت عمل و زدن به خصوص خانمها و دختر خانمها که در سنت مذهبی ما امری بسیار مذموم است...».
-- بهزاد ، Nov 17, 2009تا جائیکه من میدونم کتک زدن زنها بخشی از فرهنگ عزیز ملی مذهبی ماست، لطفن سری به قرآن بزنید تا ببینید که در جای جای این کتاب چقدر زن نوازی وجود داره بویژه آیه نامدار 34 سوره زنان (نسا).
و نیز اگر الآن به تقابل اسلام و سکولاریزم پرداخته نشه پس کی باید بشه ؟ اصلن چرا نباید بشه ؟
با احترام به آقای رحمانی و هم سلام!
-- راستگو از جنوب شهر تهران و با فیلتر شکن غربی ، Nov 17, 2009آقا این اسلام شما اسلام تجاوز هزار و چهارصد ساله است، اسلام سی سال تجاوز و ازاله ی بکارت است، اسلام سربریدن است، اشلام سی سال ترور است، اسلام اعدام در ملع عام است، اسلام شکستن باتوم و چاب جارو در مقعد متهمان آزدیخواهی ست، اسلام سنگسار است، اسلام ضد زن است، اسلام تقیه است، اسلام کنیز و غلام داری ست، اسلام شما اسلامی ست که تمامی امامانش تا شکم اسبشان را خون بگیرد آدم کشته اند، اسلام شما اسلام شمشیر کشی و قمه کشی و چاقور زدن است، اسلام شما اسلام قتل عام است، اسلام شما اسلام ترورهای سیاسی ست، قتل های ذنجیره ای ست، اسلام دینی ست که پیامبرش در سن شصت سالگی با یک دختر بچه ی معصوم دوست می شود و بعد آن دختری را به بستر می برد، اسلام شما اسلام سربریدن نهصد نفر است بدست مظهر عدالتتان علی، اسلام شما اسلامی ست که منتظر یک آدمکش دیگر است که غایب است و قرار است بیاید و برای اجرای عدالت تا می تواند آدم بکشد، آخر به کدام انسانیت، به کدام شرف، بکدام معنویت، بکدام رئفت بکدام وجدان، به کدام صالاح و بکدام صلح این دین شما می توان دل بست! کدام رهبری اسلام را شما در طول تاریخ سراغ دارید که با خون نشئه و مست نشود! کدام؟ آیا علی؟ آیا حسین؟ آیا پیامبر خودش که سرتاسر عمرش را به آدمکشی و جهاد گذرانید؟ و بی و بیا و بیا تا آمام غایب! آیا این آخری غیر از این است که روز شب بانک شمشیر کشیش بر فراز سر ماست، و تا بحای آقای رحمانی چند هزار بار گردندت را دوستان متشیعت بوسیده اند و آنر جای شمشیر امام زمانش نامیده اند! برادر راست بگو آخر!
من اما با حرف و سخن تو در مبارزه ی صلحآمیز موافقم، اما هماوردی جهان اسنگرا، جهان اسنمدار، جهان صلح اندیش جهان متمدن و خصوصا ایرانیت و مردم ایران با اسلام نه تنها لازم و بایسته است بلکه بسیار حیاتی ست و باید این هماوردی صورت گیرد، ایرانی باید بداند که چرا مسلمان است، ایرانی باید همچنانکه بیماریهای دیگر خودش را مثل گریپ خوکی و ایدز و مالاریا معالجه می کند و در واقع با این بیماریها هماوردی می کند، باید بی هیچ پروایی بیماری اسلام خودش را باز شناسد و در پی مداوای آن بر آید! بر روشنفکران و شاعران و نویسنمدگان و مورخین است که راه ورود این بیماری مرگزا را که هزار و چهارصد سال و این سی مثل خوره و مثل بیماری لاعلاج بدتر از ایدز ریشه ی جان انسانیت ایرانی را نابود کرده و دست کم عیبناک کرده پیدا کنند و راه چاره ای برایش بیابند! اسلام را باید با همکاری و همفکری بین المللی از صحنه ی سیاست بیرون کرد! اسلام باید تبدیل به دینی صد در صد غیر سیاسی شود، در غیر این صورت جهان به طور حتم وارد جنگی خواهد شد که باید آنرا جنگی دانست که تا کنون بشریت بخود ندیده است! یعنی اسلام مردمان جهان متمدن را مجبور خواهند کرد تا از سلاحی مرگبار استفاده کند، که برنده ی آن از هم اکنون معلوم است، گرچه مسلمانان نیز بتوانند خساراتی همچون یازده سپتامبر و یا انفجار مرکز یهودیان توسط طرفداران خمینی را رقم زنند! شاید که کسانی باشند که برای این جنگ فعلا فرضی خرده بگیرند که چرا جهان متمدن و غرب وارد این هماوردی شود ولی پاسخ این است که شما تنها نگاه کنید که سربازان امام زمان و نایب برحقش چگونه با این مردم شریف رفتار می کنند، از سرکوب تجاوز و کستار و سنگسار و خلاصه از هیچ نوع تجاوز و کستاری این سربازان امام عج سرباز نمی زنند، حالا شما فکرش را بکنید که این خامنه ای و رفسنجانی و این روحانیت یک ملیونیم اروپا و یا آمریکا قدرت داشت، شما اصلا فکرش را بکنید که هر کدام از این کشورهای اسلامی به اندازه ی کی از کشورهای غربی قدرت داشتند، حتا یکیشان به اندازه همین اسراییل اشغالگر قدرت داشتند!!! آری در این حالت نسل بشریت را بر می انداختند، چنانکه حیثیت و شرف و ناموس ما هزار و چهارصد سال است که در دستان این فرزندان آدم صفت الله و محمد رسول الله تا خمینی روح الله به تجاوز و قتل عام ... کشیده شده و هر روز می شود!
دوست عزیز بنده در این جنوب شوم شهر تهران ساکنم، و دلم پر درد است و خانه ام خالی ست ولی چندان امیدی ندارم به اینکه بسیجیانی که در کنار خانه ی من هر روز صدای بلندگویشان بیشتر می کنند و خصوصا مرا بیشتر می آزارند روزی بتوانند قدری انسان شوند، آنها اگر بتوانند و خصوصا رهبرشان خامنه ای فتوا دهد چنانکه داده به تمامی جنبنده ها تجاوز جنسی و غیر جنسی خواهند کرد. چوب جاروی شکسته شده در مقعد زندانیان سیاسی و خصوصا محسن روح الامینی سرنگونی و شکسته شدن چوب بیرق تشیع و امام زمان است! این جنگ بین بشریت و اسلامیت آغاز شده و اگر حتا به سخن خود شما تکیه کنیم این اسلام است که برای همیشه باخته است! شاید موسوی می توانست کاری کند ولی شاید بخت ایران و ایرانی بلند بود تا اسلام خودش را در تمامی سبعیت و ناجوانمردیش نشان دهد. شاد باشی
بردیا، بهزاد و راستگو از جنوب شهر در باب اسلام و سیاست درست میگویند.
-- آگاه بیدین ، Nov 19, 2009ملی-مذهبی ها (که خود نامی ضد و نقیض است) با این نوع طرز فکر فقط باعث پایداری این نظام خواهند شد. یادمان نرود که تفاوت بین طرف های مقابل گاندی و ماندلا و اشغالگران کنونی ایران از زمین تا کهکشان است. خودمان را بیش از این با مباحث فلسفی و تکراری گول نزنیم و باعث طولانی تر شدن عمر این حکومت دژخیمان نشویم. توسری خوردن بس است و این جانی ها عوض بشو نیستند.
be in paragrafha twejoh konid.bbinid manzore aqaye Rahmani chistیک انتخاب استراتژیک کنیم؛ ما به بازی خشونت وارد نشویم،اگر رفتاری که توضیح دادم انجام بگیرد، ما وارد یک مرحلهی فرسایشی میشویم. آنها میخواهند جنبش سبز را فرسوده و در عین حال، شقه شقهاش کنند. نوعی رادیکالیسم را از آن بیرون بکشند، سرکوب کنند و اکثریت را منفعل کنند. این صورت مسالهی آنها استمن معتقدم که یا رفتار آنها تعدیل میشود و یا آن هستهی سخت تنهاتر میشود و موازنهی قوا تغییر پیدا میکند. یک موقع طرف مقابل را نابود میکنی، یک موقع طرف مقابل را به تعامل میکشی، او را به گفتوگو میکشی.مهم یک انتخاب استراتژیک است. ما از رفتارهای انقلابی، دستآورد ملموس قابل تکیه به دست نیاوردهایم. اگر این را قبول کنیم، پس راه مدنی سیاسی را باید پیش بگیریم. راه مدنی سیاسی این الزامات را نیز با خود دارد.
-- marof ، Nov 19, 2009من با سخن راستگو موافقم، آقای رحمانی نیز در جایگاه خود راست می گوید، اما متاسفانه این دین اسلام یک بیماری کشنده است، مثل آنفولانزای سکی یا خوکی، البته گفته شده در سال 1933 یک آنفولازایی آمده بوده که به آنفولانزای شغالی می گفتن، عارضه ی آن از دست دادن تمامی مایع بدن، خشکی مغز و فلجی بوده است، یکی از آخوندزادگانی که در آمریکا پزشکی خوانده و پدرش که امروز پیرمردی ست، از مفسرین اول قرآن در تهران است با ایران آمده بود او می گفت وقتی من در آمریکا به این انفولانزای شغالی برخوردم که نام آن «انزلادلوربهر» با تشجنجات خشنی که در حامل این ویروس رخ می دهد مرا بیاد اسلام انداخت! به او گفتم پدرت که خودش مفسر قرآن است!! گفت بله او صبح تا شام در حال زهر زدایی و کثافتزدایی از آن است تا قدری قابل مصرف شود! بله بد ماجرایی ست این اسلام!
-- یک زن از تهران ، Nov 19, 2009in dostan ke nezerate aqaye rahmani ra naqd kerdeand khahane dewame wlayete faqih hastand mohem nist chegone fekr mikonand mohem inest sazo kare dewame in hekomet defae az bonyadhaye mazhabist ma bayed in selah ra az o bgirim . yek nmoneye bareze an daneshgahe qazwin ast bayed ba in zeban ba in taktik mobareze kerd, 30 sal ast behse enqelab dagh bode we dostane anqlabi herche der chente dashteand arae dadeand amma netije nedade , bogzarid in jonbesh be seranjam brsad , skolarism ayendeye IRAN ast
-- marof ، Nov 19, 2009