خانه > گزارش ويژه > انتخابات > پرنسیب موسوی یا چهرهی قدرتمند احمدینژاد؟ | |||
پرنسیب موسوی یا چهرهی قدرتمند احمدینژاد؟مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر این برنامهی «روی خط زمانه» به مناظرهی دو تن از مطرحترین نامزدهای ریاست جمهوری دورهی دهم، میرحسین موسوی، کاندیدای اصلاحطلبان و محمود احمدینژاد، کاندیدای اصولگرایان و رییس جمهور فعلی، پرداختهام. مناظرهای که پیش از برگزاری نیز پیشبینی میشد یکی از داغترین و پرحاشیهترین مناظرهها و اساساً، رویدادهای تبلیغاتی این دوره از انتخابات باشد. این اتفاق افتاد؛ تا جایی که چهارشنبه شب تا نیمههای شب در بعضی از نقاط تهران و شهرستانهای ایران، تجمعاتی از جانب هواداران دو کاندیدا، ظاهراً، به طور خود به خودی صورت گرفت. برای تأمل بیشتر بر این مناظره، با دو تن از چهرههای سیاسی در تهران، گفت و گو کردهام: آقای محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی «حزب کارگزاران سازندگی» که از آقای میرحسین موسوی حمایت میکند و نیز آقای امیر محبیان، از شورای مرکزی «حزب نواندیشان ایران اسلامی»، از حامیان آقای محمود احمدینژاد.
آقای عطریانفر میگوید: در ارتباط با مناظرهی میان آقای احمدینژاد و آقای میرحسین موسوی، از قبل هم قابل پیشبینی بود که میان این دو مناظرهای رخ خواهد داد که آقای احمدینژاد با روحیهی پرخاشگرانه، قصد دارد آقای مهندس موسوی را در میدانی که او تدارک دیده باشد، وارد چالش کند. اما آقای مهندس موسوی با اصرار بر حفظ موازین و اصول خود، ذرهای از اخلاق سیاسی انتخاباتی و رقابتیشان پایین نیامدند و علیرغم اینکه در حین گفت و گو و مناظره، امکان فراوانی داشت که مقابله به مثل کند، اما حاضر شد همهی تلخیهای تهمتها و توهینهایی را که از ناحیهی آقای احمدینژاد صورت گرفت، تحمل کند و از خود تصویری کاملا شرافتمندانه و با پرنسیب را بر جای بگذارد. اما با توجه به اینکه علیالقاعده آقای احمدینژاد، بازندهی انتخابات خواهد بود و در مرحلهی رقابتها و مناظرههای تلویزیونی نیز چیزی نخواهد داشت که از دست بدهد، هیچ حریمی را برای هیچکس رعایت نکرد. به حدی که هماکنون در ایران، در بسیاری از محافل سیاسی مستقل و حکومتی، این بحثها باب است که آقای احمدینژاد به خاطر حفظ چهرهی شخصی خود، حتا به جناح خود هم تعدی کرده و تهمت زده است.
منظور از جناح خودش، آقای ناطق نوری است؟ مشخصاً، وقتی نام از آقای ناطق نوری میبرد که امروز سمبل جناح اصولگرای معتدل است، دلالت بر این نکته دارد که اگر باز میدان مناسبی را پیدا میکرد، حتا چهرههای دیگر اصولگرا را هم به چالش میکشید. آقای عطریانفر، به عنوان یک روزنامهنگار با بعضی از اهالی تماس گرفتم. خیلی از هواداران آقای موسوی راضی نبودند و برخورد آقای موسوی را ضعیف میدانستند. معتقد بودند اصل و اساس بسیاری از مسایلی را که مورد ایراد اصلاحطلبان است، مثل مسایل اقتصادی، آقای موسوی،بهطور مشخص، با آقای احمدینژاد در میان نگذاشت. وقتی هم که چهرهی بسیار سلیمی را که اشاره میکنید، در مقابل حملات تند آقای احمدینژاد نشان دادند، این نگرانی را میتواند به وجود آورده باشد که ایشان با چه مقدار قاطعیت میتواند از مواضع اصلاحطلبی دفاع کند؟ طرفداران آقای مهندس موسوی علاقهمند هستند که نامزد مطلوبشان در این صحنه، به صورت یک قهرمان ظاهر شود و قهرمانی ایشان را به تناسب دریافتها و ارزیابیهای خودشان مطالبه میکنند. در حالی که اگر ما جامعهی هدف و مخاطب را بیشتر ملاک قرار بدهیم، باید بپذیریم، مشیای که آقای مهندس موسوی در نظر گرفت و به جای اینکه یک قهرمانی از نوع رفتاری باشد که آقای احمدینژاد برای طرفداران خود کرد… چرا حتماً، از نوع آقای احمدینژاد؟ ایشان میتوانستند با قاطعیت بیشتری روی مواردی که… آقای موسوی میخواست صرفاً تاکید کند که به چه دلیل، در این عرصه حضور پیدا کرده و علت اینکه آمده است و علاقهمند است که شرایط را تغییر بدهد و آقای احمدینژاد را از عرصهی حکمرانی خارج کند، چیست و صرفاً، به چرایی و چیستی حضور خود اشاره کند و نه به جزییات.
نگاه آقای محبیان به این مناظره و اهداف آن،کاملاً متفاوت است: بسمالله الرحمان الرحیم. مناظره را از دو جهت میشود نگاه کرد؛ یکی بحث لایههای محتوایی آن است و دیگری از لحاظ فرم و اصولی است که افراد هنگام مناظره باید آنها را رعایت کنند. من اینجا قصد ندارم به محتوا بپردازم، بیشتر قصد دارم از منظر متدهای مناظره، آن را بررسی کنم. وقتی فردی وارد مناظره میشود، باید اصول مناظره را در نظر بگیرد. در مناظره، هدف این است که فرد نظر مخاطبان را تغییر بدهد. کسانی را که با او موافق هستند، در موافقت با خود تثبیت کند، آنهایی را که مخالفش هستند، مردد کند و کسانی را که مردد هستند، به سمت خود بکشاند. در این راه یک رقیب دارد. باید بتواند توانایی و برتری خود را با توجه به ذهنیت و روحیهی تودههای مردم، بهگونهای به رخ بکشد که مردم بپذیرند او توانایی انجام نکاتی که وعدهاش را میدهد دارد و رقیبش این توانایی را ندارد. اگر از این منظر نگاه کنیم، از بعضی جهات آقای احمدینژاد توانست موفقیت داشته باشد. از بسیاری جهات آقای مهندس میرحسین موسوی نتوانست موفقیت داشته باشد. اینطور که شما میگویید، هر دو یکی است. «در خیلی جاها آقای احمدینژاد موفق بود، در خیلی جاها آقای موسوی موفق نبود»، یعنی فقط آقای احمدینژاد موفق بود؟ خیر، من اگر بخواهم امتیاز بدهم، دو به یک به نفع آقای احمدینژاد امتیاز میدهم. آقای میرحسین موسوی توانست از خود تصویر یک انسان متین، در عین حال منطقی و آرام را ایجاد کند و این نمرهای برای خودش میگیرد. اما، هدف آقای احمدینژاد این بود که در این مناظره پیروز شود، چهرهی قدرتمند و مهاجمی از خود نشان بدهد و سکوت رقبایش را به این حساب بگذارد که آنها مسایلی برای پنهان کردن دارند. آقای دکتر احمدینژادی که اینگونه آشکار حمله میکند، طبیعتاً، چیزی برای پنهان کردن ندارد. توانست این تصویر را تا حدودی ایجاد کند. نکتهی دیگری که آقای احمدینژاد توانست ایجاد کند، این است که ایشان با زمینهی ذهنی مبنی بر اینکه در انتخابات گذشته، به دلیل ایجاد نوعی دو قطبی میان آقای هاشمی رفسنجانی و خودش توانست پیروز شود، در این دوره دچار یک مشکل بود و آن اینکه این دو قطبی با آقای میرحسین ایجاد نمیشد. تلاش کرد مثلثی را ایجاد کند و آقای هاشمی را بین این مثلث بگذارد و بگوید آقای میرحسین موسوی، آقای کروبی و آقای رضایی در واقع یک نفر هستند که پشتشان آقای هاشمی قرار دارد. یعنی: «من دارم با آقای هاشمی مبارزه میکنم.» شما، این را درست میدانید؟ شما هم بودید، همین برخورد را میکردید؟ نه، من روی فرم صحبت میکنم. اصلاً نمیخواهم قضاوت کنم. میخواهم بگویم، بر اساس اصول مناظره و بحثی که صورت گرفت، هرکدام چه پیامی خواستند بدهند و چه تصویری توانستند ایجاد کنند. به لحاظ همین فرم، ضعفهای کار ایشان را چگونه دیدید؟ موقعی که آقای احمدینژاد تحت فشار قرار میگیرد، از لحاظ روانشناسی، دچار تیک عضلات صورت میشود. رقیب او وقتی این را میبیند، روی همان نقطه باید فشار بیاورد. از آن طرف، آقای مهندس موسوی، دچار تیک کلامی خیلی بدجوری بود. یعنی دائماً روی کلمهی «چیز» تأکید میکرد، جملات را تمام نشده رها میکرد و عجیب این بود که کارتهای برندهای را به دست گرفت، آنها را سرسری نگاه کرد و بهدور انداخت. مثل بحث آقای محصولی، آقای کردان و امثالهم. اساساً یکی از اصولی که در امر مناظره وجود دارد، این است که در همان ابتدا بتوانید، موارد دستور کار را تعیین کنید. آقای احمدینژاد این کار را کرد. یعنی وقتی آغاز سخن با ایشان بود، دستوری کاری پیش روی آقای میرحسین موسوی گذاشت که تا انتها همین بازی ادامه پیدا کرد. آقای میرحسین موسوی قادر بود در دور سخن گفتن خودش، این قضیه را قیچی کند و ازطریق یک تهاجم اولیه، آقای احمدینژاد را در جایی قرار بدهد و اساساً استفاده از بازی احساسی دراینجا لازم بود. یعنی ایجاد حرارت در حرکت و نشان دادن حرارت یا میتوان گفت وضعیت بدن، به گونهای که احساس را به مخاطب انتقال بدهد. اصلاً چنین چیزی از سوی آقای موسوی اتفاق نیفتاد. وقتی آقای احمدینژاد صحبت میکرد، آقای موسوی فقط به صورت بیروح و کاملاً ماتی به ایشان نگاه میکرد. آن لحظهای نبود که ایشان نگران بود که آقای احمدینژاد دربارهی همسر ایشان چه میخواهد بگوید؟ این حالت در جامعهی ما مقداری عادی نیست؟ بقیهی موارد هم همین بود. علت آن هم این بود که برداشت آقای میرحسین موسوی این بود که باید تواناییاش در حرف زدن را نشان بدهد و باید حرف بزند. در حالی که نمیدانست زمانی که دوربین او را نشان میدهد و سخنی هم نمیگوید، با حرکات بدنش میتواند بسیاری چیزها را انتقال بدهد. کاری که آقای احمدینژاد کرد، با خندههایی که میکرد و با لبخندهایی که موقع صحبت کردن آقای مهندس موسوی میزد، داشت این پیام را انتقال میداد که: «مطلب تو ارزشی ندارد و از نظر من، بچهگانه است و برای آن پاسخی دارم.» نمیخواهم بگویم آقای احمدینژاد توانست از تمام اصول فن مناظره استفاده کند. خیلی کم استفاده کرد. مشخص بود که هردوی آنان در این زمینه، وارد نیستند. ولی اعتماد به نفسی که آقای احمدینژاد از طریق موضع تهاجمی گرفته بود، عملاً آقای مهندس موسوی را در موضع انفعالی قرار داد. ایشان تا یک ربع اول، به نظر من، اصلاً تنفسش میزان نبود و نوعی حالت دلهره را در خود نشان میداد و به مخاطب انتقال پیدا میکرد که ایشان اعتماد به نفس لازم را ندارد. زمانی که وقت را اعلام میکردند، ایشان با بیان اینکه: «بسیار خُب، من وقتم تمام شد»، گاهی مواقع صحبتهای خود را نیمهتمام میگذاشت و عملاً سیطرهی مجری برنامه را بر خودش، راحت میپذیرفت. در حالی که آقای احمدینژاد هیچوقت این کار را نکرد. حتا خارج از زمان خودش هم صحبت کرد. شاید بگوییم، این کار مؤدبانه نیست، ولی وقتی مخاطب هست، او زمان بیشتری را برای صحبت میگرفت. از طرف دیگر، آقای مهندس موسوی، زمانی طولانی را در آخر فرصت داشت (حدود ده دقیقه)، حرف کم آورد. یعنی در این زمانی که از هر ثانیهاش باید بهره میگرفت، حرف نداشت. گفت: «من حرفم تمام شد، حرف دیگری ندارم.» وقتی گفتند که شما دو دقیقهی دیگر وقت دارید، دوباره همانها را تکرار کرد. فکر میکنید از این دو طرز برخورد، مهمترین نتیجهای که به لحاظ روانی، در جامعه به دست آمده، چیست؟ برداشت من این است که آقای مهندس موسوی، متأسفانه یا خوشبختانه (اصلاً قصد قضاوت ندارم)، نکتهای را ثابت کرد و آن این بود که مرد میدان آقای احمدینژاد نیست. خیلی روشن عرض کنم، آقای خاتمی بسیار انسان محترم و مودبی بود، اما در عین حال این خصلت یا ویروس روشنفکری، اینها را به یک موضع محافظهکاری بسیار شدید در عمل میبرد و عملاً نمیتوانند پرقدرت ظاهر شوند. این نقطهی قدرتی است که آقای احمدینژاد دارد. یعنی در هر موردی، حتا در مواردی که ممکن است در آن ضعف زیادی هم داشته باشد، با قدرت ظاهر میشود. منظورتان را میفهم. ولی این همان جایی است که آقای احمدینژاد به پوپولیسم و عوامگری متهم میشود… مشکلی که وجود دارد، این است که ما نخبگان جامعه، ته ذهنمان، میل به یک نظام نخبهگرا داریم. یعنی معتقد هستیم که رییس جمهور باید طبق میل نخبگان حرکت کند. ولی وقتی وارد یک نظام مردمسالار میشویم، رأی یک پرفسور دانشگاه با رأی یک معتاد کنار خیابان، خوشبختانه یا متأسفانه، یکی است. بنابراین، معمولاً سیاستمداران تلاش میکنند، زبانشان را در میدان رقابت انتخاباتی، به گونهای تنظیم کنند که رأی بیشتری را جلب کنند. ولی یک انتخابی میکنند… بله، ما بعد از دوران آقای هاشمی و آقای میرحسین موسوی، در دوران آقای خاتمی، تا حدی رفتیم به سمت اینکه از حالت سیستم آریستوکراتیک به سوی سیستم دمکراتیک برویم. یعنی رییس جمهور سعی میکرد با مخاطب حرف بزند. مخاطب آقای خاتمی بیشتر اقشار جوان بودند و مطابق میل آنها حرف میزد. خیلی حرفها هم شاید معنی نداشت که گفته شود، از قبیل اینکه همهی کارها را باید به جوانان سپرد، اما گفته میشد. در زمان آقای احمدینژاد این اوج پیدا کرد و مخاطبین تودههای عادی مردم بودند. اگر بخواهیم ارزیابی کنیم، بسیاری از نخبگان که مناظره را نگاه کردند، گفتند آقای میرحسین موسوی آدم متینی است، رییس جمهور خوبی است. اما در مجموع، تودههای مردم ما، مابین رییس جمهور خوب و ضعیف و رییس جمهور قدرتمندی که ممکن است یکسری اشکالات در نوع برخوردش داشته باشد، دومی را ترجیح میدهند. هنوز خیلی حرکات مانده که انجام شود. الان تقریباً هزار و خردهای صفحه از برنامههای آقای موسوی پیش روی من است. برنامههایی که آنها به عنوان «ده موج تا اوج» برای خودشان طراحی کردهاند. برای من عجیب است که وقتی کوچکترین مسایل را برنامهریزی کردهاند، برای مسألهی بسیار مهمی مثل این مناظره که حدود پنجاه میلیون مخاطب داشت، هیچ مشاورهی معقولی به ایشان نداده بودند. این ناتوانی مشاوران در دادن مشورت لازم به آقای موسوی، به شکل فاجعهای بود. فکر نمیکنید مشاوران آقای احمدینژاد هم میتوانستند بهتر به ایشان مشاوره بدهند؟ آقای احمدینژاد اصلاً، به مشاورانش توجهی نمیکند. بر اساس ذوق شخصی عمل کرده است. دو دیدگاه متفاوت را در نظر دارم؛ آقای احمدینژاد از روی ذوق شخصیاش حرکت کرد، هنر و عیبش مال خودش است (تا آنجایی که من اطلاع دارم و میشناسم). اما آقای میرحسین موسوی به مشاورانش تکیه میکند. مشاورانش حق داشتند، دو برگه به ایشان برسانند. هیچ برگهای به ایشان ندادند که بگویند: اینقدر لفظ «چیز» را بهکار نبرید و جملاتتان را کامل کنید. از طرف دیگر، جلوی آقای میرحسین موسوی، من ورقهای ندیدم که حرفهای آقای احمدینژاد را یاداشت کند که بخواهد پاسخ بدهد. با توجه به اینکه سن ایشان بالا رفته، سرعت انتقال پایین میآید. طبیعتاً به شکل معقول، ایشان باید اینها را درنظر میگرفت. نقاط بسیار مهمی برای حمله داشت، همهی آنها را اصلاً فراموش کرد. آقای محبیان، فکر میکنید سه نامزد دیگر درمقابل آقای احمدینژاد چگونه خواهند بود؟ سوال بسیار خوبی است؛ من فکر میکنم بعد از مناظرهی بسیار بیخاصیت بین آقای کروبی و آقای محسن رضایی که هیچ جان نداشت و مناظرهی بسیار داغ آقای میرحسین موسوی و آقای احمدینژاد، همهی کاندیداها یک پیام را گرفتند و آن اینکه کسی که تهاجم کند میبرد. برداشت من این است که مناظرهی بسیار داغی را با آقای کروبی، آقای احمدینژاد خواهد داشت و آقای کروبی تلاش خواهد کرد موضع کاملاً تهاجمی را نسبت به آقای احمدینژاد داشته باشد و این پیام را به دوم خردادیها بدهد که آقای میرحسین دچار همان ویروسی شده که آقای خاتمی بود. آقای کروبی، به نظر میآید که از نظر کاراکتری هم این تیپی باشند… بله، منتها ایشان هم مشکلاتی دارد. هنگام مناظره با آقای رضایی (از لحاظ فرم) به محض اینکه مقداری هیجانش بالا میرود، دو اتفاق برایش میافتد، یکی اینکه دهانش کف میکند که اثر بدی روی مخاطب دارد، دوم اینکه صورتش کاملاً دفرمه میشود. آقای احمدینژاد هم قادر است با اعمال فشار به بالا، تعادل ایشان را بر هم بزند. تعادل ایشان به دو شکل ممکن است برهم بخورد، یکی از لحاظ ظاهر و اینکه حرکاتش از کنترلش خارج شود و دیگر اینکه یک سری از چهارچوبها را زیر پا بگذارد. به نظر من، آقای کروبی تلاش خواهد کرد، وارد بسیاری از نقاطی که آقای میرحسین موسوی به صورت محافظهکارانه وارد آن نشد، شود و با آنها برخورد کند. به گمانم، حتا مناظرهی آقای احمدینژاد با کروبی، داغتر از مناظرهاش با آقای میرحسین موسوی باشد. آقای رضایی چطور؟ آقای احمدینژاد حمله میکند و آقای رضایی سعی میکند، یکجوری فرار کند. در همین رابطه: • حمله تند احمدینژاد به هاشمی، خاتمی و موسوی • تکذیب اظهارات احمدینژاد ادامه دارد • واکنش دو مرجع تقلید به اظهارات احمدینژاد |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من با اينكه طرفدار اصلاح طلبان هستم واقعا از تحليل بي نظير, جامع , واقع بينانه وبي طرفانه اقاي محبيان لذت بردم . به جرات مي گويم كه در هيچ تحليل ديگري كه در اين ايام بسيار هم نوشته شده چنين موشكافي دقيق و منطبق با واقعيت وجود ندارد . به ايشان تبريك ميگويم .
-- سورنا ، Jun 6, 2009نظرات آقای محبیان بسیار جالب و کارشناسانه و بی طرفانه بود. تصورش برام سخته که ایشون جزو حامیان احمدی نژاد هستند
-- شبیر ، Jun 7, 2009"کسی که تهاجم کند میبرد"...به نظر میرسد که آقای محبیان سعی دارد آقای احمدی نژاد را برنده جلوه دهد. من که چنین تصوری نداشتم. به نظر من آقای احمدی نژاد به تمام مردم ایران باخت. تمام هنر ایشان اینست که یک "... حرفه ای" است. همین و بس. برای من گریه آور است که کسی مثل ایشان اصولاً در کشور ما به چنین مرحله ای از توجه برسد که اینهمه انرژی فکری صرف تحلیل او شود.
-- مشنصاب ، Jun 8, 2009به نظر من تحلیل بیسار منطقی آقای محبیان نشون میده ایشون مناظره های این چنینی رو در انتخابات های مشابه در کشورهای دموکراتیک با دقت دنبال می کنن . بهشون تبریک می گم و خواهشم از خانم محمدی اینه که در رابطه با مناظره آقای کروبی و احمدی نژاد هم از ایشون دعوت کنن تحلیل خودشونو ارایه کنن
-- شهرام ، Jun 8, 2009tahlil haye aghaye mohebian,in tasavor ro baraye man bevojud avord,ke aksare ma iraniha fekr mikonim har ki dad bezane,dava kone,haghe bishtari mitune be khudesh ekhtesas bede,dar halike kolle donya alan dare be in samt mire ke az parkhaash va dargiri va bi ehterami douri kone,man moteasef shodam baraye nazarate aghaye mohebbian,garche man ghasde tarafdari az hich kodom az namzad haro nadaram,vali hadeghal fahmidim ke aghaye ahmadi nejad kheli bi nezakat hastan,be ina nemigan jesaarat,jesaarat manish hou chi gari nist,bebakhshid,man founte farsi nadashtam!
-- Sahar ، Jun 8, 2009barandeh monazerh
-- g.javad ، Jun 8, 2009melate Iran boudand ke 4 pish be ahmadi nejad raie dadand wa bazandeh kassani boudand ke wamdar rantkharan boudand
از این مصاحبه و نظرات آقای محبیان لذت بردم وخوشحالم از اینکه میبینم بالاخره در ایران ادم باسواد و کارشناس هم وجود داره .به نظر من هم , بد نیست از نظرات ایشان استفاده شود.
-- فریبا ، Jun 9, 2009