تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
مشاور ارشد میرحسین موسوی:

«اراذل و اوباش در سرکوب‌ها دخالت داشتند»

علیرضا بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی از به کار گرفتن «اراذل و اوباش شناسنامه‌دار» در سرکوب معترضان به نتیجه انتخابات خبر داد.

آقای بهشتی گفته است اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد بخشی از حاکمیت در «تجمعات، بازداشتگاه‌ها و مرحله نگهداری و...» از این افراد استفاده کرده است.

مشاور ارشد آقای موسوی که امروز شنبه با وب‌سایت پارلمان‌نیوز گفتگو می‌‌کرد، اظهار داشت که در ناآرامی‌های اخیر، تمام بخش‌های بسیج و سپاه درگیر نبودند و تنها بخشی از این ارگان‌های نظامی و لباس شخصی‌ها در سرکوب معترضان دست داشته‌ است.


به گفته آقای بهشتی، «بدنه بسیج اصلا درگیر نیست و شاید منتقد هم باشد. بخش خاصی از سپاه در اتفاقات اخیر حضور دارد و بخش زیادی از سپاه نسبت به وضعیت فعلی انتقاد داشته و از آن رضایت ندارد.»

او افزود که در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، وزارت اطلاعات نیز «بسیار کم درگیر» شد و نقش نیرو‌ی انتظامی هم تنها در «یک دوره» زیاد بود.

در جریان بازداشت‌ها و دستگیری معترضان به نتیجه انتخابات، گزارش‌های تائید نشده‌ای در مورد اینکه قوه قضائیه، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات در سرکوب‌ها نقش مستقیم نداشته‌اند، منتشر شده بود.

مشاور ارشد موسوی می‌گوید اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد بخشی از حاکمیت در «تجمعات، بازداشتگاه‌ها و مرحله نگهداری و...» از «اراذل و اوباش شناسنامه‌دار» استفاده کرده است

این گزارش‌ها که هیچ مرجعی تاکنون آن را تائید نکرده است، از دخالت بخشی از بدنه سپاه پاسداران که از سوی برخی مقام‌های قضایی اداره می‌شود در ناآرامی‌های اخیر حکایت دارد.

در جریان این ناآرامی‌ها ده‌ها نفر جان باخته و صد‌ها تن دیگر زخمی و یا دستگیر شده‌اند.

بهشتی با اشاره به این موضوع، افزود که از تعداد دقیق بازداشت‌شدگان اطلاعی در دست نیست و گزارش‌های تائید نشده از بازداشت ۱۷۰۰ نفر حکایت دارد که هنوز مشخص نیست چه تعداد از آنها زنده هستند.

او ادامه داد که برخی اطلاعات تائید نشده حاکی از آن است که «تعداد زیادی از افراد بازداشتگاه کهریزک به اصفهان منتقل شده‌اند.»

مشاور موسوی همچنین از سرنوشت برخی از بازداشت‌شدگان که اطلاعی از آنها در دست نیز ابراز نگرانی کرد.

«بدنه بسیج اصلا درگیر نیست و شاید منتقد هم باشد. بخش خاصی از سپاه در اتفاقات اخیر حضور دارد و بخش زیادی از سپاه نسبت به وضعیت فعلی انتقاد داشته و از آن رضایت ندارد»

مقام‌های انتظامی و قضائی پیش‌تر از بازداشت حدود ۱۲۰۰ نفر خبر داده بودند که به گفته آنها بسیاری از این افراد آزاد شده‌اند.

این مقام‌ها تنها مرگ ۲۰ نفر را در جریان ناآرامی‌های انتخاباتی تائید کرده‌اند، این در حالی است که سازمان‌های مدافع حقوق بشر تعداد کشته‌شدگان را بیش از ۱۰۰ نفر اعلام کرده‌اند.

بهشتی نیز گفت که شنیده که تعداد کشته‌شدگان ۳۶۵ نفر است، اما حاضر نشد این آمار را تائید کند.

پنجشنبه هفته گذشته مراسم یادبود برخی از جان‌باختگان حوادث اخیر در تهران و برخی شهرهای ایران برگزار شد که با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد.

در این روز بنا بر اعلام مقام‌های پلیس در حدود ۵۰ نفر دستگیر شدند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای خامنه ای! تمامش کنید!
خلاصه:

سید ابراهیم نبوی:


آقای خامنه ای! تمامش کنید!

آقای خامنه ای!

ده سال بیشتر است که عادت کرده ام که هر روز طنزی بنویسم، و به برکت اوضاع احمقانه کشور که تحت عنایات خاصه حضرتعالی اداره می شود، همیشه آنقدر سوژه در دست و بال مان هست که بتوانیم بنویسیم چیزی که مردم بخندند، بخندند و بتوانند کمی نیرو بگیرند تا بار دشوار زندگی تلخی را که حکومت شما بر شانه های شان گذاشته تحمل کنند. امروز هم می خواستم چیزی بنویسم که نامه عزت ضرغامی را خواندم، هنوز تمام نشده حرف های قالیباف را که پس از مدتها منتشر شده شنیدم، و هنوز زمانی نگذشته تصاویر شکنجه شده های کهریزک را دیدم. روزگار زشت و تلخی است اینکه این روزها می رود و می گذرد که خنده شرم دارد از آنکه بر لب بنشیند و خنداندن معصیتی است که به دشواری می توان نزدیکش شد. آیا می فهمید دارید چه می کنید؟ آیا تصاویر آن همه کشتگان معصوم را دیده اید؟ آیا می دانید که دستبوسان و کاسه لیسان آستان ولایت تان دارند چگونه فرزندان این کشور را با زشت ترین شیوه ها و غیر انسانی ترین رفتارها نابود می کنند؟ اگر نمی دانید، بگوئید آنان که می دانند برایتان بگویند و اگر می دانید وای بر شما که شرم از رهبری این مملکت ندارید.

ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول

زین هواهای عفن، وین آبهای ناگوار

آقای خامنه ای!

شما مسوول مستقیم اتفاقاتی هستید که در کشور می گذرد، شما با تبریک زودهنگام و بی دلیل تان به عزیزکرده بارگاه تان به او جرات دادید تا به جان ملت بیفتد. شما در نماز جمعه دستور کشت و کشتار مردمی را صادر کردید که حتی دست به مخالفت با شما هم نزده بودند، بسیاری از کشتگان تنها جرم شان ایستادن در کنار خیابان بود، آن یکی بر سر بام صدای مردم را می شنید که گلوله ای مغزش را از کار انداخت، همان که مسعودتان هم در مجلس ختمش حاضر بود. شما مسوول مستقیم جنایاتی هستید که بر سر بیگناهان می رود. آیا این رهبری و این حکومت ارزش اش را دارد، شما که نام تان نام بزرگمردی است که می گفت اگر خلخال از پای زنی بکشند و آدمی از این رنج نمیرد، مسلمان نیست، چرا هیچ تان نمی شود؟

چرا از اینکه پسر یکی از دانشمندان حامی خودتان در زندان کشته شده و به شهادت پدرش دهانش را خرد کرده اند، دق نمی کنید؟ چرا از اینکه سعید حجاریان بیمار را شکنجه می دهند، کک تان نمی گزد؟ یزید و شمر در فرهنگ ما مصادیق بارز ظلم اند، آنان به امام بیماری که برای جنگ رفته بود، رحم کردند، شما شرم نمی کنید، بیماری را شکنجه می کنید که به دروغ اعتراف کند؟ اگر روزی در بارگاه خدایی حاضر شدید و گفتند شکنجه هایی که سردار رادان و سردار تائب در حکومت شما کرد هزار بار بدتر از شکنجه هایی بود که ساواک می کرد، چه جوابی می دهید؟ چرا نمی روید بازدید کنید و ببینید. شاید راست بگویند. شاید این احتمال باشد که در حکومت شما شکنجه هایی سخت بدهند، اگر بود حداقل خواهید دانست که شما رهبر عادل نیستید و پیشوایی ظالمید، و اگر نبود، شب راحت بخوابید. چطور می توانید شب بخوابید و این همه صدا را نشنوید.

آقای خامنه ای!

به ما گفته اند امام علی ارزش حکومت کردن را به عطسه بزی تشبیه کرد، آیا برای شما هم همینطور است؟ چه ارزشی دارد حکومتی که برای نگه داشتنش چنین می کنید؟ شنیده ام که در زندگی شخصی و مصرف بیت المال دقت می کنید، چه فایده ای دارد این دقت؟ چه ارزشی دارد که شما هر شب سر گرسنه بر بالین بگذارید و هر شب زندانیان تان زیر شلاق و با تن کبود و با پای خونین و با دهان خرد در گوشه سلول انفرادی رنج شان را فریاد کنند. مرده شور آن تقوای تان را ببرد که امنیت و آسایش مردم در آن جایی ندارد. شما ظاهرا فکر یک قران بالا پایین هستید ولی فکر تلف شدن سرمایه های بزرگ انسانی ایران نیستید.

ظلم چنان از حد گذرانده اید که اگر فردا خبر دادند که اشتباها میثم خامنه ای فرزندتان، در تلویزیون اعتراف کرده و چنانش زده اند که خود را جاسوس آمریکا دانسته، و بعد هم به همسرتان بگویند که برود جسد پسرتان را با تن کبود از پزشکی قانونی تحویل بگیرد و نامه امضا کند که حتی حق ندارد، بالای سر قبر فرزندش برود، تعجب نکنید. این ها که چنین می کنند مصداق روشن حیوانات و بل بدتر از حیواناتی اند که مورد اشاره کتاب خدا ست. نامردمانی مجنون که شما به جان ملت انداخته اید به پسر خودتان هم رحم نمی کنند. مگر خیلی از آنها که دستگیر شده اند، اصلا دلیلی برای دستگیری شان وجود دارد؟ من نمی دانم شما از خدا نمی ترسید؟ یا اصلا به خداوند اعتقاد ندارید؟ یا اصلا به روز داوری باور ندارید؟ نمی دانم اینها را چگونه می بینید، ولی حداقل در ادبیات و فرهنگ که با آن بیگانه هم نیستید، چیزهایی به اسم آزادگی و شرف و وجدان وجود دارد، حداقل به آنها فکر کنید.

آقای خامنه ای!

میرحسین موسوی یکی از بهترین و شریف ترین مردان این روزگار است، خاتمی یکی از بزرگان و خردمندان و شریف ترین مردان این مملکت است، شما بعد از شصت سال خواندن و فکر کردن این غلامبچه را انتخاب کردید که اینطور آبرویتان را بعد از بیست سال ببرد و چنان بشود که حتی دوستان تان هم کلمه ای در دفاع از شما ندارند که بگویند، دوستان تان عارشان می آید اسم شما را بیاورند. این دیوانه کیست که شما مجنونش شدید؟ وزارت اطلاعات که شما را در این سالها نگه داشته و امین شماست و تندروترین وزیر ممکن را دارد که مراتب وفاداری اش را هزار بار به شما اثبات کرده، اعلام کرده است که جنبش سبز ملت برای احقاق حقوق شان، یک انقلاب مخملی نیست و رئیس جمهور شما، او و معاونینش و بیست کارشناس وزارت اطلاعات را از آنجا اخراج کرده، چرا که حاضر نیستند توهمات مالیخولیایی او را تائید کنند.

معاون وزارت اطلاعات هم وقتی به عنوان سرپرست تعیین شده، بخاطر اعتراض به این تصمیم، نظر رئیس جمهور را نپذیرفته و حالا احمدی نژاد خودش سرپرست وزارت اطلاعات هم هست. رئیس جمهوری که در یک جلسه چهار وزیرش را که در هنگام دفاع آنان را بهترین می دانست، فقط بخاطر مخالفت با تصمیم اش اخراج کرده است، چه کفایت سیاسی دارد که شما این همه از او حمایت می کنید؟ حداقل برای اینکه بخشی از اشتباهات تان را جبران کرده باشید، او را بگذارید کنار. خودتان خراب کردید، خودتان هم درست کنید. اگر نمی دانید من به شما راهش را نشان می دهم، کابینه قانونا ساقط است، اگر شما حکم به حمایت از این فرد افسار گسیخته ندهید، مجلس در عرض دو روز عدم کفایت سیاسی اش را تصویب می کند، شتر مرد حاجی خلاص! این فرد تا تمام مملکت را به باد ندهد، رها نمی کند. اگر می خواهید مملکت را حفظ کنید، قضیه را تمام کنید و بعد هم خودتان استعفا بدهید و بروید از خدا استغفار کنید.

آقای خامنه ای!

تردید نکنید که اگر بسرعت بساط این فتنه را جمع نکنید، چیزی نخواهد گذشت که خودتان را هم بازداشت کنند و اگر زودتر از احمدی نژاد عمل نکنید، او زودتر عمل خواهد کرد. برای من و بسیاری از ملت سرنوشت شما شاید مهم نباشد. اما اگر باند مخوف احمدی نژاد قدرت را به دست بگیرند، نه از جمهوریت چیزی می ماند و نه اسلامیتی که به روایت آیت الله خمینی همنشین با جمهوریت بود، حفظ خواهد شد. یک مشت شکنجه گر و زورگوی بی اصول می مانند که یا کشور را به جنگ داخلی و ویرانگر نزدیک می کنند، یعنی ادامه طبیعی همین که هست، یا حکومتی فاشیستی مثل بعث عراق و سوریه می سازند که خدایگانش بشود احمدی نژاد و یک مشت کوتوله بی عرضه بهترین مردمان را بزنند و بکشند و شکنجه کنند.

آقای خامنه ای!

نمی دانم می توانید عاقلانه تصمیم بگیرید یا نه، ولی از خدا می خواهم که هنوز امکان تصمیم عاقلانه در شما باشد. بزرگترین دشمن این کشور آمریکا نیست، آمریکای امروز دوستی با شما را به مخالفت با شما ترجیح می دهد، حتی اسرائیل و اروپایی ها هم امروز دشمن اصلی ایران نیستند، دشمنی هم بخواهند بکنند، کاری از آنان برنمی آید. امروز بدترین دشمن ایران احمدی نژاد است، او چهار سال ملت و ایران و اسلام را خوار و خفیف کرده و امروز شما را بدنام ترین رهبر جهان و ایران را مصداق بارز دیکتاتوری شناسانده است. فکری به حال خودتان بکنید، مردم کشور پر از خشم و پر از نفرت از این وضعیت اند.

چنین نیست که با داغ و درفش این کار راست شود، داغ و درفش تنها کینه را افزون می کند و ننگ را بیشتر. شما هنوز وقت دارید که نگذارید کشور بیش از این در بحران فرو برود. می گویند در تاریخ صدر اسلام یکی از خلفا از مردمان پرسید: اگر من از راه راست منحرف شدم چه می کنید؟ یکی از اصحاب گفت: با همین شمشیر راست ات می کنیم. از خشم و کینه بترسید. از مردمانی مظلوم که نمی خواهند خون ریخته شود بترسید، نجابت مردم حد دارد. حد آن را ظالم تعیین می کند. پیش از آنکه اوضاع بدتر شود بسرعت این غائله ای که شروع کردید را تمام کنید، شاید راهی برای نجات کشور مانده باشد.

سید ابراهیم نبوی

6 مرداد 1388

-- بدون نام ، Aug 1, 2009

با این حرفها کوچکترین گذشتی را که در طول حکومت ننگین جمهوری اسلام بر مردم جان به لب آمد .
نمی توان خرید .
هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک
سوال این است که چرا قسمتی از سپاه که مخالف بود سکوت کرد ؟؟؟سکوت خود یک جنایت و یا شریک جنایت است.

-- بدون نام ، Aug 1, 2009

آیا تا به حال گذرتان به آگاهی یا کلانتری محله تان افتاده مامورین آنها
تنها فرقی که با اراذل و اوباش دارند این است که قانونی کتک میزنند
ما که از مریخ نیامده ایم بیرحمی مامورین انتظامی امریست عادی و شمارشان
هم بسیار پس چه احتیاجی به اراذل و اوباش هست. این حرفها فرمایشات
سیاسیست وبس.

-- بدون نام ، Aug 1, 2009

احمدی نژاد خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی نسبت به بازداشت شدگان اخیر شد

سووال اول: چه کسی دستور بازداشت بازداشت شدگان اخیر را داده است؟

جواب اول: احمدی نژاد

سووال دوم: قبلا احمدی نژاد خواستار رسیدگی سریع به وضع حسین درخشان شده بود، نتیجه اش چه شد؟

جواب دوم: هنوز در بازداشت است.

سووال سوم: آیا کسی که خشونت اعمال می کند با کسی که قرار است رافت اسلامی اعمال کند، با هم فرق دارند؟

جواب سوم: نه، خودشان هستند.

سووال چهارم: منظور احمدی نژاد از حداکثر رافت اسلامی چیست؟

جواب چهارم: تحویل سریع جنازه ها با رافت اسلامی، دستگیری سریع و با رافت کسانی که دستگیر نشده اند، استفاده از افرادی که رافت اسلامی شان بیشتر است برای کتک زدن مردم.

سووال پنجم: کسانی که باید رافت اسلامی در موردشان اعمال شود، چرا دستگیر شده اند؟

جواب پنجم: مخالفت با احمدی نژاد.

سووال ششم: اگر کسی دستور بدرفتاری با افرادی را بدهد و بعدا خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی در مورد آنها بشود، ما را چی کار کرده است؟

جواب ششم: ما را مشنگ فرض کرده است.

سووال هفتم: واژه " مشنگ" مخفف چیست؟

جواب هفتم: منتخب شورای نگهبان

سووال هشتم: چه کسی منتخب شورای نگهبان است؟

جواب هشتم: محمود احمدی نژاد

سووال نهم: اگر منظور از حداکثر رافت اسلامی همان باشد که در مورد حسین درخشان انجام شده( یعنی بازداشتش شش ماه ادامه پیدا کرده) حداقل رافت اسلامی چیست؟

جواب نهم: همان کاری که با شهید محسن روح الامینی و شهید سهراب اعرابی شده است.

سووال دهم: چرا احمدی نژاد خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی در مورد دستگیر شده ها شده است؟

جواب دهم: چون می ترسد کسی زودتر از خودش خواستار اعمال رافت اسلامی بشود و او از یک چیزی عقب بماند.

سووال یازدهم: وقتی جمله " احمدی نژاد خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی نسبت به بازداشت شدگان اخیر شد" را می شنوید، چه نوع کلمه ای بلافاصله به زبان تان می آید.

جواب یازدهم: یک کلمه کشدار

سووال دوازدهم: وقتی جمله " احمدی نژاد خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی نسبت به بازداشت شدگان اخیر شد" توسط فاطمه رجبی شنیده می شود، چه جمله ای به زبان او می آید؟

جواب دوازدهم: مرگ بر احمدی نژاد سازشکار!

سووال سیزدهم: وقتی جمله " احمدی نژاد خواستار اعمال حداکثر رافت اسلامی نسبت به بازداشت شدگان اخیر شد" توسط قاضی مرتضوی خوانده می شود، چکار می کند؟

جواب سیزدهم: از او می پرسد: حاج آقا! هک شدی؟ یا شوخی می کنی؟

سووال چهاردهم: وقتی مرتضوی به احمدی نژاد می گوید حاج آقا! هک شدی یا شوخی می کنی؟ او چه جوابی می دهد؟

جواب چهاردهم: شوخی می کنم، تو چرا جدی می گیری؟

سووال پانزدهم: بازداشت شدگان اخیر که در مورد آنها حداقل رافت اسلامی اعمال شده بود، کجا هستند؟

جواب پانزدهم: تبدیل به شهدای اخیر شدند.

سووال شانزدهم: اگر رافت اسلامی احمدی نژاد ادامه پیدا کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

جواب شانزدهم: ایران به روزهای انقلاب برمی گردد، یعنی جمعیتش می شود سی میلیون نفر.

سووال هفدهم: اصولا واژه رافت اسلامی در چه مواردی استفاده می شود؟

جواب هفدهم: وقتی که قرار است دهان مردم را آسفالت کنند.

سووال هجدهم: وقتی کسی فیلسوف باشد و رئیس جمهور شود، دهان مردم به گفتن باز می شود، اگر کسی دکترای آسفالت داشته باشد، دهان مردم چه می شود؟

جواب هجدهم: آسفالت می شود.

سووال نوزدهم: اگر احمدی نژاد این جمله را نمی گفت، چه می شد؟

جواب نوزدهم: یک دروغ کمتر گفته بود.

سووال بیستم: میان رافت اسلامی و قدرت اسلامی و عزت اسلامی چه نسبتی وجود دارد؟

جواب بیستم: خواهر و برادرند، قدرت می زند، رافت قرمی دهد و می رود، عزت هم رای ما را می دزدد و با آن پز می دهد.


-- بدون نام ، Aug 1, 2009

به گزارش نوروز، متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:

بسمه تعالی

إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا. (نامه 53 نهج البلاغه)

از خون‌ریزی ناحق پرهیز کن، هیچ چیز به اندازه خون ناحق کیفر الهی را نزدیک نمی‌کند و مجازات را شدت نمی‌بخشد و نعمت‌ها را نابود نمی‌کند و خون ناحق زوال حکومت را نزدیک نمی‌سازد.

ملت بزرگ ایران این روزها به مصائب بزرگی مبتلا هستند که شنیدن آنها دل هر مسلمان و انسان آزادیخواهی را به لرزه در می‌آورد.

انقلاب اسلامی برای حراست از حقوق مردم بود، و اجرای قانون برای آزادی‌های مشروع جامعه و از بین بردن زندان‌های غیر قانونی و غیر شرعی و شکنجه‌های غیر انسانی و تهمت‌زدن‌های ناروا، و بالاخره برای اجرای احکام اسلام بود. حضرت امام رحمة الله علیه در اوائل شروع نهضت در سال 1342 به شاه نصیحت می‌کرد که قانون اساسی را عمل نماید و از مرز قانون خارج نشود که اگر او به قانون عمل می‌کرد، سرنوشت حکومتش غیر از آن بود که رقم خورد.

امروز پس از سالیان دراز مبارزه ملت ایران که حاصل خون دهها هزار شهید و شکنجه و زندانی شدن مردان آزاده و تلاش‌های مراجع بزرگ به ویژه رهبری داهیانه رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) است، اهداف مقدس انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی مورد تعرض قرار گرفته است و عده‌ای جز به نابودی دستاوردهای نظام به چیزی راضی نمی‌شوند.

هر روز خبر شهادت یکی از فرزندان این مرز و بوم را می‌شنویم و با کمال وقاحت اعلام می‌کنند، دستگیرشدگانی که پس از مدتی جسم بی‌جان آنها تحویل خانواده‌ها داده می‌شود. زندان‌های غیر قانونی و بدون امکانات اولیه و رعایت اصول انسانی دایر شده است.

خبرهای شکنجه غیر انسانی و ناجوانمردانه هر روزبه نوعی فاش می‌شود، برای دفن کشته‌شدگان و برگزاری مراسم عزاداری اجازه نمی‌دهند و همه اینها به نام اسلام و قرآن و ولایت فقیه انجام می‌گیرد.

عده‌ای مدیحه‌سرا بدون توجه به آثار تخریبی آن به توجیه این همه جنایات پرداخته‌اند، ملت عزیز ایران باید بدانند که نظر توجیه‌گران در خطابه‌های نماز جمعه یا غیر آن اگرچه به نام حوزه‌ها باشد، نظر همه مراجع بزرگوار و علمای بزرگ و مدرسین معظم حوزه‌ها نیست. بلکه قلوب بزرگان از حوادث اخیر نگران و ناخوشنود است و در کنار ملت بزرگ ایران و دردکشیده‌ها خواهد بود.

ملت ایران حرکت خود را بر مدار قانون اساسی استوار و برطبق اصول مصرح در آن که تضمین آزادی‌های مشروع است و تجمع‌های آنها را تضمین نموده است، ادامه دهند و در کنار داغداران، یاد و خاطره‌ی مبارزان در راه حق را پاس بدارند.

نصیحتی هم به حاکمان و دولت و قوه قضائیه از زبان امیرالمومنین داریم:

وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا،إِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ. (نامه 53 نهج البلاغه)

زمین جز با فقر ساکنانش خراب نمی‌گردد. مردم زمانی به فقر دچار می‌گردند که والیان به جمع مال برآیند و به بقای حکومت خود مطمئن نباشند و از تجربه‌ها عبرت نگیرند.

مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم

-- irani ، Aug 1, 2009

یاد بعضی نفرات...؛ شادی صدر
جمعه، ۹ مرداد، ۱۳۸۸
خبرنامه‌ امیرکبیر

الان درست دو روز است كه بيرون آن ديوارهاي بلند لايه لايه ام. دو روزپيش اين موقع در راهروي دراز طبقه پايين 209، با چادر زندان و چشم بند، نشسته بودم، منتظر كه كسي بيايد و مرا از در بيرون ببرد و بعد از 12 روز بگويد: چشم بندتونو برداريد!


و اين، يعني آزادي كه در تمام آن روزها، چهره آبيش پيدا نبود. در تمام آن روزهايي كه در سلول راه مي رفتم و به دريا فكر مي كردم. دختري كه مثل همه بچه هاي دنيا، مادرش را انتخاب نكرده است. در تمام آن روزها، صبح و ظهر و شب به خودم مي گفتم: تو، كارت را انتخاب كرده بودي اما او انتخاب نكرده بود كه مادرش فعال جنبش زنان باشد، كه از صبح تا شب در حال دويدن باشد و شب هم پاي كامپيوتر خوابش ببرد. او انتخاب نكرده بود كه مادرش براي بار دوم از 209 سر در بياورد؛ جايي كه نه رفتنت به آن به اختيار خودت است و نه بيرون آمدن از آن؛ مكان تعليق و حس فلج كننده ناتواني مطلق.

زنداني بودن در جايي مثل 209 مقوله اي است كه وقتي مادر بودن را به آن اضافه مي كني، رنج شكل ديگري پيدا مي كند، شكلي كه توضيحش سخت و بسته به حال هر لحظه ات تغيير يابنده است. یک لحظه به خودت می گویی اصلا مگر به خاطر دریا نبود که کار در حوزه زنان را شروع کردی؟ مگر به این خاطر نبود که بهش قول دادی آینده ای بهتر را برای او درست خواهی کرد؟ حالا چه شده؟ مگر از همان روز اول نمی دانستی که داری در راه قلعه سنگباران قدم می گذاری؟...لحظه بعد که دیوارهای انفرادی فشار می آورند و نور کور کننده چراغ همیشه روشن سلول و گرمای مرداد تهران بدون هیچ وسیله خنک کننده ای یادت می آورد شبهاست که نتوانسته ای بخوابی، خشمی وصف ناپذیر از این همه بی عدالتی تمام وجودت را پر می کند و از خودت می پرسی: چرا دختر من باید هدف این همه بی عدالتی باشد؟!... اما عذاب وجدان های مادرانه گاهی تسکین می یابند وقتی با پروانه در آن سلول عمومی روبه رو می شوی که بعد از 15 سال مصیبت و خشونت، با دندانها و بینی شکسته، از شوهر/پسرخاله اش طلاق گرفته و دو دختر 9 و 13 ساله اش را گذاشته پیش پدری که هم پول دارد و هم خانه و هم شغل، و خودش، بی شغل و بی تحصیلات، به خانه پدری برگشته، جایی که 6 نفر در آن با هم زندگی می کنند. پروانه را در خیابان دستگیر کرده بودند و اتهام او هم مثل اتهام من اقدام علیه امنیت ملی از طریق تحریک به اغتشاش و تمرد از دستور پلیس بود. او هفته ها بود دخترانش را ندیده بود، نه به خاطر این که در زندان بود بلکه به خاطر اینکه حضانت بچه ها با پدرشان بود و او هم آنها را برده بود در شهرستانی دور پیش مادرش. روزها و روزها در آن گرمای کشنده داخل سلول که از کولر، تنها صدای یکنواخت و عذاب آور کانالش را دارد که از بالای تمام سلولها می گذرد تا به اتاق زندانبانان برسد، به دریا فکر می کنم و همه دختران و مادرانی که از دیدن هم و بودن با هم محرومند. اما یاد و فکر دیگرانی هم هست که به قول نیما یوشیج، زنده ام می دارد*؛ آنهایی که نزدیک و غیرقابل دسترسند، و آنهایی که دور و غیرقابل دسترسند.

نزدیکان نزدیکم، جایی در سلول کناری، یا سلولهای راهروی پشتی، روی موکت یا پتوهای سربازی دراز کشیده اند و بدون قلم و کاغذ، با خراش ناخن، روزهای زندانشان را روی دیوار، علامت می گذارند: شیوا نظرآهاری، موکلم که حتی وقتی بیرون بودم، کار چندانی در بی پاسخگویی دادسرای انقلاب از دستم برابش بر نیامد، ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگاری که می دانم خوردن آب از دستشویی سلول چقدر برای بیماری گوارشی اش خطرناک است، مهسا امرآبادی که نمی شناسمش اما شنیده ام باردار است و می دانم شرایط پراضطراب بازداشت و حالت تعلیق و فقدان مطلق اطلاعات که در تمام فضاها، قوانین و روابط حاکم بر 209 جاری است، تا چه حد برای یک زن باردار ضرر دارد و خیلی های دیگری که می شناسمشان یا نامهایشان را در روزنامه ها خوانده ام.

یاد نزدیکان دورم، آنهایی که آن طرف دیوارها با رنج هایم رنج می کشند و ثانیه های نگرانی را نفس می کشند، زنده ام می دارد. خانواده ام، که می دانم از خواب و خوراک و کار و زندگی افتاده اند، می دانم که بین اوین و دادگاه انقلاب سعی صفا و مروه می کنند هر روز، وکلایم که برعکس بیشتر وکلا، به جای اینکه دنبال پرونده های نان و آب دار باشند، رنج شنیدن جوابهای سربالا را تحمل می کنند و خسته نمی شوند، دوستانم در ایران و همه جای دنیا که با اطلاع رسانی لحظه به لحظه شان، بی آن که بدانم، خیلی ها را در رنج من، رنج خود و رنج همه زندانیان شریک ساخته اند. شراکتی که اساسش پیوند و همبستگی میان آدمهایی است که مهر و لطفشان مثل زرهی در تمام آن لحظات سخت مرا در برگرفته بود. شراکتی که در نهایت، آزادی مرا آورد.

الان درست دو روز است که درهای 209 پشت سرم بسته شده، چشم بندم را تحویل گرفته اند و چادر زندان را پشت در اوین پس داده ام و بیرون آمده ام، جایی که هیچکس منتظرم نبود. جایی که خیلی ها اما منتظر بودند. منتظر پسر و دختر و هسرانشان که قرار بود آزاد شوند. جایی که همه از تو می پرسیدند: عزیز ما را ندیدی؟! و من بارها و بارها قانون چشم بند، قانون سکوت و قانون فقدان اطلاعات را توضیح دادم. وقتی از پله ها پایین می آمدم می دانستم این پله ها را، سایه زیر پل جلو اوین را و تاکسی دربستی را که سوارش شدم، مدیون خیلی ها هستم. خیلی ها که یاد همه شان، امروز و فردای مرا روشن می دارد؛ همه آنهایی که یاد مرا و یاد همه زندانیان سیاسی را زنده نگه داشتند و می دارند.

-- بدون نام ، Aug 1, 2009

جدی میگی!؟ ما را بگو که فکر می کردیم اراذل و اوباش در زندان هستند! پس آنهایی را که بنام اراذل و اوباش در خیابان ها می گرفتند و با وسیله های مختلف تحقیرشان می کردند، چه کسانی بودند؟ ای فریبکاران حقه باز.
سازمان ها و نهاد های اوباش و اراذل، شاخه ولایت اسلامی،

-- Obash Eslami ، Aug 1, 2009

آقای ابراهیم نبوی فکر نمیکنید زمان پند دادن و راه و چاره نشان دادن به رهبر این نظام مدتهات که گذشته است؟ من فکر نمیکم شمای آزادیخواه انقدر ساده اندیش باشید که فکر کنید با کنار گذاشتن احمدی نژاد مردم راضی شده و همه مشکلات حل خواهد شد. خیال میکنید که این نوع غلامبچه ها در نظام کمیاب هستند؟ جای مهره ها را عوض کردن در این مقطع شاید تنها باعث طولانی تر شدن عمر این نظام ویرانگر شود، آنهم برای مدتی کوتاه. درخواست های مردم زجر کشیده ایران از مرحله تغییر رییس جمهوری گذشته است. نگاهی به شعارهای جوانان غیور ما نشانگر واضح مطالباتشان است، بعنوان مثال: آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی.

-- بیژن باباکوهی ، Aug 2, 2009

کدام اعتراف مگر همه گوسفندند که باور کنند.لعنت بر یزیدیان

-- اکبر ، Aug 2, 2009

من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود.توصیه ما به کل دستگاه مفتخور مذهبی و در رأس آن ولایت فقیه و تمام اعوان و انصارشان از جمله حضرات آیات عظام و مراجع تقلید و حوزه های نشر و اشاعه جاهلیت اینست که جل و پلاستان را جمع کنید و حسابهای بانکی خود را به عربستان سعودی منتقل نمائید چرا که طوفان عظیمی در راه است که نه تنها شما و حکومت جنایتکار اسلامیتان بلکه موهوماتی جون اسلام ناب محمدی و حکومت عدل علی را با خود خواهد برد. دیگر بعد از سی سال نمیتوانید با یکی دو آیه ویا نقل قول از این یا آن غارتگر به فریبکاری تاریخی خود ادامه دهید. آیا لحظه ای به خلوت نشسته و فکر کرده اید که چرا بعد از سی سال این اسلام ناب محمدی هنوز هم ره به جائی نبرده است. و بار دیگر و به سان اجداد مزدورتان آه و ناله سر میکنید که این اسلام واقعی نیست چرا که جلاد تازی جنین و جنان فرموده اند. دست از ننه قمر بازی بردارید که دیگر حال این ملت از شما و از رهبران عقب مانده فکری تان بهم میخورد. دیگر راه فراری برای اسلام عزیز بجای نمانده است. بهمن عظیمی در راه است که این کشور را از استیلای فکری قرون و وجود منحوس وطن فروشان حرفه ای پاک خواهد کرد.

-- بابک ، Aug 2, 2009

عجب شلم شوربایی است. وای به حال گله ای که سگ نگهبان با گرگها دوست شده باشد !!!

-- دوست ، Aug 2, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)