خانه > عباس معروفی > Mar 2008 | |
Mar 2008گفتگو با ابوالفضل اردوخانی، طنزنویس ساکن بلژیک طنز، آن روی سکه تراژدیابوالفضل اردوخانی، طنزنویس ساکن بلژیک: «وقتی بچه بودم هر سال چندین بار میدیدم که همهی فامیل برای این امام یا آن امام روضه خوانی میکنند و گریه میکنند؛ این من را به درد میآورد. همیشه وقتی یکی از بستگان میمرد، من مسخرهبازی میکردم. حتی موقعی که پدر و مادر خودم هم مردند، من خندیدم و شروع کردم به مسخرهبازی. همه گفتند تو احساس نداری. من گریهام را در تنهایی کردم و نخواستم جلوی دیگران اشک بریزم. دلم میخواهد همیشه غمم را برای خودم نگه دارم و دیگران در خوشحالی من شریک باشند.» گفتوگو با مسعود خاتمی، پزشک ایرانی مقیم آمریکا که هفتسین را به کاخ سفید برد «روبهرو تعظیم میکنیم و پشت سر بد و بیراه میگوییم»تنها دغدغه دکتر مسعود خاتمی، حفظ ارزشها و میراث ایران است. وی اولین ایرانی بود که به رییسجمهور وقت، بیل کلینتون، نامه نوشت و از وی خواست که عید نوروز را به ایرانیان تبریک بگوید. با او از جشن نوروزی در کاخ سفید صحبت کردیم و بحثمان به جامعه ایرانی مقیم آمریکا کشید. او معتقد است که اگر ایرانیان، انسجامی را داشتند که دیگر اقلیتها دارند، خیلی بیشتر از اینها پیشرفت میکردند. گفت و گو با احمد رافت، روزنامهنگار ایرانی مقیم رم: «همهی آدمها سیاسی هستند»با احمد رافت، روزنامهنگار سرشناس شهر رم، گفتگوی ما به سانسور در ایتالیا و ایران کشید و به تعبیر و تفسیرهای خودسر و غیرمسوولانه و گاه غلط، چه از سوی حکومت و چه از سوی مردم رسید. رافت گفت: در ایران کلمه حزبی را با سیاسی قاطی کردیم. در ایتالیا میگویند خبرنگار، البته ممنوع نیست ولی درست نیست که عضو یک حزب باشد. منتها در ایران، این مساله را اینگونه تعبیر کردهاند که خبرنگار نباید نظریه سیاسی داشته باشد. خیلی از مطبوعات فارسیزبان میگویند خبرنگار نباید موضع سیاسی داشته باشد، اینطوری نیست. اصلاً هر انسانی باید موضع سیاسی داشته باشد.» گفتگو با مریم پالیزبان مفهوم ایران از نگاه مریم پالیزبانمریم پالیزبان، ساکن برلین، فارغالتحصیل هنرهای نمایشی از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او در حال حاضر دورهی دکترای خود را در دانشگاه آزاد برلین میگذراند. علاوه بر فعالیتهای تئاتری و سینمایی و بازیگری در زمینهی شعر هم پرکار است. او بازیگر اصلی فیلم «نفس عمیق» بوده که اولین تجربهی سینمایی او محسوب میشود. مریم پالیزبان در حال حاضر روی تعزیه در ایران و تاریخ و پیدایش و گذشته و حال تعزیه کار میکند. از او پرسیدم، ایران یعنی چی؟ گفتگو با علی نصیر، نقاش(2) علی نصیر را دیدم، بدون ردپا از هیچ نقاشیعلی نصیر: «من فکر کنم که یک کم هنرهای ما ازهم دورافتادهاند. یعنی اگر با سیصد چهارصدسال (پیش) که اوج هنرهای ایران بود، مثلا صفویه، مقایسه کنیم، میبینیم همهی هنرهایمان در کنارهم و باهم رشد میکردند. واسه همین روی هم نیز تاثیر میگذاشتند. در نتیجه شعرمان، نقاشیمان، مینیاتورمان ازهم دورنبود. متاسفانه خب این الان اینجوری نیست. و این واقعیتیست که عمدتا هنرمندان ما فقط توی رشتهی خودشان معمولا مطالعه میکنند و کمتر به رشتههای دیگر میپردازند.» گفتگو با علی نصیر، نقاش منبع وجود من نگارگری ایرانی استعلی نصیر: «بهعنوان نقاش سنت به تنهایی کافی نیست. یکدفعه تماما مدرنیته هم کافی نیست. تلفیقی از این دو برای من خیلی مهم است و سعی کردم که تلفیقی اینجوری بوجود بیاورم. حالا بدون اینکه اصلا رجوع بدهیم به یک سبک دیگر دورهی هنری، به این مفهوم نیست که آدم همهی مرحلهی استتیک یا فلسفی آن بخش را بخواهد بپذیرد. آدم میتواند اجزای پویای این سبک را انتخاب بکند و یک فضای تازهای بوجود بیاورد. و من سعی کردهام با نقاشی مینیاتوری این کار را انجام بدهم.» گفتگو با بهروز حشمت، مجسمه ساز دنبال آدمها هستمبهروز حشمت: «من سعی میکردم در جایی که کار می کردم دیوارها را بشکافم و درونشان را نشان دهم. اینکه این دیوارها بر اساس بردهها ساخته شدند و اسکلت انسانها در آن است و جنگ است. جنگ در این است که من میشکافمشان و این جنگ بین سیاهی و نور است. وقتی یک سیاهی شکافته میشود، دیوار مانع نور است و تو به خاطر نور در جنگ با سیاهی هستی.» اينسو و آنسوی متن (17)، «اتوبوس صلواتی»، ب.سامان درد سختِ نوشتنانگار نویسنده خاطرهای را از بیحوصلگی روی کاغذ میآورد و هیچ به این فکر نمیکند که او مسئول گلش است. آخر آدم وقتی داستانی مینویسد باید به این فکر کند که گلش تک است، یگانه است، و اهلی دست و دلش شده است. تقریباً تمام نویسندگان دنیا موضوعات اجتماعی را دستمایه کار قرار دادهاند و زمانهی خود را در داستانی ثبت کردهاند. عکسی از روزگار خود گرفته و قاب کرده و به دیوار جهان آویختهاند. اينسو و آنسوی متن (16)، «اما تو روسپی نبودی»، ياسمن شکرگزار واگويه و شعلهورنوشتن چنین داستانهایی به شعر طعنه میزند. تا آدم، تا نویسنده به شعر نرسیده باشد نمیتواند به این آسانی در رگهای اعصاب خواننده، هجای سرخی را تکرار کند؛ سلام سلام. اينسو و آنسوی متن (15)، «موريانه ها همه جا هستند»، آتوسا زرنگارزاده شيرازی لایهی گنگ موریانهدر چنین داستانهایی، هر قدر ساختار واقعی و فضای واقعیت قویتر و قابل لمستر باشد، حضور موریانههای ذهنی، قویتر عمل میکند. پیش از اینها گفتهام، برای بیمرز کردن واقعیت با تخیل و رویا، هر قدر به بار واقعیت بيافزاییم، فضا برای گسترش رویا مهیاتر میشود. در چنین داستانهایی تصویر سازی و شخصیتپردازی و ساختن واقعیت به سان باند پرواز عمل میکند. باند پروازی برای یک هواپیما که بتواند در آسمان تخیل تا مرز نقطه شدن پیش رود، حتا به ملکوت اعلی بپیوندد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|