روان‌شناسی


روان‌کاوی «قانون‌گریزی» و راه مقابله با آن

داریوش برادری: با موضوع تقلب در انتخابات و عدم پاسخ مناسب و قابل قبول دولت و شورای نگهبان به «اعتراض سوژه‌ها یا بخشی از جامعه مدنی»، با دفاع رهبری از یک کاندیدا و نقض «نام پدر» و عدم جانبداری رهبر، ما شاهد درگیری شدید میان این دو گفتمان و تلاش هر دو برای دست‌یابی به حاکمیت گفتمانی می‌شویم. نبردی که تازه به درجه نوینی رسیده است و در همه سطوح مختلف شهروندی از این به بعد ادامه خواهد یافت.



روان‌شناس/ روان‌درمانگر
تحولات اخیر: کدامین راه و با چه نوع «قربانی»

داریوش برادری‌: پس از شور و شوق اولیه تحولات، وارد مرحله نوینی شده‌ایم که باید آن را مرحله «‌بحران و بن‌بست سیاسی و احساسی» نامید. با تایید قابل پیش‌بینی آقای احمدی‌نژاد توسط شورای نگهبان و رد اعتراضات به انتخابات، اکنون شکاف و گسست اجتماعی و سیاسی در مسیرها و سطوح‌های مختلف در حال رشد و عمق‌یابی است. این بحران و تناقض درونی هم حاکمیت و گروه‌های مختلف حاکم را در بر می‌گیرد و هم شامل جنبش مدنی و رهبران کنونی آن می‌شود آقای احمدی‌‌نژاد از تلاش برای «براندازی مخملی در انتخابات» سخن می‌گوید و آقای خاتمی در جواب او از «کودتای مخملی در انتخابات» سخن می‌گوید.



آبرو، فضای خصوصی و آزادی فردی

رضا کاظم‌زاده: اگر فرد با دقت تمام، جلوه‌هایی از زندگی فردی‌اش را که در تضاد با ارزش‌های جمعی قرار می‌گیرد، از نگاه «مردم» مخفی بدارد، در بعضی از موارد گروه نیز می‌تواند چنین انحرافی را نادیده بگیرد. در این معنا آبروداری هنجاری اجتماعی است که با توسل به آن فرد مجاز است به گروهش دروغ بگوید و حقایقی را از او پنهان بدارد.



نگاهی به دو پدیده تعارف و بدبینی در فرهنگ ایرانی

رضا کاظم‌زاده: ایجاد تضاد میان ظاهر و باطن، درون و بیرون، اندرونی و بیرونی و ... از آنجایی موجب بدبینی است که با کاهش امکان شناخت دیگری در رابطه در واقع بیمناکی فرد را نسبت به دنیای بیرون افزایش می‌دهد. وقتی رفتار فرد نه بر اساس آنچه می‌اندیشد بلکه تنها از روی ادب و رفتار مناسب شکل گرفته باشد، امکان دسترسی به احساسات و افکار درونی وی شدیدا محدود می‌شود. همین محدودیت و ناآگاهی نسبت به آنچه در درون دیگری می‌گذرد، به خودی خود احتیاط در روابط و حس ظن را بیشتر می‌کند. جدایی میان دو وجه "نمایاندن" و "بودن" گاه می‌تواند بدبینی را تا حد روان پریشی (پارانویا) افزایش دهد.



در ستایش «هیچی» و چهار گفتمان لکان

داریوش برادری: اگر به عمق ترس‌های ما ایرانیان از مدرنیت و تحول مدرن بنگریم، هر چه بیشتر با این موضوع روبرو می‌شویم که این ترس در واقع «ترس از هیچی و خلاء» است. انسان اخلاقی یا عاشق و عارف ایرانی از این هراس دارد که با پذیرش نگاه مدرن و نسبی‌شدن جهان و فرهنگش‌، یا چند چشم‌اندازی شدن جهان و اخلاق و عشقش در تفکر پسامدرن، در واقع همه اصول مقدس و مطلقی را از دست دهد که به او امنیت و آسایش و لذت می‌بخشند. او هراس دارد که در چنین جهان نسبی یا چندچشم‌اندازی دیگر نه عشق عمیقی ممکن باشد و نه ارتباط عمیق اخلاقی... نه ایمانی عمیق ممکن باشد و نه امکان لمس لذت یگانگی ابدی با ایمان و عشق.



ارزیابی تفاوت‏های انسانی و میان گروهی

رضا کاظم‌زاده: تفاوت بیولوژیک میان زن و مرد در جامعه ما به مثابه مهم‏ترین تفاوت پایه به رسمیت شناخته شده و تاثیر خود را بر تمامی اركان و شئون اجتماعی گذاشته است. این تفاوت پایه كه به شكل ویژه‏ای در فرهنگ پدیدار می‏گردد از سوی دیگر مرزهایی در روابط اجتماعی و فردی میان دو جنس ایجاد نموده است كه به مدد نظام‏های ارزشی، اخلاقی، عرفی، مذهبی و حتی رسمی و حقوقی سعی در حفظ آن می‏شود.



روان‌کاوی رقصی از شاهرخ مشکین‌قلم

داریوش برادری: ما در عرصه رقص، این هنر سرکوب شده و بهترین تبلور جسم و تمنای جسم ایرانی، شاهد ظهور قدرت‌های و روایات نو هستیم که در میان آن‌ها، نقش و جای شاهرخ مشکین‌قلم، نقشی پررنگ و محوری است. این قدرت ثمره سال‌ها کار و آشنایی دقیق او با رقص مدرن است که وقتی کمی از بیوگرافی او را بخوانیم، با تلاش و زحمت نهفته در پشت این جسم زیبا و رقص مسحورکننده و روایات نو آشنا می‌‌شویم.



بحثی مقدماتی در باب نظام خویشاوندی ایرانی

رضا کاظم زاده، روانشناس بالینی ـ روان درمان‌گر خانواده: «زندگی گروهی در نظام خویشاوندی ایرانی بدین معنا بوده است که پسران خانواده پس از ازدواج همچنان به همزیستی با پدر و مادر خویش ادامه می‌داده اند. در گذشته، در خانوادهایی که توان مالی و محل زندگی امکان آن را فراهم می آورد، پسران هر کدام به همراه همسر و فرزندانشان در بخشی از خانه ی پدری سکنی گزیده و به نحوی در فعالیت‌های اقتصادی پدر شرکت می‌کردند.»



بیماری روان/تنی و نگاهی نو به «تن»

داریوش برادری : بیمار «آنورکسی» در واقع با اعتصاب غذا مانند کودکی رفتار می‌کند که از خوردن غذا از دست مادر خودداری می‌کند. زیرا خوردن غذا به معنای پذیرش هدیه و عشق مادر است. اما رابطه مادر و فرزند یک رابطه عشق خالص نیست و یک رابطه عشق ـ نفرتی یا مهراکین هست و اگر مادر نتواند در ارتباط با کودک این احساسات خشم و کین خویش را بنوعی بالغانه سامان دهد و به خواهد به زور به کودک غذا دهد، آن‌گاه کودک این خشم نهفته را احساس می‌کند و او نیز به شیوه اعتراض و خشم متقابل و نخوردن یا تهوع غدا به آن پاسخ می‌دهد.



روان‌کاوی بحران مفهوم «عشق ایرانی»

داریوش برادری: در معنای روان‌کاوانه می‌توان دید که چگونه زن و مرد در عشق چیزی متفاوت می‌بینند و هم‌زمان این تفاوت باعث ایجاد بازی تراژیک، کمیک و دیالوگ عشق و هنر بشری می‌گردد. مرد در عشق در پی دست‌یابی به تمناست و زن در پی دیدن خویش در چشم معشوق به سان تبلور عشق و تمناست. از این ‌رو به قول طنز لکان «عشق ا‌عطای چیزی است که فرد فاقد آن است، به کسی که هیچ میلی به دریافت آن ندارد.»



روان‌کاوی «ناموس» و شعر «مادر مادرم»

داریوش برادری: وقتی ما از «ناموس» در فرهنگ خویش سخن می‌گوییم، بیش از هر چیز، تصاویری چون «قتل‌های ناموسی»، رگ‌های برافروخته و قیافه‌های مالامال از خشم به ذهن‌مان رسوخ می‌کند. از نگاه روان‌کاوانه «ناموس» در واقع نام دیگر قانون جنسی «عدم زنای با محارم» است که اساس قانون و فردیت و بلوغ بشری است. در این رابطه ناموسی بالغانه، پسر به «حافظ ناموس و نام پدر» تبدیل می‌شود و دختر به «تبلور ناموس» تبدیل می‌گردد، اما این حالات زنانه و مردانه مطلق نیستند.



نگاهی روان‌شناسانه به فیلم «بوتیک» ساخته حمید نعمت‌الله
بوتیک: نگاهی به مشکلات جوانان شهری جامعه‌ی ایران

رضا کاظم‌زاده: «بوتیک» به کارگردانی حمید نعمت‌الله به شرایط و روابط بخشی از جوانان در جامعه شهری کنونی ایران می‌پردازد. جوانانی که با مشکلاتی مانند بی‌کاری، اعتیاد و روان‌نژندی دست و پنجه نرم می‌کنند. مهم‌ترین خصوصیت مشترک میان اینان که بیش از هر چیز توجه تماشاگر را به خود جلب می‌کند، گسستی است که میان این نسل جوان با گروه‌های اجتماعی‌شان پدید آمده است.



راز عاشقانه سحر بت‌واره‌گرایی

داریوش برادری: کلمه فثیش (بت‌واره) از زبان پرتغالی می‌آید و به معنای «سحرآمیز» است. فرد بت‌واره‌گرا به اشیا، قدرت سحرآمیز می‌بخشد و اسیر جاذبه و سحر این اشیای بی‌جان چون کفش یا سنگ است. در نگاه روان‌کاوانه و پزشکی، هر انسانی دارای حالاتی از بت‌واره‌گرایی سالم است. هر انسانی در رابطه جنسی و اروتیکی توسط اشیای خاصی و یا بخشی از بدن به شدت تحریک می‌شود و یا این اشیا، مثل یک لباس زیرزیبا و قشنگ، می‌توانند باعث تشدید لذت اروتیکی و عشقی هر دو پارتنر عشقی شوند.



ترس جمعی ایرانیان و راهی برای شفای جمعی

مشکل جامعه ما این است که شکل ارتباط با «غیر» به طور عمده به شیوه نارسیستی و یا کابوسانه است. بنابراین ما در غریبه، در دگراندیش، در زن، در جسم خویش، تمناهای خطرناکی را می‌بینیم که از یک سو ما را مسحور می‌کنند و از طرف دیگر می‌ترسانند. از این رو خواهان سرکوب این فتنه‌گران و اهریمنان یا عناصر خطرناک هستیم. از این رو آن‌ها برای ما حالت «تهاجم فرهنگی» خطرناک و پارانویید پیدا می‌کنند و هر کس دیگری را خطرناک و یا مقصر بدبختی و ترس خویش می‌داند.



نگرشی تحلیلی از منظر روان‌شناسی اجتماعی- بخش سوم
ساختار شخصیت انسانی و محیط اطراف آن

ویلم فلووسر فیلسوف ارتباطات در دو اثر معروف خود «برای یک فلسفه عکاسی» و «ورود به جهان تصاویر تکنینکی» معتقد است که ما در جهانی محصور شده توسط عکس‌ها به‌سر می‌بریم. به همین دلیل ما به عکس‌ها خو گرفته‌ایم و قادر نیستیم آنها را آن‌گونه که باید، درک کنیم. از دید وی جهان عکس‌ها تنها یکی از جهان‌های بی‌شمار دستگاه‌هاست و بالطبع بین آنها جهان‌‌های خطرناک‌تری نیز وجود دارند. به نظر فلووسر دستگاه‌های الکتریکی اسباب‌ بازی‌های باهوشی هستند که می‌توانند ما را نسبت به آنچه گمان می‌کنیم، فریب دهند.



نگرشی تحلیلی از منظر روان‌شناسی اجتماعی- بخش دوم
ارکان تأثیر گذار در ساختار شخصیت

«حافظه جمعی» به کل بازدهی حافظه یک گروه یا جامعه اطلاق می‌شود. همان‌طور که تک‌تک انسان‌ها دارای یک حافظه فردی هستند، گروه‌های انسانی نیز دارای یک حافظه جمعی‌اند. «حافظه ارتباطی» در مقایسه با «حافظه فرهنگی» همچون حافظه کوتاه مدت یک جامعه می‌ماند. این حافظه به حیات حاملین زنده و تجربه‌کنندگانی که در ارتباط با یکدیگرند، وابسته است و یک دوره حدوداً هشتاد ساله، یعنی تقریباً سه الی چهار نسل دارد.



نگرشی تحلیلی از منظر روان‌شناسی اجتماعی- بخش اول
شخصیت و عوامل تأثیرگذار در ساختار آن

از دیدگاه روان‌شناسی، شخصیت بیانگر آن دسته از ویژگی‌های فرد یا افراد است که شامل الگوهای ثابت فکری، عاطفی و رفتاری آنهاست و از آنجایی که فرد و جامعه جدایی ناپذیر هستند، جامعه یا گروه‌های تشکیل دهنده‌ی آن نیز بایستی دارای خصوصیات مشترکی باشند. این خصوصیات مشترک جمعی را «شخصیت اجتماعی» می‌نامند.



تأثیر مهاجرت بر نقش پدر

در جامعه ما هویت مردانه‌ی مرد با کارکرد اقتصادی‌اش پیوند مستقیم دارد. مردی که قادر به تأمین خانواده‌اش نباشد، در نگاه خود و گروه اجتماعی‌اش، مرد کامل به حساب نمی‌آید. بدین ترتیب یکی از مشکلات چنین فردی را در سال‌های اول مهاجرت، همین مسأله‌‌ی بی‌کاری و یا تن دادن اجباری به کارهای کم‌درآمد و موقتی است. پدر حکم رابط میان خانواده با جامعه را هم دارد. ارتباط و رفت و آمد زیاد او با محیط بیرون به وی اعتبار و دانشی را اعطا می‌کند که بر اساس آن، خود را محق می‌داند تا حرف آخر را بزند.



رابطه بینامتنی مسیح، میترا و ما ایرانیان

با نگاهی به اسطوره‌ مسیح و اسطوره میترا می‌توان به خوبی دید که این دو متن با یکدیگر یک رابطه فزون‌متنی دارند. میترا خدای خورشید و خدای مهر و دوستی است و مسیح فرزند خدا و سمبل عشق است. تولد مسیح توسط مادری باکره صورت می‌گیرد و میترا تولدش به دو روایت بیان می‌شود. در روایت اصلی، میترا از درون سنگی زاییده می‌شود و از طرف دیگر روایتی وجود دارد که میترا توسط زنی باکره به دنیا می‌آید که توسط آب و یا آناهیتا بارور می‌شود.



بحران خانواده ایرانی در مهاجرت

بطور کلی می‌توان گفت که در حال حاضر یکی از دلایل مهم و تعیین‌کننده ترک زادگاه طبیعی برای بسیاری از خانواده‌های مهاجر را بحران‌های اجتماعی کم و بیش شدید و گاه طولانی مدت (مانند جنگ، تبعیضات و سرکوب‌های سیاسی، مشکلات اقتصادی وغیره) تشکیل می‌دهد. با این حال برای آنکه فرد و یا خانواده بتوانند امکانات لازم برای مهاجرت به سمت کشور میزبان را مهیا کنند می‌بایست از قابلیت‌های فردی و خانوادگی کافی برخوردار باشند. در اکثر موارد آن خانواده‌هایی در این امر موفق می‌شوند که همبستگی درونی خود را حفظ کرده، قابلیت‌هایشان را از دست نداده باشند.