تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
نگرشی تحلیلی از منظر روان‌شناسی اجتماعی- بخش سوم

ساختار شخصیت انسانی و محیط اطراف آن

سیامک ظریف‌کار
sz.film@gmail.com

در ادامه‌ی بحث به دیگر ارکان تأثیر گذار در ساختار شخصیت می‌پردازیم.

طبقه‌ی اجتماعی
از آن جایی که انسان‌ها از اقشار مختلف جامعه می‌آیند، عمدتاً دارای الگوهای اخلاقی، تربیتی و رفتاری خاص طبقه یا قشر خود هستند. نقش طبقه‌ی اجتماعی در تعین پایگاه اجتماعی فرد و امتیازات حاصله کاملاً قابل رؤیت است، البته در جوامع ابتدایی و در حال توسعه این پدیده شکل حادتری به خود می‌گیرد. در جوامع صنعتی و بسیار پیشرفته (اروپای غربی) این پدیده بیشتر در رابطه با مهاجرین از ملیت‌های مختلف و اهالی کشورهای میزبان به چشم می‌خورد، تا افراد هم ملیت آن کشورها.

این پدیده خود البته بخشی به خاستگاه طبقاتی افراد مهاجر از کشورهای منشأشان و نگاه بسته‌ی خود این مهاجرین نسبت به واقعیت‌های موجود حاکم بر جوامع صنعتی برمی‌گردد و بخشی دیگر به پیش‌داوری‌ها و کمبود اطلاعات این جوامع نسبت به فرهنگ‌های مختلف مهاجرین. این مسأله در ایران نیز نسبت به مهاجرین افغانی و یا حتی بعضاً اقلیت‌های مذهبی تا حدودی از همین دست هستند.

تنش‌های سال‌های بعد از واقعه‌ی ١١ سپتامبر در آمریکا و این اواخر در اروپا نسبت به مهاجرین و عصبیت نسل دوم و سوم مهاجر در اروپا نشان از اهمیت نقش طبقه‌ی اجتماعی دارد. در رابطه با طبقه‌ی اجتماعی پدیده ای که الیاس به‌عنوان «پذیرفته شدگان» و «بیرون نگه داشته شدگان» مطرح می‌کند، نیز قابل فهم است. الیاس کتابی نیز به همین نام دارد.

یکی از نتایجی که الیاس در این کتاب به آن می‌رسد، این است که بین گروه‌هایی که صاحب قدرت بیشتری هستند و یا نسبت به گروه‌های دیگر قدیم‌تر هستند و گروه‌های ضعیف‌تر یا جدیدتر نوعی اصطکاک (راسیستی) و عدم پذیرش در خود به‌وجود می آید. این قضیه در رابطه با فهم مکانیزم تنظیم قدرت میان گروه‌های مختلف اجتماعی و حکومت‌ها نیز قابل لمس است. نقش طبقه‌ی اجتماعی در تئوری مارکس نیز به صورت اختلاف طبقاتی محور اصلی را بازی می‌کند، که قدم بزرگی به جلو در راه تکامل تئوری‌های جامعه‌شناسی بود.

فیلم کلوز آپ (١٣٦٨) اثر عباس کیارستمی نمونه جالبی برای نقش طبقه‌ی اجتماعی است. در این فیلم که بر اساس واقعیت است، حسین سبزیان هنرپیشه اصلی فیلم کارگر ساده یک چاپخانه در جنوب تهران است. او که شبیه محسن مخلباف، دیگر کارگردان معروف ایرانی‌ست، طبق ادعای خودش، به دلیل عشقش به سینما خود را به عنوان مخملباف جا می‌زند و تازه متوجه می‌شود که احترام و قُرب و منزلت اجتماعی چه طعم شیرینی دارد، چیزی که تا قبل از آن برایش بیگانه بود.

فیلم دیگری به نام کشتن مرغ مقلد (١٩٦٢) ساخته‌ی رابرت مولیگان نمونه جالب دیگری‌ست که به مسأله تبعیض نژادی علیه سیاه پوستان توسط فرقه‌ای در بخشی از ایالات متحده آمریکا می‌پردازد.

خانواده
خانواده که کوچک‌ترین شکل زندگی اجتماعی است، نقش بسیار مهمی را در ساختار شخصیت ایفا می‌کند. حضور مادر با ضرب آهنگ آرام‌بخش نبض و حرارت قلبش در کنار پدری حامی اولین پایه‌های محیطی شخصیت را بلافاصله بعد از تولد کودک می‌سازند. به مرور زمان والدین با خصوصیات اخلاقی خود نقش بارزتری را به عنوان الگوی رفتاری پیدا می‌کنند. به نظر پروین، سِروُن و جان، والدین حداقل از سه طریق بر فرزندان خود تأثیرگذارند:
1- با رفتارهای خود، موقعیت‌‌هایی می آفرینند که رفتارهای خاصی را در فرزندشان بر می انگیزد (مثلاً، ایجاد ناکامی به پرخاشگری منجر می شود.)
٢­ سرمشق‌هایی برای همانندسازی کودکان‌اند.
٣­ به طور انتخابی، بعضی از رفتارها را تشویق می‌کنند.

ساختار خانواده نیز همچون هر پدیده‌ای در دوره‌های مختلف و در جوامع گوناگون متفاوت بوده و دائم در حال تغییر است. موقعیت اجتماعی ­ اقتصادی والدین و نیز شیوه‌ی تربیت جسمی، اخلاقی و جنسی آنها نسبت به فرزندانشان به خصوص بین دختر و پسر و فرزندان اول، وسط و آخر بسیار مهم است.

گروه همسالان
گروه همسالان از دیگر ارکانی است که در ساختار شخصیت تأثیرگذار هستند. کودک و نوجوان در آغاز در مهد کودک وبعدها در مدرسه و جامعه در اثر ارتباط و تبادل احساسات و تجارب قبلی با دیگر همسالان به تجارب جدیدی دسترسی پیدا می‌کنند. گروه همسالان حتی به عقیده بعضی محققین تأثیرات خانواده را کم رنگ می‌کند. این تأثیرات به خصوص در سن بلوغ، به ویژه در اتباط با جنس مخالف بیشتر نمایان می شود.

رسانه‌ها
پدیده جهانی شدن هم اکنون در دوران اولیه خود به سر می‌برد، به همین دلیل بسیاری از شاخه‌های مختلف دانش به‌‌‌خصوص علوم اجتماعی و انسانی مجبورند در تجزیه و تحلیل‌هایشان درباره مسائل فردی و اجتماعی، فاکتورهای پیچیده جهانی را نیز در نظر بگیرند. نباید فراموش کنیم که افراد و جوامع به خاطر وابستگی تنگاتنگ‌شان نسبت به یکدیگر، درون و بیرون از مرزهایشان مجموعه‌های نیمه‌بازی را تشکیل می‌دهند. از این‌رو روابط و فعل و انفعالات بین المللی ِحکومت‌ها امروزه تأثیر قابل توجهی بر اوضاع و تکامل درون دولتی و اجتماعی کشورها دارد، که می‌توانند سیر صعودی یا نزولی پیدا کنند.

مارشال مک لوهان تئوریسین معروف دهکده جهانی در اثر معروفش به همین نام معتقد است که تغییرات و تکامل فرهنگی و سیاسی ـ اقتصادی جوامع تحت تأثیر (سلطه) الکتریسیته و رسانه‌ها قرار دارد. او اما نگاهی انتقادی به نقش رسانه‌ها و اینکه آنها علی رغم بعد مفید اطلاعاتی‌شان تا چه حد بازیچه دست صاحبان سرمایه و قدرت هستند، ندارد. از دید وی رسانه‌ها باعث گسترش حواس آدمی می‌شوند.

نیِل پُستمن از منتقدین معروف رسانه‌ها و تکنولوژی در آثاری چون «ما خود را تا سر حد مرگ مشغول می کنیم»، «ناپدید شدن دوران کودکی» و «هیچ خدایانی دیگر، پایان تربیت» به انتقاد از رسانه‌های الکترونیکی، تکنولوژی و جامعه اطلاعاتی می‌پردازد. به خصوص در اثر اول به انتقاد شدید از تلویزیون و تأثیر منفی آن بر کودکان می‌پردازد، انتقادی که پیش از او فدریکو فلینی کارگردان معروف ایتالیایی وارد می‌کرد. فیلم مستند کوپریشن محصول کانادا نیز نگاهی سخت انتقادی به نقش کنسرن‌های بزرگ و دست‌کاری رسانه‌ها توسط آنها دارد.

ویلم فلووسر فیلسوف ارتباطات در دو اثر معروفش «برای یک فلسفه عکاسی» و «ورود به جهان تصاویر تکنینکی» معتقد است که ما در جهانی محصور شده توسط عکس‌ها (تصاویر) به‌سر می‌بریم. به همین دلیل ما به عکس‌ها خو گرفته‌ایم و قادر نیستیم آن‌ها را آن‌گونه که باید، درک (دریافت) کنیم. از دید وی جهان عکس‌ها تنها یکی از جهان‌های بی‌شمار دستگاه‌هاست و بالطبع بین آن‌ها جهان‌‌های خطرناک‌تری نیز وجود دارند.

به نظر فلووسر دستگاه‌ها (الکتریکی) اسباب‌‌بازی‌های باهوشی هستند که می‌توانند ما را نسبت به آن‌چه گمان می‌کنیم، فریب دهند. این دستگاه‌ها نیز قادر خواهند بود که به ماشین‌هایی تمام داننده با قدرتی تام تبدیل شوند. بنابر باور وی ما در آغاز این عصر عجیب بصری به‌سر می‌‌بریم و به همین دلیل ضرورت یک فلسفه عکاسی انکارناپذیر است، چرا که انسان در جدالی سخت با دستگاه‌ها قرار خواهد گرفت. فیلم هوش مصنوعی ساخته ستیون سپیلبرگ به عنوان نمونه به این جدال می‌پردازد.

لازم به یادآوری است که در این‌جا عکاسی به مثابه مادر تمام تصاویر تکنیکی و الکترونیکی از قبیل تلویزیون، سینما، کامپیوتر و غیره است.

نقش غریزه جنسی
غریزه جنسی را به یقین می‌توان بعد از غریزه خوردن و آشامیدن مهم‌ترین زیرمجموعه غریزه‌ بقاء دانست، به همین دلیل شناخت آن بسیار ضروری به نظر می‌رسد. این غریزه دارای ادوار مختلف تکاملی می‌باشد و برای رسیدن به مرحله بلوغ جنسی و دوران بعد از آن بایستی شرایط مناسبی فراهم باشند، تا بلکه انسان دچار ناهنجاری‌های خاص روانی و جسمی نگردد. غریزه جنسی علی‌رغم ذاتی بودنش در انسان در طول تطور و نیز در دوره‌های مختلف و درجوامع گوناگون، در پی فرایندهای پیچیده اجتماعی ـ تاریخی اشکال مختلفی در نحوه ارضایش به خود گرفته است و می‌گیرد. بدین معنی که امروزه در فرهنگ‌های گوناگون تعاریف، سنت‌ها و مراسم متنوعی در رابطه با سکسوالیته و نحوه پاسخ‌گویی به آن وجود دارد؛ حتی در درون خود یک جامعه از دوره‌ای به دوره دیگر ما شاهد تفاوت‌هایی در این زمینه می‌باشیم.

به عنوان نمونه در بسیاری از کشورهای اروپای غربی و آمریکا تا همین بیست ـ سی سال پیش هم‌جنس‌گرایی تابو محسوب می‌شد، حال آنکه ازدواج آنها در بعضی از این کشورها آزاد است. و یا مثلاً بعضی شیوه های ناهنجار از قبیل خود و دیگرآزاری جنسی، امروزه با استدلال اینکه چنانچه خواست آزادانۀ طرفین باشد، دیگر بیماری یا ناهنجاری قلمداد نمی شوندد. نحوۀ عملکرد و تکامل این غریزه نیاز به تحقیقی مفصل و مجزا دارد که در چارچوب این مقاله نمی گنجد و امیدوارم در آینده ای نزدیک در مقاله ای به تجزیه وتحلیل آن بپردازم.

ساختار نظام سیاسی حاکم
اما ساختار نظام سیاسی حاکم بر جامعه به این دلیل بر شخصیت فردی و اجتماعی افراد تأثیرگذار است که قوانین حاکم بر انسان‌های یک جامعه شیوه ارتباطات و مراودات آنها را تعیین می کنند. و از آنجایی که نحوه ارتباطات در شکل گیری احساسات، ذهن و حافظه بسیار مهم است، همان‌گونه که در بالا مطرح شد، نقش سیستم حاکم بر این ارتباطات پس آن گاه بهتر نمایان می شود. هر نظام سیاسی با اجرای قوانین مدنی تعریف شده امروزی و با ابزار ویژه‌ای همچون آموزش و پرورش، دانشگاه و مراکز تحقیقاتی، پلیس و ارتش و رسانه‌های عمومی ایکه در اختیار دارد، بایستی وسیله آسایش و همزیستی مسالمت آمیز افرادش را از هر قشرو گروه و با هر جهان‌بینی‌‌ای که هستند، تأمین کند. حال چنانچه نظام سیاسی حاکم، در بند ایدئولوژی یا مذهب خاصی باشد، از ابزارهایش به گونه‌ای انحصاری و ناسالم استفاده می‌کند که این خود مجرای پیوسته افراد جامعه را در تمام زمینه‌ها پرگرِه می کند و مانع از حرکت موجی انرژی سالم بین اعضایش می‌شود.

لازم به یادآوری است که مذهب در هر شکلش به حوزه خصوصی انسان‌ها مربوط می‌شود و به هیچ وجه نبایستی به گونه‌ای تنگ‌نظرانه به حوزه عمومی کشیده شود و به عنوان ابزاری برای سرکوب دیگراندیشان استفاده شود، چرا که به گواه تاریخ فجایع جبران ناپذیری به بار خواهد آورد. فراموش نکنیم که هر نظام سیاسی حاکم، برخاسته از درون یک جامعه می‌باشد، که در یک بستر اجتماعی ـ تاریخی ـ اقتصادی خاصی رشد ونمو می کند.

نقش شرایط جغرافیایی و محیط زیست
اما در رابطه با نقش شرایط جغرافیایی و محیط زیست باید در نظر داشت که این فاکتور عمدتاً به دو شیوه کوتاه و بلند مدت تأثیرگذار است. بعد کوتاه مدت آن شامل حوادث ناگوار طبیعی یا غیرطبیعی از قبیل زلزله، سیل، طوفان های عظیم، آتش سوزی یا فجایع ناشی از صنعت و تکنولوژی است که طی این وقایع آدمی بسیاری از بستگان، آشنایان و سرمایه‌های مادی خود را از دست می‌دهد. زلزله بم، واقعه تسونامی یا واقعه چرنوبیل و خشکسالی‌های کوتاه و بلندمدت پی آپی در بعضی مناطق آفریقا نمونه‌هایی از این دست هستند. بُعد بلند مدت شامل عصر یخبندان، دوره‌های مختلف کویر زایی، از بین رفتن جنگل‌های طبیعی و یا آلودگی‌های ناشی از کارخانه‌های صنعتی که منجر به پیدایش سوراخ لایه ازن شده‌‌اند، است که در اینجا فرصت پرداختن عمیق به آنها نیست.

پس حال باید در یابیم که ما در دنیای امروزه نیاز به یک آگاهی عمیق و جدیدی نسبت به استفاده صحیح‌تری از تکنولوژی، صنعت و نیز حفظ محیط زیست و نگهداری از حیوانات داریم، بخشی که به گمان من کمبودش در فرهنگ و جامعه ما بسیار محسوس است.

در پایان فراموش نکنیم که انسان در کلیتش موجودی چندلایه است، به همین دلیل باید او را در این چندلایگی اش دید. گاه پیش می‌آید که انسان در بعدی بسیار رشد می‌کند و شکوفا می‌شود و در بعدی دیگر هنوز در مراحل ابتدایی خود به سر می‌برد. حال با توجه به این اصل درمی‌یابیم که انسان با داده‌های کنونی تطوری و تکاملی‌اش قادر نخواهد بود در تمامی ابعاد به رشد یکسانی دست یابد و اساساً چنین توقعی هم نابه‌جا و هم گمراه کننده خواهد بود. نگرش مبتنی بر چند لایگی انسان به ما اجازه می‌دهد، تا از برخوردهای تنگ‌نظرانه، مطلق گرایانه و یا واپس گرایانه پرهیز کنیم و به درک روشن‌تری از ماهیت انسان و جهان اطراف وی برسیم. بررسی آثار اکثر اندیشمندان کشورمان و نقدهای موجود به‌خوبی نشان می‌دهد که چگونه آنها در اکثر مواقع در دام مطلق گرایی، واپس گرایی و یا تک‌بعدی نگری افتاده‌اند، بی آنکه بخواهم از ارزش زحمات آنان سر زونی بکاهم.

مروری به نقل قولی که در آغاز آوردم، نباید این سوءتفاهم را پیش بیاورد که ذره‌ای از ارزش و عظمت عقل باید کاسته شود، بلکه برعکس پرورش عقل و خردورزی ضروری و نیاز به صرف وقتی بسیار، تلاشی مستمر و صبری طولانی است.

Share/Save/Bookmark

Pervin/ Cervone/ John; Persönlichkeitstheorien, 5. Auflage, 2005, S. 45


بخش نخست این مطلب
بخش دوم این مطلب

نظرهای خوانندگان

همکار محترم آقای ظریف کار سه مطلبتان را خواندم. بسیار جالب و مفید بود هر چند هر کدام از مباحث به شکلی خلاصه مطرح شده بودند که البته بیشتر از این هم نمیشد در اینجا بدانها پرداخت.
اما در مورد نکاه چند لایه ای. در حوزه علوم انسانی چنین نگاهی اگر ناممکن نباشد لااقل بسیار دشوار است. معمولا هر محققی از زاویه و تیوری ای خاص به موضوع مینگرد. خود این مساله به تنهایی نمیتواند مشکلی ایجاد کند. مشکل آنجاست که فرد تصور کند که نگاهش نگاهی خود بسنده و کامل است. من فکر میکنم که در علوم انسانی خود این که بتوان به شکلی درست از یک تیوری برای فهم داده ها استفاده کرد قدمی مهم برداشته شده باشد که در حوزه ی خودش کافی است.

-- رضا کاظم زاده ، Jan 5, 2008

با سلام خدمت همکار محترم آقای کاظم زاده،
ممنون از درج نظرتان. در مورد اینکه هرنگاهی درعلوم انسانی از زاویۀ خودش جهت فهم موضوع ، چنانچه دقیق ودرست باشد، کافی است، با شما هم عقیده ام. اما همانطور که خود فرموده اید، این کفایت فقط در حوزۀ خودش میباشد ونه در درک تمامیت موضوع. آری نگاه چندلایه در علوم انسانی بسیار دشوار است و خطر آن وجود دارد که محقق نتواند مدلی منسجم ارائه دهد و یا به درک بهتری نایل شود. اما همانطور که خود نیز واقفید، در مورد بعضی از موضوعات (بخصوص ساختار شخصیت) نگاهی چندجانبه اجتناب ناپذیر است؛ تنها محقق بایستی هوشیارانه عمل کند تا حول محور اصلی موضوع بماند و دیگراینکه روانشناسی اجتماعی بنا به ضرورت حیاتی علمیش و نیز اینکه نسبت به روانشناسی وجامعه شناسی نوپاتر است، از یک پیچیدگی خاص تری برخوردار است. بدون اینکه این سوء تفاهم بوجود آید که منظورم، برتری آن نسبت به دیگر علوم انسانی میباشد.

در ضمن ساختار بخش سوم کمی توسط زمانه تغییر داده شده است؛ آنچه مربوط به قسمت تأثیر غریزۀ جنسی به بعد عنوان شده بود، تحت عنوان نکاتی چند... بود.

-- سیامک ظریف‌کار ، Jan 6, 2008

آقای ظریفکار با سلام
مقاله شما informatik و جالب بود . ساختار شخصیت انسان را در تقسیم بندی های مختلف به خوبی شرح داده اید . پیگیر مقاله های بعدی شما هستم .

-- س. فرد ، Jan 8, 2008

من عکس خواستم

-- صبا ، Nov 19, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)