تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

سبز بودن چه معنایی دارد؟

اکبر گنجی

جنبش سبز فرصت میمونی برای بحث و گفت‌وگو پدید آورده است. این فرصت مبارک، یکی از دستاوردهای این جنبش است. پیش از این بارها از زوایای گوناگون درباره‌ی این جنبش سخن گفته، از آن به‌عنوان یک شهروند / همراه / امیدوار دفاع کرده و شجاعت چهره‌های شاخص آن را ستوده‌ام.

البته سخنان من، از موضع یک «روشنفکر قلمرو عمومی» بیان می‌گردد، نه موضع یک سیاستمدار آماده‌ی در دست گرفتن دولت. چامسکی می‌تواند نماد اولی باشد و اوباما، نماد دومی. هر جامعه‌ای به هر دوی این‌ها نیاز دارد. اما سخن‌گفتن و اعمال این دو گروه، لزوماً یکسان نیست.

اگر گذار به دموکراسی صورت گیرد، گروه دوم بر سر تصاحب قدرت از طریق مبارزات انتخاباتی با یک‌دیگر رقابت می‌کنند. اما حتی اگر گذار به دموکراسی صورت پذیرد، روشنفکر قلمرو عمومی، هم‌چنان به نقد قدرت، سنت، فرهنگ، دین و ... ادامه خواهد داد. روشنفکر قلمرو عمومی، نظام دموکراتیک و زمامداران‌اش را هم یک‌آن از نقد بی‌رحمانه‌ی خود محروم نخواهد کرد.


اکبر گنجی

اکبر گنجی یکشنبه، ۱۰ اکتبر ۲۰۱۰، برابر با ۱۸ مهر ۱۳۸۹، در شهر برلین به‌مدت یک ساعت برای ایرانیان زیر عنوان «سبز بودن چه معنایی دارد» سخنرانی کرد. پس از آن به مدت دو ساعت و ربع پرسش و پاسخ و اظهار نظر صورت گرفت. متن کامل و پی‌دی‌اف‌شده‌ی این سخنرانی را از این‌جا دریافت کنید.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای گنجی ۵-۶ سال است که حرف از نافرمانی مدنی می‌زند و به تئوری‌پردازی حول آن می‌پردازد. اما حالا که با شروع حملهء‌ رژیم به سفرهء خانواده‌ها با روش شوک‌درمانی منتظر افزایش فشار بی‌حد به‌خصوص بر طبقات زحمتکش هستیم و انتظار می‌رود مردم صرفا به علت ناتوانی از تحمل هزینه‌های چندبرابر شده، به صورت خودجوش عملا به نافرمانی مدنی (مثلا پرداخت نکردن قبوض برق و گاز و تلفن) دست زنند‌، هیچ بخاری از آقای گنجی و دوستان ایشان در خارج از کشور بلند نمی‌شود. نمی‌توان در این مقطع از آقای موسوی انتظار داشت به نافرمانی مدنی علیه قضیه «هدفمند کردن یارانه‌ها» فراخواند. اما فعالان خارج از کشور که خود را جزئی از جنبش می‌دانند که قادرند چنین کنند. اما انگار چیزی جز مقالات تکراری در مورد موانع شکلگیری دموکراسی و غیره از ایشان قرار نیست ساطع شود.

-- سیاوش ، Oct 11, 2010

اکبر گنجی انگار دوباره دارد با تاریخ هاء ‌زمان ها و گزاره ها بازی می کند. محمود احمدی نژاد در چه زمانی در سراسر ایران اندکی از موسوی جلوتر بود؟ آیا در ده روزه آخر و یا کمی جلوترش؟ اگر مقصود ده روز آخر باشه که باید به اعتبار این آمار شدیدا شک کرد. چون امکان اینکه در آن مقطع مردم تهران ناگهان هوادار موسوی شده باشند اما مردم شهرستان ها نه خیلی کمه. این محاسبه تنها می تواند با ذهن ناصادق کسانی همخوانی داشته باشد که معتقدند شهرستانی ها چون در «شهرستان» ( مثلن اصفهان و مشهد و تبریز و..!!!) زندگی می کنند پس «بیسواد» ترند و در نتیجه حتما «نادان ترند» و در نتیجه حتما هوادر احمدی نژاد!!! اما آمار اگر مربوط به هفته های جلوتر بوده باشد خب این خیلی طبیعی ست چون مردم (در سراسر ایران نه تنها تهران) تا روزهای آخر واقعا باور نداشتند که بتوان با خط امامی ها و آن سابقه پر از دروغ و دو رویی شان به جایی رسید. اینرا در همان روزها به موسوی هم در دانشگاه بابل و کرمان نشان دادند. امید مردم برای تغییر و آزادی از راه موسوی و کروبی تنها در آن چند روز آخر بود که شدت گرفت وگرنه شعارهای آزادی خواهی و ضد آخوندی احمدی نژاد و رفتار ساده اش تا آن موقع تنها امید مردم برای تغییر بود. این گزاره ها اگر تا اینجا درست باشند پس این پرسش هم می تواند پیش بیاید که چرا گنجی آماری را که مربوط به زمان های مختلف بوده اند( آمار شهرستان ها و آمار تهران) کنار هم گذاشته؟ آیااین رفتار سفسطی همراه با بازی های زبانی ومثلن دلسوازنه دیگرش تلاشی دوباره برای بر هم زدن خط ها و سمت گیری های اپوزیسیون و شلوغ کردن فضای سیاسی ست؟ آیا همانطور که بعضی ها می گویند تلاش برای مطرح شدن مستمر و توی خبرها بودن است و چرا؟!! و چرا حواس ماها با هر سر و صدای اینجوری باید پرت بشه؟ آیا نگران جنبش مردمیم؟ آیا عصبانی می شیم از اینکه کسانی مردم را «نادان» وانمود می کنند؟ آیا نگران بازی های بازی سازهای غربی هستیم؟ آیا ذهنیت تحقیر و دیکتاتوری (از هر نوعش باشه) با هر سه این پرسش ها می تواند رابطه مستقیم داشته باشد؟ شاید این یکی.

-- بدون نام ، Oct 11, 2010

جالب بود

-- بدون نام ، Oct 12, 2010

گنجی در تعریف "کودتا" هم دست به سفسطه بازی زده. در حقیقت با همان منطق اسلامی که می گه اگر کسی چیزی رو بدزده اما نفهمه که دزدی بوده حلاله، کودتای انتخابات رو هم حلالش می کنه. می گه چون این کودتا دقیقا مثل خیلی از کودتاهای دیگه نبوده پس درست نیست. کودتا فقط باید یک نوع باشه، ارتش رییس جمهور قانونی رو کنار بزنه و عده ایی رو هم مستقیما اعدام بکنه! استدلال دینی از نوع روشنفکریش!

-- بدون نام ، Oct 12, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)