تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

اسلام، خون و آزادی

مهدی خلجی

«ما را خبر داد ... از رسول خدا که گفت: ریختن خون هیچ مسلمانی حلال نمی‌شود؛ مگر در سه صورت: کفر پس از ایمان (ارتداد) زنا پس از احصان (آمیزش جنسی فرد همسردار با جز همسر خود) و قتل نفس

شافعی گفت: «شاید سبب روا بودن قتل مؤمنِ کافر شده آن باشد که ایمان، حافظ خون است (یعنی ایمان آوردن کسی موجب می‌شود ریختن خون‌اش حرام شود.) وقتی مؤمنی کافر می‌شود، با خارج شدن از ایمان، ریختن خون خود را دوباره مباح کرده است. حکم او، حکم کسی است که از آغاز، هماره کافر محارب بوده... (جرم) مرتد حتی سنگین‌تر از کسی است که هماره مشرک بوده است. زیرا همه اعمال صالحی که مرتد در هنگام ایمان خود انجام داده در چشم خداوند تباه می‌شود...»

پیامبر وقتی بر مشرکان پیروز شد، شماری از آنان را کشت، برخی دیگر را با فدیه آزاد کرد و بر آنان منت نهاد و از گروهی نیز فدیه گرفت. اما در میان مسلمانان اختلافی نیست در این که حرام است مرتد با فدیه آزاد شود و بدو رخصت داده شود یا از او فدیه گرفته شود. حرام است که مرتد به حال خود واگذاشته شود: یا باید مسلمان شود یا کشته شود. و خدا عالم‌تر است۱

تبعیض در حق حیات
قرآن مرزی روشن میان اسلام آوردن و ایمان آوردن کشیده است (قالت الاعراب آمنا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا اسلمنا؛ حجرات ۱۴) ایمان آوردن، باور قلبی است و اسلام آوردن آیینی ظاهری که در گفتن و به زبان آوردن دو جمله گواهی به وحدانیت خداوند و نبوت محمد تبلور می‌یابد. ایمان، موضوع فقه نیست (ایمان به مفهوم مسیحی آن، به ندرت حتی موضوع علم کلام اسلامی بوده است) اما اسلام آوردن موضوع شمار کثیری از احکام فقهی است.

در دستگاه فقهی، تبعیضی بنیادی میان مسلمان و کافر وجود دارد؛ از نجاست ذاتی کافر گرفته تا ارث، قرض، قصاص، دیه، ازدواج و مانند آن. کافر حتی از قدم گذاشتن به مسجد و شعاع وسیعی پیرامون کعبه (حرم) منع شده است.

اما مهم‌ترین کارکرد اسلام آوردن، حفظ خون است؛ یعنی در نظام فقهی سنتی (موجود) حق حیات با اسلام آوردن تضمین می‌شود. برخی کسانی که اسلام را قبول ندارند (مانند مرتدان یا کافران حربی) حق حیات ندارند؛ شماری از نامسلمانان تحت شرایط خاصی حق حیات دارند؛ از حق حیات مشروط برخوردارند (مانند کافران ذمی) اما تنها کسی که در حق حیات‌اش مناقشه نمی‌توان کرد، مسلمان است.

اگر کسی از ترس جان‌اش و بدون آن که به حقیقت ایمان آورده باشد، به مسلمان شدن تظاهر کند – به محض اظهار شهادتین – ریختن خون او حرام می‌شود. در این نکته در میان مسلمانان خلافی نیست. از میان روایت‌های بسیار، یکی آن است که پیامبر گفت «همین طور با مردم می‌جنگیدم تا می‌گفتند لا اله الا الله. تا این را می‌گفتند، خون و مال‌شان را ایمن می‌شد. حساب (واقعی امر) با خداست۲.» پس اسلام آوردن حتی اگر زیر برق آخته شمشیر جنگاوران مسلمان نیز باشد، از نظر فقه اسلامی، مقبول است و دارای پیامدهای حقوقی بنیادی و فراوانی است. آیین «تشرف» به اسلام فارغ از هر گونه تشریفات است؛ یکی از ساده‌ترین آیین‌های تشرف است. اما خروج از اسلام یکی از سخت‌ترین مجازات‌ها را در پی دارد.

مرتد را بکشید؛ اجماع فرقه‌ها
از سوی دیگر، بنا بر روایت‌های بازگفته از پیامبر، از اسلام‌برگشته (مرتد) را باید کشت. در این قول، ظاهراً میان فرقه‌ها، مذاهب و مکاتب کلامی و فقهی اسلامی خلافی نیست. اختلافی اگر هست بر سر چند و چون است.

برخی مانند حنفی‌ها باور دارند باید اسلام را بر مرتد عرضه کرد. شاید او گرفتار شک و خطا شده باشد. حتی شماری از فقیهان حنفی می‌گویند باید سه روز مرتد را به زندان انداخت؛ شاید به خود آمد و توبه کرد. اما هم‌اینان می‌گویند سرانجام اگر اندرز و مهلت افاقه نکرد و مرتد توبه نیاورد، باید او را کشت

در شکل کشتن نیز قول‌ها فراوان است: سر بریدن، سوزاندن، به صلیب کشیدن و کشتن. شماری از صحابه سوزاندن مرتد را منع کرده‌اند و گفته‌اند مرتد را بکشید و نسوزانید۳. حتی خلاف در این هست که کشتن مرتد وظیفه حکومت است یا فرد مومن؛ اما این که مرتد باید کشته شود، ظاهراً موضوع اختلاف نیست.

اختلاف اگر هست، در این است که آیا مهلت توبه می‌شود داد؟ به ویژه ابوحنیفه بر خلاف نظر اکثریت تأکید کرده به زنی که از اسلام برمی‌گردد، باید مهلت داد توبه کند. ولی اگر توبه نکرد، باید او را کشت. به سخن دیگر، فقیهان فرقه‌های مختلف، در مورد جواز پذیرش توبه مرتد اتفاق نظر ندارند۴. ولی مرتدی که بر ارتداد خود پای می‌فشارد، بی هیچ تردید و پرسشی، باید کشته شود۵.

تاریخ ارتداد، تاریخ سرکوب و خاموشی
تاریخ ارتداد در اسلام هنوز نوشته نشده است. نوشتن چنین تاریخی بسیار دشوار است. تاریخ اسلام را تا عصر جدید مسلمانان نوشته‌اند؛ فاتحان و پیروزمندان. تاریخ مکتوب درباره مرتدان، شکست‌خوردگان و سرکوب‌شدگان، به سختی سخن می‌گوید و جز به کوتاهی و نکوهش چیزی آشکار نمی‌کند.

حکم ارتداد، قتل، از روزگار پیامبر تا روزگار ما صادر و اجرا شده است. آن حدیث صحیح بخاری معروف است که جمعی از قبیله عکل نزد پیامبر آمدند و ایمان آوردند؛ ولی آب و هوای مدینه سازگار طبع‌شان نیفتاد و بیمار شدند. بیمار گفت به اطراف مدینه بروید و از شیر و ادرار شتران بنوشید تا درمان شوید. بهبود یافتند اما از اسلام برگشتند؛ چوپان را کشتند و شتران را بردند.

به دستور پیامبر، مسلمانان آنان را تعقیب و بازداشت کردند. پیامبر دستور داد، دستان و پاهای آنان را بریدند و چشمان آنان را میل داغ کشیدند. پیامبر گفت دست و پای آنان باید بریده بماند تا آنان جان دهند۶. در کتاب سنن ابوداوود آمده است امام علی نیز شماری از کسانی را که از دین برگشتند، در آتش سوزاند۷.

پژوهش‌گر تاریخ ارتداد، تنها نمی‌تواند به کتاب‌های حدیث بسنده کند. نام و ناکامی مرتدان و ملحدان را در هر کتابی در تاریخ اسلامی باید جست؛ به ویژه کتاب‌هایی که در قلمرو «ادب» نوشته شده‌اند؛ مانند کتاب بسیار مهم ابوالعلاء معری، رساله آمرزش، که یکی از بدیع‌ترین آثار در سراسر تمدن اسلامی است.

معری که خود از مرتدان و ملحدان و تکفیرشدگان تاریخ اسلام شمرده می‌شود، در این کتاب نام بسیار کسان را آورده که گستاخانه دعوی بی‌دینی می‌کردند یا «تدین» را مایه «تزین» ساخته بودند و با دلی کافر، نقاب دین‌داری به چهره می‌زدند تا نان و نامی فرادست آوردند. در همین کتاب، برای نمونه، معری می‌گوید دعبل خزاعی که به خاطر اشعار مداحانه‌اش سخت مورد احترام شیعیان است، هم‌پیاله ابونواس بود و «بی‌تردید دین نداشت» و تنها به خاطر تکسب به تشیع تظاهر می‌کرد۸.

تاریخ ارتداد، تاریخ ایمان نیز هست. نوشتن تاریخ یکی، بدون دیگری ممکن نیست. تاریخ ارتداد می‌تواند همه آن چه را در تاریخ ایمان، به عمد یا سهو فراموش شده، به یاد آورد؛ همه آن چه خودآگاهانه و ناخودآگاهانه کنار گذاشته، حذف و طرد و سرکوب شده، همه را بر آورد و پیش چشم بگذارد.

تدوین علمی تاریخ ارتداد، تاریخ ایمان را سراسر دگرگون خواهد کرد. تاریخ ارتداد، شاخه‌ای بنیادی از تاریخ فرهنگ ماست؛ تاریخ چیزهایی که امکان گفته شدن داشت و چیزهایی که باید پنهان می‌ماند؛ تاریخ ممنوع‌ها و مباح‌ها، تاریخ آن چه «معقول» قلمداد می‌شد و آن چه «جاهلیت» «خرافه» و «جادوگری» به شمار می‌رفت؛ تاریخ اوراق سوخته، «کتب ضاله» سرهای بردار رفته؛ تاریخ خون و آزادی.

تاریخ ارتداد، بخشی مهم از تاریخ اقتدار سیاسی در فرهنگ اسلامی است و ساختارهای نظری و عینی و نهادی که این نوع خاص اقتدار را تولید یا تقویت می‌کردند. این تاریخ، لایه‌ای ستبر از تاریخ روان و زبان و جهان ماست.

***

پانوشت‌ها:

۱- الشافعی، الامام ابوعبدالله محمدبن ادریس، الامّ، اعتنی به حسّان بن عبدالمنّان، بیت الافکار الدولیة، الریاض، ص. ۱۲۵۰

۲- «عن النبی قال: لاازل اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله. فاذا قالوها، فقد عصموا منی دماءهم و اموالهم الا بحقها و حسابهم علی الله». همان. ص. ۱۲۵۱

۳- برای شرحی روشن‌گر، اما اجمالی، از مسأله ارتداد در قرآن، حدیث و مکاتب فقهی پنج فرقه اصلی اسلامی، حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی و شیعی، به فصل نخست کتاب زیر با عنوان «نظریه و عمل ارتداد در اسلام» بنگرید:
Ibn Warraq (Edited by), Leaving Islam; Apostates Speak Out, Prometheus Books, New York, 2003, pp. 15-37

۴- سبب ارتداد نیز تعیین کننده است. مثلاً بسیاری از فقهیان و متألهان بر این فتوا هستند که اگر کسی به پیامبر اسلام دشنام داد، توبه او قبول نیست؛ او مرتد است و باید بی‌درنگ اعدام شود. فتوای آیت‌الله خمینی درباره سلمان رشدی، بر پایه سنت مسلط فقهی در این باره است. درباره اقوال مربوط به توبه دشنام‌دهنده پیامبر بنگرید به:
ابن تیمیه، تقی الدین ابی العباس احمد، الصارم المسلول علی شاتم الرسول، وضع حواشیه، ابراهیم شمس الدین، منشورات محمد علی بیضون، دارکتب العلمیة، بیروت، ۱۹۹۸ صص. ۲۱۶-۲۶۵

۵- ابن رشد، در بدایة المجتهد و نهاية المتقصد رأی ابوحنیفه و مالک را در این باب آورده است. نکته جالب در فصل ارتداد این کتاب، حکم جادوگر است. ابن رشد می‌نویسد «درباره حکم فقهی جادوگر میان فقیهان اختلاف نظر است. مالک می‌گوید جادوگر را باید کشت؛ زیرا جادوگر کافر است. اما دیگران چنین عقیده‌ای ندارند.» ابن رشد خود باور دارد که جادوگر را نباید کشت؛ مگر آن که مرتد شود. بنگرید به (متأسفانه من متن عربی کتاب را در دسترس ندارم):
Ibn Rushd, The Distinguished Jurist’s Primer, Bidayat al-Mujtahid wa Nihayat al-Muqtasid, translated by professor Imran Ahsan Khan Nayazee, Reviewed by Professor Mohammad Abdul Rauf, Garnet Publishing, London, 1996, Volume II, p. 552 (Ibn Warraq, ibid. p.18-19)

۶- Al-Bukhari, Sahih, trans. M. M. Khan, KItan Bhavan, New Delhi, 1987, vol. 8, pp. 519-20

۷- Abu Dawud, Sunan, trans. Ahmad Hasan, KItan Bhavan, New Delhi, 1990, vol. 3 Kitab al-Hudud, chapter 1605, punishment of an apostate, hadith no. 4337, p. 1212 (Ibn Warraq, ibid. p.19)

۸- معری، ابی العلاء، رسالة الغفران، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، ۱۹۸۵، ص. ۲۸۶-۲۸۷

***

مرتبط:
ارتداد؛ عیارسنج اجتهاد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سر و وسط و ته این دین را ببیننیم و بزینم فقط یک اسم برای متعلقان به ان باقی میماند اسلام و بیهوده نیست که عرفان ! تنها امکان ادامه حیات ان بوده است.

-- علیرضا ، Oct 13, 2007

در ضمن کار مهدی خلجی ادامه ی کار دکتر سروش با شیوه ی متفاوتی ( به گفته ی خود او گذراست|) بیش نیست. مهدی خلجی در رادیو بی بی سی درباره ی دکتر سروش چنین می نویسد>
شايد اگر انديشه‌های وی نبود، گذار به دوره ديگری از انديشيدن که بيش از ايمان، دغدغه تجدد و آشفتگی‌ها و نسبيت‌های آن را دارد ممکن نبود.


عبدالکريم سروش بخشی از تاريخ رويکرد دينی به تجدد و رويکرد مدرن به دين در ايران است و نقطه بازگشتی هميشگی برای آنان که در پيوند ميان دين و تفکر جديد (!!) در ايران می‌انديشند.


در مقاله دیگری در بی بی سی با تیتر (از شهر خدا تا شهر دنيا: نو شدن انديشه دينی) کاری از مهدی جامی و مهدی خلجی اینگونه امده است>

جدی شدن نقد در مباحث حوزوی

در واقع، آرای دکتر سروش تأثیر گسترده در حوزه پیدا کرد و توجه روحانیت را به اهمیت معرفت شناسی دینی و تعیین انتظاراتی که می توان از دین داشت برانگیخت. محمد تقی فاضل میبدی، عضو مجمع مدرسین حوزه قم از سنت نقدی می گوید که امروزه نه تنها فقه که دیگر شاخه های مباحث دینی را دربر گرفته است:

"الان سنت نقد نسبت به سنت های گذشته رواج جدی در حوزه ها دارد و خیلی از ادبیات گذشته ما هم در فقه و هم در اصول، کلام، فلسفه، مسائل اخلاق، امروز مورد نقد قرار گرفته. زمانی که آقای دکتر سروش مسأله معرفت شناسی دینی را مطرح کرد، نقادی نسبت به سنت های گذشته در حوزه جدی شد. البته طبیعی است که تفکر ایشان صد در صد مورد قبول واقع نشده ولی باعث شده که نسل نوی حوزه به سمت طرح مباحث نو حرکت کند و شبهات جدید را دنبال کند و پاسخ آن را بیابد."

نسل جدید حوزه اکنون در موقعیتی قرار دارد که پیشگامان نظری تحول در اندیشه دینی را پشت سر می گذارد. سرعت تحولات چندان است که حتا کسی مانند عبدالکریم سروش بیش از چند سالی نمی تواند مقام پیشتازی در عرصه اندیشه دینی را در اختیار داشته باشد. مهدی خلجی:

"دکتر سروش در تاریخ بیست سال اخیر حوزه ها یک حادثه بود، ولی به نظر من نقش مهم تر او این بود که ناخودآگاه طلبه ها را از معبر نظریه های خود به سرچشمه اندیشه مدرن هدایت کرد. به این صورت که نسل جدید محققان حوزه بیش از آن که در شرایط کنونی متأثر از آرای او باشند تلاش می کنند به منابع اصلی اندیشه مدرن رجوع کنند و در نتیجه به نحوی از نظریه های آقای سروش گذر کرده اند."

بدین ترتیب حوزه ی کار افرادی مانند مهدی خلجی همان ادامه کار دکتر سروش است با به اصطلاح گذر از انست و اصلن عجیب نیست
مهدی خلجی ( مسلط به زبانهای فارسی و عربی و چند زبانهای خارجی و اشنا به فلسفه) در وبلاگ شخصی خود زمانی اشاره کرده بود که از کتاب ارامش دوستدار چیزی سر در نیاورده است.

-- علیرضا ، Oct 13, 2007

ای کاش آقای قابل در باره این مقاله نظر می دادند تا ما می دیدیم در مقابل این مستندات راجع به واقعیت اسلام چه دارند بگویند.

-- فاطمه ، Oct 13, 2007

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.) بابا آزادی بیان...
تاریخ مثل دختری بوده که دستان نامحرمی آن را از باکرگی در آورده و بسته به نیاز خود از آن استفاده کرده.
از منابع و حرفهای موثق! شما بگذریم!؟ برای تحلیل هر اتفاقی در تاریخ باید آن را در زمان و مکان خود مشخص کرد.تنها با نگاهی مبتدیانه و باگذشتن به زمان محمد(ص) و وضع جامعه عرب های دوران جاهلیت میتوان به وفور عقب ماندگی جامعه ای را که دختر خود را زنده زنده چال میکرده را دید.و باید مجازت هایی در خور آن را هم دید.هرچند اغراق خاله زنکانه شما هم خیلی بد به چشم می آید.
در ضمن یرای مثال شما با چند نفر دیگر برای براندازی (حکومت و...) یک اتحادی انجام میدهید و اگر یک نفر از میان شما به شما خیانت کرده و به دشمنانتان(در نظر شما غیر دوست) بپیوندد شما برای او آرزوی موفقیت میکنید؟
در ضمن به نظر شما پیامبر مسلمانان در دادگاهی که یک یهودی از او شکایت داشته، به قاضی میگوید که مساوات را رعایت کن در قضاوت،کافران را را اجازه زندگی کردن نمیدهد؟

لطفا فقط حقایق را بجویید نه صفحات کتاب یا اینترنت روبروی چشمتان را.

-- پدرام ، Oct 13, 2007

بیچاره مردمی که از اسلام انتظار سعادت دارند !!!!!!!
بیچاره مردمی که اسلام را نمی شناسند !!!!!!!!
بیچاره اسلام ناب محمدی که ناشناخته مانده !!!!!!
بیچاره پیامبر اسلام که ناچار بوده این احکام الله را اجرا کند !!!!!!!!!!
بیچاره آن نگون بختی که احکام الله در موردش اجرا میشده و میشود !!!!!!!!
بیچاره من که سانسور میشوم !!!!!!!

-- احسان ، Oct 14, 2007

صدایی متفاوت از رادیو زمانه؛ به هر حال این صدا ها هم باید شنیده شوند. ممنون آقای خلجی.

-- نیم ، Oct 15, 2007

اینها همه واکنش به جمهوری اسلامی است نه اندیشه ی ناب. ضمنا اگرهمه ی مرتد ها را میکشتند چه طور ابوالعلا زنده ماند و کتاب نوشت.

-- آرش کرامتیان ، Oct 15, 2007

اخیرا پارمان اروپا قانونی تصویب کرده که آموزش intelligent design را در مراکز آموزشی منع میکند زیرا از پشتوانه علکمی برخوردار نیست.

اسلام هم فلسفه نیست و بیشتر شبیه به سفسته است. نمیدانم این همه اصرار برای ارتباط دادن اسلام با فسلفه برای چیست!

از اینکه این پست را سانسور میکنید متشکرم.

-- بدون نام ، Oct 15, 2007

بوی تند یک متن ایدئولوژیک را آدم از نوشته آقای خلجی حس می کند. شاید هم این خود یکی از عوارض کار در مراکز تحقیقات استراتژیک باشد که موجب می شود آدم دست به تولید متون استراتژیکش خوب شود.
تیتر مقاله وی بهترین موید این ادعاست: اسلام، خون و آزادی! منظورم همین به تقابل بردن اسلام سنتی و آزادی یا تقابل حفظ حیات و حفظ دین است و از این نوع دوگانه سازی های تند و شدید و تحریک کننده که در مقاله تا بخواهی میان اسلام از یک سو و دیگر خوبی های عالم از سوی دیگر هست. دقیقتر بگویم: منظورم این است که خلجی در این مقاله و مقاله قبلی به نوعی مطلق دیدن اسلام و سنت و به تبع آنها مفاهیمی چون قرآن و ارتداد و ایمان و کفر د رمن زیست جهان مسلمان سنتی دامن زده است. به نظر من این یک نوع مواجهه ایدئولوزیک با دین است و دست کم با شرایط امروز جامعه ما بعید می دانم راهگشای امر خیری باشد. همانگونه که بیش از دو سده تاریخ شرق شناسی در غرب به ما توضیح می دهد که چقدر این روش به سوتفاهم ها دامن می زند. در این نوشته ها کمتر حسی از تلاش برای رسیدن به درکی ارتباطی در یک فضای تفاهمی دیده می شود.
این روش نگریستن به دین البته نخ نماست. آقای خلجی گویی تاره جای پای کسانی جون گلدزیهر گذاشته است که غالباً به بازخوانی انتقادی قرآن وسنت اسلامی در پرتو تاریخ مسیحیت و یهودیت می پرداختند. در این نوع شرق شناسی روش این است که اول باید از اسلام و قرآن و سنت های آن یک "غیر تمام عیار" ساخته شود و سپس آن را با نگاهی توام با تحقیر به نقد نشیست. یکی از نکات مشترک این نوع نقدها هم اصرار به استناد به یکسری روایت های خاص تاریخی منقول در چند کتاب خاص روایی پیرامون جنگ ها و خشونت طبلی های پیامبر یا تعداد زنان او و امثال آن است. در این روش به گونه ای دست به گزینش و سپس تاویل متون اسلام برده می شود که گاهی که آدم با میزان عقل معمولی و کوچه خیابانی به آن ها می نگرد بیشتر جنبه خیالی و ساختگی پیدا می کنند تا حکایت از یک پدیده واقعی انسانی یا جمعی. و البته در این روش همزمان بسیاری از روایت های رقیب موجود هم نادیده گرفته می شوند.
قرآن بهترین و محکم ترین متن در باره زندگی پیغمبر است و در حالی که نه تنها برای ارتداد در آن هیچ مجازات دنیوی تعیین نشده است بلکه در ایات متعدد به پیامبر هشدار می دهد که: تو وکیل مردم نیستی؛ تو نگهبان مردم نیستی؛ تو بر آن ها سلطه نداری؛ تو نمی توانی آن ها را مجبور کنی؛ هدایت مردم وظیفه تو نیست؛ امر مردم به دست تو نیست....تو فقط مامور ابلاغ پیام هستی و بس.....این مجموعه از آیات از محکمات قرآن هستند. چرا در تفسیر متن و تاویل زندگی پیامبر به آن ها توجهی نمی شود؟ اصرار اقای خلجی بر توسل به چند نقل تاریخی برای اثبات خشن بودن پیامبر در برابر تغییر دین اطرافیان واقعاً عجیب می نماید. البته شاید هم عجیب نباشد چراکه از قم و مشهد گرفته تا پرینستون، از مصباح یزدی گرفته تا برنارد لوئیس، برای درک دین همین کار و روش را هر روزه با قرآن و سنت می کنند.

-- حسن رضایی ، Oct 15, 2007

آقای خلجی عزیز، شما درباره اسلام چنان سخن می‌گویید که انگار یک قانون مشخص است و به طور تمام و کمال اجرا می‌شود. در صورتیکه به اعتقاد من اسلام به صورت یک قانون وجود خارجی ندارد بلکه به صورت یک مشت خط‌مشی یا دستورالعمل می‌باشد که خود را بر جامعه تطابق می‌دهد. یعنی باور یک مسلمان نروژی در مورد اسلام با یک ایرانی و یا یک سعودی کاملا متفاوت است. یعنی دین بیشتر از فرهنگ متاثر است تا تاثیر‌گذار. حتی در جایی خواندم که دین قسمتی از تصادف تکاملی انسان است یعنی مثل بسیاری از خصوصیات منحصر به فرد انسان که در طی هزاران سال تکامل یافته است دین نیز محصول جانبی دوگانه ‌باوری آدمی‌ست که من را از جسم جدا می‌کند.

با وجودی که می‌دانم سرتان بسیار شلوغ است ولی اگر نظر خودتان را در این مورد بگویید خیلی خوشحال می‌شوم.

-- رضا ، Oct 16, 2007

با عرض معذرت متوجه شدم این قسمت از نظرم را پست نکردم:

lمنظورم از متاثر بودن دین از فرهنگ این است که این در آتش سوزاندن‌ها و دست و پا قطع کردن‌ها قبل از اینکه متعلق به اسلام باشد متعلق به فرهنگ بومیانی است که اسلام آورده‌اند. جرایمی که شاید در آن روزگار عرف جامعه بوده و چه بسا اسلام از شدت و حدت آنها کاسته است.

خشونتی که ما در این منطقه می‌بینیم پیش از اینکه ارتباطی با اسلام داشته باشد مرتبط با جغرافیای ما و کمبود منابع طبیعی مثل آب است. به هر تقدیر اگر کسی شاهنامه فردوسی را هم بخواهد نقد کند جا برای نکوهش زیاد دارد. یا مثلا باور کنید به جلوه‌های ویژه‌ی فیلم متروپولیس اثر فریتز لانگ خندیدن کار چندان دشواری نیست.

-- رضا ، Oct 16, 2007

آقای حسن رضایی
من از قضا هوادار در نظر گرفتن همه روایت‌های موجود از سنت هستم و به هیچ رو، به گزینش پاره‌ای از سنت و فروگذاشتن پاره‌ای دیگر باور ندارم. به همین سبب؛ برای نوشتن همین متن، بخش زیادی از روایت‌های مربوط به ارتداد و بحث ارتداد را در چند کتاب معتبر فقهی مطالعه کردم. اما شما می‌گویید روایت‌ها و احادیث را فراموش کنیم و تنها به قرآن آن هم به آیات رحمت و هدایت و صلح تمسک کنیم. این روش التقاطی است که در دوران ما یکی از قهرمانان آن ابوالحسن بنی صدر است؛ نظری که تاریخ را به هیچ می‌گیرد. قرآن متن بسیار مهمی است؛ اما وام فقه و فرهنگ اسلامی به روایت‌ها هزار بار بیشتر است تا به قرآن. رویکردی که در قرن بیستم میان شماری از نویسندگان اسلامی پدیدآمده و قرآن را اصل می‌گیرد و می‌خواهد از آیاتی معدود تفسیری امروزی‌پسند از دین بکند، سخت ایدئولوژیک است و نه با پاردایم سنت خواناست، نه با پارادایم شرق‌شناسی کلاسیک و نه با روش‌شناسی نوین تاریخ‌نگاری مانند مکتب آنال. مسأله نویسندگان التقاط‌گرا و ناتاریخ‌گرا این است که روایتی از اسلام پیش بگذارند که تا کنون در تاریخ وجود نداشته است. این کار به خودی خود هیچ اشکال معرفت‌شناختی ندارد جز آن‌که باید اعتراف کنند این دیدگاه تازه است و پیوندی با تاریخ اسلام ندارد. کار یک نویسنده اسلامی یا کار تاریخ‌نگار تاریخ اسلام تفاوت جوهری دارد.
از نیش‌های ناعلمی و نااخلاقی نوشته شما که بگذریم، نوشته‌اید در روشی که من به کار برده‌ام «بسیاری از روایت‌های رقیب موجود» را نادیده گرفته‌ام. لطفاً اگر ممکن است نمونه‌ای از این روایت‌های رقیب موجود بیاورید یا نظریه‌ای را در تاریخ فرهنگ اسلامی یاد کنید که بر اساس آیات هدایت و رحمت و ابلاغ، حکم ارتداد را قتل ندانسته‌اند و مجازات ارتداد را تنها اخروی شمرده‌اند. همین طور، اگر امکان دارید نمونه‌ای بیاورید از روایت یا نظریه‌ای درباره «کافر»، و اساساً مقوله کفر و ایمان که نقیض آن‌چه باشد که من در مقاله‌ام آوردم.
آقای رضایی نیک می‌داند بسی پیش از آن‌که من در مراکز تحقیقات استراتژیک کار کنم مقالاتی از این دست نوشته‌ام و کتاب‌هایی را به چاپ رسانده‌ام. شاید بهتر باشد ایشان نیز با انتشار مقاله و کتاب مستقلاً دیدگاه‌های خود را تبیین کنند و استدلال‌ها و برداشت‌های خود را به طور مستند پیش چشم خواننده بصیر بگذارند.
مهدی خلجی

-- مهدی خلجی ، Oct 16, 2007

اقای خلجی: چندی بود که می خواستم همان حرفهایی را که اقای دکتر حسن رضایی در پیامشان مبنی بر اصرار قرآن که به حضرت محمد بار ها حتی اخطار داده شده بود که شما فقط پیام رسانید و بس چند کلمه ای به نویسم که خودداری کردم. من باید اقرار کنم که قر آن را نخوانده ام و اینرا هم میدانم که شما خیلی بیشتر از من با اثار به اصطلاح اسلامی اشنا هستید گفتم به اصطلاح برای اینکه من اطمینان دارم که بیش از %95 در منابع شما تماما جعلی و دست ساخت کمپانی های هند شرقی هستند. مسلمانان فقط و فقط یه کتاب دارند و آنهم قر آن است و بس و تمامی آن اثار جانبی و احادث بی ارزش اند. احتمالا می دانید که علامه مرتضی عسکری کتابی دارند به نام " 150 صحابه ساختگی" که اکثر مسلمانان به اینها و دیگر منابع جانبی رجوع می کنند. مورخ برجسته ایرانی اقای ناصر پورپیرار با مدارک و منطق محکم ثابت می کنند که مثلا شخصی به نام ابن ندیم با آنهمه کتابهایش اصلا وجود نداشته اند. اقای ارش کرامتیان هم در همین پیامگیر نوشته اند که اگر تمامی مرتد ها را می کشتند پس چگ.نه این ابوالعلا زنده مانده.شما و دیگران می توانید نظریه های اقای پورپیرار را نادیده بگیرید-- همانطوریکه قرنها پیش مردم کشفیات کوپرنیک را نادیده گرفتند--- ولی ایشان با مدارک فیزیکی نشان میدهند که تمامی این تاریخ اسلامی که توسط شرق شناسان نوشته شده اند اشغالهای جعل شده اند. شما لااقل از فرهنگ آمریکایی که به open mindedness مشهور است درسی یاد گرفته و منابع مخالف عقاید تان را هم مطالعه کنید. در خواندن قر آن هم نباید فقط جمله ای را بر داشته و به دلخواه خودتان تفسیر کنید. مثلا در قر آن آمده که " مجازات سنگین دیگران را به عهده خدا بگذارید." یعنی اینکه شما آدمهای روی زمین نباید در مجازات سنگین دیگران دست داشته باشید.

اقای خلجی: جدا من حیفم می اید که به بینمم آنهمه استعداد شما در راه نفرت از پدیده با عظمتی به نام طلوع اسلام که زیاد ه باهاش اشنایی ندارید تلف شده و بهدر رود. همین جند روز پیش کتاب Perfectly Reasonable Deviation که توسط میشل فینمن--- دختر فیزیکدان نابغه آمریکایی ریچارد فینمن --نوشته شده را می خواندم که در باره نامه ها و زندگی خصوصی پدرش می باشد. در این کتاب از پدرش نقل کرده که گفته." I can live with doubt and uncertainty. I think it's much more interesting to live not knowing than to have answers which might be wrong."

اقای خلجی: شما فکر می کنید که پاسخ های زیادی در باره پدیده اسلام دارید ولی متاسفانه اکثر آن پاسخ هایتان اشتباهی و بی ارزش اند. شما مثل آن مهندس برقی که هزاران ساعت وقت اش را صرف اندازه گیری و محاسبه هزاران مدار الکتریکی کرده است هستید که بعدا متوجه شده که ای بابا این دستگاه های اندازی گیری اش اصلا کالیبر( تنظیم) نشده بوده اند پس تمامی اندازه گیری هایش بی مصرف اند. اقای خلجی: تمامی اندازه گیری های شما بی مصرف اند برای اینکه با دستگاه هایی که درست و حسابی تنظیم نشده و نهایتا بی دقت اند وقت تان را به هدر داده اید نا زمانیکه آن لنز تاریک نفرت از اسلام را از جلوی چشمتان بر نداشته اید به سان آن پوینده ای خواهید بود بر ک÷ راهه که شتابش جز بر دوریش نخواهد افزود. من حاضر هستم که ساعت ها با شما از مسیری که به این درک رسیده ام بحث کنم. بطوریکه بارها هم گفته ام انگار من و شما دو قطاری بوده ایم که از دو جهت کاملا مخالف همدیگر به حرکت در آمده و در مقطع خیلی کوتاه از بغل هم رد شده ایم و در دو جهت با 180 درجه مخالف در حرکتیم. آن زمانی که شما در قم به کسب دروس دینی مشغول بودید من در سن 14 سالگی قر آن را از سقف خانه مان به دار می زدم و بعد از اینهمه مدت هر دو تایمان تفییر مسیر داده ایم. من فکر می کنم که من می توانم در باره علت تغییر مسیر شما نظری بدهم ولی فکر نمی کنم که شما هم بتوانید در باره من همچو نظری داشته باشید با اینکه خیلی خوشحال میشم که نظرتان را بشنوم" با احترامات سهند

-- سهند ، Oct 17, 2007

دين اسلام علت اصلي عقب ماندگي جوامع اسلامي است چونكه باعث محدوديت شديد براي بروز تفكر و تقابل انديشه‌ها مي شود. نفرين بر اين تاعون!

-- بي خدا ، Jan 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)