تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
به بهانه‌ی روز جهانی کارگر در ایران

«طبقه‌ی کارگر، مستعدترین نیروی تغییرآفرین است»

پانته‌آ بهرامی

اول ماه مه ۱۳۸۹ از همه‌ی روزهایی که تا امروز، به‌مناسبت روز جهانی کارگر در ایران برگزار شده، متمایزتر بود و مهم‌ترین دلیل آن را باید در پشتوانه‌ی جنبش آزادی‌خواهانه‌ی مردم ایران در ده‌ماه اخیر جست‌وجو کرد.

Download it Here!

اکثر جامعه‌شناسان و تحلیل‌گران بر این باورند که جنبش اجتماعی اخیر ایران، محدویت‌های طبقاتی خود را به نمایش گذاشته و بدون پیوند این جنبش با خواست‌های عمیق اجتماعی و اقتصادی کارگران، بن‌بست سیاسی ایران راه برون‌رفت نخواهد یافت.

شاید بد نباشد به تاریخچه‌ی شکل‌گیری روز جهانی کارگر بپردازیم و سپس مطالبات کارگران ایران در ماه مه امسال و نقش آن‌ها در تداوم جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران را مرور کنیم.

از سال ۱۷۹۱ کارگران آمریکا در ایالت‌های مختلف، به‌دلیل ساعت کار طولانی، یعنی شانزده ساعت در روز، خواستار کاهش ساعت‌های کاری، ابتدا به ده ساعت و بعد به هشت ساعت شدند.

از سال ۱۸۶۰، آن‌ها روی خواست هشت ساعت کار در روز، متمرکز شدند. در عین حال اتحادیه‌های کارگری آمریکا تصریح کردند که این خواست، یعنی هشت ساعت کار در روز، باید از اول ماه مه ۱۸۸۶ عملی شود، اما این خواست اجرا نشد.

کارگران برای تحقق این خواست در گوشه و کنار کشور آمریکا دست به تظاهرات ‌زدند. شمار کارگران معترض شهر شیکاگو، بیش از سایر شهرها و حدود ۹۰ هزار تن بود. در این میان ناگهان انفجاری در جمعیت صورت گرفت. یک مامور پلیس کشته و چند کارگر و پلیس مجروح شدند. این حادثه سبب شد که پلیس اقدام به تیراندازی به‌سوی جمعیت کند و در این میان چند نفر کشته شوند. به‌این ترتیب، تعداد زیادی از معترضان دستگیر و مجروح شدند.
یکی از محکومان به اعدام پیش از اجرای حکم، خودکشی کرد و چهار نفر دیگر به دار آویخته شدند.


در سال ۱۸۸۹ کنگره‌ی بین‌المللی کارگران در پاریس تشکیل شد. نماینده‌ی کارگران آمریکا در فرانسه، خواستار به‌رسمیت شناختن اول ماه مه به‌عنوان روز جهانی کارگر در بزرگداشت یاد کارگران شیکاگو شد.

جالب است بدانید که در آمریکا، اول ماه مه، به‌عنوان روز جهانی کارگر اعلام نشده، بل‌که اولین دوشنبه‌ی ماه سپتامبر به عنوان روز کارگر شناخته می‌شود.

اولین جشن روز کارگر در ایران اما، در سال ۱۹۲۰، توسط اتحادیه‌ی حروفچین‌های ایران به‌طور مخفیانه در منازل خصوصی برگزار شد.

در سال ۱۹۲۱ اولین همایش علنی روز جهانی کارگر توسط شورای مرکزی فدراسیون اتحادیه‌های کارگری ایران در مسجدشاه در تهران برگزار شد. در همان روز، کارگران چاپخانه‌ها به احترام اول ماه مه همه‌ی چاپخانه‌ها را تعطیل کردند.

در پیوند با اول ماه مه امسال، با وجود شرایط پلیسی دو اطلاعیه صادر شد. اولی فراخوان برای تظاهرات در مقابل وزارت کار بود که امضا نداشت، اما دومی قطعنامه‌ی مشترک روز جهانی کارگر بود که ده تشکل مختلف نیز آن را امضا کرده بودند.

امیر پیام، از اتحادیه‌ی بین‌المللی همبستگی با جنبش کارگری ایران به مطالبات مطرح شده در این قطعنامه می‌پردازد و بر این باور است که سطح مطالبات مطرح شده در آن از خواست‌های اقتصاد به مطالبات سیاسی رسیده است:

«تشکل‌هایی که این قطعنامه‌ها را صادر کرده‌اند به ترتیب سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگر شرکت هفت تپه، اتحادیه‌ی آزاد کارگران ایران، سندیکای کارگران فلزکار‌ـ مکانیک، سندیکای کارگران نقاش، انجمن صنفی کارگران برق و فلزکاری کرمانشاه، کمیته‌ی پیگیری و ایجاد تشکل‌های کارگری، به اضافه‌ی انجمن دفاع از کارگران اخراجی و بی‌کار سقز.

این ۹ تشکل مستقل کارگری، به اضافه‌ی یک تشکل زنان یا شورای زنان قطعنامه‌ای را صادر کردند که در این قطعنامه مطالبات پایه‌ای جنبش مستقل کارگری در این مقطع را اعلام می‌کند.

در این قطعنامه پانزده خواست مطرح شده است. از این پانزده خواسته، یک بخشی از آن متعلق به مطالبات پایه‌ای خود طبقات کارگر ایران است.

مثلاً حق تشکل مستقل از دولت، حق اعتصاب و اعتراض و راه‌پیمایی برای مبارزات کارگری، عدم سرکوب مبارزات کارگری، افزایش دستمزدها به‌سطح خط فقر اعلام شده که نزدیک به یک میلیون تومان است، محکوم کردن طرح حذف یارانه‌ها که الان دولت احمدی‌نژاد در پیش گرفته، مطالبه‌ی پرداخت فوری حقوق معوقه و ممنوعیت به تعویق افتادن پرداخت حقوق‌ها و شکل قانونی پیدا کردن این ممنوعیت، محکومیت و ممنوعیت اخراج کارگران، بی‌کارسازی‌هایی که در سطح کشور رخ می‌دهد، لغو و ممنوعیت قراردادهای موقت و سفیدامضا که بخش وسیعی از کارگران ایران را در واقع به اسارت و فقر عجیبی فرو برده است، دفاع از حقوق بازنشستگان، دفاع از حقوق کودکان کار، ممنوعیت کار کودکان و ... این‌ها مطالباتی هستند که ویژه‌ی خود جنبش مستقل کارگری ایران به‌شمار می‌آیند.

در کنار این مطالباتی که در این قطعنامه طرح شده، یکسری مطالبات دیگر نیز طرح شده که جنبه‌ی عمومی‌تر مبارزات اجتماعی علیه جمهوری اسلامی را بیان می‌کند. نکته‌ی جالب این است که مثلاً هیچ‌کدام از جریاناتی که موسوم به سبز و طرفدار آقای موسوی و کروبی هستند، تاکنون این مطالبات را طرح نکرده‌اند.

به‌عنوان مثال قطعنامه‌ی کنونی کارگران ایران برای اول ماه مه، خواهان رفع مجازات اعدام است. در بند ششم می‌گوید ما خواهان لغو مجازات اعدام و آزادی فوری و بی‌قید و شرط ابراهیم مددی، منصور اسانلو، علی نجاتی و کلیه‌ی فعالین کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی از زندان و توقف پیگردهای قضایی علیه آن‌ها هستیم. در بند هشت، که این هم نشانه‌ی عمق دیدگاه‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در درون فعالین کارگری است، مسئله‌ی برابری زنان و لغو قوانین ضد زن طرح شده است.»


دکتر کورش عرفانی

دکتر کورش عرفانی به لحن قاطع این قطعنامه اشاره می‌کند و در ادامه به خواست عمیق آن‌ها به حمایت از کارگران افغانی در ایران و کارگران سایر کشورها می‌پردازد:

«در ابتدا می‌خواهم اشاره کنم به لحن بسیار قاطعی که در این قطعنامه وجود دارد و هم‌چنین اتمام حجتی که با نظام جمهوری اسلامی کرده است. به‌عنوان نمونه این که (نقل قول می‌کنم): بر اساس تجربه‌ی انقلاب بهمن ۵۷ کارگران ایران ما تاب تحمل این‌همه فلاکت و بی‌حقوقی را نخواهیم آورد و علی‌رغم زندان و سرکوب، پیشاپیش مردم ایران در مقابل لگدمال شدن بدیهی‌ترین حقوق انسانی خود ایستادگی خواهیم کرد و الی آخر.

این قطعنامه همراه با ۱۵ ماده‌ای که ارائه داده است، به‌خوبی دارد نشان می‌دهد که حداقل یک گام جلوتر از رادیکال‌ترین خواست‌هایی است که تا به‌حال در دل جنبشی که از آن به‌نام جنبش سبز نام می‌برند مطرح شده است. به این معنا که ما در داخل جامعه‌ی ایران یک نیروی اجتماعی داریم که از حیث قاطعیت اجتماعی و نیز افق و دورنگری‌اش در تحول اجتماعی بسیار جلوتر از نیرویی حرکت می‌کند که در دل جنبش سبز وجود دارد.

در این اطلاعیه ما دو بند داریم: یکی همین بند ۱۳ و یکی هم بند ۱۴ که قدردانی می‌کند از تمام حمایت‌های بین‌المللی و تاکید می‌کند بر ضرورت اتحاد بین‌المللی برای رهایی کارگران که به‌نظر من این خود نشان‌دهنده‌ی این است که دیدی که در طبقه‌ی کارگر امروز وجود دارد، یک دید محدود و بسته‌ی محلی نیست.

این‌ها از یک‌طرف به خصلت ملی قضیه پی برده‌اند که می‌بایست در سطح کشور به صورت متحد عمل کنند. دیگر این‌که به جنبه‌ی بین‌المللی آن آگاهی پیدا کرده‌اند. یعنی این‌که امروز برای کارگر ایرانی این موضوع مسجل است که سرنوشت او از سرنوشت کارگر مهاجر افغانی جدا نیست و سرنوشت کارگر مهاجر افغانی می‌تواند به‌طور مستقیم در وضعیت او تاثیر داشته باشد. به همین ترتیب است تاثیرگذاری وضعیت کارگران در سایر کشورها.

فراموش نکنیم که به‌طور مثال سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، چندماه پیش در حمایت از رانندگانی که در کشور ترکیه دست به اعتصاب زده بودند، اطلاعیه‌ای صادر کرد.

خب این نشان‌دهنده‌ی این است که کارگران ما امروز نسبت به پدیده‌ها دید بین‌المللی دارند و من فکر می‌کنم که همین هم سبب خواهد شد که بتوانند در حرکت‌های آینده‌شان و در گسترده‌تر کردن مبارزاتشان به مرحله‌ای برسند که بتوانند از حمایت‌های خیلی جدی سندیکاها و تشکل‌های کارگری خاورمیانه و یا جهانی برخوردار شوند.»


امیر پیام فعال کارگری معتقد است با تمام سرکوب‌های دهه‌ی اخیر، روز جهانی کارگر هرساله برگزار شده است، اما مراسم امسال ویژگی‌های متفاوتی داشت:

«در تمام ۳۰ سال گذشته، هر سال اول ماه مه، به اشکال مختلف، علی‌رغم سرکوب‌ها، به‌طور مرتب برگزار شده است. مثلاً در سال ۶۴ در سنندج، توسط جمال چراغ‌ویسی، اول ماه مه پرشکوهی برگزار شد.

دو سه هفته بعد از آن، خود جمال چراغ‌ویسی به‌عنوان سازمان‌دهنده‌ی مراسم اول ماه مه اعدام شد. چند سال نیز اول ماه مه در خانه‌ها، پارک‌ها و محلات مختلف برگزار شد. تا سال گذشته که مثلاً در میدان آب‌نمای پارک لاله، توسط همین تشکل‌هایی که امسال حضور داشتند برگزار شد و ۱۵۰ نفرشان دستگیر شدند.

اول ماه مه سال ۸۹ اما در یک مقطع تاریخی مهمی دارد رخ می‌دهد. ما در ماه‌های اخیر، شاهد یک جنبش عظیم در ایران بودیم. یک جنبش آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی. در این جنبش، بخشی از حاکمیت ایران که از آن رانده شده و بیرون آمده‌اند، مانند جناح دوم خردادی‌های سابق یا جناح اصلاح‌طلبان کنونی، به رهبری آقایان موسوی و کروبی و ... تلاش کردند که انفجار اعتراضی مردم از ۳۰ سال ستم و استبداد و سرکوب و بی‌حقوقی نظام حاکم را تبدیل کنند به یک دستمایه‌ی سیاسی برای خودشان تا دوباره بتوانند جای پای‌شان را در قدرت قوی‌تر بکنند و بتوانند سهم خودشان را از ثروت و قدرت موجود در نظام جمهوری اسلامی دوباره بگیرند.

آن‌ها خواستند این جنبش را دستمایه‌ای برای این کار کنند، ولی الان جنبش کارگری ایران با طرح این مطالبات، به نظر من، دارد خودش را در قد و قامت رهبری جنبش آزادی‌خواهانه‌ی مردمی مطرح می‌کند. این اساس تحلیل من در این مقطع است. تا جایی که به خود جنبش مستقل کارگری برمی‌گردد، نفس صدور این قطعنامه یک گام خیلی بزرگ به پیش است.»

به‌تازگی موجی از آکسیون‌های اعتراضی برای آزادی منصور اسانلو، رئیس سندیکای شرکت واحد آغاز شده است. یکی از این کنش‌ها فراخوانی است که در تهران صورت گرفته. دکتر کورش عرفانی، جامعه‌شناس در این زمینه می‌گوید:

«وضعیت منصور اسانلو، رئیس سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در زندان بسیار بد است. وی دچار چندین بیماری است و فقط در حمایت مشخص از او موجی به راه افتاده است. در حال حاضر ابتکاری که اشاره کردید، توسط کمیته‌ی کارگری سازمان خودرهاگران مطرح شده است. آن‌ها از شهروندان تهرانی خواسته‌اند که موقع خرید بلیت‌های اتوبوس شرکت واحد و نیز در موقع سوار شدن به اتوبوس‌ها و دادن بلیت به راننده، عبارت «درود بر اسانلو» را به کار ببرند و به این ترتیب به همکاران اسانلو یادآوری کنند که یار آن‌ها هستند و یار کسی که برای دفاع از حقوق آن‌ها در زندان و در شرایط بسیار سخت به‌سر می‌برد.


منصور اسانلو

در واقع در این حرکت قصد بر این است که گفته شود اسانلو به حمایت مستقیم کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه نیاز دارد. این صحبت نیز مطرح است که اگر این کارگران دست به یک اعتصاب بزنند و به‌طور جدی دولت را تهدید کنند، سبب خواهند شد که شرایط زندان اسانلو بهتر شود و یا حتی دولت از ترسش وادار به آزادسازی وی شود.»

دکتر کورش عرفانی نیروی مادی ۱۱ میلیون کارگر رسمی و غیر رسمی در ایران را پتانسیل بالقوه¬ای می‌داند که می‌تواند در شرایط معین بالفعل شود و پشتوانه‌ی برون‌رفت از بن‌بست سیاسی فعلی باشد:

«ما شاهدیم که فراخوان‌ها به صورت گسترده آمده است و عملاً فکری که پشت این فراخوان‌ها هست، این است که فضایی را باز کند که در آن طبقه‌ی کارگر بتواند قدرت‌نمایی کند.

این که گفته می‌شود طبقه‌ی کارگر می‌تواند تبدیل شود به نیرویی پیشرو برای جنبش اجتماعی، حتی در یک جامعه‌ی بسته مثل جامعه‌ی ایرانی، صحبتی نیست که فقط براساس باورهای ایدئولوژیک باشد. اگر نگاهی به آمار کنیم، می‌بینیم که یک واقعیت جمعیت‌شناختی وجود دارد که با خودش یک نتیجه‌گیری جامعه‌شناختی را نیز به همراه می‌آورد.

ما در ایران سه میلیون کارمند داریم. اگر قرار باشد که یک جنبش اجتماعی بر اساس تکیه بر نیروی طبقه‌ی متوسط عمل کند، این پشتوانه‌ی جمعیتی‌ای است که با خودش دارد. سه و نیم میلیون دانشجو داریم که آن هم به نوعی در این طبقه‌ی متوسط حل می‌شوند. تصور کنید یازده میلیون کارگر رسمی و غیر رسمی در سراسر کشور داریم. ما چیزی نزدیک به چهار برابر کارمند موجود در اداره‌ها، کارگر داریم.

بنابراین بدیهی است که اگر حرکت اجتماعی توسط این طبقه آغاز شود، از پشتیبانی کمی‌ای برخوردار است که می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. فراموش نکنیم که طبقه‌ی کارگر با خودش یک تجربه‌ی تاریخی انباشته شده دارد که به حدود یکصدسال مبارزه‌ی کارگری در ایران برمی‌گردد.

از طرف دیگر این طبقه، مفهوم سازماندهی را به دلیل این‌که اعضای آن در واحدهای بزرگ صنعتی کار کرده‌اند، می‌شناسد. همه‌ی این عناصر کمی و کیفی را اگر کنار هم قرار دهیم، متوجه می‌شویم که در داخل ایران مستعدترین نیرویی که از نگاه جامعه‌شناسی سیاسی می‌تواند تغییرآفرین و سرنوشت‌ساز باشد، طبقه‌ی کارگر است. ورای باورهای ایدئولوژیک، این واقعیت در مقابل ما است و من فکر می‌کنم اگر بنا به‌دلایل محافظه‌کارانه و دیدگاه‌های طبقاتی بخواهیم نیروی کارگر را به‌عنوان نیروی اصلی یک جنبش سرنوشت‌ساز کنار بگذاریم، در این صورت وارد یک حرکت فرسایشی می‌شویم.

شاید نتیجه‌ی این ده ماه گذشته‌ی جنبشی که از آن به‌عنوان جنبش سبز نام می‌برند، دارد این درس را خیلی راحت به ما می‌دهد. و این واقعیت در مقابل ما است که می‌بایستی برای برون‌رفت از این بن‌بست تاریخی که رژیم جمهوری اسلامی آفریده است، روی نیرویی حساب کنیم که هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی، توان و پشتوانه و قاطعیت لازم را دارد تا بتواند گره‌گشا باشد.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Very interesting. Please publish more similar items. Green movement needs to learn clarity of purpose and peaceful political radicalism from workers movement.

-- Kaveh ، May 2, 2010

مارکسیست های روسی می خواهند به ما بگویند صدام و استالین بهتر از امریکا و ملکی و طالبانی هستند . جنایت استالین و صدام از اینها بیشتر است . مسله این است که اینها دا رند کشتار طالبان و القاعده و مقتدی صدر و عربستان و اردن و ایران و یمن و ... در عراق را پای امریکا می نویسند بعد آنرا با استالین و صدام مقایسه میکنند انهم نه واقعیت آمار و ارقام را . چون استالین ۲۲ میلیون آدم را مستقیم و غیر مستقیم کشته . ۴ میلیون فقط اوکراینی و ۵ میلیون فقط در سیبری و .... لابد همه اینها خودشان خودکشی شده اند . یاران لنین و انقلابیون و دادگاه های جهنمی لابد وجود ندارند . اما هر کس در عراق کشته شود لابد حتما کار آمریکاست .
خوب اگر اینجوری حساب کنیم . خامنه ای مرد بزرگ و پاکی است و خمینی کاری نکرده . ج ا بهتر از عراق و سودان و ... است . اینها حتا به اندازه امریکا و سوئد جنایت نکرده اند .
این حسن ک و ان صدری الان لابد در کوبا زندگی میکنند . چون سوئد و امریکا که مهد جنایات است به قول اینها . کره شمالی مهد آزادی است چون هیچ کمونیستی آنجا کشته نمیشود .
شما مارکسیست های روسی چه تعهدی به روسها داده اید که حاضرید اینقدر جعل خبر کنید ولی از محکوم کردن صدام و استالین طفره نروید .
ما حاضریم قبول کنیم سوئد جنایت کار است و امریکا جنایت کار است آیا شما دو نفر و بقیه کمونیست ها حاضرید یک مقاله بنویسید و جنایات استالین و صدام و پولپوت و چه گوارا و کاسترو و مائو و ... را شرح داده و محکوم کنید ؟

-- kargar ، May 3, 2010

آقا یا خانمی که به اسم کارگر کامنت گذاشته اید،

به نظرم شما از تاریخ چپ کاملا بی اطلاع هستید.
بزرگترین منتقدان و مخالفان سیاسی استالین از طیف چپ بوده اند. سرشناس ترین آنها هم لئون تروتسکی بوده. تمام نوشته های راستها و طرفداران سرمایه داری را هم که روی هم بگذارید، به اندازه نقدهای تروتسکی استالین و رژیم مخوف و فاشیستی او را رسوا نکرده است. عمده ترین قربانی تصفیه های استالینی هم خود کمونیستهای آزادیخواه بودند. در خود ایران ما جنبش فداییان خلق و بسیاری از گروههای چپ دیگر دقیقا در تقابل با استالینیسم و وابستگی حزب توده به شوروی شکل گرفتند. خوب است قبل از نظر دادن کمی تاریخ را ورق بزنید. از طرفی درک نمی کنم که خواسته ای شفاف و دموکراتیک فعالان کارگری کنونی ایران را چگونه به استالین و صدام(!) ربط می دهید. مثلا خواست لغو مجازات اعدام که صریحا از مطالبات طبقه کارگر ایران است و این دو مصاحبه شونده هم از آن دفاع می کنند از مصادیق استالینیسم است؟ یا در خواست آزادی زندانیان سیاسی؟!؟ علی نجاتی، کارگر شجاع ایرانی در زندان دزفول، یا منصور اسانلو را به
استالین و صدام چه کار؟ اسباب خنده نشوید لطفا!

-- بهمن ، May 4, 2010

همه قبول دارند که طبقه کارگر به علت انکه با پوست وگوشت واستخوانش کمبود ها را حس میکند از همه طبقات دیگر پیگیر تر است
همه قبول دارند که ورود طبقه کارگر به مبارزه چرخ تولید رااز کار میاندازد و زندگی را فلج میکند مقایسه کنید اعتصابات بخشهای تولیدی
را با سایر اعتصابات
همه قبول دارند که نظم پذیری و قبول سازمان از طرف طبقه کارگربه مراتب بیش از سایر طبقات و اقشار اجتماعی است
و این خصوصیات را هم مارکسیست ها میشناسند و هم تیوریسین های سرمایه داری،اگر نبود این خصوصیات من قول میدهم که خود سرداران
سپاه که خود را حامی کارگران جا میزنند در صف اول رژه اول ماه مه قرار میگرفتند
پس دلیل اینکه طبقه کارگر تا کنون به صورتی فعال وارد مبارزات سیاسی نشده چیستء شاید بتوان دو دلیل عمده بر این امر قایل شد
١ در این جنبش خواست های طبقه کارگر بسیار کمرنگ مطرح شده اند
٢ طبقه کارگر ایران فاقد سازمان و ایدیولوژی مبارزاتی است،و این قسمت احتیاج به کمک روشنفکران سایر طبقات دارد

-- بدون نام ، May 4, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)