خانه > حقوق انسانی ما > زنان > «جنبش زنان باید آگاهانه وارد جریان جنبش سبز شود» | |||
«جنبش زنان باید آگاهانه وارد جریان جنبش سبز شود»شیرین فامیلیيکی از موضوعاتی که اخيراً مورد توجه فعالان مدنی ايران قرار گرفته است رابطه جنبش سبز با ديگر جنبش های مدنی و اجتماعی کوچک تر و مطالبه محور همچون جنبش زنان، دانشجويی، کارگری و يا جنبش هويت طلبی و قومی است.
راديو زمانه در اين زمينه با دکتر نيره توحيدی، استاد دانشگاه و سرپرست بخش مطالعات زنان دانشگاه ايالتی کاليفرنيا، گفت وگو کرده است. دکتر نيره توحيدی ابتدا درباره هويت اصلی جنبش سبز چنين می گويد: علاوه بر اين که در جنبش سبز تکثر و تنوع وجود دارد، هنوز هم مرکز ثقل آن مطالبه محور و مدنی است. اين جنبش به يک جنبش انقلابی خواهان سرنگونی نظام تبديل نشده و هنوز جامعه در شرايط انقلابی قرار نگرفته است. هنوز هم می توان گفت اين جنبش مجموعه ای است از خرده جنبش هايی که خواسته های خود را در طی سال های گذشته مطرح کرده اند و حتی بخشی از خواست های ناکام مانده از زمان جنبش مشروطيت؛ خواست هايی چون حکومت قانون، احترام به حقوق شهروندی، مبارزه با ديکتاتوری و استبداد، استقلال طلبی در سياست خارجی و نيازهای اقتصادی که بسياری از آنها از دوران مشروطه مطرح بوده است. خانم توحيدی! با توجه به اين که جنبش سبز مطالبه محور است، آيا می تواند مطالبات جنبش های ديگری را که در دل جنبش سبز قرار گرفته است پوشش دهد؟ به نظر می رسد جنبش سبز در جاهايی توانسته است خواسته های کلی تمام جنبش ها را مطرح کند؛ خواسته هايی چون انتخابات آزاد، آزادی بيان، آزادی مطبوعات، تشکيل اجتماعات و به خصوص رفع تبعيض ها که در قانون اساسی فعلی هم وجود دارد. البته روی يک سری از اين خواسته ها تاکيد لازم صورت نگرفته و هنوز جنبش سبز با همه خرده جنبش ها پيوندهای لازم را برقرار نکرده است، به عنوان مثال بر خواسته رفع تبعيض آن طور که بايد و شايد تاکيد نشده است. اين خواسته هم شامل جنبش زنان می شود و هم شامل جنبش های قومی و اقليت های مذهبی، بنابراين جنبش سبز بايد روی اين مسايل و بر پيوند خوردن خواسته های عادلانه با خواسته های حق طلبانه شهروندی به ويژه حقوق و مسايل زحمت کشان بيشتر تکيه کند. جنبش سبز بيشتر خواسته های طبقه متوسط شهری را بيان می کند که در اين مرحله از رشد جامعه شناختی، اقتصادی و سياسی ايران طبيعی است، اما برای گسترش جنبش به طبقات ديگر و برای گسترش جغرافيايی و دربرگرفتن خواسته های اقليت های قومی و مذهبی هم بايد اين جنبش تقويت شود.
همين طور که جنبش سبز جلو رفته، هويت آن بيشتر سياسی شده است. تاثير اين سياسی شدن بر جنبش های ديگر از جمله جنبش زنان چيست؟ اين که می گوييم جنبش سبز مدنی است به اين معنا نيست که جنبش سياسی نيست، در حقيقت جنبش دولت محور نيست بلکه جامعه محور است و بيشتر می خواهد حقوق شهروندی و نهادهای دموکراتيک را تقويت کند تا اين که لزوماً دولتی را سرنگون کند. البته شعارهايی هم مطرح شد که شبيه شعارهای انقلاب بهمن ۵۷ بود و طبيعی است که اين روند بر جنبش زنان هم تاثير می گذارد. به تدريج وقتی جنبش از مطالبات مشخص عبور می کند و به خواسته های کلی و مبهم وارد می شود (که اکنون در همين حالت است يعنی استراتژی و خواسته های مشخص جنبش دچار ابهام شده) در اين بين خواسته های مشخص زنان نيز تا حدودی گم می شود که البته اين مسئله مربوط به افت و خيز جنبش است. اما جنبش زنان که يکی از خرده جنبش های اصلی تشکيل دهنده جنبش سبز است بايد با دخالت آگاهانه و فمينيستی، مسايل زنان و مبارزه عليه تبعيض جنسيتی و ديگر تبعيض ها را به صورت مشخص تر به مطالبات جنبش سبز وارد کنند. البته اين خواسته ها وجود دارد ولی گاهی محو می شود. اکنون که ما يک جنبش قوی و مستقل زنان داريم اين خواسته ها بايد به شکل واضح تری و با روش های درست مطرح شود. اگر چه ضروری است وقتی در بيانيه های رهبران فعلی جنبش سبز مسئله زنان يا مبارزه با تبعيض مطرح نمی شود زنان صدايشان را بلند کنند، اما روش طرح مسايل برای جنبش زنان بسيار مهم است. به نظر شما جنبش زنان چگونه می تواند با جنبش سبز هماهنگی بيشتری داشته باشد، ولی حضورش در جنبش سبز به معنای نفی جنبش مستقل زنان نباشد؟ حدود ۱۰ سال است که زنان در تحولات سياسی جامعه نقش بازی می کنند و ادعای بی پايه ای نيست اگر بگوييم زمينه ساز جنبش سبز هم بوده اند. در دوره ای که سرکوبها تشديد شده بود، بعد از افت و به حاشيه رانده شدن جنبش اصلاح طلبی به خصوص در دوران آقای احمدی نژاد و حتی پس از سرکوب وحشيانه جنبش دانشجويی و افت آن، جنبش زنان تنها جنبشی بود که به حرکت خود ادامه داد و حتی رشد کرد، يعنی با ابتکارات خود کمپين های متعددی از جمله کمپين يک ميليون امضا را در جامعه مطرح کرد و برای مبارزات خود هزينه پرداخت. نوع ساختار جنبش زنان در ايران و شيوه ای که در مبارزات خود به کار می برند خصوصيات جنبش های نوين اجتماعی را دارد؛ خصوصياتی مانند چند شاخه بودن، سيال بودن، انعطاف پذير بودن، شبکه ای بودن، چند رهبری و چند مرکزی بودن. اين خصوصيات را جنبش سبز هم به خود گرفته است، يعنی در عين حال که ما خرده جنبش های ديگر از جمله جنبش دانشجويی، کارگری و اقوام را به صورت ضعيف تر داشتيم اما در اين چند سال جنبش زنان شايد بارزترين جنبش در ايران بود. به قول سيمون دوبوار زنان از مرحله «در خود» به «برای خود» رسيدند. امروز زنان نه تنها در مبارزات شرکت می کنند بلکه می دانند چه می خواهند، فقط سياهی لشکر رهبران نيستند، منتقد و آگاه هستند و اين مسئله مانع خواهد شد که اين بار سر زنان بی کلاه بماند و فقط برای جنبش فداکاری کنند و سرباز آن باشند. خانم توحيدی! عده ای معتقدند که مطالبات زنان به خصوص در جنبش سبز در سايه قرار گرفته است. ممکن است امروز به نظر رسد صدای جنبش زنان ضعيف شده، اما اين مسئله طبيعی است چون جنبش عمومی آن قدر قوی شده که تمام خرده جنبش ها را تحت الشعاع قرار داده است. حضور قوی زنان در دوران انتخابات، حرکت همگرايی زنان که توانست خواست های زنان را به صورت متشکل در يک ائتلاف وسيع مطرح کند، حضور شخصيت های قوی زنان حتی همسران کانديداهای اصلاح طلب در دوران انتخابات، نامه هايی که همسران زندانيان می نويسند و شيوه رفتاری اينها همه يک نوع تابوشکنی و تحول در فرهنگ سياسی و گفتمان جنسيتی ما را نويد می دهد. يکی از حرکاتی که امروز به طور مداوم در اعتراض به سرکوب ها، اعدام ها و قتل های پس از انتخابات در جامعه انجام می شود، حرکت مادران عزادار است که هر هفته دست به تظاهرات آرام و مدنی و قانونی می زنند. از طرف ديگر اگر چه سرکوب زياد است ولی حضور خانواده های زندانيان سياسی در مقابل زندان اوين و تلاش های مداوم آنها که بيشتر زنان هستند، نمودهايی از جنبش زنان است و البته در کنار اين مسايل روی لايحه خانواده که نظام می خواهد موارد ضد زن را بازسازی و در مجلس تصويب کند فعاليت می شود و همچنين برای دفاع از زنان زندانی کمپين تشکيل می شود. به هر حال مدتی طول می کشد تا جنبش زنان بر تاکتيک هايی که امروز در بطن جنبش سبز می تواند مفيدتر باشد و توجه بيشتری را به مطالبات زنان جلب کند، باز تعريف و بازنگری داشته باشد. شما نحوه حضور جنبش سبز را در ۲۲ بهمن امسال چگونه ارزيابی می کنيد؟ ۲۲ بهمن امسال نشان داد که نظام حاکم فعلی از جمهوری به يک اليگارشی نظامی و روحانی تبديل شده است که بخش بسيار کوچکی از روحانيت به صورت فعال از اين حاکميت دفاع می کنند. ۲۲ بهمن بيشتر يک نمايش پادگانی و نظامی بود اما نمای اوليه اين نمايش يک نوع ظاهرسازی بود که رژيم حتی در بسيج مردم طرفدار دولت بسيار غلو کرده و دروغ های بزرگی گفته است. آن طور که از عکس های ماهواره ای گوگل می بينيم ميزان مشارکت بسيار کمتر از ادعای رژيم است. ولی در مورد جنبش سبز بايد بگويم مردم شرکت کردند و صدای خود را نشان دادند، ولی اين حضور پراکنده، ضعيف و نامنسجم بود. لازم بود گزينه های مشخص تری به مردم ارائه شود که مثلاً اگر گزينه اول برای شرکت عملی نشد چه گزينه های ديگری را بايد دنبال کنند. اين مسئله ضعف های رهبری را نشان می دهد و ما بايد عامل رهبری را در اين جنبش تقويت کنيم. متاسفانه در تاريخ ايران چون هميشه رهبری استبدادی، کاريزماتيک و يک طرفه بوده است مردم از اين که جنبش رهبری مشخصی داشته باشد وحشت دارند. اگر ما به طور دموکراتيک رهبری را تعريف کنيم و تلاش کنيم رهبری جنبش تعاملی، نقد پذير و در عين حال مورد احترام باشد، می تواند اين رهبری مشخص تر باشد و خواسته های مشخص جنبش تعريف شود، البته بايد از ضعف های اين تجربه درس گرفت. در هر صورت ۲۲ بهمن امسال برد بزرگی برای اقتدارطلبان نبود و به نوعی نشان دهنده ضعف نيز بود چون رژيم حاکم برای اولين بار جشن سالگرد انقلاب را در يک محيط امنيتی- نظامی برپا کرد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|