خانه > وبلاگ زمانه > نقد و پيشنهاد | |
نقد و پيشنهادنقد و منتقدان سینمایی در ایرانآخر مگر می شود در کشوری فیلم خوب ساخته نشود،اما نقد خوب نوشته شود؟ نقد درست و اصولی از دل فیلم خوب در میآید. فیلم خوب روی منتقد اثر میگذارد، منتقد با فیلم ارتباط می گیرد و ذهن و قلمش تراوش میکند و نقد فیلم نوشته میشود. وقتی این سیر طبیعی وجود نداشته باشد، انتظار بعدش بیجا به نظر میرسد. دشواریهای اطلاعرسانی فرهنگیبرای نخستین بار در وبلاگ زمانه ما متنی را منتشر میکنیم که یک نفر به تنهایی آن را ننوشته، بلکه در گروه فرهنگی یا به اصطلاح تحریریهی کوچک ما در بخش فرهنگ زمانه به بحث گذاشته شده است. ما جمع کوچکی از روزنامهنگاران هستیم از نسلهای مختلف که در کشورهای گوناگون زندگی میکنیم و آنچه که ما را به هم مرتبط میکند اطلاعرسانی فرهنگی زیر سقف سایت زمانه است. اطلاعرسانی فرهنگی اما این روزها کار سادهای نیست. منابعی که برای تهیهی گزارشهای فرهنگی در اختیار ما و دیگر رسانههای آزاد قرار دارد، یا وابستهاند به حکومت یا تحت نظر حکومت اداره میشوند. نگاهی به فيلمهای تبليغاتی نامزدهای رياست جمهوری به من رای بدهيدچند روزی به انتخابات رياست جمهوری ايران باقی نمانده و نامزدهای رياست جمهوری هرکدام با استفاده از فرصتی که صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران در اختيارشان گذاشته، سعی کردهاند، فيلم تبليغاتی موثری برای معرفی خود و برنامه های سياسی آينده شان بسازند. سعی من بر اين است که در اين نوشته کوتاه به دو فيلم تبليغاتی دو نامزد مختلف از دو جناح متضاد يعنی محمود احمدی نژاد نامزد جناح راست و اصول گرا و ميرحسين موسوی نامزد جناح چپ و اصلاح طلب که در شب های گذشته از صدا و سيمای ايران پخش شد، بپردازم. فستیوال کن و سینمای زیرزمینی ایرانبا اعلام اسامی فیلمهای پذیرفته شده در بخشهای هفتگانه فستیوال فیلم کن، و انتخاب فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» ساخته بهمن قبادی در بخش نوعی نگاه این فستیوال، انتقادها و سروصدای برخی مطبوعات رسمی و مسوولان سینمایی ایران درباره فستیوال کن و رویکرد سیاسی و غیر سینمایی آن بالا گرفته است. اینکه فستیوال کن باز هم آنها را دور زد و به جای همه فیلمهایی که آنها برایش فرستادند، فیلمی از یک فیلمساز «مسالهدار» را که عوامل تولیدش هم «مسالهدار» بودهاند، انتخاب کرده، فیلمی که به شکل «زیرزمینی» و بدون مجوز قانونی و اجازه نهادهای سینمایی رسمی و دولتی مثل فارابی و ارشاد تهیه شده است. جشنواره فجر و سياست بيگانهسازی متوليان فرهنگتقدیر از سینماگرانی چون ابراهیم حاتمیکیا و رسول صدرعاملی در جشنواره فجر امسال که مقارن است با سالگرد سی سالگی انقلاب، در حالی صورت گرفت که نامی از فیلمسازانی چون کیارستمی، جلیلی، مخملباف، مهرجویی، پناهی و قبادی در این مراسم برده نشد. گویا این سومین بار است که از فیلمسازی به نام ابراهیم حاتمیکیا در سینمای ایران تقدیر میشود، اما جشنواره فجر تاکنون از مهمترین سینماگران ایرانی که قطعاً صدها بار بیشتر از حاتمیکیا شایستگی تقدیر را داشته اند، تجلیل نکرده است. چه کسی خط قرمزهای زمانه را تعیین میکند؟از من می پرسند خط قرمزهای زمانه چیست؟ جواب من ساده است. ما خط قرمز نداریم! می پرسند شرط و شروط های حامیان مالی زمانه چیست؟ بسادگی باید بگویم: هیچ. طور دیگری بگویم: ما هیچ خط قرمزی از آن دست خط قرمزها که دوستان فکر می کنند نداریم. کسی به ما نمی گوید چه بنویسیم یا ننویسیم. اما خط قرمزی که ما برای خودمان داریم از دو ناحیه می آید: اصول حرفه ای و انتظار و پسند و ناپسندهای مخاطبان. بنابرین هیچ رابطه ای بین حمایت مالی کردن و خط قرمزها وجود ندارد. ما اگر خودمان هم پول زمانه را در می آوردیم و مثلا شرکتی داشتیم که عوایدش به زمانه می رسید خط قرمزهامان همین بود که الان هست چون اصول حرفه ای همه جایی است و انتظارات مخاطبان هم همیشه در نظرگرفتنی. گفتگوی انتقادی در باره زمانهمانی ب که وبلاگ چهاردیواری را مینویسد، نقدی بر یادداشت پیشین من به مناسبت سالگرد زمانه نوشته و دوستانی مانند امین عنکبوت و سیبیل طلا هم از یادداشت او استقبال کردهاند و فکر میکنند من به عنوان مدیر زمانه باید به پرسشها و ابهامات او پاسخ بدهم. پاسخ به مخاطبان حرف درستی است. همیشه هم همین کار را کردهام. زمانه بیشترین نقد و نظرها را در باره خودش منتشر کرده است. این یادداشت کوتاه اما در پاسخ به مانی ب نیست. بلکه میخواهم دایره بحث را بازتر کنم و از دوستان وبلاگنویس از جمله خود مانی که نقد و سوالی دارند و پاسخهای خود را در روش کار زمانه نگرفتهاند، و یا سوالی که دارند از روش کار پاسخ نمیگیرد و اطلاعات دیگری میخواهد، سوالات خود را پای همین یادداشت بگذارند تا به آنها پاسخ دهم. کاشفان فروتن زمانهرضا امیر رستمی -- آن چه بیشتر زمانه را پدیده میکند، خطی است که این رسانه در پیش گرفته است. این خط را هیچ رسانهای خارج از کشور ندارد؛ هر چند همه لاف آن را میزنند. زمانه رسانه یک نسل است و ارتباطی که با نسل دیگر دارد. جوان میاندیشد و جوان به نظر میآید؛ اما هیچ ابایی ندارد که موضوع یا زبان خارج از محدوده سنی خود را بپذیرد. به آن میپردازد؛ اما آن را مال خود میکند. زمانه سعی میکند پلی باشد میان ایرانی خارج از کشور، ایرانی درون کشور، کارشناس و نخبه خارج از کشور و تحصیلکرده درون ایران. از این پل بهترین استفاده را میکند. زمانه نه در پی تغییر رژیم است، نه در پی گسترش دموکراسی شعاری و نه در پی خودشیفتگی و تفرعن. کار خودش را میکند. کارنامه وبلاگستانی زمانهرادیو زمانه شعار باز بودن همه درها را به روی همه میداد و اعلام کرده بود که از هرگونه مقاله، پیشنهاد، مطلب، نقد، پادکست یا رادیوبلاگ که از وبلاگستان آمده باشد استقبال میکند. به تدریج و با گذشت زمان معلوم شد زمانه به طور منفعلانه تنها از نوآوریهای وبلاگستانی به طور گزینشی و سلیقهای یا انعکاس اتفاقات کلی با دادن لینک به وبلاگهای رجال سیاسی، ژورنالیستهای اصلاح طلب، نویسندگان مشهور ... استقبال میکند و فعالانه دنبال بسترسازی و اختصاص بخش ویژهای از ظرفیت رسانهای خود به وبلاگستان نیست. زمانه، رادیوی محلی وبلاگستانوبلاگ و وبلاگستان باید بیش از هر چیز "موضوع" و سوژه زمانه باشد، نه منبع تغذیه. از این رو مهم نیست که برخی برنامه های آن برای نا آشنایان به وبلاگستان غریب و گنگ باشد یا زیادی جزئی نگرانه به نظر آید، چرا که این رسانه، رسانه محلی وبلاگستان است و باید به وبلاگ و وبلاگستان تخصصی تر و با جزئیات و حواشی بیشتری از سطح فعلی بپردازد. اعتراض دانشجویی؛ تیتر فکرشده یا کلیشه ای و اکتیویستی؟آیا ما در تعیین تیتر خبر یک خود در روز دوشنبه 8 اکتبر (16 مهرماه) اشتباه کردیم؟ وقتی تیتر را انتخاب می کردیم به این فکر کرده بودیم که چرا تیتر متفاوتی انتخاب می کنیم؟ پیام و پیامدهای آن را سنجیده بودیم؟ چرا نخواستیم با آوردن کلماتی مانند تنش و تشنج و درگیری سطح حساسیت خبر را بالاتر ببریم؟ چرا دیگر همکاران ما در رسانه های دیگر به خود تردیدی راه ندادند که این ماجرا را با کلماتی بازگو کنند که ما از آن پرهیز کرده بودیم؟ آیا ما با خبر دانشگاه به قول یکی از مخاطبان زمانه "ساده و سطحی" برخورد کردیم؟ ضرورت گذاری نو به چندروایتی در زمانهسایت زمانه به باور من ایجادگر چالش و دیالوگی خوب میان افراد، گروهها و نسلها در عرصههای مختلف بوده است. از یک طرف قادر به ایجاد امکان چندروایتی مدرن و فردی بوده است و از طرف دیگر زمینهساز جدل مدرن میان این روایتها گشته است. مسیر تحول آتی سایت زمانه نیز باید به شکل منطقی در ادامهیابی این تحول مهم و دستیابی هرچه عمیقتر به شرکت نسلها و متخصصین مختلف در سایت و جدل میان این نگاهها صورت گیرد. روزنامه نگاری آماتوری را باور كنيممهمترين نكته براي هر رسانهاي شخصيت و جايگاهي است كه به آن در ميان مردم و متخصصين مشهور ميشود. به طور مثال كسي كه روزنامه «سان» ميخواند با كسي كه روزنامه گاردين تفاوت سليقه و عقيده دارد. اين در مورد... حرفه ای بودن در دنیای دیجیتالحرفه ای بودن در دنیای دیجیتال معنای تازه ای یاقته است و معیارهای ارزشگذاری تغییر کرده است. به دیگر سخن هدف یک کار حرفه ای همچنان پابرجاست اما روشهای دسترسی به آن هدف تغییر کرده اند. هدف تمامی ابرازهای رسانه ای ( از آغاز تا کنون) ایجاد پل ارتباطی برای ارسال پیام به مخاطب بوده است. در دنیای دیجیتال روشهای دسترسی به ابزار رسانه ای سهل شده است اما علیرغم کثرت تولید در تمامی جوانب و شئونات رسانه ای تنها مواردی «حرفه ای» محسوب می شوند که بتوانند پل ارتباطی بین مخاطب و پیام را به درستی ایجاد کنند. اینکه چه کسی، با چه دانشی، و با چه ابزاری پیام را منتقل کرده است دیگر مورد نظر نیست. زمانهی ما و رادیو زمانهرادیو زمانه تجلی ظهور یک رسانهی بدون مرز است. رسانهای که گر چه در ذاتش ایرانیست و تاکید بر ایرانیت را در مناسبتهای مختلف نشان داده، اما به رسانهای بدون مرز تبدیل شده که در هر گوشهی دنیا خبرنگاری دارد. کسانی که برنامه تولید میکنند خودشان به یک رسانه تبدیل شدهاند. این ویژگی هنگامی بیشتر به چشم میآید که بدانیم تنها یک سال از تأسیس زمانه میگذرد و این همه پیشرفت در کوتاه مدت تأمل برانگیز است نقد بی تعارف اندیشه زمانهتمام خوبیهای زمانه را من يک طرف میبينم و نشان حضور پر رنگ و بلامنازع روشنفکری سکولار (میشود گفت دينستيز؟) را هم يک سوی ديگر. زمانه به هر دليلی که وضعِ امروزیاش چنين باشد، از منظر فکری برای من اعتبار يک رسانهی متکثر را در عرصهی اندیشه ندارد. حداکثر میشود به آن مراجعه کرد برای اينکه ببينی چه کسی احتمالاً انديشهات را به چالش کشيده (يا آن را به تمسخر گرفته است). اما مسئول متکثرتر شدن زمانه کیست؟ مخاطب؟ چه بسا اين پاسخ را از سوی زمانه بشنويم، اما اين پاسخ درستی نيست. در سالگرد زمانه نگاهتان متفاوت استجمشید فاروقی -- نگاه زمانه با نگاهی که توی رادیوهای فارسیزبان دیگر وجود دارد تا حدودی متفاوت است. خیلی از رادیوها نگاهشان به مسایل فرهنگی و اجتماعی نگاهی سیاسیست، شما نگاهتان به سیاست نگاه فرهنگیست. و این یکی از ويژگیهای رادیو زمانه است که فکر میکنم بخاطر همین هم توانسته آن میزان شنوندهای را که الان دارد و مخاطبی که برای سایت دارد، به خود جذب کند. در سالگرد زمانه زمانه، نمایشگاهی با غرفههای متعددفرنگیس حبیبی -- رادیو زمانه در تاریخ روزنامهنگاری ایران یک مورد یگانهست، بخاطر چند پایهای بودنش و کنارهم قرارگرفتن متن و صدا و تصویر. در واقع محل ملاقات عدهی زیادی از کسانیست که حرفی برای زدن دارند. برای من رادیو زمانه [هروقت که سری به آن میزنم] همانند یک نمایشگاه بزرگ است که چندین غرفه دارد و هرکسی بنابر ذوق و نیازش میتواند برود به یکی از غرفهها و یا به چندتا از این غرفهها و آنچه را میخواهد دنبالش بگردد. يک نامه دلگرم کننده، يک رابطه انسانیمطلبی که در پاسخ به مخاطبی ناآشنا نوشته بودم که «آيا ما پوپوليست ايم» امروز با نامه ای از سوی او پاسخ گرفته است. شفافيت و صراحت اين نامه برای من دلپذير و شيوه نقد و چالشگری آن نمونه و در خور تحسين است. در کار رسانه مهمترين چيز انتقال پيام است. من از نامه اشکان آويشن در می يابم که زمانه توانسته است مهمترين بخش پيام خويش را با کار رسانه ای اش منتقل کند و جز پاره ای از توضيحات و ملاحظات در کليت مفاهيمی که نويسنده مطرح می کند با او همدل و همنظرم و اميدوارم اين آغاز همراهی و همکاری هم باشد. متن نامه را در پی می خوانيد. روايت (های شخصی) و ارجاع (به ديگری)گزارش زندگی پارسیپور، توان جدیدی به رسانهی زمانه داد. اگر پیشتر گفتهبودم که روی آوردنِ چهرههای سرشناس به ضبط خانگی و پخش برنامههایشان در زمانه، یکی از دستاوردهای بزرگ این رادیوست؛ حالا میتوانیم با افتخار بگوییم که گزارش و روایتِ شخصی آدمهای سرشناس، در برنامهای مثل «گزارش یک زندگی»، آشکارتر در جهتِ سیاستهای زمانه قرار میگیرد. روایتِ خاطرههای فروغ هم ادامه دارد و روایتِ شخصی را در زمانه پررنگتر میکند. در گفتگوها بر روایتهای شخصی بیشتر انگشت گذاشته میشود و خلاصه، همهی اینها خوب است. همچنان امّا یک گام اساسی دیگر میتوان برداشت. گامی که شاید نبودش را تنها «یک سر و هزار سودا» تا حدّی جبران میکند. آنچه فقدانش را حس میکنم روایتِ زندگی آدمهای «معمولی»ست. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|