خانه > وبلاگ زمانه > نقد و پيشنهاد > فستیوال کن و سینمای زیرزمینی ایران | |||
فستیوال کن و سینمای زیرزمینی ایرانپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.comبا اعلام اسامی فیلمهای پذیرفته شده در بخشهای هفتگانه فستیوال فیلم کن، و انتخاب فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره» ساخته بهمن قبادی در بخش نوعی نگاه این فستیوال، انتقادها و سروصدای برخی مطبوعات رسمی و مسوولان سینمایی ایران درباره فستیوال کن و رویکرد سیاسی و غیر سینمایی آن بالا گرفته است. اینکه فستیوال کن باز هم آنها را دور زد و به جای همه فیلمهایی که آنها برایش فرستادند، فیلمی از یک فیلمساز «مسالهدار» را که عوامل تولیدش هم «مسالهدار» بودهاند، انتخاب کرده، فیلمی که به شکل «زیرزمینی» و بدون مجوز قانونی و اجازه نهادهای سینمایی رسمی و دولتی مثل فارابی و ارشاد تهیه شده و بدون مجوز و هماهنگی با آنها به فستیوال کن فرستاده شده است. فستیوال کن در واقع با رد همه فیلمهایی که بهطور رسمی از سوی نهادهای رسمی سینمایی ایران مثل بنیاد سینمایی فارابی به این فستیوال ارائه شد، و قبول فیلم قبادی به عنوان تنها نماینده غیررسمی سینمای ایران، خود به موجی از گمانه زنیها، شایعات و تخیلات غیرواقعی و پارانوییک درباره کن و سیاست انتخاب فیلمها در آن دامن زده است. کاملاً روشن است که بیتوجهی فستیوال کن (و فستیوال های سینمایی معتبر دیگر) به تولیدات سینمای ایران در سالهای اخیر، گسترش روزافزونی داشته است. اما مسوولان سینمایی ایران به جای آنکه همه گناهان را به گردن فستیوال کن بیندازند و خشم و نارضایتی خود را از بیاعتنایی کن به فیلمهای توصیهای آنها در بوق و کرنا کنند، بهتر است به سابقه عملکرد سینمایی خود در این سالها بیندیشند. سیاستی که ناامیدی و سرخوردگی بسیاری از فیلمسازان ایرانی را دنبال داشته و به انزوای جهانی سینمای ایران منجر شده است. سینمایی که در سالهای گذشته حضوری چشمگیر و موفقیتآمیز در جشنوارهها و مجامع سینمایی جهان داشته و افتخارات زیادی کسب کرده است. اما واقعاً چه اتفاقی افتاده و چرا فستیوال کن به سینمای رسمی ایران بیمحلی میکند؟ چه اتفاقی در طی این سالها افتاده که باعث تغییر رویکرد کن در گزینش فیلمهای ایرانی شده؟ آیا واقعاً سینمای ایران به بنبست رسیده و سینماگران ایرانی حرف تازهای ندارند که برای مسوولین کن جذاب باشد و آنها را تحت تاثیر قرار دهد؟ از آنجا که روند انتخاب یک فیلم در یک فستیوال سینمایی، تابع پارامترهای زیادی است، بهطور قطع و یقین نمیتوان نظر داد که چرا کن در چند سال اخیر چنین عمل کرده و میکند. من منکر رویکرد سیاسی کن در قبال سینمای برخی کشورها نیستم. به ویژه در مورد کشورهایی مثل ایران، چین، کوبا، فلسطین، ترکیه، اسرائیل و بهطور کلی کشورهایی که کانون التهابهای سیاسیاند، رویکرد کن نیز به سینمای آنان تا حد زیادی جنبه سیاسی داشته است.
این سیاسی بودن گاهی از ویژگیهای مثبت کن است که به آن اجازه میدهد به آثاری توجه کند که در برخی کشورهای غیردمکراتیک و تحت شرایط سخت تولید میشوند و امکان اکران در کشور خود فیلمساز را نمییابند. این عمل فستیوال کن و برخی فستیوالهای معتبر دیگر در واقع نوعی اعتراض به آن شرایط و دهنکجی به دولتهایی است که با وضع مقررات سخت و تحمیل شرایط نامطلوب، آزادی بیان را محدود ساخته و امکان فیلمسازی آزاد و قانونی را از برخی سینماگران سلب کردهاند. انتخاب فیلمهایی از چن کایگه، سینماگر چینی در سالهای گذشته در بخش مسابقه کن، گواهی بر این مدعاست. چرا که درونمایه انتقادی فیلمهای چن کایگه او را با محدودیت بسیاری در کشور خود مواجه ساخته و موجب شد که او نتواند آزادانه اندیشههایش را در سینمای چین مطرح کند. از سوی دیگر میتوان پذیرفت که رویکرد جدید فستیوال کن تا حد زیادی محصول سیاستهای خارجی خصمانه و غربستیزانه دولت جمهوری اسلامی و واکنشهای متقابل دولتهای غربی و تحریمهای اقتصادی و سیاسی آنهاست که اینک تاثیرش را در حوزه فرهنگ و سینما هم گذاشته و انزوای فرهنگی ایران را در عرصه بینالمللی هدف گرفته است. اما این بسیار دور از واقعگرایی است که شکست سینمای ایران در عرصه بینالمللی را تنها محدود به عوامل خارجی کرده و نقش عوامل داخلی و سیاستهای فرهنگی و سینمایی دولت فعلی ایران را در این میان نادیده بگیریم. افزایش محدودیتها و فشارها بر سینماگران و هنرمندان ایرانی، سیاست خودی و غیرخودی کردن هنرمندان از سوی حکومت، تنگ کردن عرصه فیلمسازی برای سینماگران منتقد، اعمال سانسور و توقیف فیلمهایی که دارای برخی جنبههای انتقادی بوده یا تابوها و خط قرمزهای حاکم بر فضای فرهنگی ایران را ندیده گرفته (فیلمهایی چون سنتوری، آتشکار، بیست انگشت، ده، ترانه تنهایی تهران، یک شب، خواب تلخ ، نیوه مانگ و...)، مجموعه عواملی است که منجر به سرخوردگی و بیحوصلگی فیلمسازان ایرانی شده و انرژی و توان خلاقانه آنها را نابود کرده است. اما از آنجا که توسعه تکنولوژی دیجیتال، امکان کنترل مطلق و همه جانبه فرهنگ، سینما، هنر و ادبیات را از دولتهای اقتدارگرا و غیر دمکراتیک گرفته، علیرغم فضای بسته، محدود و کنترل شده فرهنگی، شاهد تولید فیلمهایی هستیم که خارج از سیستم رسمی و نظارت دولتی در ایران تولید میشوند. فیلمهایی مستقل که برای ساخته شدن نیازی به مجوز رسمی، بودجههای کلان، وام ها و تجهیزات سینمایی دولتی، بازیگران سوپراستار و پشتیبانی رسانهای ندارند و دور از جار و جنجال و در سکوت مطلق خبری ساخته میشوند. فیلمهایی که امید شرکت آنها در جشنوارههای داخلی یا اکران عمومی آنها بسیار اندک است و به همین دلیل شانس چندانی برای مطرح شدن، مورد نقد و بررسی قرار گرفتن و یا بازگرداندن سرمایه اندکی که برای ساخته شدن آنها صرف شده، ندارند. از این رو تمام تلاش سازندگان آنها صرف ارسال آنها به فستیوالهای خارجی میشود تا بلکه از این طریق بتوانند امکان نمایش بینالمللی پیدا کرده و با مطرح شدن در این فستیوالها، سرمایههای خارجی را به سوی خود جلب کنند. این اتفاقی است که در سالهای اخیر در مورد بسیاری از تولیدات غیررسمی و مستقل سینمای ایران افتاده است. این گرایش به ویژه در میان فیلمسازان جوان که صاحب اندیشهها و ایدههای نو و تابوگریز بوده و توان ریسکپذیری بیشتری نسبت به سینماگران قدیمیتر و ذاتاً محافظهکار دارند، دیده میشود. به گونهای که اکنون میتوان با قاطعیت از شکل گیری جریانی با عنوان «سینمای زیرزمینی» در ایران حرف زد. سینمایی که استقلال مالی، عدم وابستگی به نظام مسلط تولید فیلم در ایران، و بی توجهی به ضوابط و مقررات رسمی فیلمسازی در ایران و داشتن ایده های جسورانه و تابوشکن از مهم ترین ویژگی های آن است. سینمایی که محصول فکر سینماگرانی است که به دلایل مختلف نمیتوانند فیلمهایشان را به صورت قانونی در ایران تهیه کنند و امکان عبور از کانالهای تو در تو و پیچیده بوروکراسی دولتی و سیستم فیلمسازی در ایران را ندارند، از این رو ترجیح میدهند فیلمهایشان را بدون مجوز، با بودجهای اندک و با تجهیزات سینمایی سادهای که در اختیار دارند، بسازند. داستانهای ساده با شخصیتها و لوکیشنهای معدود، این امکان را به این فیلمسازان میدهد که با بودجهای اندک و بدون نیاز به پشتیبانی مالی نهادهای دولتی و یا سرمایه گذاران بزرگ، کارشان را پیش ببرند. متاسفانه هنوز بهطور قطعی و صریح نمیتوان درباره ارزشهای هنری و زیباییشناختی آنها حرف زد و نظر داد. این فیلمها در وهله اول، اعتبار و اهمیتشان را از جایگاه ویژهشان در مناسبات سینمایی موجود در ایران کسب میکنند، نه الزاماً ارزشهای هنریشان که جای بحث و گفت و گو دارد. هرچند این بدان معنی نیست که این فیلمها فاقد ارزشهای هنریاند و تنها به خاطر درونمایه سیاسی یا شرایط ویژه تولیدشان، مورد توجه فستیوالهای معتبر و مهمی مثل کن قرار میگیرند. فستیوال کن با انتخاب آثار ضعیف سینمایی تنها به دلیل محتوای سیاسی خاصشان، به اعتبار و شان هنری چندین ساله و تاریخیاش لطمه نمیزند. من به هیچ عنوان نمیتوانم قبول کنم که فیلمی صرفاً به خاطر اینکه مثلاً سازندهاش اپوزیسیون دولت ایران بوده (یا برعکس) در کن پذیرفته شده باشد. اگر اینگونه باشد، میبایست شاهد پذیرفته شدن فیلمهای سطحی و شعاری بسیاری در کن باشیم که به وسیله فیلمسازان مخالف رژیم ایران یا پیرو گرایشهای خاص در خارج از کشور صورت میگیرد. «سینمای زیرزمینی» همانند موسیقی، ادبیات و دیگر شکلهای هنر غیر رسمی و به اصلاح زیرزمینی در ایران، گرایشی قدرتمند در فضای فرهنگی امروز ایران است که به موازات جریان رسمی تولید فیلم در ایران و مناسبات حاکم بر آن شکل گرفته و توجه بینالمللی را بر انگیخته است. در چنین شرایطی توجه فستیوالی مثل فستیوال فیلم کن به فیلمی از بهمن قبادی که به لحاظ ویژگیهای تولیدیاش در رده سینمای زیرزمینی ایران قرار دارد، صرفنظر از ارزشهای سینمایی آن، کاملاً طبیعی و معقول و قابل پیشبینی است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درود آقاي جاهد
-- كژوان ، Apr 30, 2009تا به حال دو برنامه ي شما را زنده شنيده ام! يكي اش همين است و ديگري مربوط به موج نوي سينماي فرانسه بود!
خارق العاده بوده اند هر دويشان!
جالب ترين چيزي كه درباره ي شصت و دومين فستيوال كن توجهم را جلب كرد افتتاح شدنش با Up بود!
باز هم سپاس بابت خبرها و البته تحليل ها...
درپايان اين نوشته طولاني بد نيست دوکلمه هم من اضافه کنم :سالهاست - شايد بيش از بيست سال است - که جشنواره کن فيلم هارا به نام کارگردان اش انتخاب ميکند ونه بنام کشور تهيه کننده،وبا اينکه در تمام مدت برگزاري فستيوال پرچم کشور ها به نشانه وطن کارگردانان شرکت کننده در اهتزاز است،در هيچ يک از مراسم رسمي ويا نشريات اختصاصي جشنواره،نام کشور تهيه کننده جايي ندارد وتنها در شرح حال کارگردان بعنوان زادگاه او از آن ياد ميشود.محض اطلاع عرض شد.
-- شاهد ، Apr 30, 2009یاد ابراهیم گلستان به خیر. او نبود که... پهلبد را دور زده بود و فیلم اش را فرستاده بود کن؟
-- بدون نام ، May 1, 2009این فیلمهایی که مثال زدید آیا واقعا ارزش دیدن دارد؟ای کاش این فیلمها اکران می شد و بسیاری از علاقمندان سینما و عموم مردم امکان دیدن آنها را داشتند وآن وقت این جماعت روشنفکرنما به توهم خویش درباره اکران نشدن فیلمهای ضعیف به لحاظ ساختاری و محتویی شان پایان میدادند و کمی بر سواد خود می افزودند واقعا شما این فیلمهایی که مثال زدید را اگر دیده باشید و آگاهانه از آنها حمایت کرده باشید باید به تحصیلات عالی شما شک کرد .
-- بدون نام ، May 1, 2009درسالهای قبل از انقلاب تنها دو فیلم کوتاه (کوروش کبیر ساخته مصطفی فرزانه) و (طلوع جدی ساخته احمد فاروقی)در فستیوال کن پذیرفته شد که فیلم فاروقی برنده دو جایزه هم شد ولی هیچگاه فیلمی از ابراهیم گلستان را در این فستیوال نشان ندادند.
-- بدون نام ، May 2, 2009سلام آقاي جاهد
-- بدون نام ، May 4, 2009ممنون از گزارش هاي خوبتون درباره سينما، يه درخواست داشتم مي خواستم اگه ميتونيد از سومين فستيوال فيلم نور تو آمريكا كه فيلم مستند سلامي دوباره آقاي حسين خندان درباره خسرو شكيبايي و بهروز وثوق پخش شده ،يه گزارش يا يه مصاحبه داشته باشيد . اينجا ما هيج اطلاعاتي درباره اين فيلم نداريم
ممنون
سلب یا صلب؟
-- بدون نام ، May 9, 2009مسله دار در غیبت همزه شاید بهتر باشد تا مساله دار از همین دست مسوولین اما انگار شما همزه دارید در چند کلمه دیگر در همین متن استفاده شده است
مرسی آقای جاهد بسیار به جا نوشته اید.
-- عسل ، May 15, 2009