Jan 2010


آگورا، در انتهای خیابان است

اندیشه اگر به خیابان پیوند نخورد، و به بیرون و به زمین سخت آویخته نشود؛ اگر به کار نیاید آن هم در دورانی که به تمنایی خشم‌گین طلبیده شده، ارزشش در به‌ترین حالت در لذتی شخصی و مخفی است. این دفتر به قصد ساختن فضایی برای گفت‌وگو، برای اندیشیدن دور هم و گاه مقابل هم باز شده است؛ شاید استعاره‌ای از آگورا، میدانی در میان شهر که سیاست دوران از میان آن و از صدای همگان سخن می‌گفت. این سیاست، این گفتن، از سر ضرورت است نه منفعت یا هر چیز دیگر. و یا دست‌کم می‌خواهد که همین باشد.



موسیقی نواحی ایران در «زمانه»

چند ماه پیش وقتی به جناب «فرید حائری‌نژاد» پیشنهاد ساخت برنامه‌هایی در باره‌ی «موسیقی نواحی ایران» را دادم و با استقبال گرم ایشان روبرو شدم؛ با علم به این‌که ساخت چنین برنامه‌هایی سختی‌های زیادی دارد کار را شروع کردم. پژوهش‌گران موسیقی نواحی، خوب می‌دانند این کار چه مشکلاتی دارد. معمولا اکثر این اساتید در روستاهای دورافتاده‌ای ساکن هستند که پیدا کردن آن‌ها به سهولت ممکن نیست. زمانی هم ‌که آن‌ها را پیدا می‌کنید تازه اول ماجرا و آغاز دشواری‌هاست!