تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

اعتراض دانشجویی؛ تیتر فکرشده یا کلیشه ای و اکتیویستی؟

مهدی جامی

آیا ما در تعیین تیتر خبر یک خود در روز دوشنبه 8 اکتبر (16 مهرماه) اشتباه کردیم؟ وقتی تیتر را انتخاب می کردیم به این فکر کرده بودیم که چرا تیتر متفاوتی انتخاب می کنیم؟ پیام و پیامدهای آن را سنجیده بودیم؟ چرا نخواستیم با آوردن کلماتی مانند تنش و تشنج و درگیری سطح حساسیت خبر را بالاتر ببریم؟ چرا دیگر همکاران ما در رسانه های دیگر به خود تردیدی راه ندادند که این ماجرا را با کلماتی بازگو کنند که ما از آن پرهیز کرده بودیم؟ آیا ما با خبر دانشگاه به قول یکی از مخاطبان زمانه "ساده و سطحی" برخورد کردیم؟

معتقدم که ما در انتخاب تیتر راه خطا نرفتیم. همه چیز حاکی از محدود بودن اعتراض بود. خبرهایی که می رسید اوضاع را بحرانی نشان نمی داد. خبر به نظر ما آنقدر داغ نبود که در حد "تشنج" باشد. بهترین کار رعایت جانب احتیاط و تعادل بود. ما خبر را نمی سازیم. خبر را خبرسازان می سازند و ما آن را گزارش می کنیم. اگر اوضاع بخرانی می شد نوشتن خبری دیگر ساده بود با درجه حساسیت بالاتر. اما اوضاع آرام بود و ماند. رسانه ای که به استقبال بحران برود رسانه خوبی نیست.

ما اکتیویست سیاسی نیستیم. ژورنالیست ایم. کار ما خبرتراشی و بزرگنمایی خبری نیست. وزن کردن خبر و دادن وزن مناسب به آن است. خبر اعتراض دانشجویی البته خبری مهم است و برای همین هم صدرنشین خبرهای روز دوشنبه بود. اما هر خبر مهمی لزوما تنش و بحران نیست. می دانم که گاهی این واژه های تنش و تشنج از روی اوتوماتیکی شدن خبرنگار نوشته می شود. کلمه کم می آورد. و می دانم که دوستانی هستند که می خواهند خبرها داغ تر باشد و اوضاع بحرانی تر باشد و امید به رفتن این و آمدن آن و تعیین تکلیف همه چیز سربع تر به نتیجه برسد. اما کار ما تبعیت از کلیشه ها و یا خواست این و آن و پروردن خیال دیگران نیست.

ما می خواهیم منبع معتبر و مستقلی برای خبر باشیم. اینکه خبر به چه تحولاتی می انجامد اصلا یکسره از دایره خبر بیرون است. بنابرین از نظر ما این دست تیتر که مثلا: "دانشگاه تهران کلید اعتراضات دانشجویی را زد" دیگر خبر نیست. پیشگویی است. خبرنگار جماعت که لایق این عنوان باشد به آنچه اتفاق افتاده می پردازد در حد موثق ترین داده ها. اما روشن است که چنین تیتری واگوی خیال و امید خبرنویس است که بادا که این آغاز اعتراضها باشد! چنین خبری جهتدار است و اکتیویستی. چنانکه اگر گفتیم "دانشگاه تهران در مقابل احمدی نژاد ایستاد" نیز از عالم ژورنالیسم بیرون افتاده ایم و به ارگان حزب مخالفان او تبدیل شده ایم.

ما به آنچه اتفاق می افتد می چسبیم. آینده وقایع را در نظر و تحلیل خبر بحث می کنیم اما حوزه خبر را به نظر نمی آمیزیم. عینی ترین چیزی که می شد گفت همان بود که به خواست مشخصی اشاره کنیم و یکی از مهمترین آنها این بود که: ما هم سوال داریم، چرا فقط فکر می کنید با دانشجویان دانشگاه کلمبیا باید حرف زد. این چراغی است که به خانه رواتر است. به نظر شما تاکید بر تنش و تشنج و بالا بردن حساسیت یک اعتراض محدود بامعناتر است با برجسته کردن یک خواسته اساسی مدنی: پاسخگویی؟

چرا فکر کنیم که داغ نشان دادن فضا و تنش آلود جلوه دادن اش راه حل است و ما را به جایی می رساند؟ ما فکر می کنیم که برجسته کردن «خواستهای گفتگویی» وقتی مطرح اند - ونه اینکه ما در خبر دمیده باشیم- مهمترین کار رسانه است. دانشجوبان می خواستند با رئیس جمهور کشورشان حرف بزنند. سوال پرسیده بودند. بیانیه داده بودند و سوالهاشان و حرفهاشان را نوشته بودند. آنها را راه ندادند و دعوت نکردند. تیتر زمانه برجسته کردن خواست دانشجویان بود و به رخ کشیدن مقایسه ای که خود آنها کرده اند میان رفتار رئیس دولت در دانشگاهی آمریکایی و در دانشگاهی ایرانی.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

فکر می کنم گرچه در تصویر بزرگ، منطق ژورنالیستی گفته تان درست است اما مصداقتان به هیچ وجه صحیح نیست. پرتاب گاز اشک آور به سوی جمع معترض دانشجویی، دیگر تنها "اعتراض دانشجویی" نیست، "تنش در دانشگاه" نام دارد. تیتر برگزیده ی شما در سقف یک اعتراض چند ده نفره در بوفه دانشگاه هم می تواند متوقف شود.

-- اردلان ، Oct 9, 2007

احسنت. به اين می‌گويند هوشياری رسانه‌ای. دست مریزاد. اگر قرار باشد نمونه‌ای از اعتدال سياسی زمانه را ذکر کنيم، اين نمونه در شمار بهترین نمونه‌هاست.

-- داريوش ، Oct 9, 2007

به نظر من اين نگاه شما و ايضا راديو زمانه جای چالش دارد. اين که ژورناليست وظيفه بارتاب واقعيات را بدون در نظر گرفتن ايده آل ها و آرزوهای خود دارد درست است اما... اين اما خيلی مهم است. شما در بحث های خود همواره بر اين نظر تاکيد داريد که ما اکتيويست نيستيم و بايد از ايجاد تنش و جنجال دوری گزينيم. اين نگاه به آن جا می انجامد که بخش خبر راديو زمانه را کاملا «بی خاصيت» يا بهتر است بگويم «بی اعتنا» و به قول عاميانه بی تفاوت می کند. علت هم دارد. چرا که چنين نگاهی نيز از زاويه ای ديگر «دست بردن در واقعيت» است. هنگامی که مثلا دانشگاه تهران صحنه درگيری نيروی انتظامی و دانشجويان می شود؛ يا وقتی به خاطر سهميه بندی بنزين چند پمپ بنزين به آتش کشيده می شوند؛ اين ها ديگر «واقعيت» خبر هستند و عدم بازتاب اين وقايع به شکلی که اتفاق افتاده اند خود «دست کاری در واقعيت خبری» محسوب می شود. توجه کنيد که موضوع ربطی به «خيال و اميد خبرنويس» ندارد؛ واقعيتی اتفاق افتاده و خبرنگار بايد آن را بازتاب دهد. اتفاقا در همين ديدگاه شما در نحوه خبررسانی «خيال و اميد» شما - که چه بسا انسانی و مثبت هم باشد (مثلا دوری گزيدن از ترويج خشونت و شورش کور) - نقش مستقيم دارد و مخاطب را از «واقعيتی» که به شکل عينی اتفاق افتاده، دور می کند. آيا ژورناليست اگر مثلا کشتاری رخ داد آن را نبايد آن گونه که بوده منعکس کند؟ چون مخالف خشونت است؟ فکر نمی کنيد استدلال خودتان نتيجه گيری تان را نقض می کند؟ فکر نمی کنيد شما نيز با همين «نيات انسانی» در خبر دست می بريد؟ اگر واقعه ای منجر به تنش و درگيری شده است چرا نبايد آن را همان گونه که اتفاق افتاده بازتاب داد؟ تيتر «تنش در دانشگاه تهران» کجايش دخالت آرزوها و پيشگويی است؟ طرح خواست مدنی هم که گفته ايد بسيار خوب است؛ اما اين خواست مدنی بايد در متن خبر و اتفاقی که افتاده بازتابنده شود. وقتی آن را در تيتر آورديد می شود همان «ميل و آرزوی» شمای ژورناليست! شما در عالم ژورناليسم مطبوعات و رسانه های خارجی نمونه ای به عنوان مثال بياوريد که مثلا درگيری ميان نيروی انتظامی و يک قشر معترض رخ داده باشد و تيتر مطلب نه درگيری که يکی از خواست های معترضين - به اين «يکی» هم توجه کنيد! - باشد... از توجهتان ممنون.

-- هادی ، Oct 9, 2007

آقای جامی همین پاراگراف آخر نوشته تان روشنگر آن است که شما "درخبر دمیده اید". ازکجامی توان شعارهای دانشجویان را که تبلور اعتراض و خواستهایشان بود به عنوان "خواستهای گفتگوئی" و "حرف زدن با رئیس جمهور کشورشان" تاویل کرد؟

-- کویر ، Oct 9, 2007

قبلن ها می گفتید ما خبر تولید می کنیم اما حالا که قافیه براتون تنگ میشود می گوئید ما خبر نمی سازیم واقعا این همه تزویر یعنی چه ؟

-- سلمان ، Oct 9, 2007

برادر بزرگوار مهدی جامی !
اینکه از روزنامه نگاری تا فعال سیاسی بودن فاصله هست اما تیتر شما دلیلی بود بر اینکه متاسفانه همچون دیگران رسانه های برون مرزی در باغ نیستید ! به چند دلیل دیروز در دانشگاه تهران تمام دانشکده ها تعطیل بودند خیابانها تا شعاع پانصد متری بسته بودند نیروی انتظامی به سوی معترضین گاز اشک آور گشود و فریاد اعتراض دانشجویان حتی تا میدان انقلاب هم می آمد و از آن سوی حتی تا چهارراه وصال آنوقت شما می گوئید اعتراض محدود ؟ آیا حضور دست کم هزار دانشجوی مخالف محدود است ؟ حتما باید کشور سرنگون بشود و یا مثل 18 تیر قتل عام بشود ؟ شما که خود را اهل رسانه بیطرف می دانید (که البته در رابطه با شما و رادیو فردا بعید می دانم ) چرا اینطور می گوئید ؟ متاسفانه رادیو فردا از آن ور بام افتاده و شما از این ورش فرقتان فقط در جهت غش کردنتان هست . همین و بس

-- میثم ابراهیمی ، Oct 9, 2007

حرف تان صحیح.
ولی شعارهای دیگری هم دانشجوها داشتند. چرا "مرگ بر دیکتاتور" را تیتر نکردید؟تیتر انتخابی شما برای برگزاری یک مناظره دمکراتیک مناسب بود.

-- مازیار ، Oct 9, 2007

جناب جامی و
خادمان گمنام!
اعتراض محدود> عبارت انتخابی شما دقیقن دید وابسته است. دید ازاد و مستقل میگوید اعتراض محدود گشته یا سرکوب گشته. اعتراض محدود ( نه از طرف دانشجو محدود) هیچ مفهوم حقیقی ندارد. اعتراض محدود نبود بلکه محدود برنامه ریزی گشت و محدود هم توسط شما گزارش گشت. این واقعیتی که شما گزارش میکنید واقعیتی نمایشی بیش نیست. شاید بهترین حقیقت این بود اصلن درین باره تیتری نمی گذاشتید. واقعیت . فضای سرکوب . ترس وحشت و کنترل است.

>دانشجوبان می خواستند با رئیس جمهور کشورشان حرف بزنند. !!!
مسئله دیگر هنوز ادامه ی همان دیدگاه رییس جمهور شما است. یکبار هم شده تکانی بخورید و ببینید که این رییس جمهور شما رییس جمهور همه نیست. بلکه برای دیگری وشاید بسیاری دیکتاتور است و میتوانددیکتاتور خطاب گردد. همانطور که حکومت ایران برای بسیاری حکومت انها نیست بلکه یک سیستم دیکتاتوریست. همانطور که هیتلر رییس جمهور بسیاری نبود. یکبار توسط رییس دانشگاه کلمبیا بیان شد و اینبار توسط اعتراض دانشجویی محدود!
با این تکه مقاله ی که نوشته اید تق تیتر خود را زدید. اعتدال سیاسی پیشکش تمام دوستان اصلاح طلب ! و انها که به این نرخ نان خورده اندو میخورند.

-- علیرضا ، Oct 10, 2007

رادیو زمانه باید همچنان بیطرف بماند. افراطی ها از هر دو سو از این اعتدال ناراحتند.

-- آرش کرامتیان ، Oct 10, 2007

توصیف نا مشخص از بسیاری از کلمات انها را میتواند ابزار مناسبی برای روش کاری مورد دلخواهمان نماید. بی طرفی نمایشی اقای جامی قابل بررسی است. وقتی کلمه بی طرفی از هم میپاشد که عبارات و دیدگاه ایشان را بررسی کنیم و واقعیت هر رخ داد را بدون عینک ملی گرایی و ایدولووگیک نگاهش کنیم. چنین کاری نیز ساده نیست چون جهتگیری حاصل از هویت سیاسی ادمها با هویت ملی و ایدولوگیک انها دقیقن در ارتباط است. ازینرو بسیار سخت میشود به انعکاس واقعیت هم وفادار بمانیم. ازادی بیان را همیشه بر تابیم و ان را در الگو های ایدولوگیک مشکلدار خویش محدود نسازیم. برای توجیه عملکرد همیشه نیز کمک از مثالهای ایرانی صورت نمیگیرد بلکه مثالهایی مشابه در جامعه غرب و گاه حتا برداشت اشتباه از انها همه ابزار توجیه برخورد مان و طبیعی جلوه دادنشان قرار داده میشوند. جامعه ایرانی در اینده نیز ایا همان بر چسب های مفتخر را حمل میکند یا از انها میگریزد؟ همانطور که در تحلیل تغییر فاز جنگ ایران و عراق و تحلیل شخصیتی بسیار از بزرگان انقلاب خمینی و بسیاری از طراحان ان همیشه سکوت شد و مهر خاموشی به لب زده شد. به راحتی میتوان نوشته ای را بی طرف و معتدل خواندو هر نوشته ای دیگر را افراطی و رادیکال خطاب کرد ولی ادامه جزم گرایی ها به این می انجامد که نوشته ها و غیره بعدها گونه ای دیگر داور ی گردند و اینگونه تدبیرها دیگر قادر به حمل برچسب های زیبایشان نگردند.

-- علیرضا ، Oct 10, 2007

بسیار به‌جا بود.

-- سوشیانت ، Oct 10, 2007

سلام. خسته نباشید. من هم مثل همه دوستانی که معتقدند شما در مورد اعتصاب های دانشگاه کم کاری کردید، معتقدم که سیاست های شما بیش از اندازه محتاطانه است.
من در روز اعتصاب دانشجویی، در آنجا حضور داشتم و شاهد لحظه به لحظه آن بودم. ماجرای آن روز کوچک نبود و البته یک انقلاب هم نبود! اما شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر فاشیست از سوی بیش از هزار دانشجو هم شعاری نبود که بتوان در رژیم جمهوری اسلامی زده شود! واقعا آن روز دانشجوها در بین صدها بسیجی و لباس شخصی که مدام هم در حال فیلم برداری از همه بودند، با شجاعت و جسارت برنامه خود را پیش بردند. خیابان 16 آذر بسته شده بود و بخشی از خیابان انقلاب هم همین طور. بیش از هزار پلیس و مامور مخفی در بیرون از درهای دانشگاه با دقت ایستاده بودند و هر نوع گروه کوچک مردمی را که تجمع می کردند، تحت کنترل داشتند.
ما که در ایران هستیم نه می توانیم اخبار دقیق و بدون سانسور خبری را در روزنامه های داخل ایران بخوانیم و بنویسیم و نه می توانیم در سایت هایی مثل شما پیدا کنیم. چون شما هم در گیر نوعی دیگر از سانسور خبری هستید. شما خودتان را به خواب می زنید و فکر می کنید با نوشتن از وبلاگ ها و تیتر یک روزنامه های ایران _ که هر کسی بخواهد به راحتی می تواند در اینترنت آنها را بیابد_، و چند مقاله کلی نویس، در حال خبررسانی درست هستید!
الان ایران پر از خبرهای ریز و درشت است. از کارگران هفت تپه گرفته تا اتحادیه صنفی اتوبوسران ها و معلم ها، تا فعالیت های گروهی و جدی هموسکشوال ها و گروه های زیر زمینی موسیقی و... که همگی به نوعی نهادهای مستقل غیر رسمی به حساب می آیند. از نظر تفکر اجتماعی این گروه ها اندک اندک در حال شکل گیری و قوام هستند. در نتیجه همه آنها خبرساز هستند. اما شما فقط از وبلاگ هایی مطلب تهیه می کنید که خود ما هم در ایران می توانیم درباره آنها به راحتی بنویسیم و منتشر کنیم.
به نظر من ایرانی هایی که به سایت شما مراجعه می کنند، دقیقا و مشخصا به دنبال همه آن اخباری هستند که نمی توانند در رسانه های ایرانی آنها را پیدا کنند. اخباری مستند درباره حقایق ریز و درشت ایران امروز!
دغدغه ما در ایران این است که شاهد اخبار زیاد و مهمی هستیم که اجازه انتشار آن را نداریم و مشکل شما این است که حتی اگر دسترسی به این اخبار هم داشته باشید، آنها را بخاطر سیاست های محتاطانه تان منتشر نمی کنید.
همین طور برای بار چندم از شما می خواهم که صفحه اول وبلاگتان و بقیه صفحات را با فورمتی منتشر کنید که مانند بقیه سایت ها خوانا باشد. حروف شما بسیار ریزتر و محوتر از آن است که بشود آنها را خواند. در نتیجه مجبوریم آنها را اول کپی- پیست کنیم و بعد بخوانیم. این مسئله به تعداد خوانندگان شما در ایران قطعا آسیب می رساند.

خسته نباشید. ما شما را از دوستان و همکاران خوب خودمان می دانیم.

-- ش.ر ، Oct 11, 2007

هدف زمانه باز کردن در گفتگوست نه بحران و تشنج. از نوع رادیوی ا‍پوزیسیون زیاد است که سالها سر ما را خوردند و هنوز هم م‍شغولند و هیچ تاثیری هم بر بالا بردن سطح فرهنگ سیاسی ما نداشته اند. دیکتاتور را همه میشناسند. هنر خبرنویس در اینست که خبر را خالی از احساسات بیان کند اما در ضمن اگر تظاهرات شامل احساسات بود انرا نیز منعکس کند که زمانه کرد. اما از بین حرفهای مطرح در تطاهرات زمانه خواست دانشجویان برای گفتگو را به درستی تازه ترین یا خبری ترین نکته دید.

-- Massoumeh ، Oct 11, 2007

احسنت
بی بی سی الکی بی بی سی نشد دوستان
بی طرفی در خبر رسانی یک اصل حرفه ای است
که از سوی زمانه رعایت شده
غیر از این باشد با بوق چپ و راست چه فرقی دارد؟

-- محسن ، Oct 11, 2007

یه سوال خارج از موضوع که چون جایی برای مطرح کردن نظرات ما درباره رادیو زمانه ندارید اینجا می پرسم:
شما برای نظرسنجی جایزه گذاشتین ولی تو نظرسنجی هیچ سوالی از مشخصات ما نمی پرسه. اینکه این جایزه رو چه جوری و به کی میدین برام سواله؟ها؟

-- مازیار ، Oct 12, 2007

ان وقت خود این کلمه " محدود " را چطور تکلیفش را معلوم کردید؟ آیا آوردن واژه " محدود" خود به نوعی روزنامه نگاری جهت دار نیست؟ در کلاس های روزنامه نگاری می آموزند از وازگانی که برا ی گروه های مختلف اجتماعی معنای متفاوت دارد استفاده نکنید. محدود ممکن است از نظر شما یک معنا بدهد و از نظر دیگری معنای دیگری. شما اگر هم خواسته باشید بی طرفی را رعایت کنید تکنیکش را اما بلد نبوده اید.

-- مریم ، Oct 12, 2007

لطفا یکی از همین دوستانی که مدام سنگ "بی طرفی" را بر سینه می زند، همینجا "بی طرفی" را معنی کند. ما برای معنی کردن این واژه قبل از هر چیز نیاز داریم که بدانیم اسپانسر و محل در آمد رادیو و سایت زمانه، چه کسی یا چه ارگانی و با چه جهت گیری سیاسی و فرهنگی است. این در روزنامه نگاری و سیاست های انتخابی یک نشریه، یک اصل است.
یکی از دوستان، این سایت را از نظر بی طرفی با بی بی سی مقایسه کرده بود. آیا این بی بی سی نیست که از کوچک ترین اعتصاب و تظاهرات خیابانی تا تحصن های چند ده نفره را لحظه به لحظه گزارش می دهد و در چند نوبت هم اخبار خود را تکرار می کند؟ یک اعتصاب کوچک را همانطور چند جانبه پوشش می دهد که یک صحنه جنگ را هر چند که نهایتا قضاوتی در مورد آن واقعه نمی کند _ که البته من با این نظر هم مخالفم چون عملا می بینیم که همه رسانه های بزرگ دنیا از تایمز تا اکونومیست و گاردین هم جهت گیری دارند. هر چند که این جهت گیری ها معمولا غیر مستقیم و کاملا حرفه ای مطرح می شود. نمونه واضح آن جهت گیری همه آنها علیه ایران و ماجرای هولوکاست و انرژی اتمی و دانشگاه کلمبیا_ قطعا بین این نوع گزارش گری با گزارش گری از نوع رادیو زمانه، تفاوت های آشکاری وجود دارد.

-- ش.ر ، Oct 12, 2007


سلام بر عزیزان زمانه

این که وقتی با اعتراضات زیادی روبروشدید، شروع به بررسی بیشتر و نظرخواهی شده اید جای تقدیر فراوان دارد البته به شرطی که برایند نظرات مخاطبان را سرلوحه کارهای آتی قرار دهید.
1- در مورد اصولی که در مورد کار خبر و ژورنالیسم بیان کرده اید با شما کاملا موافق هستم و دقیقا بر اساس همان اصول معتقدم در انتخاب تیتر و عکس اول به اشتباه رفته اید! چون خروج از این اصول تنها به شکل تند روی و استفاده از تیترهای جنجالی صورت نمی گیرد، بلکه گاهی نیز انچنان که شما گرفتارش شدید، به شکل نادیده گرفتن بخشی از واقعیت و تاکید گزینشی بر بخشهای دیگر واقعیت بروز می کند. همانطور که به درستی اشاره داشتید که نباید بر آتش هیجان دمید و بزرگنمایی کرد،اما همزمان، دخالت قضاوت شخصی در انتقال اخبار نیز (انچنان که ذز براورد اشتباهتان از بزرگی واقعه و اهمیت ان مرتکب شدید) بسیار ناپسند و غیرحرفه ای می باشد.
2- به اختصار واقعه را مرور می کنیم تا بار دیگر ناهماهنگی فاحش تیتر و واقعیت مشخص شود
در مملکتی که به خاطر نوشتن در روزنامه های رسمی مملکت، روزنامه نگاران محکوم به اعدام می شوند، در مملکتی که نوشتن نامه ای از سوی منتقد یا هنرمندی به مقامات بلندپایه با مجازات مرگ مواجه می شود و در مملکتی که .... بین هزار تا دو هزار تن از دانشجویان مهمترین دانشکاه ایران با شعارهای مرگ بر دیکتاتور به استقبال رییس جمهورشان ( به قول جناب جامی) می روند. یگان ضد شورش که از ساعات اولیه بامداد در منطقه مستقر شده بوده به در اصلی دانشگاه هجوم آورده و با پرتاب گاز اشک آور مانع از خروج دانشجویان می شود. درگیریها، در این پر تردد ترین منطقه پایتخت، تا ساعت 13.30 به طول می انجامد...
و حال تیتر زمانه از این واقعه مربوط است به این مطلب که دانشجویان از احمدی نژاد خواستند که همانگونه که در کلمبیا از وی پرسش شده، آنها هم از وی پرسش کنند!
جناب جامی! نکته مورد اشاره تیتر، به علاوی چندین و چند سوال دیگر، موضوع دو نامه سرگشاده ای بود که دفتر تحکیم وحدت چند روز پیش از آن منتشر کرده بود و جالب اینکه زمانه هم به طور کامل آن را پوشش داده بود. بنابراین مقایسه شرایط داخل با دانشگاه کلمبیا خبری کاملا سوخته و مربوط به چند روز قبل بود. آیا در واقعه ای که در بالا مختصرا به آن اشاره شد، هیچ نکته ای نبود که بدون ایجاد شانتاژ و هیجان کاذب، دستمایه ی تیتری مرتبط تر با وقایع همان روز قرار گیرد؟؟؟
ادامه دارد

-- سینا ، Oct 13, 2007


3- انتخاب عکس اول نیز به اندازه انتخاب تیتر ملال آور و بی ارتباط است. در شرایطی که عکسهای زیادی از شمار کثیر و حرکت جمعی دانشجویان و بعضا درگیریشان با یگان ضدشورش در جلوی در اصلی منتشر شده و در دسترس بوده، عکس اول زمانه به صحنه ای می پردازد که " تعدادی انگشت شمار از دانشجویان در کمال آرامش " در گوشه ای نشسته اند. یافتن چنین عکسی از میان انبوهی از عکسهای فوق الذکر کاری بس دشوار بوده که زمانه احتمالا به جهت ایجاد هماهنگی بین تیتر و عکس، زحمت آن را بر خود هموار کرده بود. خود کرده را تدبیر نیست!
4- از توضیح آقای جامی در مورد انتقادات به تیتر 16 مهرچنین مستفاد می شود که هر کس که به تیتر انتقاد دارد طرفدار شانتاژ و بحرانی تر جلوه دادن شرایط است آنجا که مرقوم می دارند:
و می دانم که دوستانی هستند که می خواهند خبرها داغ تر باشد و اوضاع بحرانی تر باشد "و امید به رفتن این و آمدن آن و تعیین تکلیف همه چیز سربع تر به نتیج " کار ما تبعیت از کلیشه ها و یا خواست این و آن و پروردن خیال دیگران نیست.
جناب جامی، منتقدین را به یک چوب راندن به دور از شان رسانه ای مستقل، باز و پیشرو چون زمانه است. شاید بخشی از منتقدین چنین قصدی داشته باشند ولی نه لزوما همه آنها. ما در عین حال که از ایجاد هیجان کاذب بیزاریم و از آن آسیب دیده ایم، با انتخاب گزینشی واقعیتها به هر بهانه ای از جمله حمایت از آرامش و گفتگو نیز مخالف و معتقدیم این دو، افتادن از دو سر میزان حقیقت است.
امیدوارم ماحصل نظرات اکثریت مخاطبینی که به اظهار نظر پرداخته اند، راهنمای زمانه در راه پیش رو باشد. دستتان را به گرمی می فشارم، خسته نباشید.
ارادتمند، سینا

-- سینا ، Oct 13, 2007

متاسفانه اینروزها رادیو زمانه حال روز خوبی نداردکند و خسته کننده شده است. گویی به خون تازه‌ای نیازدارد.

-- moh3n ، Oct 14, 2007

در این یک سالی که رادیو زمانه را دنبال می کنم به این نتیجه رسیده ام که بخش اخبار این رادیو را جدی نگیرم و فقط از برنامه های فرهنگی آن استفاده می کنم.

-- یاری ، Oct 15, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)