خانه > گوی سیاست > برنامه هستهای جمهوری اسلامی > پیشنهادات احمدینژاد، نه عملی است و نه مفید | |||
پیشنهادات احمدینژاد، نه عملی است و نه مفیدحسین علویتصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت و به دنبال آن طرح تحریمهای جداگانه آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ایران، مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی و غرب را وارد فضای تازهای کرده است. رئیس جمهوری اسلامی ایران، از شرایط جدید ایران برای مذاکره سخن میگوید و از جمله اضافهشدن ترکیه و برزیل به ترکیب گروه ۵+۱. این شروط تا چه حد عملی است و غرب نسبت به آن چه واکنشی نشان خواهد داد؟ نظر دکتر رضا تقیزاده، تحلیلگر مسائل هستهای را در اینباره جویا شدهام.
بهنظر میرسد مطالبی که آقای احمدینژاد مطرح کرده بیشتر خرج داخلی دارد و گروه محدودی از مردم ایران را هدف قرار داده است. ایشان باید مطلع باشد که گروه ۵+۱ برای افزایش تعداد، منتظر توصیهی آقای احمدینژاد باقی نمیماند. حتی اگر ایشان به عنوان دلیل این توصیه، موافقت آقای اوباما را اعلام بکند. گروه ۵+۱ گروه ثابتی است که با توافق شورای امنیت شکل گرفته است. ضمن این که قرار گرفتن ترکیه و برزیل در کنار ایران، در عمل به تغییر وضعیت ایران کمک خاصی نمیکند. آنچه با حضور ترکیه و برزیل مطرح شده بود، در حقیقت موازی اقداماتی بود که برای یک طرح خاص، یعنی مبادلهی سوخت اتمی با اورانیوم غنیشدهی ایران، در نظر گرفته شده بود. حال آنکه گروه ۵+۱، مسئولیت بخش وسیع تر اجرای قطعنامه های شورای امنیت را پذیرفته و گفتگو پیرامون این مسائل را با ایران عهده دار شده است. بنابراین داخل کردن برزیل و ترکیه به این گروه بنا به پیشنهاد آقای احمدینژاد، نه عملی است، نه مورد استقبال قرار خواهد گرفت و نه کمکی به نتیجهی گفتوگوها و یا روابط آیندهی ایران با شورای امنیت خواهد کرد. ضمن اینکه وزیر خارجهی برزیل نیز بعد از تصویب قطعنامهی اخیر اعلام کرد که برزیل از مفاد قطعنامه حمایت میکند و بهعنوان یک عضو شورای امنیت، خودش را مکلف به همراهی با سایر اعضای شورای امنیت میبیند. اظهاراتی که طی روزهای گذشته، چه از طرف مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا مطرح شده است و چه از سوی فرماندهان نظامی اسرائیل؛ و بهویژه تاکید رییس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در مورد احتمال دستیابی ایران ظرف یکی دو سال آینده به سلاح هستهای و همچنین سامانهی پرتابی مورد نیاز آن، این پرسش را مطرح میکند که؛ آیا استراتژی غرب در برخورد با مناقشهی هستهای ایران دچار نوعی سردرگمی است؟ یا اینکه مقامات غرب دارند به نوعی گفتمان تازهای را وارد ماجرا میکنند و آن این است که ایران به احتمال قوی دارای سلاح هستهای میشود و در قبال آن نمیشود کاری کرد؛ به ویژه که غرب مایل نیست دست به اقدام نظامی بزند. بنابراین باید ایران اتمی را پذیرفت و اختلافات سیاسی با ایران را حل کرد. آیا چنین استنباطی از فضای موجود که در برخی محافل مطرح است میتواند درست باشد؟ این استنباطی است که شاید آقای احمدینژاد و دولت دهم علاقهمند به پذیرفتن و یا معرفی آن بهعنوان وضعیت موجود باشند، ولی حقیقت غیر از این است. آنچه تحریمهای تازهی شورای امنیت، یعنی قطعنامهی ۱۹۲۹ و پیامد آن، تحریمهای یک جانبهی جامعهی اروپا و متعاقب آن، قطعنامهی اخیر کنگرهی آمریکا میگویند، این است که گفتوگوهای دیپلماتیک و سیاسی برای محدود کردن برنامههای اتمی و اقدامات ایران در جهت توسعهی سلاحهای پرتابی به نتیجه نرسیده است. حالا جامعهی جهانی برای محدود کردن ایران، مجبور به تدوین اقدامات تنبیهی هماهنگ شده است که در نتیجهی آن امیدوار هستند با محدودیتهایی که علیه ایران به اجرا گذاشته خواهد شد، دولت ایران مجبور به تجدید نظر در ادامهی این برنامهها شود. با توجه به اینکه این تنبیهات، تنبیهاتی بیسابقه هستند و تنها فروش مستقیم نفت خام ایران را مستثنی کرده، انتظار این است که با تشدید فشارها این تنبیهات به نتیجهای برسد و به تغییر وضعیت موجود بیانجامد. ولی نکتهی خطرناکتر برای ایران این است که بعد از به نتیجه نرسیدن تنبیهات فعلی، اقدام بعدی که احتمال آن به سرعت افزایش پیدا خواهد کرد، مبادرت به ظرفیتهای نظامی برای محدود کردن برنامهی اتمی ایران است. در شرایط فعلی هیچ آمادگیای برای پذیرفتن ایران اتمی در منطقه وجود ندارد و تلاشهایی که صورت میگیرد، در حقیقت برای متوقف کردن تلاشهایی است که برای توسل به نیروی نظامی صورت میگیرد. در مقابل آمریکا، روسیه و چین این تلاشها را به اجرا میگذارند و در مقابل اسرائیل، آمریکا به نوبهی خودش اقداماتی را میکند و گفتوگوهایی را مطرح میکند تا به یک هماهنگی در جهت متوقف کردن اقدامات آتی نظامی در کوتاهمدت برسند. ولی ظاهرا شرطی که میتواند مفید بودن چنین اقداماتی را قطعی کند این است که در فاصلهی زمانیای باشد که غرب معتقد است ایران دارد به سمت دستیابی به سلاح هستهای میرود. اگرچه ایران تلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای را رد می کند و این را یک نوع جنگ روانی میداند ولی در مجموع، تاثیر تحریمهای اقتصادی بر ایران، بنا بر آنچه خود مقامات غرب نیز میگویند تاثیرات کندی است و معلوم نیست که ایران بهخاطر این تحریمهای اقتصادی دست از برنامهی هستهای خودش بردارد. وقت این مصاحبه محدود است برای این که ما بتوانیم نتایج این تحریمها را حداقل در طول دو سه سال گذشته، بهخصوص بر صنایع نفت ایران و توسعهی گاز ایران بررسی کنیم. اما به طور خلاصه، مسئله این است که در شرایط فعلی، ایران به صورت معجزهای نمیتواند تبدیل به یک قدرت اتمی شود. باید از یک مسیرهایی عبور کند و حداقل به یک زمان محدودی نیازمند است. یعنی باید اورانیوم غنیشدهی با غلظت سهونیم درصد یا ۲۰ درصد ایران به غلظت نظامی افزایش پیدا کند. بعد ایران از آن اورانیوم غنی شده برای تبدیلش به سوخت مورد نیاز در یک انفجار اتمی استفاده کند. اگر ایران بخواهد در این مسیر قدم بردارد، ناگزیر است که از معاهدهی منع گسترش سلاحهای اتمی خارج شود و یا مامورین آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از ایران اخراج کند. مبادرت به هرکدام از این دو اقدام، یعنی اعلام جنگ به جامعهی جهانی. پیش از اینکه ایران از فاصلهی زمانی لازم عبور کند، یعنی بعد از اخراج بازرسها، و یا اعلام خروج از انپیتی، مبادرت به افزایش غلظت اورانیوم خودش بکند، بهنظر میرسد امکان مبادرت به حملهی نظامی علیه ایران به شدت افزایش پیدا می کند. همان زمانی که ایران برای تغییر غلظت اورانیوم خودش برای رسیدن به بمب اتمی احتیاج دارد، جامعهی جهانی و یا کشورهای مخالف برنامهی اتمی ایران نیز همان مدت زمان را برای افزایش تجهیز و آمادگی نظامیشان میخواهند. توجه داشته باشید در همین زمانی که قطعنامهی تازه از کنگرهی آمریکا گذشته است، ناوگان پنجم آمریکا در خلیجفارس تقویت شده و در همین لحظهای که من و شما مشغول گفتوگو هستیم ناوهای مین جمعکن و رزمناوهای تازه عازم خلیجفارس هستند. بنابراین ضمن اینکه جامعهی جهانی امیدوار است این تنبیهات به نتیجه برسد و به تجدیدنظر در مناسبات جامعهی جهانی و دولت ایران بیانجامد، آنها گزینهی نظامی را از مد نظر خود دور نکردهاند و این خطر علیه ایران همچنان وجود دارد. نکتهی دیگری که آقای احمدینژاد متذکر شده، ضرورت اعلام نظر آمریکا و کشورهای غرب در مورد ذخیرهی سلاح هستهای اسرائیل است. فکر میکنید که غرب با این مسئله چه برخوردی خواهد کرد؟ بههرحال این یک مشکل در منطقه است. اسرائیل به تنهایی دارای بمب اتمی است، بدون اینکه این را اعلام کند. هیچکدام از کشورهای منطقه این موضوع را نمیپسندند و بههر حال اگر قرار باشد خاورمیانه خالی از سلاحهای اتمی باشد، اسرائیل نیز باید مورد توجه باشد و برنامهی اتمی آن حداقل زیر نظر آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار بگیرد. به این منظور بود که در جلسهی گذشتهی مجمع عمومی آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همینطور در گروه بازبینی پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی که چند هفتهی قبل در نیویورک برگزار شد، تصمیم بر این گرفته شد که در سال ۲۰۱۲ کنفرانسی در مورد تخلیهی خاورمیانه از سلاحهای اتمی برگزار شود و به موضوع تسلیحات اتمی و سلاحهای کشتار جمعی در خاورمیانه به صورت اصولی پرداخته شود. البته اسرائیل با این موضوع مخالف بود ولی بههر حال این از تصویب آن مجمع گذشت. انتظار این است که اسرائیل نیز با قبول مقررات بینالمللی، برنامهی اتمی خودش را باز کند و بههرحال شرایطی را بپذیرد که به تامین امنیت در منطقه کمک بیشتری کند. در حال حاضر اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که دارای بمب اتمی است، ولی نه به عضویت انپیتی گردن گذاشته و نه حتی به داشتن سلاحهای اتمی اعتراف کرده است. این مشکلی است که همهی کشورهای منطقهی خاورمیانه با آن روبهرو هستند و باید به هر حال به نوعی با آن برخورد شود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
از احمدی نژاد متنفرم. ولی غرب باید نظر خود را در رابطه با اسرائیل اتمی شفاف بیان کند.یک بام و دو هوا نمی شود.
-- پارسی تبار ، Jul 1, 2010"سلاح اتمی همه جا باید جمع شود"
-- علی ، Jul 1, 2010