خانه > گوی سیاست > تحولات مربوط به انتخابات > چرا از سفر محمد خاتمی جلوگیری شد؟ | |||
چرا از سفر محمد خاتمی جلوگیری شد؟حسین علویalavi@radiozamaneh.comبنا به گزارشها، در حالی که روز پنجشنبه ۲۶ فروردین ماه، محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران برای شرکت در کنفرانس سالانه شورای تعامل در زمینه خلع سلاح هستهای عازم ژاپن بود، از سفر وی جلوگیری شد. مهندس حسن شریعتمداری تحلیلگر و فعال سیاسی در آلمان، به زمانه میگوید که این اقدام، خواست دیرینه جناح احمدینژاد بوده و کنفرانس ژاپن بهانهای برای اجرای آن شده است.
من فکر میکنم این کنفرانس بهانهای بود برای این که خواست قدیمی جناح آقای احمدینژاد، یعنی این که آقای خاتمی را ممنوع الخروج کنند، برآورده کند. برداشت آنها از آقای خاتمی این است که با مقبولیتی که در جهان یافته بود و هنوز هم دارد، میتواند سفیر مؤثری برای جناح آقای موسوی و آقای کروبی باشد و وجود ایشان در خارج میتواند توازن قدرت را مقداری به نفع آقایان موسوی و کروبی بهم زند. این است که اصرار دارند از خروج ایشان جلوگیری کنند. اگر دلیل این باشد، آیا خواست جناح احمدینژاد برآورده میشود و نفوذ آقای خاتمی در عرصهی خارجی برای بسیج نیرو برای اصلاحطلبان مسدود خواهد شد؟ من فکر نمیکنم که از یکطرف ارتباطات آقای خاتمی و دوستانشان فقط موکول به مسافرت ایشان باشد و از طرف دیگر کسانی دیگری نباشند که به نحوی این ارتباطات بینالمللی را برقرار کنند. شاید وجود و نفوذ شخصی ایشان و نفوذ کلامشان میتوانست مقداری این اثر را بیشتر کند و فقط میخواهند جلوی آن را بگیرند و شاید هم به این وسیله نشان میدهند که همچنان به دنبال یک سیاست ایذایی و محدود کردن هرچه بیشتر این جناحاند.
هرچند جزئیات مسئله هنوز ناروشن است، اما بازتاب بینالمللی این مسأله و همچنین واکنش و تاثیر داخلی آن چگونه خواهد بود؟ نفوذ آقای خاتمی و دوستانشان فقط به خاطر شخص خودشان نیست، به خاطر پایگاهی است که در اجتماع دارند و احتیاج جهان به یک اسلام صلحطلب و اسلامی که با دموکراسی میتواند انطباق داشته باشد. آقای موسوی و دوستانشان میخواهند این چهره از اسلام را به دنیا نشان دهند. بدون آقای خاتمی و دوستانشان نیز، این احتیاج جهان به قدرت خود باقی است و جامعهی ایران هم دموکراسی میخواهد، بنابراین من فکر نمیکنم که آقای احمدینژاد و دوستانشان صرفا با محدودکردن آقای خاتمی یا ایجاد محدودیت برای جنبش سبز و رهبرانش به این منظور برسند. آقای خاتمی همچنین دبیر مجمع روحانیون مبارز است و پیش از این هم شایعاتی بود مبنی بر منحل کردن احزاب اصلاحطلب بویژه حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی. اگر بخواهیم ممنوع الخروج شدن آقای خاتمی را هم حلقهای از یک زنجیرهی مرتبط به هم فرض کنیم، در ارتباط با ائتلافهای سیاسی داخل یا پیرامون حکومت چه اتفاقی دارد میافتد؟ ببینید، جناحی از اصولگرایان هست که همچنان دچار چالش است با جناح آقای احمدینژاد و احتمال این هست که آقای احمدینژاد همچنان که درصدد حذف جناح آقای خاتمی و موسوی و کروبی بود، درصدد حذف اینها هم باشد. و احتمال این که بین این دو جناح که یکی حذف شده و دیگری ممکن است حذف شود ائتلافی بوجود بیاید، برای این که نوعی موازنهی قدرت را به هم زنند، وجود دارد. آقای احمدینژاد از یکطرف میخواهد قبل از این که شروع به حذف برادران لاریجانی و باهنر و دیگران کند، این جناح اصلاحطلب را حذف کند تا به طور متقابل این دو نتوانند با هم پیوند برقرار کنند. از طرف دیگر با ممنوع کردن احزاب، می خواهند زمینه را برای این که آقایان کروبی، موسوی و خاتمی و دیگران در انتخابات آینده بتوانند با تأکید بر انتخابات آزاد و منصفانه، جوی را بوجود آورند که آقای احمدینژاد نتواند در مجلس و یا به عنوان رئیس جمهور نفوذ داشته باشد، از بین ببرند و اینگونه امکانات را محدود کنند.
ولی در عمل این هدف ها چقدر تحقق پذیر است؟ به دلیل این که احزاب اصلاحطلب مثل حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، اگرچه که فعالیت قانونی میکنند، ولی از امکانات احزاب دارای مجوز واقعا بیبهره هستند و حذف بیشتر اینها چقدر معنی دارد و آیا مانع خواهد شد از پیوند اصولگرایان منتقد با اصلاحطلبان؟ ببینید، اولا اینها همه، نقشههایی است که گروه آقای احمدینژاد دارد و البته در حکومت جناحهای مختلفی هست و فقط این طور نیست که جناح آقای احمدینژاد بتواند هر نقشهای را که دارد عملی کند. این نوع حذفها به نفع عدهی زیادی در درون این نظام نیست و آنها این خطر را میبینند که این نوع حذفها جامعه را به سمت شورشهای خشونتبار ببرد و همهی نظام را به خطر اندازد. بنابراین ممکن است احمدینژاد و دوستانشان موفق به انجام این پروژهها نشوند. از طرف دیگر حتی اگر موفق هم شوند، این احزاب فقط شکل تشکیلاتیشان نیست که نفوذ معنوی آنها را حفظ میکند و به هر صورت مانند جبههی ملی، نهضت آزادی و دیگران که سالهاست از این حد از برخورداری امکانات هم محروم هستند، ولی نفوذ قابل ملاحظهای در جامعه دارند، دیگر احزاب هم همین طور نفوذ معنوی خودشان را حفظ خواهند کرد و در موقعی که امکانات اجازه دهد، این نفوذ میتواند باعث این شود که توازن قدرت به نحوه بارزی در جامعه به نفع دموکراسی به هم بخورد. آقای شریعتمداری اگر از سوی دیگر نگاه کنیم، تأثیر اقداماتی مانند ممنوعالخروج کردن آقای خاتمی با توجه به شناختی که جامعه بینالمللی از ایشان دارد، چه تأثیری خواهد داشت در موقعیت دولت آقای احمدینژاد در عرصهی جهانی؟ آقای احمدینژاد حساب میکند که وقتی همهی کسانی که میتوانند از لحاظ بینالمللی مورد مذاکره قرار گیرند حذف شوند، صحنهی بینالمللی چارهای جز مذاکره با ایشان نخواهد داشت. که البته این طور نیست. یکی از گزینهها هم این است که صحنهی بینالمللی وقتی اشخاص لایقی برای مذاکره پیدا نکند، اصولا دنبال راهکارهای دیگری میگردد و از طرف دیگر ما همه میدانیم که پایهی حکومت از ۱۵ـ ۱۴ درصد قبل از انتخابات، اکنون به ۸ الی ۹ درصد رسیده است و این حذفها و این آزار و اذیتها باعث منزوی شدن و بیاعتبارشدن بیشتر گروه حکومتگرا میشود و پایهی حکومت را از این هم که هست باریکتر میکند. هر بحرانی میتواند اصولا خطرات بسیار زیادی را متوجهی کل نظام کند، و البته این چیزی نیست که ما از آن دغدغه داریم. دغدغهی ما این است که گذار مسالمتآمیز به دموکراسی هم ممکن است با این کارهای آقای احمدینژاد و دوستانشان به خطر افتد و جامعه را با آشوبهایی مواجه کند که شاید به هیچ وجه مهارپذیر نباشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
دقيق، منطقی و هوشمندانه ؛ ويژه گی آقای حسن شريعتمداری
-- بدون نام ، Apr 15, 2010