خانه > گوی سیاست > ایران > پیامهایی بین خطوط زنداننوشتهی ابطحی | |||
پیامهایی بین خطوط زنداننوشتهی ابطحینیکآهنگ کوثرnikahang@radiozamaneh.comبا آنکه وبلاگ و وبلاگنویسی سابقهی زیادی در ایران ندارد، اما هر تغییری در فضای وبلاگستان فارسی، میتواند تفسیرهای متعدد و گاه ضد و نقیضی را همراه داشته باشد.
به نظر میرسد که این ترفند جدیدی است که دستگاه اعترافسازی و بازجویی دارد از آن استفاده میکند. غیر ممکن است کسی در بازداشت انفرادی و به قول خود قوهی قضاییه «در مرحلهی تحقیقات» است و اجازهی ارتباط با خانواده و وکیل را ندارد، بتواند از چنین امکانی بهرهمند شود. اینکه آقای ابطحی بخواهد از زندان وبلاگنویسی کند، معلوم است که کاری کاملاً کنترلشده و تحت نظر بازجویان است.
امید معماریان، دیگر متهم پروندهی وبلاگنویسان معتقد است که دستگیرکنندگان نگران مواضع بعد از آزادی آقای ابطحی هستند: نگرانی عمدهای در میان کسانی که این افراد را دستگیر میکنند، وجود دارد و آن اینکه وقتی این زندانیان بیرون بیایند، زیر حرفشان بزنند و بگویند حرفهایی که در دادگاه زدهاند، تحت فشار بوده است. همهی ما هم میدانیم که این حرفها زیر فشار بوده است و حرفهایی نیست که کسی بعد از ۴۰ روز بیاید بگوید و مدعی شود که کل زندگیاش تغییر کرده است و به نتایج شگرفی رسیده است. تجربه نشان داده که این افراد آزاد میشوند و اینگونه پروژهها، پروژهای امنیتی است که افراد را در کوتاهمدت زیر فشار بگذارند. برای تحت فشار گذاشتن بیشتر کسی که این حرفها را زده است و به قول خود بازجوها، برای اینکه او را در وضعیتی بگذارند که همهی پلهای پشت سرش را خراب کند، تلاش میکنند در چالهای که افتاده، بیشتر فرو برود. بنابراین از او میخواهند که بیشتر بگوید و مطالب گفته شده در زندان را بیشتر تکرار کند تا اگر فردا روزی بگوید که این حرفها را زیر فشار زده است، کمتر قابل باور باشد. از نظر بازجویان، مردم خواهند گفت: بالاخره یک بار تحت فشار بودی، دو بار، سه بار تحت فشار بودی؛ ولی دیگر هر روز که مجبور نبودی یا نمیتوانستند وادارت کنند که بنشینی و وبلاگ بنویسی. مسألهی بهروز شدن وبلاگ شخصی یک نفر از درون زندان، تازه نیست. در سال ۱۳۸۶ نیز یک بار انجام شده است. شهرام رفیعزاده در این باره توضیح میدهد: این قضیه قبلاً سابقه داشته است. آقای رضا ولیزاده در سال ۸۶ در وبلاگش، خبری را در مورد چهار سگ محافظ برای گارد آقای احمدینژاد منتشر کرد و نوشت که این سگها به قیمت ۶۰۰ میلیون تومان خریداری شدهاند. این خبر بازتاب وسیعی در رسانههای خارجی هم داشت و ایشان بازداشت شد. پس از مدتی در بازداشتگاه از او خواستند که مطلب قبلی را حذف و توضیحات مورد نظر بازجویان را آنجا ارائه کند و بنویسد که از این کارش پشیمان است. بعد از آزادی ایشان، مشخص شد که این کار تحت فشار بازجویان انجام شده است. اما مسألهی دیگر این است که اهمیت محمدعلی ابطحی برای بازجویان، نمادین است. آنها سالها منتظر چنین فرصتی بودهاند. در طول بازجوییهای سال ۸۳ از وبلاگنویسان، از آنها سؤالهای زیادی دربارهی آقای ابطحی شد. گویی بازجویان سپاه از سالها پیش خود را برای چنین روزگاری آماده کرده بودند. امید معماریان در این باره میگوید: به خاطر دارم که در حین بازجوییها، یک بار بازجو به ما گفت: اعترافات آقای ابطحی خیلی خواندنی خواهد بود. وقتی که از زندان بیرون آمدم، این مسأله را به آقای ابطحی گفتم و گفتم: که از همین الان و شاید از مدتها قبل دارند روی شما کار میکنند و احتمال زیاد دارد که یک زمانی شما هم سوژهی چنین برنامهای بشوید. آقای ابطحی البته در جریان بود و همیشه میگفت این چوبی است که ممکن است به سر همهی ما بخورد. با اینکه بسیاری معتقدند که بهروز شدن وبلاگ محمدعلی ابطحی، جنگی تبلیغاتی از طرف بازداشتکنندگان اوست، اما خیلیها گفتههای او را رمزدار میدانند. گویی در لابهلای سطور میخواهد خبر یا مسألهای را مطرح کند. امید معماریان در این باره چنین توضیح میدهد: این یک بازی تبلیغاتی است. البته آقای ابطحی هم آدم باهوشی است و فکر میکند از طریق آنچه که مینویسد، بتواند کدهایی را بیرون بدهد. همانطور که الان بچههایی که بیرون هستند، «decode» میکنند؛ کلمات را باز میکنند و حتی به افعالی که استفاده کرده، استناد میکنند که این حرفها در شرایطی غیر عادی نوشته شده است.
رفیعزاده معتقد است که با وجود مشکوک بودن کل ماجرا، سید محمدعلی ابطحی میخواهد روزنهای بیابد تا ارتباط خود را مجدداً با مخاطبانش برقرار سازد: سلول انفرادی، فضای بسیار عجیب و غریبی است و چون آدم مدتها کسی را نمیبیند و با کسی ارتباط ندارد، به دنبال روزنههایی میگردد که اطلاعاتی از وضعیت خودش به بیرون بدهد و حتی گاهی اطلاعات مختصری هم بتواند به دست بیاورد. بنابراین من فکر میکنم که این پیشنهاد از سوی بازجویان داده شده. چون آقای ابطحی در همان چیزی که به نام ایشان منتشر شده، نوشته است: «رفتم دیدم لپتاپ من آنجا بود.» چرا در طول این هفتاد و چند روز نبوده است؟ این نشان میدهد که پیشنهاد از جانب آنها بوده است. اینکه چرا آقای ابطحی آن را پذیرفته است، من فکر میکنم که ایشان میخواهد روزنهای پیدا کند و در لابهلای آنها، پیامهای مختصر و شاید مبهمی را برای ما بفرستد. یکی از این پیامها این است که بازداشتگاه ایشان عوض شده است. دیگر اینکه خیلی کسان دیگر هم در همان بازداشتگاه نگاه داشته میشوند. اینها را از لابهلای همین سطرهایی که تحت فشار و با دستور بازجویان نوشته شده، میشود خواند. نهایتاً امید معماریان معتقد است که چنین خطایی از سوی بازداشتکنندگان ابطحی، نشانگر عدم شناخت این گروه از پدیدههای جدید ارتباطی است: برای من خیلی جالب است که میبینم، فهم مقامات امنیتی و اطلاعاتی از پدیدههای ارتباطی خیلی کم است و متوجه نمیشوند که شکل دادن به یک پیام و انتقال آن به مخاطب، از روند خیلی مشخصی پیروی میکند؛ قواعد خاصی دارد و این طور نیست که هر پیام فرستاده شده، با همان ارزشگذاری مورد نظر آنان توسط مخاطب دریافت شود. به نظر من، آنان به مسألهی ارتباطات نگاهی خطی و سنتی دارند و این نگاه سنتی باعث شده که همان کاری را که ۳۰ سال پیش با ارتباطات میکردند، ادامه بدهند و عوامل دیگری را که در این پدیده وارد شده، مؤلفههای دخیل دیگر را در این که پیام به شکل خاصی منتقل شود و ارزشهای خاصی را به خواننده برساند، در نظر نمیگیرند. به همین خاطر است که هر چه قدر آقای ابطحی و امثال ایشان را بیشتر تحت فشار میگذارند که حرفهای مورد نظر آنان را بزنند و هر چه قدر سعی میکنند همه چیز را عادی جلوه بدهند، تأثیر معکوس میگذارد؛ به ضد خودش بدل میشود و رسواییاش برای آنان بیشتر است. حال باید دید که آیا محمدعلی ابطحی مانند ماجرای «طوطی و بازرگان» مثنوی، از درون بند دنبال راهی برای آزادی میگردد یا نه؟ آیا ممکن است طوطیان خارج از بند، برای کمک به یار بازداشت شدهی خود، سایت او را هک کنند؟ باید صبر کرد و دید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
البته فراموش نشود که همين مقاله مصاحبه باعث خوردن حداقل دو سيلی به صورت ابطحی خواهد شد.
-- رکگو ، Aug 29, 2009نتشار وب لاگ در زندان ، حتی در زندانهای کشور دمکرات هم کمتر ممکن هست
در هر حال رچند شکی نیست که فشار زیادی بر روی ابطحی و دیگر اهل قلم واندیشه هست ولی در نهایت انتشار وب در زندان همکاری با دولت کودتا هست
صرف زیر فشار بودن دلیال بر همکاری ابطحی نیست . دوستان بین کسانی که قربانی شده اند و کسانی که زیر فشار مقاومت کرده اند باید تفاوت قائل شوند.
مرزهارا مخدوش نکنیم ابطحی را بیش از اندازه تبرئه نکنید
الان که نسبت به شکنجه های سال60 قابل مقا یسه نیست . بسیاری از اعدامی ها داغ تکرار اطلاعات سو خته شده را به دل بازجویان ضد بشری دادستانی و سپاه گذاشتند. بسیاری زیر شکنجه ها به قتل رسیدند .
در یک مورد بازجویی دختری را در شعبه 9 وحشیانه با کایبل می زدند . از عربده های بازجو این جور مشخص بود که خواهان شناسئی دختری در یک عکس بودند . بازجو فحش می داد بی شرف تو دختر خاله ات را نمی شناسی
-- سعید سلطانپور ، Aug 30, 2009در حالیکه تحمل هر انسانی زیر شکنجه محدود هست.
.حمایت بیش از حد از بریده ها ، توهینی به زندانیان مقاوم و مخدوش کردن مرزهای بین مردم و ضد مردم و باور داشتن به آزادی و ارمانهای مردم و آزادی خواهی و نفرت از دیکتاتوری هست
سلام
-- اشکان پارتی ، Aug 30, 2009کدهای داخل متن ابطحی همانند کدهای مصاحبه ی تلویزیونی اش کاملا واضح بود . مثلا در پاسخ به سوال مرآتی که چه چیزی از روی کاغذ می خواندی ؟ جواب داد اینها مطالبی بود که در زندان با دست خط خودم نوشته بودم . یعنی که مطلب من نیست و فقط خطش از آن من است . در رابطه با نگاه ایشان به وسایل ارتباطی باید گفت که همگی انی بازجویان مهربان و رده های بالاترشان کم سواد و حاجی مسلک هستند . چون فرد تحصیلکرده آنقدر بی وجود نیست که با اینان همکاری کند .
جناب "سعید سلطانپور" در دهه 60 حکومت نیازی به حمله به اندیشه بازداشت شدگان آن زمان نمی دید، چون از آن ناحیه خطری احساس نمی کردند. بنابراین فقط نیازمند اطلاعات آنها بودند که آن را هم به خوبی به دست آوردند که دلیلش دستگیریهای گسترده و متلاشی کردن سازمان گروههای چریکی بود. در ضمن یک سیاستمدار و یک فعال جامعه مدنی و یک فرد ملایم و فرهیخته است. با چریکهای جوان آن دوران خیلی فرق دارد. ما به اینگونه افراد نیاز داریم تا به دموکراسی و آزادی برسیم. حاصل حکومت یک چریک در بهترین حالتش می شود دیکتاتوری فیدل کاسترو. تفاوت زمان و اهداف و شکل مبارزه را بفهمید لطفا.
-- سینا ، Aug 30, 2009ابطحی الان در شرایط عادی نیست و کاملا به هم ریخته. دعا کنیم آزاد شود تا بار دیگر با مرور زمان همان ابطحی دوست داشتنی شود.
-- فرهاد ، Aug 30, 2009مواظب جنگ زرگری این لواط کاران باشید ما به ابطحی و غیره کاری نداریم ماشکنجه گران ولواط گران را نمی خواهیم اینها اصلاح نمی شوند پس اصلاحات هم لازم نیست
-- اکبر ، Aug 31, 2009اصلا از كجا معلوم اينها را خودش مي نويسد. انها مي توانند به تحت فشار گذاشتن او نام كاربري و رمز را گرفته باشند و خودشان هرچه دلشان مي خواهد بنويسند. هيچ چيز بعيد نيست.
-- تينا ، Aug 31, 2009