خانه > گوی سیاست > ایران > «باید پرسید مبارزات صد سال اخیر به کجا رفته است؟» | |||
«باید پرسید مبارزات صد سال اخیر به کجا رفته است؟»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comبه نظر میرسد اخبار تحولات و رویدادهای مربوط به انتخابات ۲۲ خردادماه، اگرچه در شکل تظاهرات و اعتراضات خیابانی فروکش کرده است، اما جای خود را به دو مسألهی پیگیری وضعیت بازداشتشدگان و کشتهشدگان حوادث اخیر از یک سو و چشمانداز نامعلوم رویارویی مجلس و کابینهی پیشنهادی محمود احمدینژاد از سوی دیگر سپرده است. این برنامهی «روی خط زمانه» را به گفت و گو با صادق زیباکلام، استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی در تهران اختصاص دادهام و نظرات او را دربارهی کابینهی آتی، روند تحولات سیاسی احتمالی و حضور صادق لاریجانی در رأس قوهی قضاییه جویا شدهام. آقای زیباکلام معتقد است:
به نظر میرسد آقای احمدینژاد در کابینهای که تشکیل شده، بیشتر سعی کرده است افرادی را در کابینه بیاورد (چه خانمها و چه آقایان) که بیشتر متابعت و حرفشنوی از خود ایشان داشته باشند. افرادی نیستند که بتوان گفت به لحاظ اجرایی از توانمندیهای خاصی برخوردار هستند. درست است که کارهای اجرایی انجام دادهاند، ولی متأسفانه خیلی چهرههای توانمند اجرایی نبودهاند. برای نمونه، آقای علیآبادی که به عنوان وزیر نیرو معرفی شده است، رییس تربیت بدنی بوده و در این سمت خیلی موفق نبود. اما علیرغم این عدم موفقیت در تربیت بدنی، وزیر نیرو شده است. یا آقای میرکاظمی که وزیر بازرگانی بوده و الان به وزارت نفت منتقل شده است، تخصصی در زمینهی نفت ندارد. خیلی از گزینشهای دیگر هم اینطور است. مثلاً در مورد خانم دستجردی هم که به وزارت بهداشت منصوب شده است، این مسأله مطرح است که آیا ایشان از توان اجرایی و مدیریتی لازم برای گرداندن وزارتخانهی بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برخوردار است؟ با توجه به این که بعد از آموزش و پرورش، این وزارتخانه بزرگترین وزارتخانه است و دهها دانشکدهی پزشکی، صدها بیمارستان، مؤسسات تحقیقاتی و ... زیر نظر این وزارتخانه اداره میشود. به نظر میرسد که ملاک آقای احمدینژاد، بیشتر چهرههایی بوده است که بتوانند با ایشان کار کنند و مراد از توان کار کردن با ایشان، این است که از ایشان متابعت و حرفشنوی داشته باشند. خانم آجرلو، یکی از وزرای پیشنهادی، در پروندهی پالیزدار همراه و همکار ایشان معرفی شده است و گویا در قوهی قضاییه هم پروندهای دارد. آقای احمدینژاد ایشان را به چه عنوانی برگزیده است؟ از دید آقای احمدینژاد، مسأله به این صورت مطرح میشود که در آن پرونده میخواستهاند مفسدین را به زانو دربیاورند و با مفسدین مبارزه کنند. حال ممکن است که تندرویهایی در جریان کار صورت گرفته باشد. ولی قطعاً ارتباط ایشان با آقای پالیزدار و آن جریان، دست کم از سوی برخی از نمایندگان مطرح خواهد شد. شما گاهی در مورد بحران جاری صحبت کرده و گفتهاید که این بحران را در حال گشوده شدن میبینید. منظورتان از این گشوده شدن چیست؟ من فکر میکنم که کلاف این بحران دارد باز میشود و همچنان در حال باز شدن است. در عین حال معتقدم که برخی از مسئولین جمهوری اسلامی اصرار دارند بگویند که بحرانی در کار نیست و همه چیز عادی است. فتنهای بوده که بعضا اسم آن را «انقلاب مخملی» و برخی دیگر «کودتای مخملی» میگذارند. اما هر چه که اسمش را بگذاریم، واقعیت امر بر این است که قشر قابل توجهی از نخبگان کشور، از تحصیلکردگان، دانشجویان، نویسندگان و آنچه که ما در جامعهشناسی سیاسی، «گروههای مرجع» مینامیم، انتقاداتی دارند؛ مخالفتهایی دارند و باید به این مخالفتها رسیدگی شود.
حتی اجازه داده شود که این مخالفتها در یک چهارچوب مدنی، مطرح شود. نمیدانم اینکه ما اجازه ندهیم صدای دیگری در جامعه مطرح شود، چه قدر میتواند استراتژی درستی باشد. اتفاقا صحبتی هم که آقای هاشمی رفسنجانی روز شنبه مطرح کرد، کم و بیش به همین مسأله اشاره دارد که قطعا باید در فضای آرامتری، به مسائل پرداخته شود. برداشت من این است که به نظر شما بحران به جایی رسیده که ناگزیر باید حل شود. ولی آیا خیلی کشورهای استبدادی نیستند که نخبگان و روشنفکران جامعه سالهاست ناراضی هستند و در همین وضعیت باقی ماندهاند؟ آیا جامعهی ایران نمیتواند زمان طولانیتری در این وضعیت باقی بماند؟ فرض من بر این است که بعد از یکصد سال مبارزه، از مشروطه به این طرف، بعد از ملی شدن صنعت نفت، قیام پانزده خرداد، انقلاب اسلامی و دوم خرداد، نمیتوانیم و نباید بگوییم که جامعهی ایران هنوز یک جامعهی استبدادزده مثل برمه یا برخی کشورهای آفریقایی است. یعنی اگر واقعا چنین است و ما هنوز در استبداد عصر قاجار هستیم، پس باید پرسید که مبارزات یکصد سالهی اخیر به کجا رفته است؟ من واقعاً اعتقاد ندارم که جامعهی ایران را میتوان یک جامعهی استبدادی و دیکتاتوری نامید. قطعاً گروههای نیرومندی در ایران هستند که نظراتشان خیلی با آنچه که ذیل جامعهی مدنی قرار میگیرد، همخوانی و همراهی ندارد؛ ولی حتی در میان اصولگرایان هم نمیتوانیم بگوییم آنها در مجموع طرفدار استبداد هستند. ولی جریانات تندرویی هستند که هیچ جور انتقاد، گفتمان و گفت و گویی را برنمیتابند و با گفتن اینکه اینها وابستهاند، آمریکا میخواهد از اینان بهرهبرداری کند و ... سعی میکنند جلوی صدا را بگیرند. در ارزیابیهای شما، قرار گرفتن آقای لاریجانی در رأس قوهی قضاییه در شرایط فعلی چه جایگاهی دارد؟ ورود ایشان را در مجموع، مثبت ارزیابی میکنم. صحبتهایی که کرد، بخصوص آن بخشی را که در ابتدا گفت که اجازه نخواهد داد یا اینکه درست نیست (قریب به این مضمون) حقوق شهروندی انسانها پایمال شود، نکتهی مثبتی است. مثل آقای اوباما که گفت، میخواهد گوانتانامو را ببنند و اولین حکمی که بعد از رییسجمهور شدن صادر کرد، صدور فرمان توقف گوانتانامو بود، همین که ایشان جلوی اجرای حکم اعدام متهمی را که قبل از ۱۸ سالگی مرتکب قتل شده بود گرفت، علامت خوبی است و در مجموع آمدن ایشان را به قوهی قضاییه مثبت میدانم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
دیروز در مقاله ای آقای مزدا اقبال ادعا کردند که در ایران " دین، محور سیاست نیست"
-- قباد ، Aug 25, 2009و امروز آقای زیباکلام این نظریه را مطرح می کنند که جامعهی ایران را نمی توان یک "جامعهی استبدادی و دیکتاتوری نامید"
پس از قرار معلوم در ایران سکولارها و دموکرات ها حکومت می کنند، اما ما تا به امروز از آن خبر نداشتیم .
اگر آقای زیبا کلام اول استبداد را تعریف میکرد، بهتر میشد فهمید که جامعه ایران ایا استبدادی است یا نه؟
-- کاوه ، Aug 26, 2009«من واقعاً اعتقاد ندارم که جامعهی ایران را میتوان یک جامعهی استبدادی و دیکتاتوری نامید.»
-- سرور راستگو ، Aug 26, 2009استاد کاملن درست میفرمایند. جامعه ایران سی سالست که الگوی آزادی در دنیا بوده است!