مضحکه تراژیک ایران
راجر کوهن برگردان: احسان نوروزی
بگذارید جملهای را از مارتین ایمس، رماننویس انگلیسی، نقل کنم که بخشی از مقاله او درباره ایران در روزنامه گاردین است: «ایران یکی از ارجمندترین تمدنهای روی زمین است: قدمت و عظمت این تمدن به اندازهای است که چین و آمریکا در برابر آن همچون نوجوانانی تازه به دوران رسیده به نظر میرسند.»
ایرانیان، با آگاهی از این پیشینه تاریخی، مردم مغروری هستند. آنها اجازه نمیدهند که کسی به سادگی آنها را به بازی بگیرد و از اینکه کشورشان مایه خنده دیگر مردم دنیا شود و در پیش چشمانشان مورد تمسخر قرار گیرد، متنفرند. آنها خاطره رقابتهای انتخاباتی اخیر را که حالا میتوان فهمید چیزی جز یک صحنه نمایش نبوده، دوست ندارند؛ صحنهای که برای ابراز احساسات متلون و واقعیت بخشیدن به توهمات سادیستی گروهی از صحنهگردانان طراحی شده بود.
و حالا بگذارید اشارهای کنم به بخش مهمی از سخنرانی پراهمیت علیاکبر هاشمی رفسنجانی ـ که دو دوره پیاپی رئیسجمهور ایران بود و اکنون معتقد است که آینده جمهوری اسلامی در گرو مصالحه و سازش است، نه تقابلهای بیپایان ـ در مراسم نمازجمعه هفته گذشته: «نگذاريم به خاطر زندانی بودن يک عده، دشمنان ما، ما را سرزنش و شماتت كنند. به ما بخندند و برای ما نقشه بكشند.»
از روز انتخابات تا کنون، شاهد تراژدیهای متعددی در ایران بودهایم؛ کشتار چند ده نفر، بازداشت هزاران نفر و ضرب و جرح تعداد بیشماری از مردم بیگناه. امیدوارم اینکه میگویم بخشی از این ماجراها مضحک بود، موجب رنجش هیچیک از آسیبدیدگان این حوادث تراژیک نشود.
کدام رئیسجمهوری در دنیا «پیروزی» خود را که مدعی است با کسب دو سوم آرا هم بهدست آمده، با چنین سرکوب شدید و گستردهای که بیشباهت به کودتا نیست، جشن میگیرد؟ کدام کشور، کدام ملت دنیا، سه میلیون معترضی را که معتقدند رایشان دزدیده شده و در خیابان حضور یافتهاند به صهیونیستها، رسانههای «شیطانی» و جاسوسان انگلیسی نسبت میدهد؟
(سفیر سابق انگلیس در ایران، ژانویه گذشته در حالی که لبخندی هم بر لب داشت به من میگفت تهران جای بسیار جالبی برای کار کردن بود «چون از معدود نقاط باقیمانده در دنیاست که مردمش همچنان معتقدند که انگلیسیها در بسیاری از معادلات تاثیرگذارند!»)
این چه کشوری است که صدها روزنامهنگار خارجی را دعوت میکند تا شاهد و روایتگر انتخابات باشند و سپس همه آنها را از کشور اخراج میکند؟ این چه وضعیتی است که مقامات انقلابی دم از «ارزشهای اخلاقی» و «مردمسالاری دینی» میزنند و همزمان با آن به لباسشخصیهای جانی اجازه میدهند که به جان زنان بیفتند؟
در ذهن رهبر ایران چه میگذرد که نتیجه انتخابات را تایید میکند و مورد تایید پروردگار هم میداند، اما پس از مدتی میگوید سوالات و ابهاماتی وجود دارد که باید هرچه سریعتر توسط همان شورایی که آن سوالات و ابهامات را به وجود آورده، حلوفصل شود، و از همه عجیبتر آنکه پیش از پایان بازشماری آرا به همان شورا میگوید که نتیجه واقعی انتخابات چیست؟
ایران یک جمهوری کوچک و کشوری بیبضاعت نیست که در تسلط اقلیتی از دیکتاتورها و نظامیان فاسد باقی بماند (Banana Republic). اتفاقاتی که از شب انتخابات تا کنون رخ داد، میانپردهای شرمآور بوده است. ایرانیان هنوز این اقدامات نامتعارف و غیرقابل توجیه را هضم نکردهاند.
نه، ایران یک جمهوری کوچک و کشوری بیبضاعت نیست و حاکمیت مطلق دیکتاتورها و نظامیان فاسد را برنمیتابد. ایران کشوری با ۷۵ میلیون جمعیت است و مردم هوشیاری دارد. ایرانیها دوست دارند که در اداره امور جهان نقش چشمگیری داشته باشند و احترام دیگر ملتها را برانگیزند.
ایران سرزمین شاعرانی است که میدانستند چطور باید عوالم روحانی را با لذایذ جسمانی در هم آمیزند و همواره به عقاید قطعیتگرایانهای که خود را حقیقت مطلق میپنداشتند و گمان میکردند که از تناقض و ناسازگاری با واقعیات در اماناند، خندیدهاند.
ایران یک جمهوری اسلامی است، و همانطور که هاشمی رفسنجانی گفت: «ما اعتقاد داريم جمهوريت و اسلاميت هر دو بايد با هم باشند، اگر هر كدام آسيب ببيند ما ديگر آن انقلاب را نداريم و به این معنی است که اصول انقلاب را فراموش کردهایم.»
توجه به دو وجه گوناگون این ترکیب (جمهوریت و اسلامیت) ما را به این نتیجه میرساند که هزینهای که آیتالله علی خامنهای برای حفظ جایگاه مادامالعمر خود در قدرت باید بپردازد این است که هر چهار سال یک بار انتخابات ریاستجمهوری را برگزار کند؛ رهبر نمیتواند مستقیماً رئیسجمهور را برکنار کند، اما رئیسجمهور باید رهبر را در جریان اقدامات و فعالیتهای خود قرار دهد.
از آنجایی که آیتالله خامنهای از این اصل تخطی کرده و با نادیده گرفتن اراده عمومی، آن را پایمال کرده است، مسئولیت ایجاد «بحرانی» که رفسنجانی از آن سخن گفت، بر عهده شخص اوست. این شرایط بحرانی بهسرعت فروکش نخواهد کرد.
ایرانیان معتقدند که صحنهگردان اصلی باید بابت نمایش رقتآور خود هزینهای بپردازد. در درون ساختار انقلابی موجود و نیز در بطن جامعه، شکافهای عمیقی پدید آمده است. رئیسجمهور محمود احمدینژاد، اکنون تفرقهاندازترین شخصیت سیاسی در تاریخ سی ساله جمهوری اسلامی است.
همانطور که آقای رفسنجانی در نمازجمعه گفت: «اين انتخابات اگر مشكلاتی در آن پيش نمیآمد، ما در سی سالگی انقلاب بهترين گام را در جهت تحقق جمهوری اسلامی برمیداشتيم.»
مبارزات انتخاباتی در این دوره، از نظر آزادی و شفافیت و باز بودن فضا، بیسابقه بود. حامیان احمدینژاد و هواداران موسوی ـ کاندیدای اصلاحطلب ـ بدون آنکه حادثهای رخ دهد در خیابانها حضوری پرشور داشتند. موسوی، با سوابق روشن انقلابی، واقعاً نماد تمامعیار تغییر مسالمتآمیز بود؛ تهدیدی هم از جانب او متوجه حاکمیت نبود.
اما گروه تندرویی ـ شامل احمدینژاد و برخی از اعضای ارشد سپاه پاسداران ـ که اطراف خامنهای را احاطه کردهاند، احساس کردند که قدرت، منافع و موضع نخاصمآمیزشان نسبت به جهان در معرض خطر قرار گرفته است.
آنها بر خلاف رفسنجانی، به گزینه چینی برای حل مساله ایران اعتقادی ندارند: احتمال عادیسازی روابط با ایالات متحده و حفظ ساختار سیاسی موجود از این طریق. هنگامی که رفسنجانی در نمازجمعه سخنرانی میکرد، احمدینژاد هم در مشهد مشغول سخنرانی بود.
او در سخنرانی خود گفت: «به محض اینکه دولت جدید مستقر شود، با قدرت و اقتدار ده برابر قبل، وارد عرصههای جهانی خواهد شد و استکبار جهانی را به زیر خواهد کشید.»
من در کنفرانس خبری سه ساعتهای که دو روز پس از انتخابات برگزار شد هم بارها و بارها و بارها جملات مشابهی را از زبان رئیسجمهور ایران شنیدم. او مبتلا به اختلالات شخصیتی است و رفسنجانی تنها کسی نیست که معتقد است این اختلالات بسیار خطرناکاند.
منازعات و کشمکشهای متعدد و متفاوتی در ایران آغاز شده و همچنان ادامه دارد. رفسنجانی ۷۴ ساله، خامنهای ۷۰ ساله را به چالش میکشد. محمد خاتمی، رئیسجمهور اصلاحطلب سابق که روز یکشنبه خواستار برگزاری رفراندوم در مورد مشروعیت انتخابات شد نیز در حمع مخالفان حضور دارد.
آنها معتقدند که ایرانیان ملت بزرگ و پرافتخاری هستند و میگویند: زندانها را باز و زندانیان را آزاد کنید، مطبوعات را آزاد بگذارید، اجازه دهید مناظره و مباحثه (پیرامون وقایع اخیر) صورت گیرد، نگذارید که نهادهای رسمی کشور مضحکه خاص و عام شوند. تحقق مطالبات آنان، تنها راه وفادار ماندن به انقلاب است. و البته تنها اقدامی که شایسته ملتی کهن و محترم است. تحمل ادامه این بازی مضحک واقعاً دشوار است.
منبع:
• Iran’s Tragic Joke
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
با سلام!
-- سعید ، Jul 24, 2009کشته شدن دهها نفر خبر غلط و نادرستیست که اهمیت فاجعه و کودتا را کم می کند.
مدارک و شواهد زیادی هست که صدها نفر کشته شده اند . خواهشا انقدر ننویسید چند ده نفر.
مطلب جالبی بود. اما من از یک جمله اش بیشتر خوشم آمد: "... او مبتلا به اختلالات شخصیتی است...". حقیقت مطلب درست است. زیرا نخست کافی است که فیلم زمان رای دادن احمدی نژاد را با دقت نگاه کنید تاکید می کنم با دقت؛ چهره اش بسیار مشوش و مضطرب است... و به شهادت یکی از دوستان می گفت می امده همان روز در ستاد خودش فریادکنان می گفته بروید برای من تبلیغ کنید !... دوم و البته مهمتر از اولی، احمدی نژاد پس از رای دادن شناسنامه اش را می گیرد و آن را می بوسد کافی است فقط یک بار دیگر این فیلم را بازبینی کنید...من تا به حال ندیده ام که مقاله ای، صدای آمریکا با بی بی سی پرشین از یک روان شناس دعوت کن و این مسائل را از نظر روانشناسی بررسی کند ....اینها لازم است.... زنده باد جمهوری !
-- جمهوری خواه ، Jul 24, 2009هر وقت ما ایرانیها دقت و رفتارمان به سطحی رسید که توانتسیم یک جمله انگلیسی (و حتی فارسی) را بدون غلط بنویسیم لیاقت حکومت دیگری را پیدا خواهیم کرد. در عکس بالا میبینید که معترضان که خواستهاند پارچهنوشتهتان را جهانیان بخوانند حتی یک کلمه ساده مثل where را درست ننوشتهاند. شما هیچوقت یک کامنت بدون غلط املائی و دستوری هم در زیر هیچ صفحهای در سایتهای فارسی پیدا نمیکنید. این بیدقتی و بینظمی ایرانی در همهچیزمان مشهود است. از صنعت هوایی گرفته تا کارهای اداری. فقط هم بلدیم همیشه خارجیها را مقصر بدانیم.
-- سامان ، Jul 25, 2009"ایرانیان، با آگاهی از این پیشینه تاریخی، مردم سربلندی هستند."
-- سر به هوا ، Jul 25, 2009