خانه > گوی سیاست > ایران > «موسوی و کروبی به میان مردم آمدند» | |||
«موسوی و کروبی به میان مردم آمدند»نیک آهنگ کوثر این روزها بسیاری از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی به جای این که در داخل کشور حاضر باشند، ممکن است در خیابانهای نیویورک و یا واشنگتن دی سی و لندن و خیلی از جاهای دیگر دیده شوند. یکی از آنها مسیح علینژاد بود که او را در خیابان پنجم نیویورک نزدیک میدان واشنگتن دیدم. مسیح علینژاد برایم گفت که چگونه مقامهای امنیتی او را تحت فشار گذاشته بودند و وقتی متوجه شدند که او میخواهد از کشور خارج شود، رفتار آنها عوض شد.
مسیح از تو که پاسپورتات را گرفتند، چه طور شد از ایران خارج شدی؟
پاسپورتم را بعدا دادند و گفتند پس شما نمیخواهید تو انتخابات بمانید دیگر. من آن موقع نمیفهمیدم و هی خندهام میگرفت که چرا اینها این قدر نگران حضور من در انتخاباتاند. نگو که برنامهٔ خیلی بزرگتر از این داشتند و حضور هر کسی برایشان مهم بود. پاسپورتم را دادند و گفتند پس میخواهید بروید؟ گفتم بله! گفتند بلیط تان چه جوری هست؟ گفتم اصلا من باید بچهام را ببرم و باید خیلی زودتر ازاینها از اینجا میرفتم. الان هم دیر شده، شما پاسپورت را نگه داشتید. پاسپورت را که به من دادند، بچههای روزنامه همه میگفتند باید زودتر بروی بیرون. حالا آمدم بیرون و همهٔ آنها خودشان زندانند. همهٔ آنهایی که به من گفته بودند برو بیرون. تو اینجا فقط میخواهی وبلاگ بنویسی یا میخواهی کار خبری بکنی؟ ببین من در ایران که به همت برادران گمنام وزارت اطلاعات اجازه تحصیل نداشتم. همهٔ زندگیام را آنجا از دست داده بودم. الان اینجا حداقل میتوانم یک بخشاش را درست بکنم، درس بخوانم. و فقط وبلاگ هم نیست، من دارم برای روزنامهٔ اعتماد ملی دارم مینویسم. یعنی نه به صدای آمریکا رفتم، نه بی بی سی رفتم. هیچ جرمی مرتکب نشدم. از دیدگاه آنها اگر اینها جرم باشد. بنابراین من هنوز میتوانم در روزنامههای ایران بنویسم. تا یکروزی که در بزنند و بگویند آقای کروبی این نباید بنویسد. تو توی وبلاگت نوشتی که با پدرت مشکل داری، به خاطر انتخابش! به خاطر احمدینژاد با او مشکل ندارم. داری اشتباه میکنی. من نوشتم به این دلیل با او مشکل دارم که وقتی احمدینژاد را انتخاب میکند، فکر میکند این آدم خداست و حق هیچ نقدی را به این آدم وارد نمیداند. و الان فکر میکند ما که داریم به دولت احمدینژاد و این انتصاب انتقاد میکنیم، همهمون «برانداز»ایم. فکر میکند واقعا ما خس وخاشاک هستیم. و دلیل این که به پدرم نقد میکنم به خاطر این است که پدرم من در روستا است و رسانهای که به او اطلاعات میدهد تلویزیون است. یعنی من دلم به پدرم گرفته. و در واقع انتقادم به این است که همهٔ اطلاعاتی که به پدرم میرسد از طریق تلویزیون است. یعنی پدر تو حق انتخاب ندارد؟ یعنی اگر تشخیص داده که این فرد، آقای احمدینژاد، نیازهای او را برآورده میکند و اصلاحطلبان در دورهای که حاکم بودند هیچ نیاز او را برطرف نکردند، تکلیف چی هست؟ پدرم من حق انتخاب دارد. ولی وقتی تلویزیون دارد به او دروغ میگوید، این حق انتخاب را تلویزیون دارد به او یاد میدهد. این با همه اطلاعاتی که به او داده شده انتخاب کرده. پدر من تو تلویزیون دارد چی میبیند؟ دارد میبیند دوتا بسیجی دارند کتک میخورند. نمیبیند که ندا را کی کشته! تلویزیون دارد توی گوشش میخواند که ندا را همین سبزپوشها کشتهاند. خب طبیعتا او از ما بدش میآید. تو باید چی کار بکنی که حرف تو را بهتر قبول بکند تا حرف آنها را؟ من از پدرم الان دورم. به خاطر این که نه توی آن کشور اجازهٔ تحصیل داشتم که بمانم وردلش و بتوانم با او حرف بزنم، نه میتوانستم توی مجلس بروم کار خبری بکنم. از همان موقع که ماشینام را زدند لتوپار کردند، پدرم خودش نگران شده بود. در واقع من اصلا جایی حتا ندارم که توی خانهٔ خودم بمانم. اطلاعاتی که پدرم از من هم میتواند بگیرد، چه بسا باید از همان فیلترهای صدا و سیما و احمدینژاد رد بشود. حالا فکر میکنی الان که اصلاحطلبها شکست خوردهاند، فعالیت سیاسی مشخص هم نمیتوانند بکنند، حداقل میتوانند بروند روستا با مردم آشنا بشوند؟ بهترین اتفاق این است که حداقل بعد از این که ما کتک خوردیم، آقای موسوی هم بیاید توی جمع و با ما کتک بخورد و با مردم بماند. چون واقعا این، همین فاصلهای که بین مردم و موسوی و خاتمی افتاد، بزرگترین ضربه را به ما زد که آقای احمدینژاد قدرتمند و پروار بشود. اختلافی که وجود دارد این است که اصلاحطلبها با مردم قشر پایین، قشر ضعیفتر و روستاهایی ارتباط چندانی نتوانستند برقرار بکنند؟ نه، متاسفانه نتوانستند این کار را بکنند. و گفتم از همین ما ضربه خوردیم. خیلیها سوال میکنند این اتفاقی که توی ایران افتاده، این همه کشته دادهاید چی میخواهد بشود؟ و من تنها جوابی که میتوانم بدهم این است که خیلی چیزها شده، خیلی اتفاقها افتاده، موسوی آمده تو جمع مردم، کروبی آمده تو جمع مردم، خاتمی آمده. اینها خیلی آدمهای خوبی بودند، ولی هیچ وقت نبودند واقعا تو جمع مردم. چه بسا فردا ببینیم موسوی تو دهکورهها، تو روستاها هم راه برود، مثل احمدینژاد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مصاحبه جالبی بود. اما من متوجه نشدم آیا خود خانم علی نژاد به روستاهای ما سر زده اند. آبا تا بحال خبری نوشته یا خوانده اند که در آن اسمی از "چالانچولان" یا "میرجاوه"، سیری"، "بهرگان"، "آپا درسی"، " قله جوغ"، "کنگاور"، "امیرکلا"، و ... برده شده باشد. شاید بهتر باشد ما هم بدانیم که برای روزنامه نگاری اصلاح طلبانه تنها اخبار را نباید در کافه عکس یا کافه 78 و خانه هنرمندان و یا کافه شوکا و ... جستجو کرد. ایران بزرگتر از محدوده بالای پل سیدخندان است و پایین تر از میدان توپخانه هم هنوز تهران محسوب می شود!
-- امیر ، Jul 12, 2009عزیزان، اینکه تصور کنیم تمام روستاییان به احمدی نژاد رای دادند کاملا اشتیاه است. درست است که رای احمدی نژاد در روستاها نسبت به شهر ها کمی بالا تر بود ولی باز هم برنده روستاها نبود. در روستاها امکان تقلب بیشتر است.
-- کیارش ، Jul 12, 2009هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک. از خانم علینژاد پرسیده شده "تو اینجا فقط میخواهی وبلاگ بنویسی یا میخواهی کار خبری بکنی؟" ایشان حواب می دهد :".... من دارم برای روزنامهٔ اعتماد ملی دارم مینویسم. یعنی نه به صدای آمریکا رفتم، نه بی بی سی رفتم. هیچ جرمی مرتکب نشدم...." می گویم وقتی روزنامه نگار ما معتقد است کار برای بی بی سی یا صدای آمریکا جرم است ، خب مامواران اطلاعات ایران هم حق دارند ، آن را جرم بدانند دیگر !
-- مهدی ، Jul 12, 2009خسته نباشید . من نمیتونم بفهمم که چرا بین اینهمه راه حلها که مثلا موسوی حزب تشکیل بدهد . یا موسوی به طرف ایجاد یک جبهه دمکراسی خواهی تشکیل بدهد و یا راه حلی برای چگونگی سازماندهی مردم بپردازد . چرا باید خیابون و کتک بخورد . یعنی اگر کمک نخورد مبارز نیست و نمیتونی رهبری مبارزه با غیر مشروع بودن احمدی نژاد رو داشته باشه؟
-- rahjooshad ، Jul 12, 2009نیک آهنگ عزیز مصاحبه ات جنجال آفرین است این دختر ساده دل جنجال آفریده؟ کیهان و ایرنا هر دو مسیح را نواخته اند هر یک به سبق و سیاق خود سرو ته مصاحبه رو زدند:
http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=585527
http://www.kayhannews.ir/880422/2.htm#other208
-- پروین ، Jul 13, 2009من به آقای موسوی رای دادم اما... کاش خانم علینژاد حجابش را رعایت می کرد. همنی کارها را می کنند که پدرشان مخالف وی می شود.
-- از بوشهر- محمد ، Jul 13, 2009هترین کار این است که حداقل بعد از این که ما کتک خوردیم، آقای موسوی هم بیاید توی جمع و با ما کتک بخورد و با مردم بماند. چون واقعا این، همین فاصلهای که بین مردم و موسوی و خاتمی افتاد، بزرگترین ضربه را به ما زد که آقای احمدینژاد قدرتمند و پروار بشود.
-- بدون نام ، Jul 13, 2009(اول توضیح بدم که من اون مهدی نیستم که یه کامنت قبلاً برای این مطلب گذاشته، من یکی دیگه ام......)
-- مهدی ، Jul 13, 2009به نظرم این اسطوره که مردم تو روستاها به احمدی نژاد رأی می دن و مردم طبقه محروم احمدی نژاد رو قبول دارند چیزیه که همین احمدی نژاد و کلاً حکومت سعی داره اونو تبلیغ کنه تا خودشون رو "مردمی" و "طرفدار فقرا" نشون بدهند. اصلاً گمان نمی کنم که این برداشت صحیحی باشه. دغدغه های مالی و اقتصادی برای طبقات فرودست طبعاً اهمیت و برجستگی بیشتری دارد و از طرف دیگر بیشتر فشار گرانی های بی سابقه ی سال های اخیر را این اقشار تحمل کرده اند. ضررهای بخش کشاورزی کشور را بیش از همه روستائیان کشاورز متحمل می شوند. آیا کسی واقعاً تا حال یک تحقیق حسابی کرده که بفهمه گرایشات سیاسی روستائیان چیست؟ منطور من مقالات ژورنالیستی و مطالب سانتیمانتال یا ایدئولوژیک در مورد روستاها نیست، بلکه یک تحقیق علمی واقعی. بدون چنین پشتوانه ای سخن گفتن از گرایشات روستائیان یا طبقات فرودست فقط برداشت هایی نظری هستند که نمی توان به آنها اتکاء کرد. در انتها مایلم تأکید کنم که این اسطوره ی حمایت روستائیان و طبقات فرودست از حکومت چیزی است که توسط حکومت ساخته شده و مخالفین هم بدون نگاه انتقادی آن را پذیرفته و در گفتمان خود وارد کرده اند، این همان کاری است که حکومت مایل است ایشان انجام دهند: پذیرش به اصطلاح غیر مردمی بودن و داشتن دغدغه هایی که با دغدغه ی "مردم مستضعف" متفاوت است. این گفتمان مورد علاقه ی حکومت همانی است که به گونه ای دیگر در محکوم کردن معترضین به "بالاشهری" و "سوسول" تجلی پیدا می کند. حکومت دوست دارد طبقه متوسط را شیطانی، خودخواه، شهوت پرست و ....جلوه دهد و معترضین هم به سادگی این اجازه را به آنها می دهند.
چرا «ما» متوجه نحوه صحیح گفتارمان نیستیم؟ و این سؤال بصورتی جدی تر از خواص از جمله نیک آهنگ کوثر مطرح است، توجه خاص کنید: حالا فکر میکنی الان که اصلاحطلبها شکست خوردهاند، فعالیت سیاسی مشخص هم نمیتوانند بکنند، حداقل میتوانند بروند روستا با مردم آشنا بشوند؟ هیچ دقت کرده اید که بزرگترین آرزوی دزدان آرای ما (کودتا چیان منصوب) جا افتادن این مطلب است که: اصلاحطلبها شکست خوردهاند و برای قبولاندن آن به«ما» از هیچگونه هزینه ای ( خریدن، پروپاگاندا، تحمیق، استحمار، تحدید، تهدید، ضرب و شتم، شکنجه وقتل) اباء ندارد. میدانم سوء نیتی در کار نیست ولی مراقب باشیم کار را برای دزدان آسان نکنیم.
-- کنجکاو ، Jul 13, 2009«ما» میداند میر حسین اکثریت قاطع آراء را داشته و شرعا و عرفا رئیس جمهور منتخب ملت است و این مینی نئاندرتال با تمام حیل حتی کمتر از کروبی رای آورده ، بنابراین در نوشته ها و خبر رسانی هایمان بحق و با ایمان راسخ بنویسیم : رئیس جمهور موسوی گفت . . . . و یا پرزیدنت موسوی افزود . . . . آیا اینطور نیست ؟آیا به این اعتقاد نداریم ؟ پس شروع کنیم از همین حالا.
این زیبا ترین نوع مبارزه و کشنده ترین سلاح در مقابل دزدان است. من از اول هم با ابطال انتخابات مخالف بودم، موسوی رئیس جمهور منتخب است، چرا ابطال آراء ؟ طرف مقابل (دزدان آراء) با بیشرمی وصف ناپذیری محمود عقب افتاده را منصوب کرده و میگوید منتخب و محبوب مردم یعنی «ما» است. ولی «ما» با اینکه میداند که برنده انتخابات است متزلزل عمل میکند. و این در اثر بلوف های دزدان است، بخود آئیم، «ما» قوی تر است.
کنجکاو
خانم مسیح از ایران که خارج شدندروی مقنعه کلاه میذاشتندحالا فقط کلاه دارند. اگر از اعتماد ملی استعفا بدهندبی بی سی با ان کلاه استخدام نمیکند.رشد انسانها ی اصلاحطلب زیاد شتابزده نیست.علی
-- ali. ، Jul 13, 2009دیکتاتور، رای من یعنی پیام ام کجاست؟
-- بدون نام ، Jul 14, 2009مهدی مصاحبه را خوب گوش نداده ظاهرن. مسیح گفت مصاحبه با بی بی سی و رادیو آمریکا از نظر اونها (رژیم) جرمه نه از نظر خود ایشان. اول خوب گوش بدید بعد قضاوت کنید.
-- آذر ، Jul 15, 2009در ضمن آقای امیر باید بدانند که خانم مسیح خودشان اهل روستا هستند و بزرگ شده ی روستا. ایشان خوب می دانند در روستاهای ایران چه می گذرد. خودشان درد کشیده هستند.
آذر
تو را به خدا بياييد همه با هم ياد بگيريم به لباس پوشيدن ديگران كاري نداشته باشيم. خواهش مي كنم
-- كيا ، Jul 19, 2009