تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

چه باید کرد؟

حمید صدر

بیش از چند روز به انتخابات نمانده است، عرایض بنده بنا به وضعیت ناروشن و شلوغ فعلی، شلوغی که در حقیقت انتخابات به سبک و سیاق جمهوری اسلامی باعث و بانی آن است وآن را مثل همه چیز دیگر در این حکومت به‌صورت یک بحران به ما تحمیل می‌کند، روشن کردن این موضوع است که چه باید کرد؟

اما قبل از این‌که وارد اصل مطلب شوم، توصیه می‌کنم دچار هیستری و هیجان نشویم، بلکه همان‌طور که عقل سلیم حکم می‌کند در ابتدا با آرامش فکر کنیم و بعد هرطور که می‌خواهیم اقدام نماییم. در مورد این‌که در این شرایط چه باید بکنیم تا گشایشی در بن‌بست فعلی حاصل بشود، من هم مثل بسیاری فکر کرده‌ام و سعی می‌کنم در اینجا آنچه را به نظرم می‌رسد صادقانه، با صراحت و شفافیت و گفتاری رو راست با شما در میان بگذارم.

سوال اصلی در این انتخابات این بوده که آیا ترغیب مردم به شرکت نکردن ثمربخش است یا تشویق آن‌ها به شرکت در انتخابات. چند روزی است که جو کم‌کم به نفع شرکت در انتخابات تغییر پیدا کرده و این‌طور که پیداست مردم و به‌خصوص جوانان قصد دارند، در این انتخابات شرکت کنند.

اما بحث بر سر این موضوع همچنان ادامه دارد و این‌که با شرکت در این انتخابات است که قدمی به‌طرف دمکراسی و نفی دخالت دین در حکومت برداشته خواهد شد یا عکس آن مشغولیت ذهنی سازمان‌ها و گروه‌های مخالف حکومت اسلامی شده. هدف من نیز این است که به نوبه خود کوشش کنم بررسی کنیم که چگونه می‌شود از طریق شرکت و یا تحریم انتخابات حکومت استبداد دینی را از جلو پای تاریخ‌مان بر داشت و جامعه را به طرف یک جامعه باز و انسانی سوق داد.

حدود یک ماه و نیم پیش در یک مصاحبه رادیویی با صراحت اعلام کردم که باید همه در این انتخابات به‌طور وسیع شرکت کنند. گفتم، البته برای من منطقی و قابل فهم است که احزاب و گروه‌های سکولار و طرفدار دمکراسی به‌علت فقدان امکانات و شرایط مساوی برای شرکت در این انتخابات (نداشتن آزادی تبلیغات، محدودیت در برگزاری جلسات انتخاباتی در درون و بیرون سازمان و محدویت کامل در معرفی کاندیدا، نداشتن نظارت بر صندوق‌های رأی و شمارش آرا) در این انتخابات شرکت نکنند.

ولی در عین حال درست نمی‌دانم که از هواداران و مردم ایران انتظار داشته باشند، آن‌ها نیز از این رأی و نظر پیروی نمایند. همه ما باید فکر کنیم و ببینیم از کدام طریق بهتر می‌توان مردم را در نائل شدن به هدف کلی که نجات ایران از این مخمصه و پرانتز سیاه سی ساله است، قانع کرد.

این جزو بدیهیات است که مبارزه پارلمانی در کشور ما هنوز به یک فرهنگ و سنت سیاسی تبدیل نشده است و به قول معروف به علت حضور استبداد در صد ساله گذشته هنوز «جا» نیافتاده است. با دعوت مردم به تحریم انتخابات از شرکت آن‌ها در همین محدوده تنگ و سطح نازل مبارزات انتخاباتی جلوگیری نکنیم.

البته که مردم نباید انتظار غلط از کارکرد و عملکرد مبارزه انتخاباتی در ایران جمهوری اسلامی داشته باشند. چون ساده‌لوحی است اگر فکر کنند با فعالیت در یک انتخابات می‌توانند حکومت جمهوری اسلامی را وادار سازند برای مثال در روش استصوابی تجدید نظر کند! اصولاً نه در ایران بلکه در هیچ کجا نباید انتظار داشت که دیکتاتوری از طریق پر کردن صندوق‌های رأی سقوط می‌کند و استبداد با شرکت در انتخات بساطش را جمع می‌کند و می‌رود.


برداشت درست از یک انتخابات محدود در یک شرایط سیاسی بسته و اختناقی مانند انتخاباتی که اکنون به صورت علیل و ناقص آن در جمهوری اسلامی برگزار می‌شود، باعث می‌شود که ما بی‌خود سر خود را با وراجی گرم نکنیم. باید قبول کنیم این انتخابات تنها ابزاری برای مردم است که خواست‌ها و مطالبات خود را ابراز کنند، و با همه تنگناها می‌تواند آن‌ها راقدم به قدم به طرف عادت شدن یک فرهنگ مبارزات پارلمانی سوق بدهد و کمی در رشد آگاهی سیاسی مردم در این مورد نقش داشته باشد. می‌گویید از همین حد‌اقل نیز چشم‌پوشی کنیم؟ به امید این‌که چه بشود؟

موافقین تحریم فراموش می‌کنند که فقط در انتخابات است که مردم حتی به این صورت ناقص و محدود، به حضور و وجود خود به‌عنوان حاکمان اصلی کشور (سو ورن) پی می‌برند. حتی از این هم بیشتر. اگر مردم در یک انتخابات نیز اعلام حضور نکنند، آن‌هایی که بر مسند قدرت نشسته‌اند چگونه خواهند فهمید که در مقابل اراده مردم چاره‌ای جز تمکین ندارند؟

وظیفه روشنفکران و سازمان‌های سیاسی طرفدار دمکراسی در حقیقت این است که مردم را طی مبارزات انتخاباتی خود نسبت به اراده ملی، حاکمیت ملی و نقش خود مردم در این دو اصل مهم آگاه کنند. زمانی که تظاهرات ممنوع است، برگزاری جلسات سیاسی ممنوع است، روزنامه و رادیو و تلویزیون در اختیار حکومت است و سانسور برقرار، چگونه و از چه طریقی می‌خواهیم جامعه را به حقوق شهروندی خود‌ آگاه کنیم.

در اینجا مقدمتاً چند توضیح کلی در مورد برخی مقولات سیاسی و اقتصادی که همه کم و بیش به چند و چون آن آگاهند، لازم است. ما می‌دانیم که برای مثال نزاع اصلی در یک جامعه بر سر تقسیم نعم مادی است. حال می‌خواهد این نعم مادی از طریق بهره‌کشی از نیروی کار به ثٍروت تبدیل شده باشد، یا از طریق بهره بردن از منابع زیر‌زمینی مثل نفت.

نحوه تقسیم این نعم در همه جوامع موضوع کشاکش و جدال دائمی بین طبقات و اقشار مختلف است. حکومت به معنی (Staat, state) اصولاً نقش موثری در درجه و نحوه تقسیم و تعدیل ثروت‌ها دارد. مکانیسم‌های گرفتن مالیات (چه مستقیم و چه غیر مستقیم) بر درآمد، بر مالکیت و ثروت یکی از مهم‌ترین ابزار حکومت در تقسیم نعم مادی است.

انتخابات در یک دمکراسی پارلمانی کار زاری است که در آن نحوه تقسیم نعم مادی جامعه از طریق شرکت مردم در انتخاب و از طریق نمایندگان آن‌ها و تشکیل دولت تعیین می‌شود. پارلمان و قدرت اجرایی در چنین حکومتی موظف‌اند بنا به رأی مردم حدود و ثغور چگونگی هزینه کردن و تقسیم در آمدها و مالیات‌ها و ثروت‌ها را تعیین نموده و بر اجرای آن نظارت کنند‌.

اگر در جمهوری اسلامی می‌بینیم که برای مثال هنوز برای کسی روشن نیست که بر سر سیصد میلیارد دلار در‌آمد نفت در این مدت چه آمده است، به این معنی است که با سیستمی غیر دمکراتیک در یک بی‌قانونی لجام گسیخته زندگی می‌کنیم. آیا می‌گوییم مردم از یک چنین خودکامگانی در این انتخابات سوال نکنند که بر سر در آمدهای ملی چه آمده است؟

این‌طور به‌نظر می‌رسد که برای برخی از مردم و سازمان‌های سیاسی عادی شده که که ولی فقیه و گروه‌های مسئول در‌آمدهای کشور را مانند غنائم جنگی بین گروه‌های خودی تقسیم کنند و بعد هم هر چهار سال یک‌بار تائید این خودکامگی را از مردم بگیرند. این‌که به مردم بگوییم در این انتخابات شرکت نکنید، به این معنی است که آن‌ها سوال از کاندیدا‌ها را حق خود ندانند.

به گذشته کاری ندارم. در چهار سال گذشته اقداماتی از طرف دولت احمدی‌نژاد صورت گرفته که قبل از آن به این شکل سابقه نداشته است. اگر در دوره‌های مثل سابق منابع ملی و درآمدهای کشور به‌صورت غنائم جنگی بین جناح‌های مختلف حکومت تقسیم می‌شد و سهمی از آن به مردم می‌رسید، باز یک حرفی!

ولی می‌دانیم که در چهار سال گذشته احمدی‌نژاد با قطع دست جناح‌های مختلف خودی از منابع مالی و درآمدهای کشور و با متمرکز کردن همه در‌آمدهای ناشی از صادرات نفت و مالیات‌ها در دست یک گروه، شرایطی را به وجود آورده که هیچ نظارت و کنترلی برآن ممکن نیست. این‌طور به‌نظر می‌رسد که او می‌خواهد حکومت اسلامی را به‌طرف یک جمهوری صدام حسینی، یک جمهوری حافظ اسدی، چاوزی و قذافی گونه سوق بدهد و با یک کودتای خزنده و بدون خونریزی مملکت را به نفع یک گروه مافیایی قبضه کند.

آیا ما باید در چنین شرایطی که صدای برخی از خودی‌های نظام هم در آمده، خود را کنار بکشیم و به مردم هم توصیه کنیم در خانه بنشینند و شرکت در انتخابات را تحریم کنند؟ این است معنی یک اپوزیسیون سکولار و متعهد به دمکراسی؟

کسانی که بارها نوشته‌اند و می‌دانند که این حکومت، حکومت گروه‌های موازی غیر پاسخگو است. و آن‌هم نه در یک سطح بلکه در سطوح مختلف امنيتی، قضایی، اقتصادی و دينی، لازم نمی‌بینند حتی در آنجایی که مردم مجال و فرصت این را یافته‌اند که از مسئولین توضیح بخواهند، در صحنه‌ای که مخصوص این کار است، شرکت کنند.

در وضعيت نا بسامانی که میلیاردها دلاراز درآمد کشور ریخت و پاش و گم و گور می‌شود و کسی هم حاضر نیست حساب پس بدهد، در وضعیتی که اعدام و سنگسار و قتل در زندان ها بدون وقفه صورت می‌گیرد، و کسی هم نيست که جواب‌گوی آن باشد، می‌خواهیم مردم را به خانه‌نشینی دعوت کنیم.

منتظر نشسته‌ایم که اوضاع از این هم بد‌تر شود؟ وضعیت فعلی دارد فریاد می‌زند که مبرم‌ترين گام برای حل این معضل و جلوگیری از نابودی کشور فقط و فقط با حذف باند‌های موازی و مافیایی قدرت و نهادهای صدگانه انقلابی و ايدئولوژيک، مانند بنيادها، هیأت‌های مذهبی، مراجع، پاسداران و غیره ممکن است.


آن هم مافیایی که در تاریکخانه و زیر‌زمین حکومت جا خوش کرده و در پناه ولایت فقیه، او را به مثابه اراده مطلق بالای سر خود قرار داده تا بتواند تحت نام او هر کار که می‌خواهد انجام بدهد. سال‌هاست که مردم می‌دانند این پاسداران، بسیجی‌ها، بنیادها، مافیای تجارتی وارداتی، صاحبان اسکله‌های قاچاق، مقاطعه‌کاران دولتی، صاحبان شرکت‌های دولتی تا برسد به هیأت‌های مذهبی و خادمان مساجد و برخی «آیات عظام» در حوزه‌های قم و مشهد باهم دست به یکی کرده‌اند تا در صفوف «خودی و غیر خودی» یک گرد‌گیری جدی بکنند و دست بسیاری از خودی‌های مزاحم را که تا دیروز با آن‌ها هم کاسه بوده‌اند، از منابع مالی کشور کوتاه کنند.

مردم آگاه‌اند که نگرانی اصلی کروبی و موسوی به‌عنوان نمایندگان بخش غیرخودی شده‌ی نظام و علت پناه آوردن آ‌ن‌ها به مردم از کجا سرچشمه می‌گیرد. آن‌ها می‌دانند که چرا احمدی‌نژاد می‌خواهد با پمپاژ پول، خریدن رأی و زمینه‌سازی برای تقلب در انتخابات فرش را از زیر پای این عده بکشد و آن‌ها دارند به هزار زبان به ما می‌گویند که مردم به داد برسید، حزب پادگانی قصد دارد دست بسیاری را چه معمم و چه غیر معمم از دخالت در «نظام» قطع کند و یک‌بار برای همیشه هرم قدرت را یک‌دست کند.

و ما می‌دانیم که تا به‌حال احمدی‌نژاد بیکار نبوده و با انحلال انواع و اقسام سازمان‌های برنامه‌ریزی و نظارت و کنترل جاده را تا حدودی برای این هدف صاف کرده است. ما می‌بینیم و می‌دانیم که ستاد انتخاتی احمدی‌نژاد سعی دارد با «مهندسی انتخابات» و از طریق کنترل وسایل ارتباط جمعی و تقلب در انتخابات چنان رائی بیاورد که در همان دور اول انتخابات احمدی‌نژاد رئیس جمهور شود.

خود وی در جلسه ستاد انتخاباتی‌اش به صراحت گفته که در فکر تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی است تا کاری کند که مثل چاوز، صدام حسین، حافظ اسد و معمر قذافی بتواند اگر نه یک رئیس جمهور دائم‌العمر حد‌اقل برای چند دوره رئیس جمهور باقی بماند. آن وقت ما می‌آییم درست در چنین موقعیت حساسی به مردم می‌گوییم، خانه‌نشین شوید و در انتخابات شرکت نکنید تا نظام مشروعیت خود را از دست بدهد. می‌خواهیم به‌طور غیر مستقیم به کسانی که دارند انتخابات را «مهندسی» می‌کنند کمک برسانیم؟

فراموش نکنیم، همین انتخابات ناقص نیز ته مانده مجاهدت‌های صد ساله آزادی‌خواهان است. اگر تا به‌حال حکومت اسلامی نتوانسته با همه تلاش‌های آدم‌هایی مثل احمدی‌نژاد آن نظام حکومتی را که بیشتر به طبیعت حکومت اسلامی سازگار است، مستقر کند، به‌خاطر حافظه تاریخی ملتی است که از جنبش مشروطه تا کنون برای حاکمیت ملی و حکومت قانون مبارزه کرده است. با تعطیل مبارزه انتخاباتی چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ از این‌که مردم انتخابات را تحریم کنند حافظه تاریخی‌شان تازه می‌شود؟ مردم تا کی می‌توانند در چنین وضعیتی متکی به اراده و خواست خود طالب حاکمیت ملی و حکومت قانون باشند؟

اصرار من و امثال من در تأکید این‌که مردم باید حتماً به‌‌طور وسیع در این انتخابات شرکت کنند، همچنین از اینجا ناشی می‌شود که این امید هست که مردم بتوانند با شرکت گسترده خود برنامه‌های مهندسی شده خامنه ای ـ احمدی‌نژاد را برای کنترل انتخابات خنثی کنند. ما در این مصاف نابرابر فقط با حکومت استبدادی جمهوری اسلامی و محدودیت‌های انتخاباتی آن روبه‌رو نیستیم.

مسأله نگران کننده برای ما آن در‌صدی از رأی‌دهندگان سازمان داده شده هستند که کف رأی احمدی‌نژاد را تشکیل می‌دهند. مشکل تحریم‌کنندگان این است که انتخابات را در جهموری اسلامی چون غیر دموکراتیک غیر رقابتی می‌دانند وآن بخش را که در جامعه استبداد زده ما نه تنها امروز بلکه صد سال گذشته همواره ابزار و عامل مستبدین بوده، در نظر نمی‌گیرند.

طرفداران احمدی‌نژاد هم جزو مردم ایران‌اند. این‌ها همان کسانی هستند که با یک کیسه سیب زمینی و چند تراول چک، با انداختن نامه‌ای به چاه جمکران و یا فرستادن چند صلوات کشور را مانند روزهای بهمن ۱۳۵۷ به آن جهتی سوق دادند که اکثریت خاموش نمی‌خواست. این «امت همیشه حاضر در صحنه» دشمن مدرنیته، پیشرفت و شایسته سالاری در جامعه است. خانه‌نشینی اکثریت خاموش یعنی سپردن سرنوشت ایران به‌دست این عده. یعنی که از تحول هرچند بطئی بشوی دمکراسی و حاکمیت ملی چشم بپوشیم.

اگر هدف اصلی ما استقرار دمکراسی، حقوق بشر و حاکمیت ملی است، باید بدانیم که حضور در انتخابات به‌عنوان یک وسیله مهم برای حضور سیاسی و دادن آگاهی به مردمی است که فقط و فقط در دوران انتخابات به سیاست اتفاق می‌کنند. با این آگاهی که استقرار دمکراسی و حاکمیت ملی در ایران از طریق، کودتا، شورش و انقلاب ممکن نیست، به سادگی از مبارزه انتخاباتی کنار کشیدن یعنی از کار‌زاری که تنها مجال برای ارتقاء فرهنگ سیاسی در جامعه است، دست کشیدن.

کسانی که انتخابات را تحریم می‌کنند نمی‌گویند که می‌خواهند از چه طریقی آگاهی‌ی به حاکمیت ملی و دمکراسی را، آگاهی به حقوق شهروندی، حکومت قانون و دمکراسی را به میان مردم ببرند. آیا انتظار داریم در یک خفقان سیاسی مطلق و بدون شرکت در یک انتخابات ناقص مردم ایران یک‌شبه دمکرات شوند؟


نتیجه‌گیری

تحریم انتخابات به‌نظر من در این شرایط اقدامی است نادرست، مأیوس کننده، بی‌هدف و مخالف اهداف دمکراسی و حاکمیت ملی. به‌نظر من هرچه مردم بیشتری در این انتخابات شرکت کنند، فرهنگ سیاسی و آگاهی آن اکثریتی که به عنوان پایگاه حاکمیت ملی و دمکراسی برای فردا لازم است، بیشتر تقویت خواهد شد.

آمادگی چنین اکثریتی نه برای آینده‌های دور بلکه حتی برای فردای ۲۲ خرداد لازم است. برای سازماندهی اعتراضات جهت پافشاری ر‌وی مطالبات و شرکت در یک جنبش اعتراضی امری حیاتی است. با کنار زدن دولت پادگانی ـ امنيتی، هنوز کار تمام نشده. صيانت از صندوق‌های رأی و نظارت بر شمارش و اصرار و ابرام روی مطالبات تازه شروع خواهد شد. بدون یک اکثریت فعال و هوشمند کار بجایی نخواهد رسید.

در همین فرصت اندکی که به انتخابات مانده، نباید بیکار نشست. باید این انتخابات را به میدانی برای گسترش ظرفیت‌های اعتراضی و در جهت سازماندهی برای پیگیری خواسته‌ها، توسعه دموکراسی و حقوق بشر تبدیل کنیم. این فضای «باز» انتخاباتی حد‌اکثر چند ماهی برقرار خواهد ماند. گروه‌های مدنی و سیاسی و فعالین آن‌ها فقط چند ماهی مجال دارند بدون پرداخت «هزینه» از این فرصت برای سر و سامان دادن به وضع خود و هوادارانشان بهره‌برداری کنند.

این فضا را برای شکستن ترس‌ها و واهمه‌ها غنیمت بدانیم. حرکت به طرف دموکراسی تنها از آگاهی به ضرورت آن بر‌می‌خیزد. به یکدیگر بگوییم: نترس! و خواست‌های خود را بدون ملاحظه اعلام کن! مطمئن باشیم، زما‌نی که این مطالبات بر زبان‌ها و قلم‌ها جاری شد به‌راحتی می‌تواند به افکار عمومی تبدیل شود. خواست تغییر قانون اساسی به نفع دمکراسی و حقوق بشر یکی از این موارد است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

misheh yeki ishoon ro moarefi koneh man ta hal esmi az ishoon nashneedam. mamnoon misham

-- hamid ، Jun 6, 2009

حکومت ایران بر این اساس است که قدرت وثروت در اختیار خودیها باشد توزیع قدرت فی نفسه فقط برای مردم 10% به سبب ایجاد یک سری از آزادی ها ارزش دارد 90% از ارزش آن مربوط به نقش و ارتباط آن با توزیع ثروت است .آنچه مردم را سخت می آزارد توزیع ثروت است لطفا به تحلیل گران سیاسی بگویید در تحلیل های خود این موضوع را مورد بررسی قرار دهند

-- بدون نام ، Jun 6, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)