خانه > گوی سیاست > انتخابات ایران > «مطالبات یک کرد، از دست هیچ کاندیدایی برنمیآید» | |||
«مطالبات یک کرد، از دست هیچ کاندیدایی برنمیآید»مریم محمدیmmohammadi@radiozamaneh.comدر حالی که حدود سه هفته به برگزاری دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران باقی مانده است، یکی دیگر از برنامههای «روی خط زمانه» را در ارتباط با انتخابات و در مجموعهی گفت و گوها با سازمانهای و احزاب اپوزیسیون، تهیه کردهام. اینبار با آقای کاوه آهنگری، عضو رهبری حزب دموکرات و مسئول رابطه با احزاب ایرانی گفت و گو کردهام. حزب دمکرات کردستان، در آذرماه سال ۱۳۸۵، در نتیجهی جدایی و استقلال بخشی از اعضای «حزب دمکرات کردستان ایران» بهوجود آمد. در گفت و گو پیرامون انتخابات با آقای آهنگری، به ناگزیر، مطالبی در مورد نظرگاههای کلی این حزب و چگونگی انعشاب پیش آمده است:
ما هنوز بیانیهی رسمی منتشر نکردهایم و در حال تحلیل و بررسی هستیم. اما به عنوان یک کرد و حزب دمکرات کردستان به عنوان یک حزب کردستانی، آن مطالبات وخواستههایی را که یک کرد دارد، در ایران، نه در چهارچوب قانون اساسی و نه از دست هیچ کاندیدایی برنمیآید و به احتمال زیاد، مواضع ما به سوی تحریم حرکت میکند. میتوان صحبتهای شما را اینطور فهمید که مطالبات کردهای ایران آنقدر بالا است که در وعدههای هیچکدام از نامزدهای انتخاباتی نمیگنجد؟ حتا با توجه به اینکه بعضی وعدهها، اولین باری است که طرح میشود؟ اجازه بدهید این جملهی شما را اینگونه اصلاح کنم: آنقدر بالا نیستند، آنقدر واقعی هستند. حزب دمکرات کردستان به دنبال جزییات نیست. این حزب به دنبال تقسیم قدرت و فرم تقسیم قدرت در ایران است. حزب دمکرات کردستان اخیراً طی بیانیهای، برنامههای آقای کروبی در مورد اقوام ایرانی را مثبت ارزیابی کرد. این ارزیابی مثبت تأثیری در موضعگیری انتخاباتی شما نخواهد داشت؟ در بین کاندیداها، آقای کروبی اولین نفری بود که مسألهی تکثر را پیش کشید. چون این مسأله به عنوان یک حرکت اولیه از جانب آقای کروبی پیش کشیده شد، و فقط این نوع نگاه مثبت ارزیابی شد. وگرنه بندها و مادههای برنامهی آقای کروبی در این ارتباط، کفاف حال حزب دمکرات کردستان نیست و انطباق واقعی با اساسنامه و برنامههای این حزب ندارد. بیانیهی شما آموزش زبان مادری در کنار زبان فارسی را که در برنامهی آقای کروبی گنجانده شده، مثبت ارزیابی کرده است. خواستهای که از مطالبات مردم کرد و سایر اقوام ایرانی است و هنوز هم به دست نیامده است. به نظر میرسد، دستیابی به چنین خواستههایی، آسانتر از تقسیم قدرت سیاسی باشد… درست است… آیا واقعبینانه نمیبینید که قبل از تقسیم قدرت سیاسی که کار بزرگتری است، این مطالبات بهدست بیاید؟ صرفنظر از موافقین و مخالفین آن و اینکه آیا اصلاً این کار ممکن باشد؟ چرا آموزش زبان مادری که در قانون اساسی هم به آن اشاره شده، اهمیت دارد. زبان هستهی فرهنگ است و فرهنگ هم هستهی وجودی به اسم ملت است. به دست آوردن اصلی که تا این حد مهم است، مهم نیست (قبل از تقسیم قدرت)؟ من نمیتوانم با چیزی که در آن تضاد و تناقض هست، صلح و آشتی کنم.
مسألهی صلح و آشتی اینجا مطرح نیست. اگر در انتخاباتی این اصلی که میگویید مهم است، به دست میآید، نباید به آن رأی داد؟ این مطالبات، از نظر من آنقدر بدیهی و ساده هستند که اصلاً قابل بحث نیستند. حزب دمکرات کردستان، نیروی خود را روی این صرف نخواهد کرد که اگر مثلاً، در سنندج آموزش زبان کردی رواج پیدا کرد، پلهای را بالا رفتهایم. این یک حق بدیهی، اساسی و سادهی یک کرد است که بتواند به زبان خود بخواند و بنویسد، این حقی نیست که به من داده شود. ما فراتر از اینها، به ایران نگاه میکنیم و به پایندگی و یکپارچگی ایران خارج از این مسایل فکر میکنیم. ایران با چنین مسایلی یکپارچه نخواهد ماند. ایران با پیش کشیدن یک خواست ساده و ابتدایی از طریق این یا آن کاندیدا، به سوی توسعهی پایدار نخواهد رفت. آنچه ما به آن فکر میکنیم، تقسیم قدرت و فرم تقسیم قدرت است که در اساس در تضاد با ولایت فقیه است. شما روی اصل یکپارچگی ایران تأکید میکنید. ولی در انشعابی که در حزب صورت گرفت، شما «حزب دمکرات کردستان» نام گرفتید و بخش دیگر «حزب دمکرات کردستان ایران». اگر شما خواهان یکپارچگی ایران هستید، برداشتن نام ایران از اسم حزب، پس به چه معناست؟ اسم حزب، در اصل تا کنگرهی چهارم در سال ۱۳۵۸، «حزب دمکرات کردستان» بوده است. یکی از دلایلی که با فشارهای شهید دکتر قاسملو، کلمهی «ایران» به نام حزب اضافه شد، همین برچسبهای تجزیهطلبی بود که به حزب زده میشد. اما بعد از سی سال این برچسب و این پسوند کارایی خود را از دست داده است. به همین خاطر بعد از تقسیم حزب، ما به نام اصلی خودمان برگشتیم. در همین کشوری که من دارم زندگی میکنم، چندین حزب در میان هلندی زبانهای بلژیک هستند که هیچکدام پسوند «بلژیک» ندارند، اما کسی هم به آنان تجزیهطلب نمیگوید. من مختار هستم، اسمم را خودم انتخاب کنم. از سوی دیگر، این واقعیتی است که هر حزبی (به غیر از احزاب ایدئولوژیک، چه مذهبی و چه مکتبهای فکری دیگر) که خود را دمکرات بداند، اگر به روانشناسی و جامعهشناسی مردمش مسلح نباشد، امکان ندارد از دمکراسی فاصله نگیرد. روانشناسی و جامعهشناسی حزب دمکرات کردستان، گروه رهبری ما، این بود که مردم خواهان این اسم بودند. در سیاست باید آنقدر جرأت داشته باشیم که اگر منِ نوعی معتقد به استقلال کردستان هستم باید بگویم؛ تعارفی در این نداریم. ولی ما فعلاً، در حال حاضر، به صراحت و به تفصیل در اساسنامه و برنامهمان آوردهایم که معتقد به برپایی یک جمهوری کردستان در چهارچوب ایران دمکرات و فدرال هستیم. اگر نسل فردا انتخاب دیگری کرد، در اختیار من نخواهد بود. گذشته از تعبیر «فعلاً» که به کار میبرید، فکر نمیکنید همزیستی مسالمتآمیزی که مردم ایران در کنار همدیگر دارند، در چهارچوب یک مفهوم واحد از کشور ایران معنا دارد؟ یا به عبارتی اساساً، شما کجا یک جمهوری را در دل جمهوری دیگری دیدهاید که ضامن بقا و حفظ یکپارچگی باشد؟ نمونهای از این قبیل، به جز اتحاد جماهیر شوروی سابق، در جهان سراغ دارید؟ یک نمونهی آن همان اتحاد جماهیر شوروی بود که شما هم اشاره کردید. آن تجربهی ناموفقی نبود؟ اگر چنین باشد، باید بگوییم همهی جمهوریها نمونهی ناموفق هستند. جمهوریهایی در خاورمیانه، شرق دور و یا در آفریقا هستند که جمهوریاند، جمهوری در جمهوری هم نیستند، ولی خیلی ناموفقاند، رییس جمهور دیکتاتوری هم دارند. پس باید تعمیم بدهیم که جمهوری ناموفق است… منظور من در همهی امور نیست. ساختار ادارهی کشور بر اساسی که میگویید، منظور من است… پس باید تمام سیستم سیاسی اقتصادی، فرهنگی و… اتحاد جماهیر شوروی را تحلیل کنیم… من به مشکلات سیاسی اقتصادی یا ساختار ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی کاری ندارم. میخواهم بدانم چگونه ممکن است، یک جمهوری در درون جمهوری دیگری، در عین حال مستقل از آن باشد و در آن واحد هر دو با هم یک حکومت را تشکیل بدهند؟ خیر، ما که نمیخواهیم یک جمهوری مستقل خارج از جمهوری ایران درست کنیم. ما جمهوری را در کردستان، در رابطه با خود مردم کردستان و جلوگیری از استبداد داخلی میخواهیم و سیستم فدرال را در رابطه با کلیت و سراسر ایران و جلوگیری از استبداد سراسری میخواهیم. به هر حال بر اساس تعاریف مرسوم، دولت ـ ملت یک مجموعهی واحد را نشان میدهد و علیرغم وجود حکومتهای غیردمکرات در ایران، بین مردم همزیستی مسالمتآمیز وجود داشته است… خیر، همزیستی وجود نداشته است. یک لحظه ایران را بدون قدرت مرکزی تصور کنید، ببینید ایران چه خواهد شد. من فکر میکنم، همزیستی مردم با هم وجود دارد… خیر، همزیستی بین اصفهانی و کردستانی چیست؟ هیچ اصفهانی، تهرانی و مشهدی برای هزاران هزار نفری که در زمان انقلاب اسلامی ایران، از سال ۵۷ تا کنون شهید، ترور و یا کشتار دستهجمعی شدهاند، یک بار به خیابان نیامده است که بگوید چرا هموطن من را در سنندج میکشید؟ این چه نوع همزیستی است که اصفهانی من را نمیشناسد، من رشتی را نمیشناسم، رشتی بلوچستانی را نمیشناسد و تهرانی از بلوچستانی خبر ندارد؟ این یک همزیستی جبرآمیز است. همزیستی، همزیستی مردم سوییس با یکدیگر است، همزیستی مردم بلژیک و یا همزیستی هندیها با هم است. همزیستی مردم هند با هم؟ من، به عنوان یک کرد، معتقد به تقسیم قدرت و فرمی که بتواند این تقسیم قدرت را بر اساس واقعیت وجودی متکثری پایهریزی کند، هستم. همزیستی که دلخواهانه، در ایرانی آباد و آزاد، با رعایت حقوق همهی ادیان و مذاهب در ایران، باشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اما، من به عنوان یک کرد، فکر میکنم که نتیجهی این انتخابات برای هم من کرد و هم سایر شهروندان این کشور بسیار سرنوشتساز است. نه کردهاو نه هیچ کدام از اقوام دیگر ایران، نمیتوانند بنشینند و نمیدانم منتظر چی و کی بمانند که بیاید مطالباتشان را که آن هم معلوم نیست همانی باشد که حزب دمکرات کردستان میخواهد، برآورده کند. به همین دلیل به تیتری که انتخاب کردهاید معترض و منتقد هستم. این تنها نظر آقای آهنگری است و شما با تیتر کردن آن، هر چند در گیومه، به آن عمومیت دادهاید. این که آقای آهنگری در بلژیک بر اساس کدام شناخت از شرایط امروز کردستان و مطالبات آنان این شعار را میدهد، بماند.
-- فریده ، May 19, 2009از این سخن آقای آهنگری خیلی تعجب میکنم که میگویند «اهمزیستی مسالمتآمیز میان یک کرد و اصفهانی به چه معناست؟» در حوادث کردستان، بسیاری از همین شهروندان اصفهان، رشت، تبریز و… در کردستان و همراه ما بودند. همچنین تظاهرات بسیاری در همبستگی با مردم کردستان در شهرهای دیگربرپا شد. حال بماند که آن ماجراها و قربانی دادنها تا چه حد درست و به جا بود. وارد آن بحث نمیشوم. جدا از آن، چند خانوادهی ایرانی را میشناسیم که پیوندهای سببی با شهروندان شهرهای دیگر نداشته باشند و یا هر کدام در شهر یا استانی از کشور، فامیل، دوست یا آشنایی نداشته باشند؟
دوستان رادیو زمانه و خانم محمدی گرامی، در رابطه با انتخابات و شرکت یا عدم شرکت در آن، حتما نظرات دیگری هم در نیروهای اپوزیسیون داخل و حتا خارج کرد وجود دارد. به جاست که به انعکاس آن نظرات هم بپردازید.
Khanome Muhamadie Aziz benazare man ham titer zadanetan hal che khodetan zadid ya editortan ziyad munaseb nist. be nazare aghaye Ahangari ehteram mizaram wali ein nazare khodeshan v hezbeshan astl. az soalo javabha malom ast ke yek meghdar tanesh bayne shoma v aghaye Ahangari wujud daste wali ein dalil nemishawad ke ein titr ra bezanid. albate haqe khodetan ast wali be nazare man ensaf ra rarayat nakardid. 30 sale pish hezbe Democrat dorost miguft ke entekhabat ra tahrim konad wali alan sale 2009 ast wa hata Obama ham qabool darad ke ma dar bastare zamanei mutafaweti hastim. mamnoon
-- sirwan ، May 19, 2009لب كلام آقاي آهنگري همانيست كه ميگويد «...ولی ما فعلاً، در حال حاضر، به صراحت و به تفصیل در اساسنامه و برنامهمان آوردهایم که معتقد به برپایی يک جمهوری کردستان در چهارچوب ايران دمکرات و فدرال هستيم. اگر نسل فردا انتخاب دیگری کرد، در اختيار من نخواهد بود...»
-- علي كبيري ، May 20, 2009پس ديگر جاي بحثي باقي نمي ماند. برنامه فعلي حزب دمكرات كردستان، تشكيل جمهوري كردستان در داخل جمهوري ايران و برنامه نهائي اين حزب، جدا كردن استان كردستان از خاك ايران است. از خانم محمدي متشكرم كه اين آگاهي را به ما دادند.
شخص محترمی که نظر دادند.
خانم محترم درست است آقای آهنگری نظر و خود و حزبش را بیان کرده ولی در بین کردها همفکران آقای آهنگری و حزبش بیشمارند.
-- دیاکو ، May 20, 2009شما چه بخواهید چه نحواهید این احزاب کرد هواداران و طرفداران بسیار جدی در کردستان دارد شما که ادعا میکنید کرد هستید باید یهتر این را بدانید. لطفا یک نمونه از همبستگی شهروندان اصفهان، رشت، تبریز در حمایت از کردها را بگوئید کی و کجا رخداده است؟؟ با سپاس از شما.و رادیو زمانه.
حقوق شهروندی و ایرانی بودن تعاریفی دارد که من کرد فاقد انها هستم ، به نظر من شرکت در انتخابات برای منی که از بسیاری از لحاظ با یک اصفهانی یا مشهدی قانونا قابل مقایسه نیستم چون در درجه اول(قانونا) هم وطنی درجه دو و سه هستم ، حالا بماند تبعیض های غیر قانونی که از بس رواج داده شده به قانون نا نوشته تبدیل شده.......
انتخابات برای ماها بیشتر به یک جوک بی مزه شباهت دارد! تا انتخابی سرنوشت ساز !
-- بدون نام ، May 20, 2009نماینده عزیز کرد احساس نمی کنند یک کم غیر منطقی هستند؟
-- بدون نام ، May 20, 2009دوست عزیز بی نام من فارس هستم و متوجه منظور شما نمیشم! چرا شما هم وطن درجه 2 هستید؟ این تبعیضاتی که می فرمائید چه هستند؟
-- بدون نام ، May 20, 2009ببخشید اگر سوالات من از نظر شما احمقانه است، اما من واقعا نمیدونم و دوست دارم بدونم. چون کرد ها رو دوست دارم.
نه فقط کردها بلکه آقایان قرار نیست حقوق هیچ کدام از قومیتها را بدهند . تحمل اجرای اصلهای معطل مانده مربوط به قومیات در قانون اساسی را ندارند چه برسد به مطالبات فرا قانونی
-- اهواز -ایران ، May 31, 2009