Jun 2010


ادبیات مقاومت
هنر، راه روییدن خود را می‌جوید

هرچند که رژیم‌های دیکتاتوری تمام تلاش خود را به‌کار می‌گیرند تا هنر را سیاسی کنند و در خدمت خود درآورند، اما هنر، تن به بازی‌های حقیر نداده و از لای سنگلاخ‌ها، راه روییدن خود را می‌جوید. تاریخ هنر خود را می‌سازد. هر واقعه و حادثه‌ای، بستری می‌شود تا هنر بازی‌های خود را نمایش دهد. در هر پیچ تاریخ، رویش بی‌دریغ ترانه‌هاست. بر هر دیواری که در تاریخ ساخته و پرداخته می‌شود، یک تابلوی نقاشی خود را می‌آویزد.



داستان کوتاهی از الهه علیزاده
سیصد شاخه قلب رنگین

داستان «سیصد شاخه قلب رنگین»، از الهه‏ علیزاده، با یک نوستالژی آغاز می‏شود. با یک آرزو شکل می‏گیرد و با دلهره به‏پایان می‏رسد. داستان با واژگان داستانی نوشته شده. برخلاف نوشته‏ی بسیاری از جوانان که داستان‏شان ترکیبی از واژگان شعری و داستانی و مقاله‏ای را یک‏جا دارد، در این داستان خوشبختانه واژگان آشنا و داستانی‏اند. ملموسند و نشان می‏دهد که الهه علیزداه فضاهای داستان را خوب می‏شناسد.



ادبیات مقاومت
و به‌ناگاه قلب می‌ایستد، فکر کردن، بودن...

شهرام شیدایی انگار بداند که عمرش کوتاه است، عجله داشت و به‌جای نق زدن و گلایه کار می‌کرد. سامان‌دهی و سازمان‌دهی می‌کرد و خودش گوشه‌ای از آن حلقه می‌ایستاد، بی‌حرف، آرام و چشم‌های مهربانش از خوشحالی برق می‌زد. شهرام شیدایی مرگ‌آگاه بود. گواه من از این مرگ‌آگاهی، شعری است که به‌تازگی از لابه‌لای دست‌نوشته‌هایش پیدا شده است. شعری از سال‌های قدیم، از همان وقت‌ها که او حلقه‌ای، دیالوگی، شبی، روزی، بساطی راه بیندازد.