تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

مقدمه بر ابن خلدون

پرسه در متن‌

در متن‌های ادبی پرسه می‌زنيم
که خودمان فراموش نشويم،

که زندگی از يادمان نرود،

که بدانيم هستيم.

مقدمه ابن خلدون؛ ديوان مبتدا و خبر

ابن خلدوناول بار بسیار جوان بودم که "مقدمه‌ی ابن خلدون" را خواندم و هیچ نفهمیدم کجا متولد شده‌ام، در چه سرزمينی، در چه دنيايی و چرا. شاید سر به هوا بودم و کتاب می‌خواندم که خوانده باشم و بر حجم واژه‌هام بيفزايم. هنوز هم اين سر به هوايی فروکش نکرده و می‌خوانم تا ببينم چگونه می‌توان واژه را در کنار واژه رنگ‌آميزی کرد. نمی دانم، شايد هم انسان هميشه در لابلای کلمات دنبال خودش می‌گردد، يا زندگی، يا چرايی زندگی، و يا خوشبختی.

«مقدمه‌ی ابن خلدون» کتابی است در آيين‌ شهرياری و شهروندی. کتابی که يازده سال از وقت يکی از اديبان ارجمند معاصر مصروف ترجمه آن شده است؛ محمد پروين گنابادی؛ و حاصل کار، شاهکاری ادبی است که نثر زيبای آن آدم را برمی‌انگيزد تا وقتی خود را از امواج خبرها و نوشته‌های کج و معوج نجات داد در خلوت انتهای شبش آن را بخواند و دوش ذهنی بگيرد. کتابی است درباره‌ی جامعه و تاریخ دولت‌های اسلامی پس از زوال ساسانیان. چگونه می‌توان حکومت پادشاهی را به حکومت شرع تغییر داد، شارع چه قدرت‌هایی دارد! خدای من! کتاب، کتاب عبرت است، دیوان مبتدا و خبر است، آن هم در روزگاران عرب و عجم و بربر.

لازم نيست هر اهل قلمی بر آيين ملک‌داری و حکومت دين و دنيا مسلط باشد، اما بر هر نويسنده‌ای واجب است که کتاب «مقدمه‌ی ابن خلدون» را بخواند تا اقتدار قلم را در بيان دقيق معنا دريابد.

احسان يارشاطر درباره‌ی اين کتاب می‌نويسد: هرچند مقدمه‌ی ابن خلدون مستقيماً درباره‌ی تاريخ و تمدن ايران نوشته نشده، اما از آنجا که موضوعش بحثی درباره‌ی جامعه‌ی اسلامی و تاريخ و دولت‌های اسلامی است، و ايران نيز پس از زوال دولت ساسانيان به اين جامعه پيوسته و در پيشرفت فرهنگ و تمدن آن کوشيده است، مقدمه در "مجموعه‌ی ايران‌شناسی" انتشار يافت. عنوان کامل اين اثر، يعنی کتاب‌العبر و ديوان المبتدا والخبر فی ايام العرب و العجم و البربر... نيز خود نمودار ارتباط اين اثر با تاريخ و تمدن ايران است...»

اينکه تا چه حد می‌توان بر صحت و سقم دريافت‌ها و نظرها و تحليل‌های سياسی و روانشناسی و جامعه‌شناسی ابن خلدون مهر تأييد گذاشت، حرفی است که محققان اين رشته می‌توانند ابراز نظر کنند، حتا می‌توان تحليل‌های ابن خلدون را رد کرد، اما دقت او را در ترسيم زندگی شهری و باديه نشينی و عصبيت و شيفتگی و اقليم‌ها و پيشنمازی و حکومت مطلقه و وزارت و صدها چيز ديگر نمی‌توان تحسين نکرد.

او روزگاری را روايت و حکايت می‌کند که جهان غرب از خواب قرون وسطا برخاسته، خاک خود را تکانده و داشته به سوی مدنيت گام می‌نهاده است. گاه آدم احساس می‌کند که يک قاضی دارد بر اساس نص صريح بر موضوعی حکم می‌راند، گاه تصور می‌شود که معماری بزرگ از ساختار يک شهر سخن می‌گويد، گاه وزيری داناست که بر ملتی خراج می‌بندد يا به قبيله‌ای باج می‌بخشد. گاه چهره‌ی يک مفتی اعظم را در حکومت اسلامی می‌يابی که می‌خواهد جهان بر اساس شرع اسلام تربيت و اداره شود تا برده‌داری و حکومت مطلقه و پيشنمازی و امور غيبی و فالگزاری و پله‌های مناصب دينی نهادينه گردد، اما غرب از سويی ديگر به کار ديگری است که اين رشته را بر نمی‌تابد، و قرار است منشور حقوق بشر را دستاورد کند... گاه سياستگزار سيستم پولی و بانکی می‌شود، گاه تاريخ می‌گويد، گاه جغرافيا، و با اينهمه در تنوع موضوع، نخستين ويژگی کتاب در نثر آن است، نثری ویژه که هرگز تو در خواندنش به لکنت نمی‌افتی، و کم‌تر به لغت‌نامه نیاز پیدا می‌کنی؛ محکم، سلیس، و روشن. با ترجمه‌ای بی‌نظير از استاد محمد پروین گنابادی که عمر گذاشته است. (البته من با "می‌باشد" های مترجم که به جای "است" بکار رفته مشکل دارم، و می‌بخشمش.)

«باید دانست که شمشیر و قلم هر دو از ابزار و وسایل خدایگان دولت است که در فرمانروایی خویش از آنها یاری می‌جوید ولی در آغاز تشکیل دولت و هنگامی که هنوز ارکان دولت پایه‌های فرمانروایی را استوار نساخته‌اند، نیاز پادشاه به شمشیر بیش‌تر است، زیرا قلم در این مرحله خدمتگزاری است که تنها در ره تنفیذ و اجرای "احکام" دولتی به کار می‌رود، و شمشیر هم در این راه بدان کمک می‌کند.

همچنین چنانکه یاد کردیم، شمشیر در پایان دولت که عصبیت آن رو به ضعف و زبونی می رود و دودمان و وابستگان سلطنت به علت راه یافتن پیری و فرتوتی به دولت تقلیل می‌یابند، بیش از قلم مورد نیاز دولت است، و همان طور که در آغاز تشکیل آن به خداوندان شمشیر اتکا می‌کند، و از آنان یاری می‌جوید، در این مرحله هم برای تقویت کردن دولت ناچار است شمشیر را تکیه‌گاه خود سازد و از آن یاری طلبد، و بنابر این شمشیر در هر دو مرحله‌ی آغاز و پایان دولت بر قلم مزیت دارد و خداوندان شمشیر در این دو مرحله شکوهمندتر و مغتنم‌ترند، و تیول پربهاتری به چنگ می آورند...»

ابن خلدون در نيمه‌ی دوم قرن هشتم هجری می‌زيست. او در سال 732 هجری (1333 ميلادی) در تونس در خانواده‌ای اندلسی و صاحب منصب متولد شد، و عصری را در دنيای اسلام به تصوير کشيد که سراسر دنيا در حال تحولی عظيم بود تا به تمدن نزديک شود، عصری که جهان اسلام و عرب به سوی تجزيه و انحطاط پيش می‌رفت، و جهان غرب در راه تمدن و بيداری گام می‌نهاد.

مترجم کتاب می‌نويسد: «ارزش تحقيقات و اخبار تاريخی کتاب‌العبر بر حسب اقسام مختلف آن متفاوت است، و می‌توان گفت مهم‌ترين و باارزش‌ترين مباحث آن همان قسمت‌هايی است که متعلق به تاريخ بلاد مغرب است، زيرا اطلاعاتی که در اين قسمت کتاب‌العبر آمده جنبه‌ی ابتکاری دارد و ابن خلدون آنها را از کتب ديگر نقل نکرده بلکه خود آنها را گرد آورده است. يعنی مطالب مزبور عبارت از اطلاعات و تجربياتی است که وی در ضمن رفت و آمد با قبايل و اقامت در شهرهای گوناگون مغرب به دست آورده، يا شرح وقايعی است که خود در آنها دخالت داشته است...»

ابن خلدون در کتابش از چيزی فرو گذار نکرده، در صناعت کشاورزی و بنايی و درودگری و مامايی و بافندگی و خياطی قاضيگری و خطابه‌خوانی سخن گفته تا تعبير خواب و علوم عقلی و حساب و هندسه. او نه تنها موضوعی را از قلم نينداخته، بلکه به احوال چاپلوسانی که خوشبختی نصيب‌شان می‌شود، و اينکه فزونی تأليفات در دانش‌ها مانعی در راه تحصيل است، و اينکه صاحبان ‌مناصب بالا از پيشه‌ی شاعری دوری می‌جويند، و در مبادی ويرانی شهرها، و صدها موضوع ديگر تا علم سحر و طلسم و کيميا، همه‌ی اين گونه‌گونی، کتاب را سخت خواندنی می‌کند تا آدم دريابد چه جهانی و چه روزگاری را پشت سر داشته است.

«بايد دانست که همت گماشتن و توجه به دانستن فرجام کارها، و آگاهی از پيش‌آمدهايی که در آينده برای هر کسی روی خواهد داد از قبيل چگونگی زندگی و مرگ، يا نيکی و بدی، از خصوصيات روحی نوع بشر است؛ به ويژه مردم شيفته‌ی آنند که از پيش‌آمدها و حوادث عمومی آينده آگاه شوند مانند: شناختن مدتی که از عمر جهان باقی مانده است، يا پی بردن به نيرومندی يا بقای دولت‌ها، که می‌توان گفت خبر يافتن از اينگونه امور جبلی بشر است... از اينرو می‌بينيم بيش‌تر مردم بر آن می‌شوند که در خواب بدين‌گونه امور پی برند... به همين سبب می‌بينيم در شهرها صنف خاصی اين‌گونه پيش‌گويی‌ها را وسيله‌ی معاش و پيشه‌ی خود می‌سازند، و می‌دانند که مردم سخت شيفته‌ی چنين مسايلی هستند... اين است که بامداد و شامگاه زنان و کودکان شهر و بلکه بسياری از کم‌خردان در جايگاه آنان گرد می‌آيند و از فرجام کارهای خود، از کسب و پيشه و جاه و مقام گرفته تا امور معاش و دوستی و دشمنی و نظاير اينها پرسش می‌کنند...»

کتاب «مقدمه ابن خلدون» در ايران نخستين بار به سال 1336 توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شده است. اين کتاب به داستا‌ن‌نويسان و شاعران و روزنامه‌نگاران "بدجوری" توصيه می‌شود.

عباس معروفی

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)