خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > پیشینهی نظریههای وحی در عالم اسلام | |||
پیشینهی نظریههای وحی در عالم اسلامامیر مازیارنظریهی ارتدکس اسلامی در باب وحی که ریشه در نص قرآن دارد حاکی از این است که پیامبر اسلام کلماتی را از طریق فرشته وحی (یا به نحو مستقیم) دریافت میکرد. این کلمات کلام خداوند هستند و پیامبر اسلام تنها بازگوکننده آنهاست و هیچ نقش دیگری در شکلگیری متن مقدس اسلامی ندارد. البته درباره چگونگی این دریافت از جانب پیامبر (با واسطه یا بیواسطه، یکباره یا تدریجی و ...) مباحث گوناگونی در نظریهی ارتدکس یافت میشود. از اوان شکلگیری تفکر عقلانی و مباحث نظرورزانه در عالم اسلام، تبینِ وحی، یکی از مسایل اساسی بوده است. نکته قابل توجه تعدد و تنوع نظریهها در این باب است و اینکه غالب این نظریهها دستکم در برخی از اجزای نظریهی ارتدکس را نپذیرفتهاند. در این گزارش کوتاه، نگاهی اجمالی به مشهورترین نظریهها در حوزه کلام و فلسفه اسلامی میافکنیم. کلام اسلامی در میان متکلمان مسلمان مسأله کلام خدا و تکلم او در ذیل بحث از ذات و صفات خداوند مطرح بوده و دو بحث عمده مرتبط با هم را ایجاد کرده است: متکلمان مسلمان در پی آن بودند تا به نحوی تکلم باری را تبیین کنند که با توحید خدا و دیگر صفات او سازگار باشد و بر قرآن به عنوان کلام الهی منطبق گردد. تکلم خدا صفتی از صفات ذات اوست، بنابراین باید همچون ذات او قدیم باشد. این نظریه یعنی نظریهی قدیم یا نامخلوق بودن کلام الهی نظر اشاعره، حنابله و برخی دیگر از فرقههای اهل تسنن است. اما چگونه ممکن است، قرآن به شکل الفاظ و کلمات و اصوات که از امور مادی و مستلزم تغییر و تبدیل و حد و حدودند در خداوند به عنوان امری بسیط و غیر مادی موجود باشد؟ ظاهراً حنابله و حشویه تنها کسانی بودند که معتقد بودند همین الفاظ و اصوات قدیماند. نقل شده است که حتی برخی از آنها مدعی بودند همه مصاحف موجود نیز کلام قدیم خداوند هستند. روشن است که این نظر فاقد مبنای عقلانی است و به تشبیه (انسان وارگی) و لوازم ناپذیرفتنی دیگر منتهی میشود. اشاعره نظریهی بسیار معقولتری را در این باب طرح کردند یعنی معتقد بودند کلام خداوند اگر چه قدیم است، اما این الفاظ و اصوات و اوامر و نواهی و خطابات موجود در قرآن نیست. بلکه کلام خداوند امر بسیطی در ذات خداوند است. این کلام واحد است و همه کتب آسمانی بیان آنند. ظاهراً این رأی را نخست ابنکلاب مطرح کرده است و سپس اشعری و اشعریان آن را بسط دادهاند. این کلام را «کلام نفسی» میخوانند که صفت ذات خداوند و غیر مخلوق است. اشاعره برای موجه ساختن نظر خود بحثی را آغاز کردند که به شکل گیری مبحثی دقیق در کلام اسلامی تحت عنوان «ماهیت کلام» انجامید: ماهیت کلام چیست؟ آیا کلام عبارت است از الفاظ و اصوات یا خواطری که عبارات بر آن دلالت میکنند؟ از نظر اشاعره ماهیت کلام الفاظ و اصوات و عبارات نیست، بلکه «الکلام هو القول القائم بالنفس الذی تدل علیه العبارات و مایصطلح علیه من الاشارات». این قول قائم به نفس که غیر از عبارات و اصوات است برای خداوند محقق است و از این رو خدا متکلم است. بر طبق نظر اشاعره قرآن موجود، «حکایت»، یا «عبارتِ»، آن کلام نفسی است: «قالت الاشاعره ان کلام الله لم ینزل به جبرئیل علیه السلام علی قلب محمد علیه السلام و انما نزل علیه بشئ آخر هو عباره عن کلام الله تعالی». (الفصل ج 3، ص 13) و به سخن اشعری قرآن موجود تنها «بالمجاز» کلام خداوند است. (نهایه، 313) متکلم بزرگِ اشعری، جوینی این نظر را چنین بسط میدهد که «و من اصحابنا من قال الکلام الحقیقی هو القائم بالنفس و العبارات تسمی کلاماً تجوّزا، کما تسمی علوماً تجوّزا اذیقول القائل سمعت علماً و ادرکت علوما و انما یرید ادراک العبارات الداله علی العلوم و رب مجاز یشتهر اشتهار الحقائق» (ارشاد 208) (کلام حقیقی قائم به نفس است و عبارات مجازاً کلام خوانده میشوند همانطور که مجازاً علم هم خوانده میشوند چنانکه میگویند علمی را شنیدم و علومی را ادراک کردم و منظور اصلی ادراک عبارات دلالتگر بر علوم است و چه بسا مجازی که اشتهار حقایق را پیدا میکند.) البته در میان اشاعره، در باب نسبت میان کلام نفسی و قرآن منزَل و چگونگی تبدیل کلام نفسی به قرآن تفاوتهایی وجود دارد. معمولا نقش اساسی را در این تبدیل و تحویل جبرییل به انجام میرساند. جوینی معتقد بود که نزول قرآن را نمیتوان به معنای افتادن کلام از آسمان به زمین معنا کرد بلکه فرشته وحی کلام خداوند را فهم میکند و آن فهم را ـ و نه کلمات را ـ بر پیامبر القاء میکند: «ثم لیس المعنی الانزال حُط شیء من علو الی سفل: فان الانزال بمعنی الانتقال یتخصص بالاجسام و الاجرام ... فالمعنی بالانزال ان جبرئیل صلوات الله علیه ادرک کلام الله تعالی و هو فی مقامه فوق سبع سموات، ثم نزل الی الارض، فافهم الرسول صلیالله علیه و آله و سلم مافهمه عند سدرهالمنتهی من غیر نقل لذات الکلام و اذ قال قائل نزلت رساله الملک الی القصر، لم یرد بذالک انتقال اصواته و انتقال کلامه القائم بنفسه» (ارشاد 135) مخالفان اشاعره یعنی معتزله و شیعه تأکید داشتند که «حکایت» و «عبارت»، (که از مهمترین اصطلاحات اشاعره برای ارتباط کلام نفسی با قرآن بودند) همواره غیر از محکی و معبر عنه هستند. در نظر این دسته، اشعریان اساساً در فهم معنا و ماهیت «کلام» به خطا رفتهاند. کلام چیزی جدای از الفاظ و اصوات نمیتواند باشد و «کلام نفسی» هیچ معنای قابل فهمی ندارد. اما اگر کلام صرفاً با الفاظ و اصوات صورت میگیرد چگونه میتوان خداوند را متکلم خواند؟ معنای تکلم خداوند از نظر معتزله و شیعه این است که خداوند در اشیای مادی، مثلاً در درخت ایجاد اصوات میکند پس خداوند متکلم است چون ایجاد کلام کند (از نظر اشاعره این رأی مردود است چون ایجاد کلام کردن غیر از متکلم بودن است و با نص همخوانی ندارد) البته در میان این گروه در تبیین چگونگی ایجاد اصوات در امور مادی اختلاف بسیار وجود داشت، اما صرفنظر از این اختلافات روشن است که ایجاد اصوات مادی متأخر از وجود عالم ماده و حادث است پس قرآن کلام مخلوق خداوند است. معتزلیان در باب حادث و مخلوق بودن قرآن به اوامر و نواهی و خطابات خاص قرآنی با اشخاص و عربی بودن قرآن و اموری نظیر این استناد میکردند. بنابر درک فلسفی از ذات خداوند، خداوند علت بیواسطه امر مادی نیست و از این گذشته خداوند محل حوادث نیست یعنی نمیتواند در لحظهای از زمانها تصمیم به القای کلام بگیرد و در باقی زمانها چنین نکند. ذات خداوند ثابت و بسیط است. بعضی از اصحاب معتزله برای اینکه دچار لازمه تغییر پذیری در ذات خداوند نشوند قائل شدند که خداوند همراه با خلق جهان مادی کلام را به شکل الفاظ و حروف در لوح محفوظ یا در مکانی خاص خلق کرده است یا عجیبتر اینکه آن را به شکل اصوات خلق کرده و آیات الهی در هوا پراکندهاند انبیا گوش شنیدن این اصوات را پیدا میکنند و متوجه کلام الهی میشوند.1 نزاع میان اشاعره و معتزله در باب کلام الهی حوادث تلخی را در تاریخ اسلام رقم زده است ضمن اینکه ظاهراً بهتدریج آرای این دو به هم نزدیک شد و اشاعره که فرقه غالب در جهان اسلام بودند کلام نفسی را قدیم و قرآن را حادث تلقی کردند. در پایان این بخش گزارش رأی خاص ابنحزم «ظاهری مذهب» در جمع این دو قول خالی از فایده نیست. ابنحزم پنج معنا برای قرآن و کلام خدا قائل میشود: علم خدا، صوتِ مسموع ملفوظ، معانی، مصحف و آنچه در صدور مردمان است و از اینها چهار امر اخیر را مخلوق و علم خدا را غیر مخلوق میشمارد. «... اما در مورد صدا آن هوایی است که از حلق، سینه، چانه، زبان و دندان و لبها بهگوش شنوندگان میرسد و عبارت است از حروف هجایی و هوا و حروف هجاء و هوا نیز به اتفاق همه مخلوقند خداوند عزوجل فرموده است: «و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم» و «بلسان عربی مبین» و زبان عربی و زبان هر قومی که بدان سخن میگویند و زبانها همه مخلوقند. مفاهیمی که بهوسیله کلام متشکل از حروف مرکب بیان میشود از قبیل «الله، ملائکه، مؤمنون، سموات، ارضون و صلاه و زکاه و ذکرِ امم خالیه و جنه و نار و سایر طاعات و معانی همه مخلوق هستند و پیراسته باد خداوندی که او را شریکی نیست. اما مصحف... و جای دادن آن در دل... مخلوقند و حادث...، اما علم خداوند ازلی است و همان، کلام خداوند و قرآن و غیرمخلوق است.» (الفصل، ح 173 و 16) پیشینهی بحث وحی در کلام اسلامی دارای ظرایف و تنوع بسیار است و نگارنده امید میبرد که در مجالی دیگر به طور مستقل به آن بپردازد. ادامه دارد ... 1. برای گزارشی اجمالی از نظریات متنوع معتزله در این باب رجوع کنید به بخش قرآن مخلوق در فلسفه علم کلام ولفسون. برای بحثی مفصل در باب کلام خداوند از منظر یک متکلم شیعی بنگرید به باب تکلم خدا در الملخص فیاصول الدین سید مرتضی. همچنین در باب عقیدهی رایج کلامی شیعه به کتاب تجریدالاعتقاد و شروح آن مراجعه کنید. در همین زمینه: گفت و گو با سروش درباره قرآن سروش: بشیر ما بشر بود سروش، خلافِ دین نگفته است پیامبر دعوی قانونگذاری برای بشر ندارد اصلاحگران دینی اصول اعتقادی را خدشهدار کردهاند آیتالله سبحانی: سروش به آغوش اسلام برگردد مجید مجیدی: سروش به حکمِ مولانا، کافر است |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
payamber merizy ghroor jawani dashtand wa haer waght hamelah shadid mishod eshan migoftand bah man wahi amada ast.
-- rastem ، Apr 19, 2008lotfan nazare aghayeh rastem ra tarjomeh konid ta ma ham ba afkare ishan ashna beshavim(-;
-- Asghar ، Apr 20, 2008