آنهایی که تحت عنوان رهبران اعتراضات مردمی شناخته می شوند، آشکارا نتوانستند راهپیمایی را مهندسی و مدیریت نمایند. مردم سر گردان و بلا تکلیف بودند. به طور کلی آقای کروبی بسیار شجاعانه ولی در مواردی اشتباه آلود عمل می کند و آقای خاتمی با پر گوییهای روشنفکر مآبانه ولی بی محتوا و غیر کاربردی مردم را به حقیقت خسته می کند. خارج نشینان هم با قلمفرسایی های خود فقط اظهار وجود می کنند. در این میان آقای موسوی و خانم رهنورد بهتر از همه عمل کرده و با مردم از هر طبقه ارتباط مفید برقرار کرده اند. لذا بهتر است که همه همراه با مردم به دنبال آقای موسوی و خانم رهنورد حرکت کرده نظرات و پیشنهاد های خود را با ایشان مطرح کنند و سعی نداشته باشند خود را مرتبا به رخ مردم بکشند که بیزاری ایجاد می کند.

با سلام!
اینک وقت آن رسیده که با تشکیل کمیته ی جنبش یا کمیته ی انقلاب سبز، یا کمیته ی رفراندم، یا هر اسمی که روی آن بگذاریم رهبریت این کمیته به موسوی پیشنهاد شود و میر حسین موسوی رهبریت کل حرکت این جنبش را به عهده بگیرد. من فکر می کنم که شاید تا کنون رهبریت این جنبش به نوعی با عدم تمرکز روبرو بوده و این را هم میتوان به عنوان نقص و هم هنر آن دانست. نقص به این جهت که حرکت جمعی باید یک تمرکز جهت داشته باشد و ما تا کنون نداشته ایم. و هنر به خاطر اینکه اینک با گذشت هشت ماه مبارزه کل جامعه ی ایران از وجود این حرکت و شاید این انقلاب مطلع شده. حکومت به خوبی می داند که اگر از دهات اصفهان و یزد و کاشان و خرم آباد لرستان، یاسوج، کرمانشاه و اردبیل و تبریز و قرچک و ورامین و پارچین و هر کجا که توانسته با هفده هزار اتوبوس و مینی بوس و حتا هواپیما و قطار آدم آورده و به هرکدام بین دویست تا سیصد هزار تومان پول داده تا دور میدان آزادی را بتواند با فریاد شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل دست کم به گوش خود شعار دهند و شاید همسایه اش برساند، ولی بخوبی می داند که بیست و دوم بهمن امسال در حقیقت امضای مرگ حکومت بود، امضای سند مرگ نظام اسلامی بود. زیرا با همه ی لشکر کشیش، با همه ی اعمال و کردار پاسدارانش و بیسجیانش و رفتارش که کپی برابر با اصل و بیچون و چرای ارتش اسراییل بود در سرزمینهای اشغالی، اما حقیقتا مردم ایران بخوبی درخشیدند. حکومت بخوبی میدانمد که بزودی آن دویست هزار تومان و سیصد هزار تومان و حتا صد هزار تومان هم ندارد که مزد شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل بدهد. اضافه بر این همان روستاییهایی که البته برادران ماهستند و استالینیستها آنها را بزور فقر و پول و هم ترساندن و هم تطمیع و البته گاهی نیز بخاطر ایجاب شغل و... آورده شده بودند همگی همچون برق ماه خردادند و با هیچ تلاش خورشید آب و ذوب خواهند شد و به سیل خروشان سبز خواهند پیوست. در هر حال بنده خود در ابتدا از میدان شوش تا میدان خراسان تا خیابان خراسان و تا میدان شاه و خیابان کاخ تا بلوار کشاورز و و روبروی دانشگاه و سپس تا میدان آزادی را با موتور رفتم و باز آمدم. تمامی شواهد حاکی از آتش عظیمی بود که در زیر این دکوراسیون رجز خوانی و لشکر کشی خیابانی حکومت بود. در تمامی این مسیر آنچه به چشم می خورد سبز هایی بودند که بدون داشتن علامت سبز آمده بودند تا شعار بدهند و با گاز اشکاور و خصوصا دودزای سرخ متفرق می شدند یا سرکوب. در تمامی این مسیر همچنین قطار عظیم اتوبوسهایی بود که هممیهنان روستایی ما را با استفاده ی ابزاری و با استفاده از فقر آنها که خود حکومت باعث و بانی آن است و هم بصورتی تحقیر آمیز از اقصا نقاط ایرن آورده بودند تا آنها برای سی و یکمین سال باز هم مرگ بر آمریکا بگویند و مرگ بر اسراییل بشنوند. اما در تمامی این مسیر که بلند گوهها شعار مرگ بر اسراییل می دادند جمعیت عظیم سبز که در در گوشه و کنار و میان و همه جا وجود داشتند شعارشان مرگ بر روسیه و گاهی مرگ بر چین بود. بنا بر این سند شکست و حتا پایان حکومت اسلامی با بیست و دوم بهمن ممهوزر به مهری دیگر شد. بنا بر همه ی اینها که گفته شد ، اینک باید موسوی به عنوان رهبر مسلم انقلاب معرفی شود و از واژه رهبران جنبش و فلان و بهمان استفاده نشود. زیرا اینهمه از برد و تاثیر رهبریت می کاهد. با اینهمه مسلم است که دیگران همچون خاتمی و کروبی کامل کنندگان و مشاوران خوبی هستند برای میر حسین موسوی. بنظر من اینک باید جنبش بسوی رفرادوم و اعتصاب برود.
زنده باد رفراندوم و اعتصاب عمومی.

زنده باد رفراندوم

خیلی جالبه دو سه هزار نفر ادم میشن چشمگیر !
اونوقت اون 5 میلیون هویجن؟