تاریخ انتشار: ۱ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

نگرانی از پافشاری بر اصلاحات در چارچوب نظام

گروهی از روشنفکران ساکن خارج از ایران با صدور بیانیه‌ای «دل‌بستن» به اصلاح در چارچوب نظام ولایت مطلقه فقیه را به دور از «واقع‌بینی» و نادیده گرفتن «خواسته‌های ریشه‌دار» مردم عنوان کردند.

در این بیانیه که نسخه‌ای از آن در تارنمای گویانیوز منتشر شده، آمده‌است: «بیم آن می‌رود که پافشاری بر این گونه مواضع و چشم بستن بر واقعیات موجود، به عواقبی بسیار ویرانگر و خطرناک برای میهن عزیزمان ایران بینجامد.»

روشنفکران حامی این بیانیه اعلام کرده‌اند که ضمن پشتیبانی از مطالبات مطرح شده در بیانیه هفدهم مهندس میرحسین موسوی و با درک «ضرورت زمان و لزوم همبستگی»، اعتقاد دارند که «حکومت دینی، برای حفظ خود، میان مناسبات آزاد مردم با یکدیگر از یک سو، و با جهان خارج از سوی دیگر، پرده‌ای ظلمانی می‌کشد.»


میرحسین موسوی، نامزد معترض به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری در هفدهمین بیانیه خود خواستار «مسئولیت‌پذیری دولت در مقابل ملت، تدوین قانونی شفاف و اعتمادبرانگیز برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات و رسانه‌ها و به رسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل‌ها» شده بود.

امضا کنندگان این بیانیه، با اعلام «حمایت بی‌دریغ» از جنبش سبز در ایران، می‌گویند: «سبز، نماد حرکت زنان و مردانی است که به درایت شهروندی رسیده‌اند و پس از تجربه‌ای سی ساله از زیستن در نظام استبداد دینی، اکنون به بهای خون جوانان خود اعلام می‌دارند که دیگر نمی‌خواهند در قالب هیچ‌گونه رهبری ذوب شوند.»

این بیانیه راه خروج از این وضعیت را «تعیین تکلیف مردم با استبداد موجود در انتخاباتی آزاد و نظارت شده از سوی مراجع ذی‌صلاح بین‌المللی» دانسته که در پی آن بتوان نظامی مبتنی بر «جداییِ نهاد دولت از نهاد دین، در قالب اعلامیهٔ جهانیِ حقوق بشر، تفکیک قوای قانون‌گذاری، اجرایی و قضایی، و حفظ استقلال قوه قضایی، با آرای آزادانه مردم ایران» برپا کرد.

در این بیانیه‌ که خطاب به مردم ایران صادر شده، آمده‌است: «. آیا انصاف و وجدان بشری حکم می‌کند که به نام مصلحت اندیشی، خواست شهروندیِ مردمی با چنین بلوغ سیاسی مشروط به شرایط نهادهای قدرت استبداد دینیِ موجود شود؟»

این بیانیه راه خروج از این وضعیت را «تعیین تکلیف مردم با استبداد موجود در انتخاباتی آزاد و نظارت شده از سوی مراجع ذی‌صلاح بین‌المللی» دانسته است

امضا کنندگان این بیانیه خود را بخشی «کثرت‌باور» از حامیان جنبش سبز مردم ایران، دانسته و می‌گویند که «آهنگ درونی و قلبیِ» جنبش سبز مردم ایران، «صدای ناقوس پایان حکومت ولایی» است.

این بیانیه از سوی ماشاالله آجودانی، شهریار آهی، پگاه احمدی، رامین احمدی، فریدون احمدی، صدرالدّین الهی، نادره اویسی، حسین باقرزاده، نامدار بقایی یزدی، شهرنوش پارسی‌پور، باقر پرهام، رامین پرهام، محمد جلالی، هرمز حکمت، آرامش دوستدار، حسن رجب نژاد، ناصر رحیمی نژاد، فتحیه زرکش یزدی، فرج سرکوهی، ماشاالله سلیمی، شاهین فاطمی، سعید قاسمی نژاد، شیما کلباسی، منصور کوشان، عبدالمجید مجیدی، عباس معروفی، منوچهر مقصودنیا، حسن منصور، شاهین نجفی، علی نگهبان و حسین نوش آذر امضا شده‌است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

من هم ضمن تأیید نظر بزرگواران نوشتۀ مرتبطم در وبلاگم را جهت بازدید این جا قرار می دهم:

سکولاریسم مهوع!

چنین بنظر می رسد که نواهای ناسازی درحال کوک شدن است؛ برای یکبار دیگر اشتباه! وعقیم ساختن جنبش سبز مردم ایران درتودرتوهای نابودگر "سرمایۀ اجتماعی به صحنه آمدۀ مردم ایران درانتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76 خورشیدی." والبته جناب آقای سیدمحمد خاتمی مسئول آن شکست تلخ، اولین چراغ سبزبه شکست کشاندن جنبش سبز را روشن کرده است؛ درآنجایی که اولاً رادیکالهای "در" قدرت را با رادیکال های "بر" قدرت هم عرض وهمساز وهم وزن به تصویرکشیده؛ وثانیاً همۀ نیروهای میدانی جنبش سبز را درکلیشۀ نخ نمای "ضدانقلاب سی ساله" خلاصه کرده است.لذا برآن هستم که درحد وسع خویش وظرفیت "حوصلۀ خوانده شدن" نکاتی را یادآوری کنم:
1- همۀ تودۀ طبقۀ متوسط، دانشگاهی ونیمه مدرن ایران حداکثر دریکی دوسالگی انقلاب اسلامی وبا رصد کردن بلاتکلیفی وواپس گرایی حاکمان انقلابی روحانی ودیگرهیچ! یکسره آرزوی بازگشت به دورۀ نیمه مدرن حکومت استبدادی پهلوی را داشتند. ولی درآن فضای هیستریک برساخنه توسط مارکسیست های مذهبی وغیرمذهبی ازسویی وهژمونی توده های آخرت خواه و ناموس پرست!(زن ستیز)تحت تحریک وهدایت روحانیان انقلابی بشدت متحجر- که همۀ انقلابی گری ومخالفت شان با شاه نیز به مسألۀ حجاب وموسیقی وسینما وعرق فروشی خلاصه می شد مثل مرحوم مشکینی ویزدی وجنتی و...- نه تریبونی ونه جسارتی برای گفتن این پشیمانی از طلا گشتن ودرخواست مس شدن مجدد نمی یافتند. نمود بارز این تأسف وسرگشتگی ودر بحث های خانوادگی وحیابانی وتاکسی واتوبوس- مثل همیشه- این مضمون بسیار موجزومؤثربود:سؤال ازمردم: جمهوری اسلامی باماچکارکرد؟ جواب مردم: جمهوری اسلامی "دلخوشی" را ازماگرفت.
2- جنگ عراق با ایران(حالا برعکس)، کاریزمای توده ای امام خمینی، مهاجرت نیمی از نخبه های نسل اول ودلمشغولی نیم دیگر درنجات وطن، زیربناها وانبارها وذخیره های مادی ومدیریتی سازمان بوروکراسی وتکنوکراسی پروپیمان باقی مانده از رژیم شاه والبته آدرس های عوضی روشنفکران چپ- مثل همیشه- چاره ای باقی نگذاشت برای مردم ناراضی وبستوه آمده که به رصد اولین گشایش بعدی بنشینند ونشستند.
3- رحلت رهبر انقلاب درپایان بدون پیروزی جنگ این اولین گشایش تشخیص داده شد توسط "خردحسی" مردم- وچه درست هم- ولذا مردم مجدداً مضمون دیگری را کوک کردند باتوجه به توان وامکان تغییر: سؤال ازمردم: آیندۀ کشور را جگونه می بینید؟ جواب مردم: "اکبرشاه" می آید...- به ترکیب جمهوری اسلامی(اکبرهاشمی) با آرزوی مردم(بازگشت به دوران شاه)دقیق باشیم دراین ترکیب موجز ورسا.
4- مردم اشتباه نکرده بودند. ولی چند نکته برخلاف تشخیص درست آنان پیش رفت. اول اینکه اکبرشاه آن بارحوزوی قادر به تعیین وتعییر مناسبات دین اسلام را نداشت. دوم اینکه اکبرشاه شهامت خروج به متحجرین ریشه کرده درحاکمیت ودررأس همه آیت الله خامنه ای را نداشت چرا که دیده بود حتی امام خمینی با آن وجهۀ مذهبی وسیاسی هم منکوب ومغلوب ومجذوب "این گروه خشن"پیشاتاریخ شده بود. سوم اینکه هرگونه شلتاق دربه کرسی نشاندن "عرف غالب جامعه" در متحدثات ومنطقة الفراغ محتمل حتمی است که الیگارشی روحانیت – محبوب ومعبود خودش- را بکلی ازسکه بیاندازد. لذا اکبرشاه امید مردم درسومین سال از حکومتش سپر انداخت وخودش را تسلیم آیت الله خامنه ای کرد که تازه ازسازماندهی بیت عریض وطویل رهبریش فارغ شده بود.
5- مردم اما چهارسال دیگر هاشمی رفسنجانی- ونه دیگر اکبرشاه محبوب- را تحمل کردند. ودرپایان سرخورده ازکارآمدی دین درحوزۀ عمومی منتظرفرصت بعدی ماندند. سید محمد خاتمی درست وبموقع وبا همان ادبیاتی آمد که هم روشنفکران منتظرش بودند وهم توده باخردحسی شان با آن ارتباط برقرار می کردند. ادبیاتی نه ازجنس دین؛ که ازجنس دنیا. برای اولین بارشوری پیدا شد وشورشی برای زخم های ناسور از"فقاهتی که سخت جان بود واست وخواهد بود درهمراهی با زمانه ازازل تا ابد" واورا برگزیدند بااین تیمن مبارک مضاعف که عبا وقبا وعمامه اش نیروی پیش راننده اش باشد دررویارویی- ونه التماس اخلاقی- با روحانیت زن ستیزگیرافتاده درصحرای حجازابوسفیان!و8 سال هم بپای اشتباهات مردی ازجنس شکلات باطعم گس صرف کردند: ای خدا کجایی! عجب گیری انداختیم خودمان را بادست خودمان! ولی ناله ونفرین فایده نداشت. آیت الله خامنه ای راضی بود ومی گفت خدا راضی است ومردم هم ازسخنرانی های خاتمی یاد گرفتند که: اولاً آگاه نیستند - چون اورا انتخاب کرده اند!- پس شرط اول این است که مردم آگاه شوند. ثانیاً مشکل اینست که فرهنگ مردم استبدادی است ولازم است که اول دموکرات بشوند تابتوانند به نوع اعلا وپست مدرن دموکراسی یعنی "مردم سالاری دینی" برسند. اما مردم از فهم توده ای خود برنگشتند: "دین نمی تواند متولی دنیای مردم باشد" واین باور را حفظ کردند.
6- وسال 84 لشکرمدرن خاتمی شکست خورده سردرگریبان به کنجی نشستند نا امید والبته نخبگان بیشتری از نسل دوم درتبعید ومهاجرت! واین بار حزب اللهی ها وبچه آخوندها وچه می گویم خودروحانیت شرمنده صحنه را آراستند برای کسی که نه ازجنس دین بود به شکل؛ ونه دینی بودن اوبه جد بود درمحتوا: رویگرزاده ای ازجنس پابرهنه ها که هرعیبی داشت بکنار ولی یک "حسن" داشت: مصمم وبا اعتماد بنفس! لذا همه بگردش حلقه زدند وزمام 27 سال بلاتکلیفی وطن شان درنوسان بین انقلاب مدام وحکومت- ونه مثل این ونه مثل آن- را به احمدی نژاد سپردند. واو سوراخ دعا را پیدا کرد: الف- ساده ریستی وعدالت ودست های پاک شعارت باشد. تقسیم پول نفت دربین تودۀ مریدان عملت – همین درآخرین سفرش به خوزستان گفته است: کارهای بلند مدت البته خوب است ولی مهمتر روزمرگی مردم دست بدهان ومحتاج است. خطاب به همۀ مدیرانش- والبته "تصمیم گرفتن" فارغ ازغلط ودرست بودنش وحرف مردیکی است: "دروغ".
7 القصه اینکه مریدان امام خمینی اگر هستند همان تعداد معدودی هستند که بخش کوچکی ازآرای مهندس موسوی را به صندوق ریختند درانتخابات اخیرودیگرهیچ. بقیۀ آن مردمان متجددی که به موسوی رأی دادند بعلاوۀ 80 درصد از آرای توده ونخبه به احمدی نژاد همه دین را از سیاست جدا می خواهند ازهمان سال 76 واگر15 درصد کل جمهوری اسلامی خواهان نان ونام وایمان درهردواردوگاه موسوی واحمدی نژاد را منها کنیم. قطعی است این آمار که 85 درصد مردم ایران مسلمانان سکولارهستند که دین شان را محترم دارند با روحانیونش؛ ودنیایشان را آباد می خواهند بدست سیاستمدارانش. اگر تریبونی ولغتی ندارند برای پز روشنفکری. شما می توانید هر نامی به آنان بدهید غیراز اسلام خواهی درعرصۀ دنیایشان!
8- ما اگر حرفی نمی زنیم درمقابل نوستالوژی مرید ومرادی تان با امام واخلاق ودلسوزی ورحمت- همه هم مربوط به دنیای قدیم- واگر با پیروان "میرزا ملکم خان" هم آوایی می کنیم در عدم تحریک توده های "دین= ناموس=زن ستیزی" برای پیش رفتن جنبش مردم ایران. شما هم اینقدر انصاف داشته باشید که نفرمایید: پیروان "آخوندزاده" بعد از یک قرن هنوز همان چند نفر صدرمشروطیت است.
9- دل خوش نباشید که اولاً دین بعنوان جان سخت ترین باور وایمان مرد قدیم بتواند خودش را وفق دهد با دنیای جدید. وسوگوارانه انتظار چنین گذر ناگذری را هم از روحانیان متحجری چون آیت الله ها خامنه ای ونوری همدانی وعلی جنتی و...الا ماشاءالله(روحانیت مفسر مؤثردین. ونه شماها که داخل حوزه هم راهتان نمی دهند). وثانیاً دلخوش نباشید که آیت الله خامنه ای بتواند احمدی نژاد نبی را رها کند وبرگردد به دوران بلاتکلیف زمان اصلاح طلبان. چرا که برعکس تصور شما این احمدی نژاد نیست که به آیت الله خامنه ای نیازمند باشد بلکه دقیقاً برعکس این آیت الله خامنه ای است که به احمدی نژاد محتاج است. حالا دیگر احمدی نژاد باهوش ومصمم کل تودۀ جناح راست را مصادره کرده است - نمی بینید شلتاق های درخلاء همۀ ژنرال های اصولگرایان را- حرف توده های احمدی نژاد کاملاً شفاف است برای خامنه ای: "اگر از احمدی نژاد دفاع کنی ماهم ازتو دفاع می کنیم." آدرس نزدیک می خواهید: تعویض سوخت هسته ای را ببینید که چگونه اول هم برآشفتند که رهبر فلان رهبر بهمان. وحتی سرلشکربسیجی فیروزآبادی با چه توپ پری آمد که سوخت ما ناموس ماست وخزعبلات زیاد وفقط یک تشر از احمدی نژاد کافی بود که بگوید:"من رییس جمهورم وتصمیم گرفته ام وبه غرب قول داده ام." تا همه ماست ها را کیسه کنند ورییس مجلس مخالف به محاق برود ورییس نیروی مسلح غلط نامه امضاء کند که: "تعوض سوخت می تواند انجام بگیرد واتفاقاً بنفع ماهم است.اف".
10- واین است آن "سکولاریسم مهوع"ی که ما مسلمانان سکولارآن را می گوییم ومی خواهیم؛ ومعتقدیم که همۀ ملت ایران اعم ازسپاهی ونظامی وروحانی دین باوروزن ومردوپیروجوان وشهری ودهاتی و... بغیر از"خفیه نویسان لاشخور حکومتی" نیز آنرا می خواسته اند ومی خواهند وخواهند مبارزه کرد برای بدست آوردنش. بگذار یک معنی تحت اللفظی هم بنویسم برای آن تا دعوا را نبرید درزمین سفسطه ومغلطه بنام تودۀ مردم: مردم می خواهند خدایشان را به آن ها برگردانید. از خیابان ها و از سر چهار راه ها به سربرکت سفره هایشان، از میادین ورزشی از کوه وبیابان به روح وجسم ورزشکاران وقهرمانانشان، ازپشت پنجرۀ اتاق خوابها به داخل اتاق عشق بازی های حلالشان، ازمیرغضب اداره هایشان به دست پرمهر برسرولبخند بچه هایشان، ازنقش کمیته چی دهۀ 60 وپاسبان امنیت اجتماعی دهۀ 80 به جشن هایشان و...گریه می کنم. ما می خواهیم تیم ملی فوتبال مان گل بزندو برنده شود وگلزن ما بتواند از خدایش سپاسگزاری کند بدون اینکه حتی یکنفر از هوادارانش بگوید: "آی مزدور. حتماً برای گرفتن آلاف اولوف از خامنه ایست که خدارا شکر می کند." دقیقاً مثل صلیب روی سینۀ دیوید بکام وفرانچسکو توتی. دقیقاً مثل سامبای رونالدوی برزیلی وسجدۀ جابر عربستانی و... گریه می کنم. خواهش می کنم. التماس می کنم. یا در راه بازگرداندن خدای ایران به ایرانیان یارباشید و یا حداقل پایتان را از معرکه بیرون بکشید. یا...هو
پ.ن: خوشبختانه اززیادی درد واز الکنی قلم چنان گنگ وبا مرجع ذهنی بسیار نوشتم که قابل بهره برداری سوء! نباشد برای توده هایی که همه چیز را بهتر از ما حس می کنند. امید وارم مراجع عنایت کنند.

http://dalghakirani.blogspot.com/

-- Dalghak.Irani ، Jan 21, 2010

از این دلقک ایرانی که خود گویا وبلاگ نویس هستند و صاحب سایت هستندباید ّپرسید چپاندن نوشته خود را در این سایت و ان سایت چه معنای جز سواستفاده از امکانات دیگران دارد و باعث شگفتی است که انهم در محلی که فقط جای کامنت گذاشتن کسانی است که سوالی و یا نظری در رابطه با مطلب نوشته شده دارند.این شیوه کار از انجای که مرتب تکرار میشود و ایشان در اکثر سایتها جای کمنت گذاران را میگیرندانهم به درازای چند متر تاسف اور است.مخاطبان را به زور نمیشود جلب کرد. علی

-- ali. ، Jan 21, 2010

خاک بر سرمان اگر بگذاریم میر حسین زاده ها > میر خمینی زاده ها.میر خاتمی زاده ها و میر کروبی زاده ها ومیر مجاهدین ها بر ملت آزاده مان باردیگر حکومت کنند. من از شما عزیزان مهاجر و پناهنده سوال چرا میکنم چرا زا آقای موسوی راجع به سالهای اعدام سوال نمی کنند و چرا خطر بدست آوردن بمب اتمی توسط حاکمان که به مردم خودش رحم نمی کند تا چه برسد به مردم جهان سوال نمی کند چرا این رژیم اصرار به دست آوردن تکنولوژی آن است
جرا کروبی و خاتمی از اعدامهای 60 و 67 و ادامه جنگ 8 ساله صبحت نمی کنند که هر کدام پرده از چهره زشت و غیر آشتی پذیر این رژیم فاشستی بر می دارد. هر کس
سعی در حفظ این سیستم را دارد با او به زباله دانی تاریخ خواهد رفت . خمینی انسان کش که هر چیز را به نام اسلام به مرگ و ویرانی محکوم میکرد شروع شد و با آن اندیشه هم باید به پایان برسد راه برگشتی ندارد و نباید گذاشت همچون در گذ شته با هواداران ... خمینی تعارف کنیم. هرگز اشتباه را تکرار نکنیم.
آرش مهتاب

-- آرش مهتاب ، Jan 21, 2010

دلقک ایرانی...../ سادگی نگارش هنر است.عامیانه/مختص/مفید/تا ادمهای کم سوادی مثل من بتوانند از مطالب شما استفاده کننند.

-- بهرام ، Jan 21, 2010

تا وقتی خامنه ای هست هیچ راه برون رفتی از این اوضاع وخامت واز ایران نیست اگرخامنه ای بارش را ببندد و چند تا هواپیماپر از پول و جواهر و عتیقه بردارد و از ایران برود ملت ایران خودشان تصمیم می گیرند تا خامنه ای هست و افکار ضدبشری اش ایران ما روی اسایش را نمی بیند

-- حسن ، Jan 22, 2010

اول اینکه آقایان که میخواهند نظرشان را بنویسند آنقدر از کلمات عربی استفاده میکنند که حال آدم بهم میخورد که به آن نگاه کند. فراموش نکنید ما ایرانی هستم و من جزئی از جنبش سبز از عربی متنفر هستم این دین ١٤٠٠ ساله که تمام بلا هائی که فکرش را بکنید سر ما آورده پس بیش از این با اعصاب ما بازی نکنید.
دومآ جنبش سبز متعلق به تمام مردمی است که در طول بیش از ٣٠ سال مورد ظلم و آزار و اذیت و تبعیض و ..... قرار گرفته اند و این جنبش وسیع اجتماعی بر خواسته از بطن جامعه ،چیزی نیست که چهار نفر مثل خاتمی و کدیور و مهاجرانی و امثال آن بتوانند از بین ببرند . شما هر دینی میخواهی داشته باش . من حکومتی میخواهم که جای آخوند در مسجدباشد نه در حکومت . چیزی که خمینی وقتی در نوفل لوشاتو بود میگفت. ( ما طلبه هستیم جای ما مسجد است ما به ارشاد مردم میپردازیم ) که البته معنی ارشاد را آقای خامنه ای به ما نشان داد. و جای کشیش توی کلیسا و..... به نظر من هر کس بخواهد این قاعده را نپذیرد از جنبش سبز کنار زده خواهد شد چرا که بر این عقیده که حکومت سکولار نامیده میشود هزاران هزار افرادی هستند که خاضرند جانشان را فرا کنند.بنا بر این امثال خاتمی که میگوید مردم یک غلطی کرده اند و یک حرفی هم زده اند، میگویم غلط خود خاتمی کرده و ما حکومت آخوندی و ولائی را نمیخوهیم . آقای خاتمی گوشت را باز کن ما نه تو را میخواهیم و نه رفسنجانی را و نه حتی صانحی را . امیدوارم خوب شیر فهم شده باشی . درود بر تمام ایرانیان چه زن و چه مرد و چه پیر و جوان

-- Babak ، Jan 22, 2010

سئوالی که برای من و خیلیهای دیگر مثل من از مدت ها پس از 22 خرداد مطرح شده اینست که ما دلبستگان به جنبش سبز فقط باید بدانیم که چه نمی خواهیم؟ زمان آن فرا نرسیده که بدانیم چه چیز راهم می خواهیم؟ آیا درون ما کسانی یا متفکرانی وجود ندارند که بی رو در واسی و کج و غوص رفتن تحریر کنند که چه می خواهیم و آنهم شدیدا و مصرانه وهم خیلی خیلی واضح و بی پرده، تا نه شاید بلکه حتما، مادر من هم دقیقا بداند که مقصود و منظور چیست و فردای آن روز که آن چه و آن که نباید باشد نبود کجای این ناکجاآباد خواهیم بود؟
این که دائم دل به این خوش کنیم که امروز این تعداد سبز به راهپیمائی رفتند و مسلما از آن تعداد ساندیسی که فردا یه پیاده روی رفتند بیشتر بودند و ما تا بحال اینقدر شهید دادیم و چه ناحق... چرا که همه جوان بودند با صد آرزو... اینها همه ادامه ی صحرای کربلا نیست؟ اینقدرمان در زندانهای مخوف شکنجه شدند و به ناحق شهید می شویم و بهمان تجاوز می شود... اینها همه ادامه ی سنت آزاردهنده و خسته کننده ی شیعه ی ناب محمدی نیست؟ بسان مظلوم خفیفی با انگشت زورگوی بیرحمی را نشان دهیم که حقوقمان را لگدمال می کند و اشک بریزم که آی جهانیان بنگرید که چگونه اوف می شویم!
واقعا فکر می کنید که امروزه سالهای شصت و هفتاد میلادی است و مردم دنیا هنوز با گوش نفس می کشند؟ دنیای امروز اینقدر در پی فروش و کسب سود است، اینقدر در سراشیب منجلاب سودهای زودگذر اقتصادی فرو رفته که تا منطق سود و بازدهی حکم نکند نجات نسل بشر مرتبه ی ثانویه که هیچ، مرتبه ی هزارم هم نمی شود، چه رسد به نجات مردمی از دیار غیر. غرض اینکه کسی دلش به حال ما نسوخته و اگر کسی نظاره گر انتخابات احتمالی ما باشد باید سودش را از این مسئله ببرد.
آیا روشنفکران ما که دائم دم از این می زنند که ما ایرانیان بهترین متفکران را داریم ولی این نابکاران حکومتی به ما اجازه ی هنرنمائی نمی دهند، به این نکته نرسده اند که آنچه ملت ما به آن دچار است دیکتاتوری نیست که دائم حرکت سبز را در حد جنبش گاندی و ماندلا تخفیف می دهند و چه تاسف انگیز که حاضر به هیچ ارفاقی هم نیستند و این امر خطیری را که ملت ایران به عهده گرفته در حد یک بحران تقلیل می دهند. هنوز که هنوز است در این تعجبند که چگونه نیروهای انتظامی مملکت قادر است همچین بلاهائی سر فرزندان همان مرز و بوم بیاورد و کم نیستند که به همان حیله دست می برند که حاکمان... از آن سوی مرزها از فلسطین و لبنان هستند اینها... روشنفکران ما هنوز در تحلیل و تفکیک فاشیسم و دیکتاتوری در مانده اند و به کسی که اسهال دارد داروی لینت مزاج تجویز می کنند. هنوز بعد از 100 سال به جنبش مشروطه می نازند و اینکه آنچه آنموقع نشد فی الواقع الان شدنی است، فقط ما را اندکی صبر باید! از همه بدتر آنکه خیلی ها شوخی خامنه ای را باور کرده اند و این حرکت سبز را با انقلاب 57 مقایسه می کنند. برای حکومتیان این مقایسه خیلی لذتبخش است چرا که آنها از دل این انقلاب بیرون آمده اند و اگر خدای ناکرده این جنبش و آن انقلاب یکی باشد مسلما برنده ی واقعی آنها خواهند بود. به همین خاطر هم اگر واقع بین باشیم خنده های وحشیانه شان از ته دل است. ما هنوز با اسلحه های آنها می جنگیم.
ولی زمان می گذرد و باز در تعجب که چرا توده های مردم از روشنفکران سریعترند! وقت خیلی تنگ است. باید سلاح را ما تعیین کنیم. منشورمان را سریع صیقل دهیم، درمقابل نور بگیرم تا رنگها را تجزیه کنیم. خودمان را باور کنیم و زمانمان را، که قدرتمان از مصدق و ستار خان و کوروش و... بیشتر است و فرزندان زمان خویشیم و اگر غیر از این است... ایمان بیاوریم به مرگ هر چه دهشتناکتر و سریعترمان بدست پدران رستم صفتمان!

-- فرهاد ، Jan 22, 2010

این نظام هیچگاه اصلاح پذیر نبوده و نخواهد بود. باید فروپاشد و برود تا در انتخاباتی آزاد و واقعی مردم تصمیم بگیرند که چه نظامی میخواهند. البته پر واضح است که در ایران آزاد دین در سیاست هیچ نقشی نخواهد داشت.

-- بیدین آگاه ، Jan 22, 2010

دوچرخه سواری احمدی نژاد

لباس غربی، كفش غربی، ماشین غربی، هواپیما غربی، بنزین غربی، گاز غربی، وسایل خانگی غربی،این دولت به غیر از راه كار نشان دادن به كشورهای دیگه برای اداره دنیا كار دیگه ای هم میكنه؟ فقط نمی دانم چرا این دولت میتواند دنیا را با موفقیت اداره كند ولی ایران را نمیتواند.


-- دوچرخه سواری احمدی نژاد ، Jan 22, 2010

اصلاحات تحت نظر خامنه ای قابل تصور و ممکن نیست. خواسته های مردم مانند لغو حجاب اجباری و برابری زنان در این حکومت مستبد ناممکن می باشد. این حکومت در این سه دهه فقط با سرکوب و اعدام زنده بوده. حکومت آینده باید اجازه فعالیت به همه گروههای سیاسی و عقیدتی را بدهد.

-- اسفندیار ، Jan 22, 2010

آقای بابک ضد عرب و زبان و فرهنگ عربی در نوشته کوتاه خود از 33 واژه عربی استفاده کرده (بدون واژه ها در نقل قول از خمینی)! امروز اعراب ، فردا هندی ها و سیاه پوستان .. این خود شیفتگی کم مایه "هنر نزد ایرانیان است و بس" را بگذارید کنار و نیروی بکار برده شده در این نژاد پرستی های سبک را علیه جنایت کاران همه رنگ مستبد در ایران بکار گیرید..

-- حمید ، Jan 22, 2010

جناب آقای حضرت "علی"
1- من که تورا تعقیب نمی کنم تا کفرت را دربیارم. توچه اصراری داری که مرا تعقیب می کنی. همۀ حرف ما دلقک ها به شما حضرت علی ها هم همین است که : بابا از تعقیب ما دست بکشید بگذارید زندگی مان را بکنیم.
2- من دنبال شهرت هستم حتی شده بزور وجاتنگی برای شما. اینجا هم اگر آمدم بیشتر بخاطر این بود که امضا کننده های بیانیه عنایتی بمن هم بکنند ویک کار نان وآبدار توی یکی از سیرک های وطن بمن بدهند.
3- من از ادیتور سایت زمانه خواهش کردم که هرچقدر جا خواستی برای شما فراهم کنند که پاسخ هایت به مطلب اصلی بیانیه را "بچپانی" توش!
4- حضرت علی که ما می شناسیم خیلی سعۀ صدر داشت می گویند. ببین می توانی این یک لقمه نون وبوقلمون "کامنت گذاری" را زهرمارمان کنی. یا...هو

-- Dalghak.Irani ، Jan 22, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)