خانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > تداوم روسیسازی زبان فارسی در تاجيکستان | |||
تداوم روسیسازی زبان فارسی در تاجيکستاننجم کاويانیگذار به خط لاتين، بعد از لاتين خط سيريليک: هنگامیکه روشنفکران تاجيک از زبان فارسی دفاع و پاسداری کرده، و برای اصلاح و پاکيـزگی آن مبارزهشان را پيش میبردند، در مسکو طرح برنامهی جديدی که هدف آن در گام نخست، گسست از سنتهای باستانی و فرهنگ کهن بود، آماده میگرديد. انديشهی تـأسيس يک دولت بزرگ و عمومی بر اساس «خلق شوروی» و محوريت زبان روسی، به مشغلهی فکری بلشويکها تبديل شده بود. به نظر آنها تفاوتهای فرهنگی، زبانی و دينی مانعی بودند در برابر تـأسيس جمهوریهای همسان و گسترش شيوهی يک نواخت ساختار دولتی. بنابرين میبايد تمام مردم شوروی رسمالخط واحدی داشته باشند و گويا اين امر به نزديکی جمهوریها با يکديگر و سوادآموزی مردم کمک میکند. مسکو در پی پياده کردن دکترين يک رسمالخط برای همه زبانها و جذب زبانهای غير روسی در چهارچوپ زبان و فرهنک روسی بود. بدين ترتيب مسـئلـهی تبديل خط به يک موضوع مهم و داغ روز تبديل شده بود. شماری از اليت تاجيک تأکيد میکردند زبان فارسی و ادبيات آن بيش از هزار سال عمر دارند و برگردانيدن همهی آنها به خط لاتين ممکن نيست. ازبکستان خيلی زود خط لاتين را پذيرفت، اما تاجيکستان هرچند در محدودهی جغرافيایی ازبکستان بود، تصميمگيـری در اين زمينه را به تـأخيـر میانداخت. روشنفکران تاجيک که تازه امکان يافته بودند به زبان ملی خويش مطبوعات و مکتب به راه اندازند، عواقب تبديل خط را مثبت نمیشمردند. همزمان با اين امر مبارزه برای بنيادگذاری جمهوری مستقل تاجيکستان، يعنی خارج شدن از چهارچوب و نظارت ازبکستان نيز ادامه داشت. در ۴ سپتامبر ۱۹۲۹ استان خجند جزو محدودهی جغرافيایی تاجيکستان شد، و در ۱۶ اکتـبر ۱۹۲۹ مسکو تـأسيس جمهوری شوروی سوسياليستی تاجيکستان را در چهارچوب اتحاد جماهير شوروی اعلام کرد. اعلام تـأسيس جمهوری تاجيکستان با استقبال پرشور و گرم مردم مواجه شد. در همان زمان مسکو روند تبديل خط، در جمهوریهای آسيایميانه را پيگيری میکرد. تبديل خط در آن برهه انقلاب ناميده میشد و به معياری برای آزمايش صداقت اين و يا آن ملت به ايدهآلهای سوسياليسم تبديل شدهبود. مسکو برای تغيير خط در همه جمهوریهای غير روسی «کميتهی الفبا» را تشکيل داد. در آخـريـن نشست «کميتهی الفبا» در تاجيکستان چنين واقعهای اتفاق افتاد. لاهوتی با مشورت قبلی با «موسپيدان» در جلسه سخنرانی میکند، و میگويد که ترکها در سال ۱۹۲۲ کنگرهی ملل ترکزبان را برگزار کردند و در همانجا بعد از بررسی مسـئلـه تصميم گرفتند، که خط لاتين را انتخاب کنند. ما هم در يک کنگره، فارسیزبانان را دعوت کنيم، اگر قرار گذار به الفبای جديد شود، همگی بگذاريم و اگر نه، هيچ کدام.
چندی بعد در نشستی، «کميتهی الفبا» که زير فشار مسکو و در فضای ارعاب و ترس تشکيل شده بود، خط لاتين در سال ۱۹۲۹ بر جمهوری تاجيکستان تحميل شد. بهرغم پذيرفتن خط لاتين مخالفان آن تا آخر به خط فارسی صادق ماندند. آنها همهی آثار خود را به خط فارسی نوشتند و بعداً به خط لاتين برگردانده شد. به هر حال اجـرای قرار گذار به خط لاتين، با تبليغات عليه خط فارسی و منع کردن استفاده از خط «کهنه»، همراه بود. هنوز همه مردم خط لاتين را فرا نگرفته بودند که دولت شوروی بار دوم در سال۱۹۴۰ تصميم بر تعويض خط لاتين به خط سيريليک (روسی) گرفت. اين بار مردم بايد خط سيريليک میآموختند تا با سواد، و همپای زمان خوانده شوند. دولت اتحاد شوروی طی مدتی کوتاه، دو بار خط زبان فارسی را در تاجيکستان عوض کرد. بدين ترتيب هرکسی که سالها درس خوانده بود اما خط لاتين نمیدانست، بیسواد شمرده میشد؛ و بعداً که خط لاتين جای خود را به سيريليک داد، آنهـاییکه خط لاتين میدانستند ولی خط روسی نه، بیسواد شمرده میشدند. گذشت زمان نشان داد که گذار از خط فارسی به لاتين (۱۹۳۰–۱۹۴۰)، و از لاتين به سيريليک (۱۹۴۰) و جلوگيری از ترويج زبـان فارسی با خط فارسی، زمينهی گسست تاجيکهای فرارود را از ميراث پربار ادب فارسی، از تاريخ و فرهنگ غنامند آنرا فراهم ساخت؛ وآنها با محروم ماندن از خواندن کتابهای فارسی به خط فارسی، از فارسیزبانان برون از مرزهای تاجيکستان بيگانه شدند. تبديل خط زبـانهای محتلف به لاتين و سيريليک يک سياست حسابشدهی همه شمول در شوروی بود، و به منظور جا انداختن زبـان روسی بـه عـنوان زبـان اتحاد شوروی و مهـمتـر از آن، روسی کردن شوری پـيشبينی میشد. در ظاهر امر دليل اين بود که چون خط فارسی در راه سواد آموزی مردم مشکلاتی ايجاد میکند، از اينرو میبايد برای تـاجيـکان در دنيای نو خط نو ساخت، و اين خط نو هم، خط لاتين است. بر همين اساس تغيير خط فارسی و يا پذيرش خط لاتين، حرکت انقلابی به سوی با سواد ساختن مردم و دور انداختن ميراث جامعه استثماری محسوب میشد. مسکو با کنار زدن خط فارسی و جایگزين کردن خط لاتين پيوندهای که ميان مردم فارسیزبان آسيایميانه با ايران و افغانستان بود، قطع کردند، و رابطه تـاجيـکان با تاريخ، فرهنگ و ادب غنی گذشتهشان را گسستند. اين تغيير خط برای تـاجيـکان پیآمدهای سنگينی در برداشت، که هنورهم هزینهی آن پرداختهمیشود.
زبان فارسی در تاجيکستان بعد از مرگ استالين: در سال ۱۹۵۳ استالين در گذشت. و يک سال بعد آن (۱۹۵۴) استاد عينی نيز فوت کرد. وی امکان نيافت که شاهد تغييرات بعد از مرگ استالين در شوروی و تاجيکستان باشد. در سال ۱۹۵۶ کنگره بيستم حزب کمونيست اتحاد شوروی برگزار شد و در سياست ملی مسکو تعديلهایی چند؛ و در زندگی فرهنگی آن نیز تحرکاتی به وجود آمد. مبارزه در راه پالايش زبان فارسی در سالهای پايانی دههی پنجاه قرن بيست گسترش يافت، و شماری از روشنفکران تاجيک و ايرانی که در همين برهه، از تبعيد سيبری به تاجيکستان برگشتند، در مبارزه به خاطر پالايش و رشد زبان فارسی نقش فعالی بازی کردند. در سال ۱۹۵۴ «فرهنگ تاجيکی-روسی» از چاپ بر آمد، که برای نگهداشت واژههای فارسی فرارود اهميتی ويژه داشت. در سال ۱۹۵۳ تنظيم «فرهنگ زبان تاجيکی» شروع شد، و در سال ۱۹۶۹ با چاپ در تيراژ سی و سه هزار نسخه چاپ شد و به زودی به فروش رفت. اين تيراژ برای کشور کوچک تاجيکستان بسيار بالا بود. چاپ فرهنگ زبان تاجيکی، يکی از دستآوردهای برجستهی تـاجيـکان در آن روزگار بود. اين فرهنگ به نام «فرهنگ فارسی-تاجيکی» زير نظر محمد جان شکوری و ديگران و به برگردان از خط سيريليک به خط فارسی، و تصحيحات محسن شجاعی در تهران در ۱۳۸۴خ چاپ شد و برای بهتر شناختن تـاجيـکان، و همینطور خود شناسی تـاجيـکان فرارود با ارزش است. در نيمهی دوم قرن بيستم در پژوهشگاه زبان و ادبيات رودکی، که بخشی از فرهنگستان علوم جمهوری تاجيکستان است، گروهی از دانشمندان، گردهم آمده و يک رشته پژوهشهای ارزشمندی را در حوزهی زبان و ادب فارسی انجام داده و نتيجهی کار را منتشر کردند. چاپ اين کتابها در امر پالايش و رشد زبان فارسی مفيد واقع شد. از سالهای پايانی دهه پنجاه ميلادی کار دهها پروژه اقتصادی به کمک اتحاد شوروی پيـشـين در افغانستان آغاز شد. صدها متخصص و مشاور روسی برای کار در بخشهای اقتصادی تا بخشهای نظامی وارد افغانستان شدند. اين پروژهها به صدها مترجم نياز داشت وطبيعی بود که بخش عمدهی اين مترجمها از ميان تحصيلکردگان تاجيک انتخاب شوند. آنها در افغانستان همزبانان خود را يافتند و با آموختن سریع خط فارسی، خواندن و نوشتن با اين خط را فرا گرفتند و توانستند با ادبيات و شعر معاصر افغانستان و ايران در مقياسی گسترده آشنا شوند، و پس از برگشت به کشورشان از آنها در امر پالايش و رشد زبان فارسی بهرهای فروان ببرند. در همين رابطه محمدجان شکوری مینويسد:
از دههی شصت به بعد در بسياری از روزنامههای مرکزی تاجيکستان و تلويزيون مقالههایی در بارهی زبان و پالايش آن منتشر میشد. شعر بسياری از شاعران تاجيک در اين برهه ملهم از اشعار استادان بزرگ زبان فارسی بود. همچنين آنها از شعر معاصر ايران و افغانستان بهرهی زيادی گرفتند. اگر چه در دههی شصت و هفتاد اندک تحولی مثبت در حوزه زبان ديده میشد، اما کفايت نمیکرد و هنوز خطر نابودی زبان فارسی رفع نشده بود. رفع خطر به کار بيشتر و کمک ايران و افغانستان در حوزه زبان و ادب فارسی نياز داشت. از همين جاست که بابا جان غفوروف16 در سال ۱۹۷۴ در ايران هنگام گفتگویی با خبرنگار ايرانی گفت: «برای زنده نگاه داشتن زبان تاجيکی ما از زبان فارسی استفاده میکنيم.»17 اما برخی از دولتمردان تاجيکستان از انتشار کتاب و مقاله به خط فارسی تشويش داشتند. از يکسو خود آنها خط فارسی را نمیدانستند و از حضور کسانی که با خواندن و نوشتن فارسی به خط فارسی آشنایی داشتند، نگران بودند و از سوی ديگر از ورود کتاب دينی به خط فارسی از بيرون میترسيدند. بههمين دليل آنها مخالف استفاده از دستآوردهای زبان فارسی در ايران و افغانستان بودند و به هر مناسبتی تکرار میکردند که «زبان را، ايرانی نکنيد». بههمين خاطر آنها «... حروف فارسی را که شورویها پس از پيروزی بر آلمان از چاپخانهی ايرانی کاويان به دوشنبه آورده بودند، قسماً نابود کردند» و « پژوهشگاه زبان و ادبيات رودکی را که دفترهای لغتنامه دهخدا را خريداری کرده بود توبيخ کردند که چرا کتاب ايرانی خريده است....»18 بهرغم برخی دستآوردهای مثبت در دهه شصت و هفتاد ميلادی در حوزهی پالايش زبان فارسی، روند دور شدن زبان از اصالت آن کماکان ادامه داشت. اوليای امور تاجيکستان، زبان کلاسيک را زبان مرده ناميدند و دوری از آنرا توصيه میکردند. اما نويسندگان و شاعران زيادی در همان برهه بودند که در پاسداری زبان فارسی از گزند روزگار میکوشيدند. با اين وجود روند حاکم عاميانهنويسی، روند هجوم واژههای روسی و ترجمهزدگی، آنچنان قوی، و همینطور برخوردار از پشتوانهی سياسی و دولتی بود، که کاربرد چند واژهی اصيل زبان فارسی، و يا تعدادی مقاله و چند کتاب محدود، نمیتوانست وضعیت را اصلاح کند.
تداوم روسیسازی زبان فارسی در تاجيکستان: در دههی شصت سياست روسیسازی مسکو در همه عرصهها از جمله در حوزهی زبان به نحو حسابشدهای پيش میرفت. نيکتا خروشچف، رهبر آنوقت اتحاد شوروی تأکيد میکرد: «ما هر اندازه زودتر زبان روسی را بياموزيم، کمونيسم به همان اندازه زود بنياد میگردد». روسها گروهگروه در تاجيکستان و به ويژه در شهرهای آن اسکان میيافتند، و از اين طريق ترکيب ملی جمعيت به سود روسها در حال تغيير بود. آموزش در بيشترين مکتبهای (مدارس) تاجيکستان، بهويژه در شهرها، و از جمله شهرهای دوشنبه و خجند، به زبان روسی بود. به غير از دانشکده ادبيات و تاريخ در همهی دانشکدهها و مکتبهای عالی، آموزش به زبان روسی صورت میگرفت. زبان علمی زبان روسی بود. کتاب، روزنامه و مجله عمدتا به زبان روسی منتشر میشد. راديو و تلويزيون برنامههای خود را بيشتر به زبان روسی پخش میکردند. زبان اداری زبان روسی بود. نفوذ زبان روسی در تاجیکستان فوقالعاده بالا بود. مردم نيز کوشش میکردند که فرزندشان در دبستان و دبيرستان، روسی آموزش ببينند. در واقع بدون دانستن زبان روسی، پيشرفت ممکن نبود. زبان روسی در همهجا حکمفرمایی میکرد. زبان روسی میدان عمل را برای زبان فارسی چنان تنگ ساخته بود، که اين زبان بيشتر به درون چهاردیواری خانهها رانده شد و مردم در خانه، آنهم بيشتر در روستاها بود که به زبان فارسی سخن میگفتند. در مطبوعات، در ادبیات، در شعر همه جا، آسیبدیدگی زبان فارسی آشکار بود. نکتهی جالب اينکه در ابـتـدای سالهای هشتاد سدهی پـيشين اکثر افرادی که در رهبری تاجـيکستان بودند، زبان مادری خود را بدرستی نمیدانستـند، و روشن است که در چنين اوضاعی ترجمهزدگی گسترش بيشتری بيابد. همه کتابهای دبستان، دبيرستان و دانشگاهها (به جز کتاب زبان و ادبيات تاجيک) اسـاساً به زبان روسی تاليف میشدند و کتابهای درسی تاجيکستان ترجمهی کتابهای روسی بودند. جوانان تاجيک نسبت به وضع بالا معترض بودند. در آوريل ١٩٦٩ گروهی از جوانان معترض تاجيک با رهبری تاجيکستان ديدار کردند. گفتگوی آنها تند بود و چهار ساعت طول کشيد. جوانان بر موضع دفاع از تاريخ و افتخارات گذشته تـاجيـکان، پافشاری میکردند؛ و با گلايه از تنگ شدن دايره استفاده از زبان فارسی در ادارههای دولتی، نازکترين مسـائـلی را که تا آنروز طرحاش جزو خطوط قرمز به حساب میآمد، مطرح کردند.
دولتمردان تاجيکستان از اين اعتراضها شگفتزده شده بودند. برای آنها درک دلايل چنـين اعتراضها دشوار بود. رهبری به آنها وعده رسيدگی داد که به مسـائـل مطروحه را داد. بعدا آنها که بيست وشش نفر بودند، توسط سازمان امنيت شوروی شناسائی شده و از ترقی آنها جلوگيری به عمل آمد. در سال ١٩٧٢ کتاب «تـاجيـکان» تأليف بـابـا جان غفوروف (۱۹۰۹-۱۹۷۷)، رئيس انستيتو خاورشناسی آكادمی علوم اتحاد شوروی، در مسکو به زبان روسی و در سال ١٩۸۳ به زبان فارسی تاجيکی به حروف سيريليک در دو جلد در شهر دوشنبه انتشار يافت. اين کتاب توسط دکتر جلالالددين صديقی، استاد دانشگاه کابل به زبان فارسی برگردان شدٰ؛ و در ١٩۸۴ در کابل، و در سال ۱۹۹۷ تزجمه محمد نيازوف و خال محمدوف با حروف فارسی در شهر دوشنبه منتشر شد. کتاب «تـاجيـکان»، در خودشناسی ملت تاجيک سهم مهمی داشته است. خواننده در آن از تاريخ گذشته، دستآوردهای علمی، ادبی و هنری تـاجيـکان معلومات کافی پيدا میکند. نفس نامگذاری کتاب به نام «تـاجيـکان»، آهنگ، معنا و مفهومی ويژه داشت، و توجه مردم دنيا را به مردم تاجيک همچـون يک ملت جلب کرد. لشگرکشی و حضور نيروهـای نظامی اتحاد شوروی پيـشـين در دههی هشتاد قرن بيست در افغانستان، فرصتی را برای تـاجيـکان فرارود و به ويژه تاجيکستان فراهم کرد تا به عنوان مترجم، مشاور و استاد دانشگاه راهی افغانستان شوند. اکثر آنها دارای سن ميانگين کمتر از سی سال و تحصيلات عالی به ويژه در حوزهی علوم انسانی بودند و بـيشتر با اهل قلم و فرهنگ، نظر و سياست در تماس بودند. بسياری از آنها به کارهـای سودمند پژوهشی و نوشتن پاياننامههـای علمی به ويژه در حوزه شعر و ادبيات، تاريخ و فولکلور پرداختند؛ و خوشبختانه بخشی از اين آثار اقبال چاپ و انـتشار يافتند. آنها در بـرگشت از افغانستان با خود کتابهـای شعر، داستان، تاريخ و فرهنگهـای زبان فارسی را به اتحاد شوروی پيـشـين میآوردند. کار و زندگی در افغانستان در زبان و انديشه، آگاهی ملی و سياسی آنها تحـولاتی چشمگير بوجود آورد. مترجمان بازگشته از افغانستان، فعالانه در زنده کردن توجه به زبان فارسی، و پالايش آن و آزاد کردناش از فشار زبان و خط روسی سهم داشتند، که نقش آنها در روند به رسميت شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دولتی تاجـيکسـتان در اوخر دههی هشتاد سدهی پيشين و تحولات بعدی را بايد چشمگير تلقی کرد. [ادامه دارد...] پاورقیها: ۱۵- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسیتاجيکی فرارود در سدهی بيست ميلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص ۳۷. ۱۶- غفوروف بابا جان، نويسنده و پژوهشگر تاجيک میباشد. وی در ١٩۰٩ در خجند زاده شد و از ١٩٥۶ تا ١٩٧٧ رئيس پژوهشگاه خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی و سردبير ماهنامهی «آسيا و افريقای امروز» بود. پژوهشهای زيادی در بارهی تاريخ خاورزمين و تاريخ تاجيکها دارد، که چندين کتاب وی به زبانهای زنده جهان ترجمه و چاپ شده است. غفوروف در ١٩٧٧ در شهر دوشنبه چشم از جهان فروبست. ۱۷- غفوروف، بابا جان، مصاحبه با سيروس علینژاد، هفتهنامه "آيـندگان ادبی"، تهران، بهمن۱۳۵۲. ۱۸- شکوری، محمد جان، سرنوشت زبان فارسیتاجيکی فرارود در سدهی بيست ميلادی، دوشنبه، ۱۳۸۴خ، ص. ۴۰.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
متاسفانه سیاست یکسان سازی فرهنگی و زبانی و در اصل زبان کشی و فرهنگ کشی از سوی زبان و فرهنگ مسلط برضد زبانها و فرهنگهای تحت سلطه، در بسیاری از کشورهای غیر دموکرات و جهان سومی با شدت و ضعف متفاوت در جریان بوده است و روسها هم از این قاعده مستثنی نبوده اند. اما اگر منصفانه نگاه کنیم، روسها در برخورد با زبانها و فرهنگهای دیگر بسیار بیشتر از کشورهایی مثل ایران و ترکیه از خود مدارا نشان می دادند. اگر در اتحاد شوروی خط و الفبا یکسان سازی می شد، در ایران و ترکیه به کلی منکر وجود زبانهای دیگری غیر از زبان مسلط می شدند و حتی اجازه خواندن و نوشتن به آن زبانها با الفبای مسلط را هم نمی دادند! در ترکیه کردها را ترک کوهی می خواندند و در ایران ترکها را آذری آریایی نژاد ترک زبان شده! در هر دو حالت منکر وجود خلق و یا اتنیکی متفاوت از خلق مسلط می شدند. اگر تاجیکها حداقل اجازه داشتند با الفبای سیریلیک زبان مادری شان را بخوانند و بنویسند، در ترکیه کردها حتی اجازه نداشتند با الفبای لاتین بنویسند و در ایران ترکهای آذربایجانی حتی اجازه نداشتند و ندارند که به الفبای عربی در مدارس به زبان مادری شان تحصیل کنند! هرچند زبانشناسان معتقدند که الفبای عربی به خاطر کمبود حروف صدادار جوابگوی زبان ترکی نیست. تغییرات مثبت کوچکی در ترکیه در حال رخ دادن است ولی ایران احمدی نژاد روز به روز به قهقرا می رود! پس اول یک سوزن به خودمان بزنیم بعد یک جوالدوز به دیگران!
-- سعید ، Sep 15, 2009در متن بالا کافی است تاجیکستان به آذربایجان ایران و روسی به فارسی تبدبل شود تا زبان حال مردم و زبان و فرهنگ آذربایجان ایران شود.
-- علی توانا ، Sep 16, 2009فارسیزه کردن ایران همان هدف روسی کردن شوروی است با یک روش یکسان و اجرا کنندگان متفاوت.
درود به شما
-- لقمان ، Sep 16, 2009آموزنده بود. دست مریزاد!
به نظر من مقاله يكبعدي و از نگاه افراطي ملي گرايانه به مساله پرداخته است. كامنت ها نيز همين دلمشغولي ها را بازتاب مي دهند.
-- وحيد ، Sep 17, 2009نويسنده كوشيده دليل تغيير خط و نيز نفوذ زبان روسي را اعمال اجباري كمونيسم بر مردم بنامد. اينكه با تغيير الفبا مردم تاجيكستان از ارتباط با فرهنگ غني گذشته خود محروم شدند البته امر مثبتي نيست. اما بد نبود نويسنده اشاره مي كرد كه در آن دوران اصولا چه درصدي از جامعه تاجيكستان سواد به همان زبان خود را داشتند. اينكه آيا براي سوادآموزي گسترده در آن جمهوري، معلم به اندازه كافي در همان جامعه وجود داشته يا نه. آيا روند انتقال دانش در آن جامعه از مسكو به آنجا بوده يا از تهران به آنجا. همه چيز را با كمونيسم توضيح دادن ساده انگاري است. دانشكده ي مهندسي اي مي توانسته در تاجيكستان شكل بگيرد كه محتاج استادان و متخصصان روسي زبان نباشد؟ منابع علمي به كدام زبان در دسترس بوده؟ آيا با شعر و پندهاي فرزانگان مي توان جامعه را سازمان داد؟ آيا افغانستان كه سياست اجباري تحميل خط روسي در آنجا جاري نبوده، جامعه اي رشد يافته تر است. زبان و خط در خدمت جامعه است يا اينكه ارزش قدسي فرابشري دارند؟ آيا ازدياد ارتباط اجتماعي با چهارده جمهوري ديگر شوروي مزيتي براي آن جامعه نبوده است؟
يا دوست ترك زباني كه فارسيزه كردن ايران را نقادي مي كند، به اين نتيجه رسيده است كه بهتر است هر گروهي زباني به زبان خود سخن بگويد و آموزش بيابد؟ من موافقم كه سلب حق آموزش و تكلم زبان مادري يك قانون فاشيستي است و بايد برچيده شود. اما آيا به اين معني است كه روستاي زادگاه من نيز كه اگر مكتوب شود قابل فهم براي ساير فارسي زبانان نيست بايد فقط به زبان خودشان مسلط باشند؟ آيا اين مسأله به معناي تهي كردن جامعه از امكانات خود نيست. شما با ملي گرايي خود راه را بر هرگونه ارتباط غني اجتماعي مي بنديد.
چه جالب از کره ماه هم اگر حرف بزنن ترک ها میگن تو ایران هم به ترک ها ظلم میشه! حالا چه ریطی داره به ماجرا، خودشون هم نمی دونن.
-- بدون نام ، Sep 17, 2009تو ایران هیچ ظلمی به زبان ترکی نمیشه. ترکها هم درس میخونن، هم پست و مقام دارن هم تا همو میبینن فقط به زبان خودشون صحبت میکنن. توی استانهای ترک زبان هم که زبان محاوره مردم ترکیست. تو دانشگاهی که من درس میخوندم (که تو یه استان فارس زبان هم بود)، ترک ها تنها قوم غیر فارس بودن که مجله به زبان خودشون داشتن (اسمش هم "یول" بود) و جلسات هفتگی داشتن.
دیگه اگر انتظار دارید مستقل بشید و زبان فارسی رو حذف کنید، زهی خیال باطل.
اما یه توصیه دوستانه: مادامی که بی منطق برخورد میکنید، به نتیجه نمیرسید. با توهین به فارسها و زبان فارسی، نمیشه به نتیجه رسید چون در مقابل فارسها هم عکسالعمل نشون میدن. هر جا حرف از هرچی میشه، یه سری ترک (بیشتر هم ترک نه کرد) حمله میکنن به فارسها و زبان فارسی، و متاسفانه توهین به فارسها نه دفاع از ترک ها. با انصاف و منطق میشه به هدف رسید نه با توهین و تحقیر.تو همین رادیو وبلاگ، چند بار تا حالا ترکهای عزیز توهین کردن به فارس ها؟ اون هم سر عنوانهایی که هیچ ربطی به ترکها نداشته و همیشه هم ترکها شروع کردن. توی یک وبلاگ ترک (اینجا نه، توی یه جای دیگه) دیدم نوشته بود، زبان پارسی زبان سگها است. پارسها مثل سگها پارس میکنن!!!!!!!!! خوب انتظار دارید با این توهینها فارسها شما رو رو سرشون حلوا حلوا کنن؟
ما همه ایرانی هستیم، بهتره یکپارچگیمونو حفظ کنیم. تو هر کشوری یک زبان زبان رسمی است، تو ایران هم هزاران ساله که فارسی زبان رسمی است. بهتره بازیچه دست تجزیه طلب ها نشیم.
ما نباید حساسیت خودمون رو نسبت به زبان و خطمون از دست بدیم .
-- احسان ، Sep 17, 2009امیدوارم روزی برسه که در تاجیکستان همه نوشته ها به خط فارسی باشه .
بهره مندی از آموزش به زبان مادری و امکان استفاده روزمره آن حق هر انسانی است.در کشور ما هم هر قومیتی می تواند از این حق در کنار آموختن زبان فارسی زبان مشترک همه ایرانیان بهره مند باشد. نمونه اش هم سویس با سه زبان آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی!
-- بدون نام ، Sep 17, 2009این کامنت را در جای دیگری که در باره زبان کردن صحبت شده نیز آورده ام و امیدوارم زمانه در اینجا هم آن را بگذارد:
اگر ایران روزی تجزیه شود، آن تجزیه بیش از پنج سال طول نخواهد کشید و ساکنان همه ایالت های مستقل شده به زودی درخواهند یافت که باید دوباره با یکدیگر اتحاد داشته باشند.
پس از به هم پیوستن در آن فاصله کوتاه، تمامی این اقوام چاره ای نخواهند داشت به جز آنکه برای ارتباط با یکدیگر از زبان فارسی استفاده کنند چون تنها زبان مشترکی است که همگی بلد هستند و در کامنت قبلی هم به چرایی آن اشاره کردم.
این از "برتری" زبان فارسی نیست که امروز زبان مشترک مردم ایران است بلکه فقط به عادت و از قدیم بر جای مانده و خود این زبان پر شده از واژگان ترکی و هندی و عربی و مغولی و اروپایی و عبرانی و آرامی و کردی و ...
ایران به یک نظام دولتی (و نه حکومتی!) فدرال واقعی نیاز دارد که در آن اقوام گوناگون به صورت مستقل و در عین حال متحد با یکدیگر زندگی کنند تا بتوانند یک کشور واحد بزرگ و یگانه و قدرتمند داشته باشند وگرنه همسایگان هر کدام از ملل مرزی ایران (آذربایجان، بلوچستان، خراسان، خوزستان و کردستان) آنها را در خود خواهند بلعید و روزی که این ملل بلعیده شده چشم باز کنند تا بیایند بفهمند چه بر سرشان آمده بسیار دیر خواهد بود.
به همین دلیل است که امثال ستارخان و باقرخان "سالار ملی" ایران زمین هستند چون به خوبی می دانستند که بهتر است برای حفظ آزادی سرزمین خود آذربایجان، با ایران بزرگ پیوسته بمانند و نه با جای دیگر. یا عربهای خوزستان ترجیح می دهند خود را عرب ایرانی بدانند تا عراقی! درصد عمده ای از عراقیها عرب-ایرانی هستند و زبان فارسی را به خوبی تکلم می کنند و خود را بیشتر ایرانی می دانند تا عرب! کشورهایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان که همگلی از کشورهای جدیدالتاسیس هستند که عمر آنها به صد سال هم نمی رسد. تا دهه پنجاه میلادی در پاکستان زبان فارسی زبان دوم تدریس شده در مدارس بود و شاهنامه خوانی هنوز هم در بعضی از جاهای آن کشور رواج دارد. افغانستان و تاجیکستان فارسی زبان هم که جای خود را دارند.
کسی نمی تواند منکر نیاز کردها یا اقوام دیگر به ا ستقلالی که سزاوارش نیز هستند بشود اما همانطور که پیش از این هم گفتم، اغلب این ایالت ها و استانهای فلات ایران مساحتهایی کم و بعضاً جمعیتهایی اندک دارند که اگر با یکدیگر متحد و یکپارچه نشوند و منابع طبیعی و انسانی خود را با یکدیگر شریک نشوند به راحتی مغلوب کوچکترین دشمن خارجی خواهند شد. اگر به تاریخ ایران اندکی دقت کنیم، در خواهیم یافت که امپراطوری ایران (که از زمان هخامنشی آغاز می شود) پیش از آنکه با کشورگشایی شاهان آن سلسله تشکیل شده باشد، بیشتر به خواست خود اقوام ایرانی و غیر ایرانی منطقه بوده که یک نظام یکپارچه و یگانه را خواسته اند و گرنه چگونه کورش می توانست در عرض سی سال و آنهم با امکانات محدود نظامی آن دوران بر منطقه ای آنچنان وسیع و بیشتر از در صلح و دوستی غلبه (و نه "تسلط"!) بیابد؟
ما اقوام و ملل ایرانی امروزه از این نعمت یکپارچگی و یگانگی تا حد زیادی برخوردار هستیم و اگر آن را با تنگ نگری و کوته فکری و تعصب قومی و بومی و زبانی از دست دهیم بعید است که بتوانیم دوباره به آسانی به دستش آوریم!
چرا به جای اختلافات بچگانه و نزاع بیهوده بر سر زبانهایمان سعی نکنیم آنها را فرا بگیریم؟ بخصوص فارس زبانها که اصلاً زحمت این کار را به خود نمی دهند تا اندکی هم شده با زبانهای ترکی و کردی و عربی و بقیه گویشهای زبان خودشان آشنا شوند.
به امید ایرانی آزاد و آباد و "سبز" و خرم و یگانه و یکپارچه و سربلند که اقوامش با مهر و دوستی به یکدیگر در آن زندگی کنند.
-- ایرانی ، Sep 18, 2009اولين مبدل خط تاجيکي به فارسي
-- Pedram Rahimi ، Mar 31, 2010www.pedramweb.com/tajiki
ترک ها و عرب ها که کل مقام های حساس ایران رو گرفتن بازم می گن به ما ظلم داره می شه!!
-- علی ، Nov 11, 2010