خانه > خارج از سیاست > Aug 2009 | |
Aug 2009خارج از محدوده قتل کرده؛ کودتای مخملی که نکردهکامران ملکمطیعی: پسرخاله گفت: «تو خبرها اومده یه مرد ۶۵ ساله به اسم ممد دوزاری تو قلعهحسنخان ۷-۶ نفر رو کشته و ۱۳ نفر رو زخمی کرده. اون هم با اسلحه کلاشینکف و ۱۹۲۰ تیر. شما چی میگین راجع به این خبر؟» رحمتعلیخان گفت: «البته من زیاد تو کار قضا وارد نیستم. اما به نظر من احتمالاً ولش میکنن. چون قتل کرده؛ کودتای مخملی که نکرده ببرنش هلفدونی.» انگشتان سوختهی خورشیدمهرگان: ما پنج واقعهی خودسوزی داریم. جوانترینشان نه ساله است. به شهر علم و فرهنگ یک پسوند دیگر هم اضافه میشود. ولی چرا این دختران تا این حد بی عقلاند؟ کی در نه سالگی مقابل یک ملت ایستادگی میکند؟ بدون سواد و تجربه؟ اول باید سی سال تجربهی زندگی پیدا کرد؛ بعد شروع کرد به فکر کردن. تا فکر کند میشود همان چهل و چند ساله. آخر این شهر باید چهل سالهی نیم سوخته هم داشته باشد. چرا ندارد؟ چرا همهی این دختران اینهمه کودکاند و این همه کودکان این همه تنها؟ طارق رمضان، مسلمانی متجدد یا گرگ در لباس میشفروغ .ن. تمیمی: هفته پیش طارق رمضان، فیلسوف و محقق مسلمان مصری ـ سویسی که مشاور شهرداری روتردام و استاد دانشگاه اراسموس در این شهر بود، از سمتهای خود در هلند برکنار شد. ریک خراس هف قانونگذار و عضو شورای رهبری شهرداری روتردام از حزب چپهای سبز با اعلام این خبر، علت برکناری آقای رمضان را همکاری با پرس تی وی، دانست. موضوع همکاری رمضان با تلویزیون ایرانی، اولین بار توسط دو نفر از اعضای حزب دموکرات مسیحی مطرح شده بود. قسمت دوم دو خاطره از یک روزمهرگان: شبی همانطور که از تلویزیون خصوصی اخبار را میدیدند، خبری دردناکتر از اخبار دیگر پخش شد. مدیر یا رییس کدام ادارهی دولتی، همانطور که اشکهایش را کودکانه با پشت دستش پاک میکرد، گفت: چرا باید پسر من؟ نوبت به پسر پانزده سالهی من که رسید یاد دولت از عدالت آمد؟ و کمره را کسی پرت میکند و صدای فحش و ناسزا بلند میشود. پسر این مرد را غلام یحیی سیاووشانی، کسی که تازگیها پیدا شده، اختطاف کرده و خواستار مقدار ناچیز پول، حدوداً صد هزار دلار شده بود. زمانی که پول را به یحیی باید میرسانده، دولت مانع دادن پولها شده و وعده کرده، پسرش را سالم تحویلش میدهد. معلم اوللیلا چمنخواه: استاد همیشه، جناب آقای دکتر حجاریان، من شما را از این پس «معلم اول» مینامم. «معلم اول» به نظر من کسی است که همچون کشتیبانی دوردستها را میبیند، خطرات را پیشبینی میکند، ولی همچنان به جلو میرود. در مرام او نگاه به عقب جز برای کسب تجربه یا اصلاحِ اشتباه، روا نیست. او چیزی را در دور میبیند که دیگران در نزدیک هم نمیبینند. «معلم اول» گشایندهی راه و کوبندهی مسیر است، مثل اولین سربازی که روی مین میرود و راه را برای دیگران امن میکند و میکوبد. و شما نزد من همان کشتیبانی هستید که با گردنی افراشته افقهای دور را میبیند. قسمت اول سفر بی بی مهرگان به هرات باستانمهرگان: هرات شیریخ دارد، شیریخ فروشی هم. در آن میتوانند زن و مرد با هم شیر یخ بخورند. آهنگهای مایکل جکسن را در تلویزیون آخرین مدل که جورهاش را بی بی مهرگان این طرف آبها چه که در خواب هم ندیده، ببینند. رستوران با کباب قندهاری«دنبهی گوسفند» دارد. باغ ملت، هتل پنج ستاره و قلعهی شربت هم. ولی باورتان میآید هرات، پلیس هم داشته باشد؟ پنج درصدشان روز کار میکنند در شاهراهها. نود و پنج درصد دیگرشان فقط شب. فیصدی شبانه به این خاطر بالا رفته که تازگیها متوجه شدهاند، دختران و پسران بعد از آنکه فامیل به خواب غفلت میرود، سر و تنشان در کوچه و سرکها پیدا میشود. خارج از محدوده صلاحیتهای اخلاقی و کچلی به اسم زلفعلیکامران ملکمطیعی: رحمتعلیخان گفت: «آقای احمدینژاد هم که وزراش رو معرفی کرد به سلامتی. اما این وسط من یه چیزی رو نفهمیدم. اونم اینه که ایشون فرمودن سه ویژگی رو در انتخابشون مد نظر داشتن که از همهشون اگه بگذریم، این معیار صلاحیت اخلاقی و متعهد به ارزشهای انسانی و اخلاقی و دلسوز و متعهدش رو نمی دونم کجای دلم بذارم؟» ندا از مرگ خودش شروع میشودن. باقری: مرگ ندا آقا سلطان نشانه متکثری است که در هر چهارچوبه فکری که وارد میشود داستان متفاوتی را رقم میزند. هر کس سعی میکند ندا را به عنوان شخصیت اصلی داستان نانوشتهاش با الگوهای فکری خود بازتولید کند. دولت، نخبگان فرهنگی سیاسی و هنری و البته تمام مردمی که خبر و تصویر واقعه را در ذهن دارند ندا را در الگوهای روایی ذهن خود به سمت جریان دلخواه داستان خود سوق میدهند. رمان ندا ـ رمانی که نوشته همه ماست ـ در بردارنده تمام تضادهای جامعه ماست. خارج از محدوده دیگه از صیغه گذشتهکامران ملک مطیعی: داییعطا گفت: «من شنیدم که این کار رو دوره شاه تو ساواک با زندانیها میکردن.» گفتم: «شاید شایعه باشه. ما از کجا میدونیم؟ من که دوره شاه یادم نیست.» داییعطا گفت: «جنب تو یادت نباشه؛ اما اکثر مسئولین کشور تو اون دوره مبارز بودن و زندانی. اونها بهتر میدونن و یادشونه. شما درد زندون نکشیدی؛ اما اکثر آقایون خودشون دردکشیده هستن!» خارج از محدوده آب میت، تریلی ۱۸.۵ میلیاردی و مملکت گل و بلبلکامران ملکمطیعی: خبر این بود که مؤسسه فرهنگی ثامنالحجج آگهی داده و داوطلب خواسته واسه ذکر صلوات برای امام زمان. داییعطا میگفت: «یره من برای سلامتی خودم و خانودهام به ایشون متوسل میشم. یعنی وضع به اینجا رسیده که ایشون - که قربونش برم - واسه سلامتیاش احتیاج داره به صلوات ما!؟» ﺭﻭﺯ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ ﺩﺭ ﻫﺎﯾﺪ ﭘﺎﺭﮎ ﻟﯿﺪﺯفریما: ﺳﻨﮓ ﺑﺎﺭﺍﻥ کردن ﭘﻠﯿﺲ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ کشیده شدن کافهای ﺑﻪ ﻧﺎﻡ Jolly Brewer ﺑﻪ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺧﺸﻦ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺤﻠﻪ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﺪﻝ ﺷﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ سال نود و شش، ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍینکه ﺛﺎﺑﺖ کنند ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺩﻫﺸﺘﻨﺎﮎ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻓﺴﺘﯿﻮﺍﻟﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻫمبستگی ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼکردند. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺗﺎ کنون ﻫﺮ ﺳﺎل ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﻨﺒﻪ ﻣﺎﻩ ﺁﮔﻮﺳﺖ، ﻣﻨﻄﻘﻪﯼ ﺳﺒﺰ ﻫﺎﯾﺪﭘﺎﺭﮎ ﻣﯿﺰﺑﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺍﺳﺖ که ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﻣﯽﺁﯾﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﻭ ﻧﮋﺍﺩﯼﺷﺎﻥ را ﺟﺸﻦ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎیشان ﺭﺍ ﺑﻪ نمایش ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ. خارج از محدوده آگهی استخدام و راخمانینفکامران ملکمطیعی: این هفته وقتی رسیدم دفتر، دیدم رحمتعلیخان کمردرهای، کارشناس ویژه برنامه تک و تنها نشسته و داره به قول معروف برای خودش سماق میمکه. بعد از سلام و علیک پرسیدم بقیه کجان؟ گفت هر کدوم به مصیبتی گرفتار شدن و نمیان. گفتم خدا بد نده چی شده؟ رحمتعلیخان گفت پسرخاله که به خاطر مرگ بنیانا، گوساله تازه به دنیا اومده شبیهسازیشده، غم عالم اومده تو دلش و رفته خودش رو گم و گور کرده. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|