خانه > خارج از سیاست > طنز > آگهی استخدام و راخمانینف | |||
آگهی استخدام و راخمانینفکامران ملکمطیعیاین هفته وقتی رسیدم دفتر، دیدم رحمتعلیخان کمردرهای، کارشناس ویژه برنامه تک و تنها نشسته و داره به قول معروف برای خودش سماق میمکه. بعد از سلام و علیک پرسیدم بقیه کجان؟ گفت هر کدوم به مصیبتی گرفتار شدن و نمیان. گفتم خدا بد نده چی شده؟ رحمتعلیخان گفت پسرخاله که به خاطر مرگ بنیانا، گوساله تازه به دنیا اومده شبیهسازیشده، غم عالم اومده تو دلش و رفته خودش رو گم و گور کرده.
گفتم خب بقیه چی؟ گفت پسرعمو هم با بقیه رفتن رودخونه کن. گفتم اگه به خاطر گرماست که این همه استخر دور و برمونه؛ چرا حالا رود خونه کن؟ رحمتعلیخان گفت بچهها تو خبر خوندن که نیروی انتظامی کلی مشروبات الکلی رو برده ریخته تو رودخونه؛ واسه همین همه یکی یه استکان ورداشتن رفتن دم رود خونه؛ هی استکانها رو میزنن تو آب و به سلامتی هم میرن بالا. گفتم یعنی چی؟ حالشون بد نمیشه از اینکه آب رودخونه رو میخورن!؟ رحمتعلیخان گفت نه؛ با ماست و خیار میخورن. گفتم آقا این جوری که نمیشه؛ من باید جوابگو باشم به بالادستیام. اگه برنامه سر وقت و موقعش به پخش نرسه که بیچارهام. چرا زودتر نگفتین و اطلاع ندادین تا یه خاکی تو سرم بریزم؟ همیشه تا لحظه آخر باید یه خونی به جگرم بکنین تا من بتونم این برنامه یه مثقال و نصفیام رو ضبط کنم برسونم به پخش. رحمتعلیخان گفت چیه تو هم به قول معروف بیمجال جوش میزنی. حالا این برنامه کوفتیات چی هست که هی «برسونم به پخش برسونم به پخش» میکنی؟ خب نرسه مگه چی میشه؟ جاش دو تا آهنگ میذارن میره پی کارش. فردا پسفردا هم حرف توش در نمیاد. گفتم حالا چه بد چه خوب، همینه که هست. الان بگو چی کار کنیم. گفت من فکر همه جاش رو کردم. یه آگهی استخدام دادم. از نیم ساعت دیگه آدمه که بریزه این تو واسه استخدام. نیم ساعت گذشت. دیدم راست میگه رحمتعلیخان؛ آدم بود که همین جوری میریخت تو دفتر. خود رحمتعلیخان هم ازشون چند تا سؤال کشکی پشکی و هپلی هپو شپلی شپو میپرسید و بعد از سه - چهار ساعت، دو نفر رو از میون اون جمعیت انتخاب کرد و بقیه فرستاد برن لا دست زندگیشون! دو نفر پرسنل جدید رو رحمتعلیخان برای معرفی آورد پیش من و گفت: معرفی میکنم: داییعطا که دایی بنده باشن و ژینوسخانم، دختر خواهر خانمم، کارمندای جدید دفتر برنامه خارج محدوده به رحمتعلیخان گفتم پدر بیامرز؛ اگه میخواستی دوباره فک و فامیلات رو بیاری استخدام کنی، دیگه آگهی دادنت واسه چی بود؟ رحمتعلیخان گفت: «د جوونی جاهل و این ماجراها رو نمیدونی. یادت باشه اگه روزی روزگاری پست و مقامی افتاد دستت و خواستی چهار تا نور چشمی رو بتپونی تو کار، از آگهی غافل نشو که این جوری همه کارات قانونی میشه. همیشه آگهی رو بده؛ اما اونایی رو که میخوای استخدام کن که اگه فردا پس فردا سؤال و جوابی و تحقیق و تفحصی پیش اومد، مدرک داشته باشی که پارتیبازی نکردهای.» گفتم خب تخصص داییعطای تو چیه؟ رحمتعلیخان گفت چلوکباب درست میکنه آه؛ انگشتات که هیچی، خود دستت رو میخوری تا آرنج. گفتم ژینوسخانم چی؟ گفت ایشون از هر انگشتش هزار تا هنر میریزه. گوبلن میدوزن؛ تایپ هم بلدن. یه مدت هم تو آرایشگاه کار میکردن. گفتم حالا این عزیزان قراره چی کار کنن و چه سمتی رو متقبل شدن؟ رحمتعلیخان گفت از این به بعد شما خبرها رو گلچین و دستچین میکنی و میدی به ژینوسجان که سردبیره. ایشون یه بار دیگه گلچین میکنن خبرت رو؛ میدن به ما. من و داییعطا هم خبرها رو تفسیر میکنیم و دوباره میدیم دست شما. گفتم نمیشه. رحمتعلیخان گفت نمیشه مال مرحومه سوسن بود. ما میکنیم و میبینی که میشه. گفتم این کار یه کار حرفهایه. هر کسی نمیتونه سرش رو بندازه همین جوری بیاد تو حرفه. رحمتعلیخان گفت برو آقا جمعش کن. مگه اونهایی که تو این کارن، قبلاً چی کاره بودن؟ یه دو روز بشین پای این رادیو تلویزیونهای بیگانه و باگانه؛ ببین اونهایی که دارن کار میکنن، کدوم دوره آموزشی رو دیدن؟ گوینده اخباری که چهار خط خبر رو به اندازه شونزده خط میخونه، گزارشگری که گزارش رو میگه گرزارش، نویسندهای از روی وبلاگ مردم رونویسی میکنه و متن تحویل میده، اینکاره و حرفهای هستن از نظر تو؟ خب این دو تا فامیل ما هم رو بقیه اونها! دایی عطا گفت: ها دایی خودت رو ناراحت نکن. جوجه بیرونت بشوم زیر لب و دندونت برم. حالا ببین این برنامهات رو چه جوری بلند کنیم از رو زمین. گفتم نمیخواد بلند کنین همین قدر که بذارین همین جوری نیمخیز باقی بمونه، ما خدا رو شکر میکنیم. به هر حال هر جوری بود، قبول کردم که کار رو شروع کنیم و طبق اون ضربالمثل که گفتن کاچی به از هیچی، بعد از نهار که جاتون خالی دایی عطا تهچین مرغ درست کرده بود، زدیم تو کار خبر. گفتم آقایون و خانمها. رحمتعلیخان گفت: آقایون درست؛ اما ما یه خانم بیشتر نداریم. خود ژینوس خانم هم تأیید کرد. گفتم به هر حال نصف بیشتر وقت این جلسه به استخدام و این جور چیزا گذشت و تا وقت هست، بریم سراغ خبرها. سردبیر محترمه برنامه یعنی ژینوسخانم گفت آقایون یه خبر داغ. گفتم چی هست؟ گفت قراره نرخ بلیتهای هواپیما گرون بشه. رحمتعلیخان گفت دوستان خیلی خوشرایحهاند، جلوی نسیم هم میشینن. برید دعا کنین همین هفتهای دو تا هواپیما بیفته؛ وگرنه قیمت بلیتها سر میکشه به فلک سرمون تو خبرها بود که داییعطا اومد گفت دوستان برای شام میخوام «خوراک دایی عطایی» درست کنم. گفتم خوراک دایی عطایی دیگه چیه؟ گفت یه جور خوراک محلیه که با بادمجون و سیر و گوجهفرنگی و تخممرغ درست میشه. گفتم این مشخصاتی داری میگی، مشخصات میرزاقاسمیه. دایی عطا گفت ای بابا یره شما هم خیلی مته به خشاش میذاری. تو مملکتی که وزیر صنایعش اختراع مردم رو به اسم خودش به ثبت میرسونه، چه اشکالی داره که ما اسم چهار تا غذا رو به اسم خودمون بزنیم بره. ژینوسخانم سردبیر برنامه کیفش رو برداشت و گفت آقایون محترم من روزی چهار پنج ساعت بیشتر نمیتونم کار کنم امروز هم که روز اول بود و اصلاً آمادگیاش رو نداشتم و بعد یه بخشنامه چسبوند به دیوار که از فردا هیچکس حق نداره با لباس اتوکرده بیاد سر کار. وقتی علت رو جویا شدیم، گفت این روزها هر کی اتو بکشه، اغتشاشگر محسوب میشه و جزو نهضت اتوکشان! من هم نمیخوام بیخود و بیجهت آش نخورده و دهن سوخته بشیم. بعدش هم گذاشت و رفت. من که حوصلهام سر رفته بود، به رحمتعلیخان گفتم بفرما ایشون هم که رفتن. حالا چی کار کنیم با برنامه این هفته؟ رحمتعلیخان گفت نمیدونم. من الان در شرایطیام که فقط دوست دارم یه گوشه بشینم و یه قهوه بخورم با راخمانینف. داییعطا گفت قهوه با من؛ ولی راخمانینف چیه؟ سوپه؟ خلاصه دیدم این هفته برنامه، برنامه بشو نیست. خودم نشستم ور دل رحمتعلیخان و داییعطا، قهوه خوردیم و راخمانینف گوش کردیم. شماها هم برید یه فکری به حال خودتون بکنین. تا هفته آینده خدا نگهدار.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
چندین بار گوش کردم و خندیدم واقعا کارتون حرف نداره
-- شقایق ، Aug 3, 2009خوب مثل این که تصمیم گرفته اید به این جور برنامه ها ادامه دهید. این طنز چیزی نیست جز سرهم بندی اخبار روز با کمی جاشنی خنک و لوس. شخصیت هایی که اصلا جا نیفتاده اند و طنزی که هیچ نشانی از خلاقیت در آن نیست. بازی بیهوده با این رحمت علی خان و غیره. انتظار بود که لااقل تصمیمات مدیریت جدید زمانه خودش را در قالب خلاقیت نشان دهد و نه به صورت پسرفت. این سری برنامه ها به شدت از نظر کیفی و از نظر سرگرم کنندگی سطح پایین و نازل است. ظاهرا فقط شقایق خانوم به انیها می خندد
-- یلدا ، Aug 4, 2009آقای ملک مطیعی عزیز: برنامتان مثل همیشه شاهکار بود. خیلی شخصیت های جدیدتان جذاب هستند. بی صبرانه منتظرشنیدن طنززیبای شماهستم . واقعاممنون.
-- Baran ، Aug 5, 2009باران
آقای ملک مطیعی من از طرفداران تون هستم ،خیلی خوشحالم که صدای شما رو در رادیو زمانه میشنوم ،من از سبک نوشتههاتون خیلی خوشم میاد ،موفق و پیروز باشید.
-- امیر علی ، Aug 6, 2009من از یلدا خانوم خواهش میکنم جلوتر از دماغ شون هم ببینن و جز نظر من ،نظر بقیه هم بخونن !ما به اندازهٔ کافی دیکتاتور داریم
-- شقایق ، Aug 6, 2009agaye malekmotiee vagan kareton harf nadare man yaki az tarafdaraneton hastam ke hamishe barnamatono mibinam kheyli kheyli doseton daram omidvaram hamishe mofavag bashin .
-- torkan ، Aug 6, 2009خانم یلدا بنظر میرسه شما نه اخبار روز ایران را درک میکنید و نه از طنز چیزی می دانید. آیا اصلان شما تعریفی از طنز دارید؟ أیشانکه کمدین نیستند. آیاشما فرق کمدی و طنز را میدانید؟ به نظر میرسه مشگل شما ظنز آقای ملک مطیعی و برنامی ایشان نیست و ناراحتی شما بیشتر شبیه یک خصومت شخصی است.!!!! کاش به جای قرض ورزی شخصی برای هر برنامهای و مجری ان، یک نقد و انتقادِ سازنده،میداشتیم در برای بهتر شدن ان. جالبه: شما خانم یلدا با بیسوادتان از هنر، به منو شقاق و دیگر شنوندگان بی احترامی میکنید. چرا مثل جمهوری اسلامی رفتار میکنید؟؟؟؟؟؟؟ برنامه آقای ملک مطیعی را دوست ندارید، گوش نکنید. به همین راحتی.
-- Baran ، Aug 6, 2009با تشکر فراوان از رادیو زمانه برای برنامی زیبای خارج از محدوده
باران از لوس انجلس
با سلام
-- شهیدی ، Aug 6, 2009موفق و پیروز باشید کار بسیار عالی است .
وحرف نداره
خانم یا اقای باران
-- یلدا ، Aug 7, 2009ظاهرا این شما و شقایق خانم (که احتمال دارد یک نفر باشید) هستید که به دیگران توهین می کنید نه من. مروری کنم بر توهین های شما. نوشته اید من از اخبار ایران بی خبرم، من سواد ندارم، من هنر نمی فهمم و غیره و غیره همه اش به این دلیل که معتقدم برنامه های آقای ملک مطیعی نه خنده دار استف نه بامزه است و نه در آن هنر و خلاقیتی به کار رفته است. به نظر می رسد دو سه نفر از دوستان (یا یک نفر با چند نام دوستانه) بسیج شده اند به طرفداری. من سلیقه خودم را گفتم. جمهوری اسلامی شمایید که تحمل مخالفت ندارید. بلند می گویم که این برنامه های زمانه اصلا خوب نیست. شما با من مخالف هستید؟ کامنت من را نخوانید . مطمئن باشید من هم از این به بعد در مراجعه ام به سایت زمانه تجدید نظر اساسی می کنم. موفق باشید در تخریب یک رسانه نسبتا تا کمی خوب
یلدا
یلدا : از قدیم گفتن کافر هم را به کیش خود پندارد. (:
اره من معتقدم:
-- Baran ، Aug 10, 2009١- تو از اخبار ایران بی خبری،
٢- فرق بین طنز و کمدی را نمدانی،
٣- ناراحیت بیشتر شبیه یک خصومت شخصی است.
٤-مثل جمهوری اسلامی رفتار میکنی؛
حالا چرا ؟؟؟؟؟
خدا داند!!!!!!!!
باران از لوس انجلس
من از دوستان لوس آنجلس نشینی که در تمام این سالها به ارتقاء فرهنگ طنز و کمدی و موسیقی ایران زمین و حتا آمریکا زمین کمک کرده اند تشکر می کنم. از قدیم اسمش رویش بوده است دیگر: هنر لوس آنجلسی ها. .خوش و خرم باشید
-- یلدا ، Aug 11, 2009یلدا : هر چه بیشتر می نویسی، بیشتر مطمئن میشم که: سینه ات لبریز از خشم و سرت خالی از هر گونه فکر است.
-- Baran ، Aug 13, 2009بحث کردن با تو که بجز : حرف های صد من یک غاز ، انگ زدن ، تحریف کردن، حرف های بدون پشتوانه و تهمت زدن است ،وکلان خالی از هربارفرهنگی ، منو دقیقأ به یادِ یکی دیگر از ماهیت های جمهوری اسلامی انداخت. واقعاً برات متاسفم!!!!!
باران از لوس انجلس
-- Baran ، Aug