خانه > عباس معروفی > با آقای نویسنده | |
با آقای نویسندهنویسشتکرار گروهی، سِری و تکثیر، کار من نیست. اگرچه در جای خود زیبا باشد. کار مرا رابطه اداره میکند. اگر رابطه نباشد، شماره و تکثیر ما را به جائی نمیرساند. کار شعر کار «تولید انبوه» نیست. اینکه ما یکی را کنار خودش بگذاریم یا کنار دیگری، حتماً حکمتی دارد، حکمتِ کنار. و جوار، که در زیباشناسی بازی بزرگی دارد. «دیگری را هم رابطه در کنار دیگری میگذارد نه شماره و نمره» (ادموند هوسرل). معرفی کتاب «ایران و ذات»، نوشتهی ناصر کاخساز رسالتی بر دوش ادبیاتجنبش روشنفکری، به جای این که تداوم منطقی جنبش روشنگری قرن هجده باشد، جانشین آن شد.در جامعههایی که روشنگری را نیازموده بودند و آن را نمیشناختند، جنبش روشنفکری بیریشه و بیزمینهی تاریخی بهوجود آمد. این بود که روشنفکر، در این جامعهها بدون کمترین تجربه از دموکراسی، به صحنهی چالشهای اجتماعی گام نهاد و با پرکردن جای خالی روشنگر، راه را بر جنبش روشنگری بست و مانع تکوین طبیعی آن شد. سفر مرگ مترجميک دفتر شعر که مجموعهی ترجمه از شعرهای "مَرگانه" يا "مرگآميز" چند شاعر برجسته جهان است، يک سفر به زوريخ، و درخواست مردن از مؤسسهی مرگ، و همين. خبر اينگونه تنظيم میشود: بهزاد رعیت، مترجم مجموعه شعرِ «مرگ مرا خواهد یافت» درگذشت. نه، بهزاد رعيت خودکشی کرد. يا بهتر است بگويم او چارهای نداشت، تصميم گرفته بود در اين دنيا نباشد، و با پای خود به سوی نبودن رفت. پر سياوشانترور دکتر کاظم سامی مقدمهی ترورهای سیاسی در ایران بود که تا زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی ادامه یافت و برخی از آنها کشف شد. گرچه پروندهی دکتر کاظم سامی بسته شده تلقی میشود ولی به نظر من این پرونده مثل دانهی گیاه یا مثل پر سیاوشان از زمین سر باز میکند، و باز روییده میشود و باز جوانه میزند. مثل پروندهی قتلهای زنجيرهای که حالا ديگر يک پروندهی ملی است. یک هوش مضاعفمريم و ليدا میپرسند که تجربه را چگونه میتوانند کسب کنند؟ مثلاً کامنتگذاری به نام امید پرسیده است چطور میشود لحن مستخدمی را یاد گرفت که ادای اشرافزادگان را در میآورد؟ عباس معروفی: برای این کار بعضی از نویسندگان مدتی میروند و با آن افراد زندگی میکنند. یک نفر هم به شاملو اشاره کرده که با قصابها گشته است. یا گاهی آدم میرود در خیابان مثلاً با رمالها نشست و برخاست میکند. نمونهی این را ما در فیلم گوزنها دیدهایم که بهروز وثوقی رفته بود مدتی با این جور افراد گشته بود که حتا راه رفتن معتادها را یاد بگیرد. این طبیعی است نویسنده میرود یاد میگیرد. طرح موضوع ايراندر گفتگوهای دوگانهای که بین من و هادی خرسندی، وجود داشت و نواری از سالهای پیش را توانستم در زمانه منتشر کنم، چند نظر وجود دارد که سعی میکنم به این نظرها پاسخ دهم. اما مدتهاست موضوعی را در جامعه مطرح کردهام که بسیاری از نویسندگان و برخی از خوانندگان وارد بحث و گفتگوی ما شدهاند و به این "طرح موضوع" واکنش نشان دادهاند. من بسیار اصرار داشته و دارم که نویسندگان و علاقهمندان، این موضوع را رها نکنند و به زمانه بپیوندند. حضور باوقار گلشيفتهچند روز گذشته اتفاقهایی رخ داد که دوگانگی آنها چند روزی مرا به فکر فرو برد. از یک سو فکر میکردم یکی از بهترین هنرپیشههای تاریخ سینمای ایران با بازی در برابر لئوناردو دیکاپریو و راه یافتن به هالیوود بار دیگر نشان داد که استعداد، هوش و توان در هر عرصهای برای ما ایرانیها دشوار نيست، یعنی تا کره مریخ هم میتوانیم برویم. اتفاق دیگری که فکرم را مشغول کرده بود مدرک قلابی یک آدم جاجسته بود که بدون داشتن لیسانس و فوقلیسانس ادعای دکترا هم داشت. در حالی که برای وزیرشدن دکترا لازم نیست. خیلیها «کاسهبشقابی» بودند و وزیر شدند. به جای مدرک دکترا رو کردن بهتر است آدم، آدم بودن خودش را نشان بدهد. اعدام؛ اهانت به کرامت انسانبا همین ذهن مجروح میبایستی میخواندم و مینوشتم و خب در روزگاری که علت و معلول، فقر و فقیر، اعتیاد و معتاد و همهی واژگان اینچنینی تعریف درستی ندارند و سرنوشتشان یکی است؛ در دورانی که هنوز اندیشهی جزمی بر اندیشههای دیگر برتری دارد، کار ما و توان ما همین نوشتن و گفتن است. اما اگر این روند کشتار و انتقام روی بگرداند نمیدانم آیا باز هم میتوان کسانی را از انتقام باز داشت؟ فرو ریختن بنای چند همسری و چند همبستریدر هفتهای که گذشت بیم و امید بر پافشاری نابخردانهی سران حکومت اسلامی در مسألهی انرژی اتمی همچنان ادامه داشت. بسیاری از روشنفکران ایران و جهان معتقد هستند که این انرژی برای ملت ایران بسیار گران تمام میشود و عاقلانهترین راه این است که مردان حکومت در انرژیهای دیگر پافشاری کنند. علاوه بر این من معتقدم در این موقعیت دولتمردان ایران میتوانستند امتیازهای زیادی از غرب بگیرند. مثلاً در گام اول میتوانستند به سوی خلع سلاح اتمی پاکستان و اسراییل بروند. این تنها موقعیت بینظیر است که میشود چند تا کشور را خلع سلاح اتمی کرد، اما کو گوش شنوا؟ تا عاشق مردمت نباشی کتابت را نمیخوانندماهی که گذشت، پایانش غمانگیز بود. هامون درگذشت. صدای قشنگ خسرو شکیبایی، بازیگر درجه یک سینمای ایران برای همیشه خاموش شد. حسابی غمگین بودم و داشتم به این فکر میکردم چه نقشهایی وجود داشت که خسرو شکیبایی میتوانست به آن زندگی دوباره بدهد و چه حیف... و چه شعرهایی بود که او میتوانست بخواند و به آنها جان تازهای ببخشد و چه حیف... خط فارسی، رابطه نسلهای بعد با ادبیات و فرهنگ ایرانهفته گذشته، وقت و دقت من تماماً مصروف یک فستیوال ادبی فرهنگی در شهر میلان بود که رنسانس دوم نام داشت. همینطور که نظرهای خوانندگانم را میخواندم، دیدم بهتر است که یک تیر و دو نشان یک طوری حرفهایم را تنظیم کنم که هم بگویم چه چیزهای جالبی دیدم و هم پاسخی داده باشم به نوشتههای شما. بحث ایران از حاشیه به متندر مطلب هفتاد ثانیه با چهرهها در گفتگو با مهدی خلجی نظرهای زیادی داشتیم که بحث اصلی ما را کشانده به زبان رسمی در ایران. ماجرای پانترکیسم و در نهایت مساله یکپارچگی کشور ایران. به نظر من چقدر عالی میشد اگر کردها و ترکها و عربها در ایران میتوانستند در مدرسه به زبان مادریشان هم خواندن و نوشتن را بر اساس متد علمی یاد بگیرند. فکر میکنم باید بیشتر روی این مساله کار کنیم و نگذاریم این یکپارچگی ایران از بین برود و نگذاریم کسانی به بهانههای مختلف روی تكهتكهشدن ایرانمان فکر کنند و نقشه بکشند. امیدوارم بتوانیم بحث را از حاشیه به متن بکشانیم و در همین رادیو زمانه یک میدان گفت و شنود از همین زبان فارسی برپا کنیم. آیا ایران یعنی زبان فارسی؟من وقتی در برابر چهرهها و فعالان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، فلسفی قرار میگیرم، در موقعیتی خاص فیالبداهه از آنها میپرسم ایران یعنی چه؟ برای من مهم این است که آنها بدون فکر کردن بتوانند راجع به کشورشان حرف بزنند. من به آنها فرصت فکر کردن نمیدهم. این مهم است که در وهله اول در آن لحظه چه پاسخی دریافت میکنم؛ مثل یک عکس فوری. هفته پیش این پرسش را با مهدی خلجی مطرح کرده بودم که وقتی این مطلب انتشار یافت دیدم، نظرهای زیادی پای مطلب آمده. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|