Jul 2009


اين سو و آن سوی متن
نگاه دوربين و صدای شاعر

از سر اتفاق نیست که دو زن، در فاصله‏ی چهل سال، فیلم‏هایی ساخته‏اند که تنها با شعر می‏توانسته‏اند سیاهی تصویر را رنگ‏آمیزی و قابل دیدن کنند، و درست در چنین موقعیتی آدم درمی‏یابد که بشر چقدر به شعر نیازمند شده. کافی است جامعه‏ با فاجعه‏ای به «خانه سیاه است» بدل شود یا از دریچه‏ی دوربین «بانوی اردیبهشت» به دور و اطرافش نگاه کند و مادران شهيد و زنان دل سوخته را عاشقانه ببیند. آن وقت است که شعر و ادبیات، براش از نان شب هم واجب‏تر می‏شود...



اين سو و آن سوی متن
حرکت دوربين و نگاه شاعر

آیا در کشور ما تنها یک انسان وجود داشته که بی‌هراس و عاشقانه وارد این جزیره تباهی شده و زندگی آنان را ثبت کرده؟ نمی‌دانم. فقط این را می‌دانم که قرن‌ها باید بگذرد تا کسی نگاهی چون نگاه مسیح داشته باشد. آدم با مو بلند کردن و خرقه پوشیدن مسیح نمی‌شود. باید دم مسیحایی داشته باشد که بتواند جذامیان را نوازش کند. تنها می‌توان در برابر بزرگواری یک بانوی شاعر تعظیم کرد و نگاه عمیق انسانی‌اش را ستود. آن هم شاعر برجسته روزگار که چشمش را به شهر مردگان گشود و از آن یک شعر ابدی ساخت...



نگاه
شمس و مرثيه‌های عاشقانه

اخیراً کتابی الکترونیکی منتشر شده است با عنوان «بیست و دو مرثیه در تیرماه» از شمس لنگرودی. کتاب با حجمی کوچک و الکترونیکی فریادی ماندگار از روزگار تلخ و سیاه کودتاست که روزهای ما را تصویر می‌کند. شاعری در میان مردم در کوچه و خیابان، عاصی و دربه‌در به دنبال جسد بچه‌هاش آواره شده است. نه شب دارد نه روز. نه روز را به شب می‌رساند، و نه می‌داند با شبش چه کند، با خیالش، با رؤیاهاش، با غصه‌هاش و تنها با کلمات گریسته است.



يادگزاری
غريبمرگی کاظم اميری

کاظم اميری يکی از معدود منتقدان زبده‌ی ما، نقدهايش مبتنی بر لايه‌های دانش نقد بود. او از خود آدمی ساخته بود که مدام در حال ساختن و مجهز ساختن هرچه بيشتر خود در ادبيات و فلسفه و روانشناسی است. و من نمی‌دانستم ديگر او را نمی‌بينم، و نمی‌دانستم در غربت يخ‌زده‌ی ما می‌شود که مردی در تنهايی خويش، پنجاه روز در خانه‌اش مرده باشد بی‌آنکه همسايه‌ها نگرانش باشند، نمی‌دانستم...



اين‌سو و آن‌سوی متن
رمان، ونامه‌های هراس ما

بازجوها در اتاق‌ خواب‌های ما رخنه کرده‌اند. دچار وحشت و هراس شده‌اند و از ترس می‌خواهند ببینند ما به چی فکر می‌کنیم. می‌خواهند پستوی ذهن ما را بکاوند. می‌خواهند شخصیت‌های داستان‌ها و رمان‌های ما را بشکافند و بشناسند. می‌خواهند بدانند اگر زن زیبایی در داستان هست، آیا با او رابطه‌ی نامشروع داشته‌ایم یا نه. می‌خواهند ببینند کیست؟



يادگزاری
اسماعيل فصيح و يادگارهای نفت

اسماعيل فصیح آن شب بسیار شیک پوشیده بود. مثل همیشه. با کرواتش که یادگار عادت شرکت نفت بود و آن دقت در ادای کلمات که شاید آن هم یادگار استادی دانشگاه نفت بود. آخر اسماعیل فصیح استاد دانشگاه و کارمند و معلم زبان انگلیسی شرکت نفت بود که این فیگور یا شخصیت را در بسیاری از کارهایش می‌بینیم و می‌شناسیم.



همين گفتگوی ساده
الگوهای تصویری ايرانی‌ها

حميدرضا وصاف گرافيست مشهور درباره الگوهای تصويری می گويد: «چیزی که جامعه جهانی ناظرش بود، شکسته شد. یعنی متوجه شدند که یک الگوی تصویری وجود دارد که نظام نماینده‌ی آن است و اصلاً ربطی به ملت ندارد. و یک الگوی تصویری دیگر که جامعه ایران دارای آن است و آن را مخابره می‌کند، که متفاوت است با نظام و کاملاً پذیرای مدرنیته، پذیرای دموکراسی و پذیرای همراه شدن با جامعه‌ی جهانی است. این کاملاً تصویری است که در دوره‌ی انتخابات مخابره شد و این شکاف تصویری را به‌وجود آورد...»



همین گفت‌وگوی ساده
پروژه‌ی سناریوهای انرژی چيست؟

پروفسور محسن مسرت در گفتگو با زمانه گفت: «اگر سیاستمداران دنیا بخصوص در کشورهای صنعتی آمریکا و اروپا و در کشورهای اوپک هرچه زودتر به صورت مشترکانه به یک دستاورد جدید برای استفاده‌ی منطقی از منابع فسیلی نرسند، و به این هدف نرسند، قطعاً همه‌ی جهان و ازجمله کشورهای اوپک و ایران ضرر خواهند دید. نه تنها از عدم تعادل آب و هوا و نتایجش برای بسیاری از کشورها، بلکه از بحرانی که بوجود خواهد آمد. بحرانی که با بحران اخیر مالی قابل مقایسه نیست...»



همين گفتگوی ساده
پدر و دختر، در فلک معنوی زبان

طاهره باريی می گويد: «من بعد از انتشار کتاب بیشتر و بیشتر به این معتقد شدم که هر زبانی مثل یک دنیا جغرافیای خاص خودش را دارد. ذخایر خودش را دارد. از کسانی که به آن زبان صحبت می‌کنند درخواست‌هایی دارد. به آنها امکاناتی عرضه می‌کند و کاری را از آنها می‌خواهد. و فکر می‌کنم که در مورد زبان فارسی هم به ما، زن ایرانی این پتانسیل را داده است. و زبان فارسی از زن ایرانی می‌خواهد که در اوج مدار معنوی حضور داشته باشد...»



همين گفتگوی ساده
ويدا فرهودی؛ من شعر را نمی‌سازم

ویدا فرهودی به مناسبت انتشار کتاب جديدش "سکوت اگر که بشکند" می گويد: «من اين طور پيش بيني نمي‌كنم كه با اندوه است يا با شادي. شعر خودش مي‌آيد. آن حال و هوايي كه انسان در درون خودش دارد مي‌آيد. ولي سبك غزلي كه الآن من مي‌نويسم یا افراد معاصر نو‌یسند با غزل سبک دوران عراقی کاملاً متفاوت است یعنی شعری که من می‌نویسم حالا می‌خواهید اسم آن را غزل بگذارید یا هر چیزی، این شعری است که از ابتدا تا انتهایش به هم مربوط است ...