تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
این‌سو و آن‌سوی متن

فضای تنگ، و گریز از چنگال سانسور

محمدعلی سپانلو، شاعر نامدار معاصر سال‌ها پیش در گفتگویی اعلام کرده بود گاهی سانسور محرک خلاقیت می‌شود.
گرچه در فشارهای بعد از انقلاب و در فضای سانسور ایدئولوژیکی و تاریکی جنگ و فریادهای "خاموش کن خاموش کن" چند اثر ادبی پدید آمد که توجه ایران و جهان را جلب کرد اما زمان نشان داد که این اصل پایدار نیست. سانسور و فشارهای حکومتی هرگز نمی‌تواند باعث خلاقیت شود.

Download it Here!

مارکس می‌گوید هرت وفانی با خودش گل می‌آورد. شاید بتوان به استناد این حرف مارکس پذیرفت که به موازات خلاقیت‌ها و آثار ادبی ماندنی، همواره موجی از آثار متوسط و زیر متوسط راهی بازار می‌شود.
مارکس در تأیید همین حرفش در جایی دیگر می‌گوید: «هگل در جایی می‌نویسد که تمام حوادث و شخصیت‌های بزرگ تاریخ دنيا دوبار ظهور می‌کنند ولی او فراموش کرد بیفزاید که بار نخست به شکل تراژدی و بار دوم به شکل کمیک مسخره.»

اینکه هر جوانی با خواندن آثار و کتاب‌هایی چنین محرکی را در خود ببیند که احساس کند می‌تواند هم‌سنگ آن آثار و کتاب‌ها اثری دیگر پدید آورد قابل تقدیر است، اما اگر کاری شتاب‌زده و سرسری و متوسط راهی بازار نشر کند او را نمی‌پذيرند. هر چند که نفس کارش ارزش دارد اما آن نوشته تبدیل به اثری ماندنی نمی‌شود. بلکه يک وضعيت تراژيک برای نويسنده‌ی ناکام رقم می‌خورد؛ از يکسو خود را در مقايسه با الگوهاش می‌سنجد، و از سويی ديگر جامعه به او رغبت نشان نمی‌دهد. و اين خود ايجاد ناهنجاری می‌کند.

این روز‌ها وقتی به سایت‌ها و نشریات مراجعه می‌کنیم با موجی از گله‌گذاری و نک و نال نسبت به ادبیات خلاقه‌ی سال‌های اخير مواجه می‌شویم.
گرچه پس از انقلاب و جنگ و سال‌های نخستین بعد از پایان جنگ که نشریات ادبی متعددی منتشر شد، و چند رمان و تعداد زیادی داستان برجسته به کتاب‌فروشی‌ها راه یافت اما ظاهراً محبوبیت و اعتبار نویسندگان و چهره‌های ادبی موجب رنجش چهره‌های سیاسی و دولت‌مردان شد، چنان‌که خیلی زود به قلع و قمع و سرکوب این فضای تقريباً پر‌بار پرداختند و بساط را بر چیدند.

این در حالی بود که مسئولان رده بالای رژیم جمهوری اسلامی از تهاجم‌ فرهنگی غرب فریادشان به آسمان رفته بود و با اینکه می‌بایست لااقل برای مقابله با این تهاجم فرهنگی و هجوم ماهواره‌ها، و بر اساس عقل سلیم دست به دامن تولید‌کنندگان ادبیات خلاقه وطنی شوند، رسماً و علنا ًبه سرکوب آنها دست آلودند، و حتا برخی از این تولیدکنندگان را به شکل‌های فجیع و توهین‌آمیز به قتل ‌رساندند. نوع قتل‌ها تنها می‌توانست ایجاد رعب و وحشت را به شدت و حدت ابلاغ کند وگرنه یک شاعر یا نویسنده به ضرب یک گلوله، به سادگی از پا درمی‌آید.

من برخلاف گفته‌ی دوستم محمد‌علی سپانلو معتقدم که سانسور و محدودیت هرگز موجب خلاقیت نمی‌شود.
گرچه در فضای محدود و تنگ و بسته گاهی تخیل برای گریز از چنگال سانسور، به خلاقیت‌های شگرفی دست می‌یازد اما در نبودن سانسور این تخیل می‌تواند در ترسیم خلاقیت و رنگ‌آمیزی آن واکنش‌های شگرف نشان دهد.

بنابراین طی حوادث سنگینی مثل انقلاب و جنگ و زلزله و پس‌لرزه‌های ناشی از انقلاب و جنگ که در سال‌هایی بر ایران مستولی بود، و آن‌همه سرکوب و اعدام و کشتار و بگیر و ببند و ترس و وحشت نشسته بر جامعه، و آن‌همه اتفاق ریز و درشت، و از این‌سو تشنگی و تلاش و تقلای نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران و دست‌اندرکاران عرصه نشر، آثاری پدید آورد که سرکوب شد اما موجی متوسط از تأثیرات ماجرا برخاست که نتوانست خود را نشان دهد.
سی سال از انقلاب گذشت و آنچه برابر ماست یعنی این سفره‌ی گشوده، نشان می‌دهد که اهل قلم در نیمه‌ی نخست این سی سال علی‌رغم نداشتن فضای مطبوعاتی و تبليغاتی کارهای ماندنی و چشم‌گیر برای ایران به ارمغان آوردند، و حدوداً از نیمه دوم به بعد بدل آن کارها عرضه شده که رو به افول داشته‌اند.

با این‌همه این بحث در اصل، طرح موضوعی است که نمی‌توان عنوان حکم به آن اطلاق کرد، و این معنا را القا نمی‌کند که هر‌چه در نیمه‌ی نخست این سال‌ها منتشر شده آثار درجه یک بوده و هر چه در نیمه دوم منتشر شده متوسط بوده. طبیعی است که در هر دو دوره آثار قوی و ضعیف وجود داشته اما برداشت و خوانده‌های من از مجموع این دو دوره چنین بوده است که گفتم.

آنچه می‌بینم و می‌خوانم و می‌شنوم بر این باورم که باز و بار دیگر سیر صعودی خواهیم داشت. ادبیات متوسط، خبر‌ها و نظرها، و مطالب وبلاگ‌ها زود گذر است و جامعه را اقنا نمی‌کند. جامعه در جست‌و‌جوی کیفت است. رویکرد انسان به کیفیت، نویسندگان ما را نیز وادار می‌کند که با مروری بر کارنامه‌ی ناپایدار این متوسط‌ها رو به سوی قدرت ادبی،دقت در کار، و کیفیت خلاق بگردانند. این اتفاق افتاده و خواهد افتاد.

ادبیات خلاقه‌ی ما بار دیگر خود را نشان خواهد داد و این بار با طول عمری درازتر و آثاری ماندنی‌تر.

دوستان عزیز رادیو زمانه برنامه‌ی "این‌سو و آن‌سوی متن" را با مروری بر علت‌های متوسط ماندن ادبیات در این سال‌ها ادامه می‌دهم.
تا برنامه ی دیگر خدا نگهدار

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آقاي معروفي
كار برجسته تاب مستوري ندارد. سانسور علني تر ار آن است كه منكرش شد. اصلن مگر در رژيم شاه ساواك حتا كلمات ممنوعه را ليست نكرده بودند؟ ولي آن اثار درخشان در شعر و داستان خلق گرديد.
شما ميفرمائيد اگر سانسور نبود ما تا حال يكي از صادرات غير نفتي مان ادبيات بود. آخر اين استعداد ها بالاخره به صورتي بايد تا حال خود را نمايانده باشند.
دوره دوره متوسط ها است و معركه گير ها و رونوشت هاي نا برابر با اصل.

-- علي علوي ، Dec 30, 2008

آقای معروفی عزیز، تحلیل و نظریه شما را بسیار درست یافتم. سانسور دودمان برانداز، و کیفیت و دقت نیز اجتناب‌ناپذیر است.

-- رحمان جوانمردی ، Dec 30, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)