Aug 2008


اين‌سو و آن‌سوی متن
چشم‌انداز داستان

نویسنده‌ای که به داستان خودش فکر می‌کند؛ حق تمام دارد که تجربه و نیرو و زمانش را صرف داستان خودش کند. و نویسنده‌ای که تجربه‌اش را در اختیار دیگران می‌گذارد نیز حق دارد که بخشی از وقت و دانش و اعصاب خود را برای نسلی دیگر صرف کند. و هیچ‌کدام بر دیگری تفوق و مزیتی ندارند، و در نهایت تنها یک اثر داستانی درخشان است که برای جامعه‌ی بشری به یادگار می‌ماند. در برنامه‌ی امروز سه نویسنده‌ی معاصر، حسین مرتضاییان آبکنار، کیا بهادری، و علی آرام برای شما خواهند گفت که «داستان» چیست.



اين‌سو و آن‌سوی متن
اعتياد خواندن، اعتياد نوشتن

همینگوی سال‌ها بعد به روزنامه‌نگار جوانی گفت که این‌ها قواعدی است که من در نوشتن به کار بستم و هیچ‌گاه آن‌ها را فراموش نکردم. هیچ فردی چنان‌چه از استعدادی برخوردار باشد و درباره‌ی چیزی که می‌خواهد قلم بزند صادقانه تلاش کند با رعایت این قواعد هرگز شکست نخواهد خورد. می‌بینید؟ همین بهانه‌ها، همین چند نکته‌ی کوچک تمام چارچوب ذهنی این نویسنده‌ی بزرگ قرن بیستم را شکل می‌داده است. بهانه‌هایی که تبدیل به اعتیاد شد و از او یک نویسنده‌ی بزرگ ساخت.



ما به ایران برگردیم يا ایران به ما برگردد؟

من وقتی با چهره‌های مختلف ادبی، فرهنگی، سیاسی، علمی و اجتماعی روبرو می‌شوم بدون زمینه‌سازی قبلی از آنها می‌پرسم: «ایران یعنی چی؟» هادی خرسندی وقتی حرف‌هاش تمام شد، ضبط صوت را از من گرفت و گفت چه قشنگه، چه‌طوری روشن می‌شه؟ و من نشانش دادم. بعد ضبط صوت را آورد نزدیک دهن من و گفت: عباس معروفی ایران رو تعریف کن. در آن لحظه بود که فهمیدم من چه بلایی سر دیگران آورده‌ام...



هادی خرسندی: «فقط سه ماه ایران می‌مانم»

هادی خرسندی، طنز‌نویس، شاعر، بداهه‌سرا و نویسنده‌ای است که از ۱۵ سالگی همکاری‌اش را با نشریه‌ی فکاهی توفیق آغاز کرده و اولین مطالبش را برای توفیق نوشته است. هادی خرسندی متولد ۱۳۲۵ تهران است. او عقیده دارد: «‌اگر امروز هم در ۵۵ سالگی به آن سرزمین بازگردم‌، سه ماه می‌مانم و به انگلستان برمی‌گردم.»



«ايران؛ يک چالش، ابهام، يا نويد؟»

آبراهام بورگ، نويسنده و سياستمدار اسراييلی در گفت و گويی با راديو زمانه درباره ايران گفت: «وقتی شما یک تمدن باستانی مثل این را دارید، دیگر مسأله سیاست امروز و الانش نیست. سیاست امروز و الآن پنج سال، ۲۵ سال یا ۵۰ سال است و همین. بعد عمق تمدن ایرانی برمی‌گردد و بالا می‌آید، و این تمدن ایرانی شامل فرهنگ زرتشتی و فرهنگ شیعه است، ترکیب بسیار والایی است؛ و همان چیزی است که ملت ایران منتظر آن هستند»



اعدام؛ اهانت به کرامت انسان‌

با همین ذهن مجروح می‌بایستی می‌خواندم و می‌نوشتم و خب در روزگاری که علت و معلول، فقر و فقیر، اعتیاد و معتاد و همه‌ی واژگان این‌چنینی تعریف درستی ندارند و سرنوشت‌شان یکی است؛ در دورانی که هنوز اندیشه‌ی جزمی بر اندیشه‌های دیگر برتری دارد، کار ما و توان ما همین نوشتن و گفتن است. اما اگر این روند کشتار و انتقام روی بگرداند نمی‌دانم آیا باز هم می‌توان کسانی را از انتقام باز داشت؟



انسان آزاده معاصر

تا بیایم تعریفی بدهم از انسان و آزادگی و معاصر بودن؛ حتماً باید بگویم که انسان موجودی است سیاسی که گوشت و خون دارد، با مرگ می‌ستیزد و در همیشه‌ی تاریخ جاری است. انسان آزاده معاصر فریاد می‌زند، اصرار می‌کند، قطره قطره خونش را می‌گرید که بگوید قانون را رعایت کنید. انسان آزاده معاصر به این حقیقت دست یافته است که آدم‌ها مهره‌ی شطرنج نیستند. آدم‌ها آدمند. آی آدم‌ها....



«ایران یعنی خاطرات بچگی»

مارینا نمت متولد ۱۳۴۴، که در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ یعنی شانزده سالگی تا هجده سالگی‌اش را در زندان اوین گذرانده؛ اخیرا کتابی نوشته با عنوان «زندانی تهران». کتاب هنوز به فارسی منتشر نشده بلکه انگلیسی است و گویا قرار است متن فارسی آن به زودی انتشار یابد.من مارینا نمت را در فستیوال رنسانس دوم میلان دیدم و فرصتی دست داد تا پرسشم را مطرح کنم. خانم مارینا نمت ایران یعنی چه؟



فرو ریختن بنای چند همسری و چند همبستری

در هفته‌ای که گذشت بیم و امید بر پافشاری نابخردانه‌ی سران حکومت اسلامی در مسأله‌ی انرژی اتمی هم‌چنان ادامه داشت. بسیاری از روشنفکران ایران و جهان معتقد هستند که این انرژی برای ملت ایران بسیار گران تمام می‌شود و عاقلانه‌ترین راه این است که مردان حکومت در انرژی‌های دیگر پافشاری کنند. علاوه بر این من معتقدم در این موقعیت دولت‌مردان ایران می‌توانستند امتیازهای زیادی از غرب بگیرند. مثلاً در گام اول می‌توانستند به سوی خلع سلاح اتمی پاکستان و اسراییل بروند. این تنها موقعیت بی‌نظیر است که می‌شود چند تا کشور را خلع سلاح اتمی کرد، اما کو گوش شنوا؟



نوشتن در سرعت

تاکنون تجربه کرده‌اید وقتی سوار قطار یا اتوبوس هستید ذهن‌تان شروع می‌کند به راه رفتن و پرواز کردن و نظم یافتن؟ یکی از راه‌هایی که همواره ذهن را پرواز می‌دهد و دست را به حرکت درمی‌آورد تا نویسنده از کنج عزلت به درآید و بنویسد، نشستن در یک قطار یا اتوبوس یا اتومبیل و تماشای پنجره است. همین‌جور که درختان و مناظر به عقب پرتاب می‌شوند و تصاویر تازه برابر چشمان شما قرار می‌گیرد، داستان و نوشتن شکل و نظم می‌یابد.



«بدون ایران، هرگز اسراییل وجود نمی‌داشت»

مارک هالتر، نویسنده و جامعه‌شناس یهودی لهستانی – فرانسوی در سال ۱۹۳۶ در لهستان متولد شد. در جریان جنگ دوم جهانی او به همراه خانواده خود به روسیه فرار کردند و در سال ۱۹۵۰ به فرانسه مهاجرت کرده و در پاریس مقیم شدند. من با مارک هالتر در فستیوال رنسانس دوم میلان آشنا شدم. در سخنرانی او شرکت کردم و در همان لحظه احساس کردم این آدم با خیلی‌های دیگر فرق دارد. آدمی است بسیار باسواد، باهوش، دقیق و یک روشنفکر به تمام معنا. شب‌هنگام در هتل گپی با او زدم و از او پرسیدم ایران برای شما یعنی چه؟



تا عاشق مردمت نباشی کتابت را نمی‌خوانند

ماهی که گذشت، پایانش غم‌انگیز بود. هامون درگذشت. صدای قشنگ خسرو شکیبایی، بازیگر درجه یک سینمای ایران برای همیشه خاموش شد. حسابی غمگین بودم و داشتم به این فکر می‌کردم چه نقش‌هایی وجود داشت که خسرو شکیبایی می‌توانست به آن زندگی دوباره بدهد و چه حیف... ‌و چه شعرهایی بود که او می‌توانست بخواند و به آن‌ها جان تازه‌ای ببخشد و چه حیف...



اين‌سو و آن‌سوی متن (۶) کتاب در محاق
بیم‌ها و امیدها در نشر کشورم

طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی آزادی بیان و نشر یک حق است. پس چرا ما تولید‌کنندگان آثار فرهنگی حق‌مان را به امتیاز صلح کرده‌ایم. چرا از حق‌مان گذشته‌ایم، احترام گذاشته‌ایم به مسئولان و در قبال حق‌مان حاضر شده‌ایم امتیاز و پروانه نشر بگیریم. آیا این صلح ساده‌لوحانه ما باعث نشده که آن‌ها حالا دیگر به امتیاز و پروانه و مجوزی که خود صادر کرده‌اند وفادار نمانند؟