خانه > کتابخانه > Oct 2008 | |
Oct 2008میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۵ اتوریته چیست؟ - ۵«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش پنج: «از دیدگاه سیاسی مهمترین پیامدِ ادغام نهادهای سیاسی رومی با تصورات فلسفی یونانی این بود که کلیسا بهکمک آن توانست انگارههای نسبتاً مبهم و متضاد مسیحیت آغازین را دربارهی زندگی در جهان اخروی، در پرتو اسطورههای سیاسی افلاتونی تفسیر کند، و به این ترتیب، بهکمک این تفسیر، توانست نظام پیچیدهای از پاداشها و مجازاتها را برای رفتارهای نیک و رفتارهای گناهآلود کسانی که در جهان دنیوی سزای عادلانهی خود را دریافت نکرده بودند، به سطح اصول ایمانی یقینی ارتقا دهد.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و هشتم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و هشتم: «پدرجان! کار بدی کردهام؟ عاشق شدن بد است؟ اگر بد است تو که... نه به یاد نمی آورم دروغ گفته باشی به من، حتا به قول آنهایی که مجوز میخواهند تا دروغ بگویند و وانمود کنند مصلحت اقتضا میکرده، تو بارها با من از عشق، پاکی و عصمت در اوج عاشقی داستانها گفتهای، پیش از رفتن!» میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۴ اتوریته چیست؟ - ۴«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش چهار: «از آغاز جمهوری روم تا تقریباً پایان دوران امپراتوری، در کانون سیاست رومی اعتقاد به تقدس بنیانگذاری نهفته بود، به این مفهوم که وقتی چیزی بنیاد نهاده میشد، این بنیاد برای همهی نسلهای آینده الزامآور باقی میماند. برای رومیان، درگیر شدن در سیاست، قبل از هر چیز، بهمفهوم حفظ بنیاد شهر روم بود. به این سبب بود که رومیان هرگز نتوانستد بنیاد نهادن اولین دولتشهر خود را در مستعمراتشان تکرار کنند، اما قادر بودند به بنیاد آغازین، پیوسته بیفزایند تا زمانی که کل ایتالیا، و سرانجام سراسر جهان غرب، بهکمک روم، وحدت یافت و توسط آن اداره شد؛ گویی همهی جهان چیزی نبود جز مناطق پیرامونی روم.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و هفتم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و هفتم: «اما این فکرها چرا به سرم میزنند؟ تجانسی میان من و نصیب از این طرف و داستایوسکی و وان گوگ یا پسر قلدر و فاحشهی بدشکل و شمایل از آن طرف نیست. تنها این چشمهای خیس، فضای گرفتهی خیس پر شرجی اتاق سرگرد و بدی مردم اینجا و هر جای دیگر، این فکرها را با چکش توی مغزم کوبیده. خندهام میگیرد اما متوجه نیستم که بلند خندیدهام.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و ششم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و ششم: «یوما، چه مردی، میخواست بیفتد روی پای زن جوانش: «زینت! زندگیام فدای تو باد. چطور به کارهای این پیرزن و خانه میرسی؟ مادرم دو نفر لازم دارد تا به کارهایش برسند، مادر بیچارهام را، زدهاند توی گیج گاهش! انصافتان را شکر، کسی حاضر نشد شهادت بدهد. شنیدهای که؟ مگر میشود؟ آنها همه کارهی سپاهند، همه کارهی بسیج، بگو همه کارهی خفاجیهاند. چطور شهادت بدهیم مسیح؟ تو زینت، فرشتهای؟ چه هستی آخر؟» میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۳ اتوریته چیست؟ - ۳«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش سه: «دوگانگی میان نظارهی حقیقت در تنهایی و از دور، و گرفتار شدن در مناسبات امور بشری و نسبی بودن آنها، در سنت اندیشهی سیاسی تأثیر شگرفی داشته است. این دوگانگی متقاعدکنندهترین بیان خود را در تمثیل غار افلاتون مییابد. از این رو، به فکر انسان خطور میکند که ریشهی آن را در آموزهی ایدههای افلاتون ببیند.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و پنجم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و پنجم: «پیرزن منجی، هر چه گفته بود، هر چه یادم داده بود، در چند جمله خلاصه میشد: "گندم، درست وسط گندم خط آمده، یعنی مال مردم، مال مردم است و مال من، مال من است، دست درازی من به سهم دیگران موقوف! گناهی بالاتر از این نمیشناخت بندهی خدا. این گناه عین گناهی بود که پای من، فرشتههای نگهبان مینوشتند به دفتر اعمالم: حقش را خوردهاند و بردهاند، اما هیچ غلطی برای گرفتن حقش نکرده است.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و چهارم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و چهارم: «بگذار من بگویم مهراب! فرق داریم مگر؟ به قول خودت، مثل همان نویسنده که بهترین داستانهایش را برای سایهی خودش نوشت. من سایهی تو بودم، گاه هم حس میکردی این تویی که سایهی من هستی! پس انگار کن، ما یکی روحیم – آنهم نه اندر دو بدن، یکی روحیم اندر یک بدن! نه؟ شلاق اگر فرود میآمد، هر دو مان زخمی میشدیم.» میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۲ اتوریته چیست؟ - ۲«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش دو: «گرچه اتوریته تاریخی طولانی دارد، اما همواره عاملی مهم یا تعیینکننده در جوامع بشری نبوده است، و تجربیاتی که مفهوم اتوریته بر پایهی آنها بنا شده، الزاماً در همهی زمینههای سیاسی وجود ندارد. نه زبان یونانی از اتوریته یا نوعی حکومت که اتوریته لازمهی آن است، خبر میدهد، نه تجربیات متنوع تاریخ یونان.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و سوم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و سوم: «تو، آن روز نجات، گمانم حتا قلپی شوری دریا را نبلعیده بودی، پیرمرد همراهت اما، به ساحل که رسیدید، آنقدر بالا آورد، بالا آورد، ماهیهای ریز عجیب و قناس را که در رنگ فقط به میگو شباهت میبردند و هشت پاهای کوچک در خویش جمع شدهای که نباید بدنشان جای فلس مثلن لاکهایی کوچک و عجیب و سفید داشته باشند، عین گوشماهیهای بیارزش ریخته بر ساحل و چقدر مایعهای رنگ به رنگ، از شکم چروکیدهاش با غثیان بیرون ریخت؟ مایعهایی کدر، زلال، بنفش، قیرگون و لزج، و عجیب اینکه رنگشان ذرّهای با رنگهای دیگر قاطی نشد، حتا در تمام مدت استفراغ، حتا رنگی، با رنگی دیگر نیامیخته بود تا از ادغامشان رنگ ثالثی درست شده باشد.» میان گذشته و آینده ـ فصل ۳ - بخش ۱ اتوریته چیست؟ - ۱«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل سوم، بخش یک: «برای اجتناب از تعبیر غلط، شاید عاقلانهتر بود که در عنوان این فصل پرسیده میشد: «اتوریته چه بود؟»، نه «چیست؟» در حقیقت، موضوع بحث من این است، که ما به این فکر واداشته میشویم و حق داریم چنین پرسشی را در وجه گذشته مطرح کنیم، زیرا اتوریته در جهان مدرن محو شده است.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و دوم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و دوم: «گاه آدمی، دو روز مانده به مرگش، در پیری میرسد به زندگی، تو که هنوز بر و رو داری، خلق و خوداری. از همه مهتر، عاشقی داری که بیست سالی از تو جوانتر است اما دوستت دارد. جز تو عشرت، به چیزی دلخوش نکرده است و خوب میدانی، این را.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیست و یکم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیست و یکم: «عموی نامرد، لیوان شرابی داده به فلورا، شراب صد سالهای داشته از کجا و چطور؟ نمیدانم دیگر، نگو چیزی هم ریخته توی شراب، حالا چرا حاشیه میروم مهراب جان؟ عمو، تجاوز کرده به فرشتهی مهربانی که... بگذریم.» میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش نهایی مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: سخنِ آخر«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، سخنِ آخر: «اکنون به نظر میرسد شیوهی کانتی و هگلی آشتی با واقعیت به وسیلهی فهم معنای درونی کل روند تاریخی همان قدر برای تجربهی ما رد شده است که تلاشهای همزمان عملگرایی و فایدهباوری برای «ساختن تاریخ» و تحمیل معنای از پیش طراحیشده و قانون بشر به واقعیت، بیاعتبار شده است.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل بیستم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل بیستم: «به حکمت او راه نخواهیم برد. از ذریهی آدم ابوالبشر، دستهای در وجود آمده و میآید باز، که بسی از سمبل و نمونهی شرّ مخلوق خداوند، یعنی ابلیس، گوی سبقت ربوده و میربایند باز. کارها کرده و میکنند بعضی از اعقاب آدم که بسیار در شرّ از ابلیس پیشی گرفته و میگیرند باز! در قیاس این گروه، شیطان، چندان گناهکار نیست. چه میاندیشید در این قیاس؟» میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش ۳ مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و سیاست«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، بخش سوم: «بدیهی است که آگاهی تاریخی ما بدون این که قلمرو امور دنیوی ارج و منزلت نوینی بیابد غیرقابلتصور بود، اما چندان بدیهی نیست که روندِ تاریخی باید در نهایت مستلزم آن میشد که به اعمال و رنجهای انسان روی زمین معنا و اهمیت ببخشد. در حقیقت، در آغاز دوران مدرن، همهچیز حاکی از آن بود که جایگاه و ارجِ کنش و زندگی سیاسی افزایش خواهد یافت و قرنهای شانزدهم و هفدهم با آنهمه فیلسوف سیاسی نواندیش خود، هنوز برای تاریخ بهمعنی واقعی کلمه، مقام و اهمیت خاصی قائل نبودند.» پیشگفتار برای چاپ تازه رمان ناتنی و متن کامل کتاب متن کامل رمان ناتنیمهدی خلجی نویسندهی رمان ناتنی، در پیشگفتاری برای چاپ مجازی کتاب آورده: «ناتنی، رمانی است که نوشتناش در ماههای پایانی سال ۱۳۸۱ در پراگ آغاز شد و بیش از سالی به درازا انجامید. در بهار ۱۳۸۳ نشر گردون در برلین آن را در ششصد نسخه چاپ کرد. نه وقتی مینوشتم امید داشتم که روزی بتوان آن را در ایران منتشر کرد و نه اکنون امید میبرم که آیندهای نزدیک برای انتشار کاغذی آن در درون کشور وجود داشته باشد. چاپ مجازی آن در پایگاهِ اینترنتی رادیو زمانه، شاید فرصتی پیش نهد برای کسانی که کتاب را میجویند و نمییابند.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل نوزدهم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل نوزدهم: «در طرفة العینی، روپوش سپید برف گسترده بر درختچهها و سبزههای زیر خاک، آب میشوند و جاری نشده، آتش میگیرند بیشعله و سرد و ناگهان. زاغی سراسیمه پر میکشد و مینالد - «برفها! زندگی من! این آتش جهنمی از کدامین سمت رسید ناگاه؟» و سرگردان پر میکشد، لخت و هراسان به سمت قله (اگر به جا باشد هنوز) و نمیماند تا ببیند لابه لای درختچههای مشتعل زبانهکش، بیست زاغ و سی زاغچه و سیزده زاغی و هفده کلاغ، در همان دمش نخست آتش سرد جزغاله میشوند.» میان گذشته و آینده ـ فصل ۲ - بخش ۲ مفهوم تاریخ باستانی و مدرن: تاریخ و جاودانگیِ زمینی«میان گذشته و آینده - هشت تمرین در اندیشهی سیاسی»، اثر هانا آرنت، برگردان سعید مقدم، فصل دوم، بخش دوم: «مفهوم مدرن فرایند که در تاریخ و طبیعت، به یک میزان رواج دارد، عصر مدرن را از گذشته از هر نظر مشخص دیگری بهشکلی بنیادیتر جدا میکند. برای شیوهی مدرن تفکر ما هیچچیز بهتنهایی و بهخودی خود بامعنا نیست، حتی تاریخ یا طبیعت در کلیت خود، و از آن بیشتر رخدادهای ویژه در نظم طبیعی یا حوادث تاریخی خاص بهتنهایی معنا ندارند. در این اوضاع و احوال، دهشتی سرنوشتساز نهفته است.» با خلخالهای طلایم خاکم کنید - منزل هجدهم«با خلخالهای طلایم خاکم کنید» اثر محمد ایوبی، منزل هجدهم: «این بوده پس؛ خواب اصحاب کهف همین بوده، که اشارتی، گذر کابوسی، شقه شدن خون نشان سایهای، وجبی، خیالی از آن را گذراندهای، نه، این خواب ١۲ساله را تو از سر نگذراندهای، بر تو جاری بوده مثل، مثل نسیمی که یک متری از تو بالاتر بوده و تو از آن خبر نداشتهای تا زمانی که انتهای نسیم، لابد تیغی، چاقویی، بریدهای تیز از شیشه شاید، که بر آخرین نقطهای از بدنت که به آن دسترسی داشته، - درست بر پیشانیات، جایی که کاکل نرم تازه رشد کردهات، بر همان نقطهی پیشانی، کشیده میشده - زخمی زده نسیم رونده و از خوابت جهانده.» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|