خانه > انديشه زمانه > عقايد دينی > روشنفکری دینی و مسأله همجنسگرایی | |||
روشنفکری دینی و مسأله همجنسگراییاکبر گنجی۵- روشنفکری دینی و مسألهی همجنسگرایی: البته جامعهی علمی هرگز اجازه نمیدهد تا سخنان بلادلیل و اهانتآمیز در عرصه عمومی، شفاهی یا مکتوب، بیان گردد. بدین ترتیب روشنفکران دینی مخالف همجنسگرایی، سکوت در برابر این مسأله را کمهزینهترین استراتژی در مقابل این اقلیت میدانند. محسن کدیور از جمله روشنفکران دینی مخالف همجنسگرایی است. اما کدیور شجاعانه نظر خود را بیان کرده و با عرضه تلقی خویش از همجنسگرایی، این امکان را برای دیگران فراهم آورده است تا با وی وارد گفت و گوی انتقادی شوند و تلقی او از همجنسگرایی را نقد کنند. وی در رأی مکتوب خود، همجنسگرایی را «غیرعقلانی» «غیرانسانی» و «انحراف از مسیر صحیح بشری» معرفی کرده و میگوید همجنسگرایی جزو حقوق بشر نیست. به گفتهی وی، همجنسگرایان اول باید برادری خود را اثبات نمایند (یعنی نشان دهند که همجنسگرایی یکی از حقوق بشر است) بعد تقاضای ارث و میراث کنند و در بارهی تبعیض جنسی سخن بگویند. به گفتهی وی، اسلام اشد مجازات را برای همجنسگرایان در نظر گرفته و روشنفکران دینی در این زمینه مشابه اسلام سنتی فکر میکنند. به گفته او، مسلمانها کوشش میکنند تا جوامع بشری این انحراف تأسفبار را ریشهکن کنند. کدیور مینویسد: «اولاً ارتباط جنسی با جنس موافق (همجنسبازی) در اعلامیه جهانی حقوق بشر و دو میثاق پیرو آن به رسمیت شناخته نشده است. تلاش همجنسگرایان در شناخته شدن آنها به عنوان یک اقلیت (اقلیت جنسی) در اسناد اصلی اجماعی بینالمللی تا کنون به نتیجه نرسیده است. تا آنجا که من میدانم تنها جایی که به این امر اشاره شده، در یک سند فرعی پناهندگی افرادی است که به خاطر در پیش گرفتن این رویه در کشور خود در خطر مرگ قرار گرفتهاند. در برخی کشورهای اروپایی کوششهایی برای به رسمیت شناخته شدن همجنسگرایان و پذیرش خانواده متشکل از دو جنس موافق آغاز شده، اما نهایت موفقیت آنها این بوده که روابط جنسی از حقوق شخصی است و در صورتی که با تراضی طرفین باشد، احدی حق مخالفت یا نادیده گرفتن آن را ندارد. همجنسگرایی در تمام جهان منتقدان بسیار جدی دارد چه در میان پیروان ادیان الهی (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان) و چه در میان افراد عرفی غیردینی. به هر حال همجنسبازی تا کنون فاقد پشتوانه اجماعی بینالمللی به عنوان یکی از مصادیق حقوق بشر است. ثانیاً: اصولاً همجنسبازی یا همجنسگرایی امری غیرعقلانی و غیرانسانی است و انحراف از مسیر صحیح بشری محسوب میشود. بیشک موافقان این رویه، سخن ما را باور ندارند؛ آنچنانکه ما نیز در مدعیات و ادلهی همجنسگرایان سخن موجهی نیافتهایم. در نهایت به لحاظ عقلانی از قبیل امور جدلیالطرفین میشود. برای ورود در مصادیق حقوق بشر، مبنایی عقلانی و موجه لازم است. همجنسگرایی تا کنون به لحاظ عقلانی از حقوق بشر شناخته نشده است. به قول مشهور، اول برادریت را اثبات کن؛ بعد ادعای میراث کن. در شمرده شدن همجنسگرایی در زمرهی حقوق بشر تردید جدی وجود دارد، با چنین تردیدی بحث از تبعیض درباره اقلیتهای جنسی چه محلی از اعراب دارد؟ ثالثاً: ارتباط جنسی با همجنس در همهی ادیان ابراهیمی از جمله اسلام به شدت تقبیح و تحریم شده است. قرآن کریم با شدیدترین لحن ممکن این رویه را تحت عنوان رویه قوم لوط مذمت کرده است. علمای اسلام - اعم از اهل سنت و شیعه - در ممنوعیت شرعی و اشد مجازات همجنسبازان همداستاناند. رضایت طرفین در فعلی که نهی مؤکد شرعی دارد، کارساز نیست. حرمت شرعی لواط و مساحقه و مجازات شدید مرتکبین آنها از احکام ثابت و دائمی شرعی است. روشنفکری دینی در این مسأله که فاقد پشتوانهی عقلانی است، با اسلام سنتی در حرمت شرعی و اصل مجازات (فارغ از نوع آن) برخوردی مشابه دارد. البته تجسس در حریم خصوصی افراد ممنوع است. با صراحت میگویم مسلمانی مطلقا همجنسگرایی را بر نمیتابد و از تمامی طرق موجه برای ریشه کن کردن این انحراف تأسفبار از جوامع انسانی کوشش میکند» در اینجا، پرسشها و داوری و نقد خود را پیرامون تلقی محسن کدیور از همجنسگرایی و بیحقوقی آنان مطرح میکنم. امیدوارم پاسخ کدیور نشان دهد که نقدهای من ناوارد، و برداشتهای من نادرست بوده است. ملاحظات من به شرح زیر است: الف- کدیور میگوید مجازات شدید همجنسگرایان از احکام ثابت و دائمی شرعی است. ملاک و معیار تمایز احکام موقت از دائمی چیست تا بر اساس آن ملاک گفته شود مسألهای جزو احکام دائمی اسلام است؟ تا آنجا که من به یاد میآورم، کدیور هر حکمی از اسلام را که با عقلانیت و عدالت مدرن تعارض داشته باشد، موقتی و متعلق به صدر اسلام به حساب میآورد. بدین ترتیب اگر عقلانیت و عدالت مدرن همجنسگرایی را بپذیرند، بر مبنای ملاک کدیور، حکم فقهی اسلام دربارهی همجنسگرایی ثابت و دائمی نخواهد بود. ب- کدیور میگوید مسلمانی مطلقاً با همجنسگرایی نمیسازد. ملاک و معیار مسلمانی چیست تا بر مبنای آن ملاک بفهیمم چه چیز با مسلمانی سازگار است و چه چیز ناسازگار؟ ج- آیا نظر قرآن در این زمینهی خاص ناظر به «شاهدبازی» و «به زور به دیگران تجاوز کردن» بوده است (داستان قوم لوط که طی آن قوم او میخواستند به زور به دو فرشته نوجوان تجاوز کنند. مطابق روایات مندرج در تفاسیر، قوم لوط در راههای ورودی و خروجی شهر بیگانگان را گیر میانداخته و به زور به آنها تجاوز میکردهاند) یا شامل دو انسان بالغی هم که آگاهانه، مختارانه و از سر رضایت دست به این عمل میزنند، میشود؟ د- کدیور میگوید روشنفکران دینی در این زمینه مشابه اسلام سنتی فکر میکنند. تا آنجا که من میدانم آرش نراقی به عنوان یکی از روشنفکران دینی، بر خلاف کدیور، همجنسگرایی را امری طبیعی، عقلانی و اخلاقاً قابل دفاع میداند. آیا آرش نراقی روشنفکر دینی و مسلمان نیست؟ نراقی مانند کدیور، قرآن را کلام خدای متشخص انسانوار میداند. با این حال، همجنسگرایی را ناسازگار با قرآن و اسلام نمییابد. وی در مقالهی مبسوط «درباره اقلیتهای جنسی» (۲۵ نوامبر ۲۰۰۵) با استناد به ادبیات گسترده همجنسگرایی، آن را پدیدهای طبیعی و اخلاقی معرفی کرد. پس از آن هم طی یک سخنرانی زیر عنوان «اسلام و مسأله اقلیتهای جنسی» در دانشگاه کالیفرنیای لسآنجلس، پدیده همجنسگرایی را ناسازگار با قرآن نیافت و کوشش او مصروف آن شد تا قرائتی سازگار با قرآن از همجنسگرایی ارائه کند. در میان روشنفکران دینی افراد دیگری هم وجود دارند که معتقدند حقوق بشر شامل همجنسگرایان هم میشود و همجنسگرایی تعارضی با دینداری ندارد؛ منتها به دلایل قابل فهم، نظر خود را بیان نمیدارند. هـ- کدیور همجنسگرایی را امری غیرعقلانی، غیرانسانی، انحراف از مسیر صحیح بشری و تأسف بار به شمار میآورد. اما هیچ دلیلی برای موجه کردن مدعای خود ارائه نمیکند. پرسش این است: مسیر صحیح بشری چیست؟ مگر فقط یک راه صحیح وجود دارد که بشریت باید آن را طی کند؟ آیا نفی پلورالیسم و قبول انحصار گرایی معرفتی و اجتماعی لازمهی منطقی این مدعا نیست؟ تا آنجا که من میفهمم، هر رفتاری که از آدمیان سر میزند (خوب و بد) عملی انسانی است؛ نه غیرانسانی یا حیوانی. انسان همان موجودی است که در تاریخ خود را محقق کرده (انسان واقعی مطابق تعاریف پسینی a posteriori) نه انسانی آرمانی که وجود خارجی ندارد (انسان خیالی مطابق تعاریف پیشینی a priori) همجنسگرایی همان قدر انسانی است که ناهمجنسگرایی. عدالتورزی همان قدر انسانی است که ظلم و بیداد. با این تفاوت که عدالت از نظر اخلاقی فضیلت است و ظلم رذیلت. اگر درست فهمیده باشم، احتمالاً منظور کدیور آن است که ناهمجنسگرایی فضیلت است و همجنسگرایی رذیلت. اگر چنین باشد، این مدعا نیازمند دلیل است و با استناد به فقهی که اکثر احکام اجتماعیاش امروزه غیراخلاقی تلقی میشوند، نمیتوان غیراخلاقی بودن همجنسگرایی را اثبات کرد. داوری اخلاقی چه نمرهای به این فقه خواهد داد که بخواهد مبنای داوری در خصوص همجنسگرایی قرار گیرد؟ و- اگر منظور از «مسیر صحیح انسانی» مسیر طبیعی و فطری باشد، در آن صورت میپرسیم: به فرض آنکه با معیاری بتوان امور طبیعی را از امور غیر طبیعی تفکیک کرد، آیا هر جه طبیعی است خوب و اخلاقی است و هر چه غیرطبیعی است، بد و غیراخلاقی است؟ مغالطه طبیعیگرایان مورد حملهی مور و هیوم عبرتآموز است. مور «طبیعیانگاری تصوری» را نقد و رد کرد و هیوم «طبیعیانگاری تصدیقی» را. مطابق نظر جرج ادوارد مور، هر کس خوبی را با محمول طبیعی یا ما بعد الطبیعیای یکی بگیرد، مرتکب مغالطهی طبیعیانگارانه (naturalistic fallacy) شده است؛ برای اینکه خوبی بر مبنای ویژگیهای طبیعی و ما بعد الطبیعی تحلیلپذیر نیست1. مطابق رأی هیوم استنتاج احکام ناظر به ارزش (value) و احکام ناظر به تکلیف (obligation) از احکام ناظر به واقع (fact) از لحاظ منطقی، مجاز نیست. اگر این نظر درست باشد، نمیتوان ارزشها و تکالیف اخلاقی را از امور واقع (ماورای طبیعی، طبیعی، انفسی) اخذ کرد و ارزشها و تکالیف از سنخ امور مجعوله خواهند بود. اما اگر استنتاج گزارههای ارزشی (evaluative) و گزارههای تکلیفی (deontic) از گزارههای ناظر به واقع جایز باشد، ارزشها و تکالیف اخلاقی از سنخ امور مکشوفه خواهند بود. کدیور برای رد همجنسگرایی باید چند نکته را اثبات کند: یک- مجاز بودن استنتاج باید از است. دو- غیرطبیعی بودن همجنسگرایی. ج- طبیعت و ماهیت و ذات ثابت داشتن آدمیان. اگر نوع آدمی دارای ذات ثابتی نباشد و آدمی در طول تاریخ دگرگون شده باشد، به تبع آن دگرگونی قواعد و احکام اخلاقی آدمیان هم دگرگونی مییابند و یافتهاند. و- به فرض آنکه بتوان غیر طبیعی بودن همجنسگرایی را اثبات کرد و به فرض آنکه هر چه غیر طبیعی باشد، غیر اخلاقی هم خواهد بود، میپرسیم: آیا ازدواج خواهر و برادر غیرطبیعیتر از همجنسگرایی نیست؟ اگر روایت ادیان ابراهیمی از آدم و حوا، داستانی حقیقی باشد، تمام انسانها زنازاده خواهند بود. علامه طباطبایی داستان آدم و حوای قرآن را واقعگرایانه تفسیر میکرد، نه ناواقعگرایانه (نمادین و اسطورهای.) این نوع تفسیر او را مجبور میکرد به این پرسش پاسخ گوید: آیا ازدواج فرزندان یک پدر و مادر، یعنی خواهران و برادران، خلاف طبیعت و فطرت و اخلاق نیست؟ طباطبایی این امر را غیرطبیعی، بر خلاف فطرت و غیراخلاقی نمییابد. دلیل خلاف فطرت نبودن ازدواج خواهر و برادر، از نظر طباطبایی، تجربی است. یعنی چون تجربه نشان میدهد که انسانهایی این عمل را انجام داده و میدهند، پس خلاف فطرت و طبیعت آدمی نیست. طباطبایی سه شاهد برای مدعای خود ذکر میکند: الف- در میان مجوسیان، قرنها خواهر و برادر ازدواج میکردهاند. ب- ازدواج خواهر و برادر در اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق قانونی بوده است (معلوم نیست چگونه این ادعای کذب به تفسیر قرآن طباطبایی راه یافته است.) ج- در اروپا و آمریکای متمدن، پدران و برادران با دوشیزگان همبستر شده و پرده بکارت آنها را بر میدارند2. در واقع، طباطبایی در اخلاق، پیامدگراست. به گمان وی، ازدواج و همبستری خواهر و برادر با هیچ مشکل فطری یا اخلاقیای روبهرو نیست. تنها مسأله این است که امروزه که تعداد آدمیان بیشمار است، این عمل، فحشا به بار خواهد آورد. اگر همبستری خواهر و برادر موجب فحشا نشود، بر اساس مبانی طباطبایی، غیراخلاقی نخواهد بود. بر مبنای استدلال طباطبایی، همجنسگرایی هم نباید خلاف فطرت و طبیعت باشد. چون تاریخ آن به قدمت آدمیان است و در اروپا و آمریکا به رسمیت شناخته شده و همجنسگرایان بسیاری، اینک در جهان زندگی میکنند. به تعبیر دیگر، همین که عملی از آدمی سر میزند، حکایت از آن دارد که آن عمل، خلاف فطرت و طبیعت نیست. ما مدعی نیستیم که طباطبایی گفته است همجنسگرایی خلاف طبیعت نیست، ادعای ما این است که مبانی طباطبایی به چنین نتیجهای ختم میگردد. وگرنه، طباطبایی، همجنسگرایی را خلاف فطرت میداند3. ز- ادعای متکلمان و فیلسوفان مسلمان این است: نحن ابناء الدلیل (من فرزند و پیرو دلیل هستم) و انما المتبع هو البرهان (فقط تابع برهانم.) مدعای فیلسوفان مسلمان و استدلالگرایی (rationalism) و بینهجویی (evidentialism) انسان مدرن مانع پذیرش احکام و فرامین بلادلیل میشود. بر این مبنا ما در مدعای محسن کدیور مناقشه کردیم. اما اگر دلیل یا دلایلی دال بر غیراخلاقی بودن همجنسگرایی ارائه شود، ما تابع دلیل خواهیم بود. چون و چرا کردن در باورهایی که تا کنون میپنداشتیم درست و بسامان بودهاند، اما در واقع نبودهاند، و ظنی و نامتقن یافتن آنچه تا کنون محکم و خالی از شبهه جلوهگر میشد، فرایندی انسانی است. رسوم و عرفهای موروثی و مشترک فرهنگ جامعه را که عیوبشان نمایان شده است، باید موضوع بحث و گفت وگوی انتقادی قرار داد تا امکان زندگی اخلاقیتری فراهم گردد. نگرش ضد مرجعیت، به معنای رد ادعای افرادی که دعوی معرفتشان را فراتر از کند و کاو نقادانه میدانند، نگرشی عقلانی و اخلاقی است. پاورقیها: 6- به گمان مور واژههایی چون زرد، لذت و خوب تعریفپذیر نیستند: «فرض کنید کسی بگوید «دارم لذت میبرم» و فرض کنید این نه دروغ یا اشتباه، بلکه راست باشد. بسیار خوب؛ اگر این راست است، چه معنایی دارد؟ معنای آن این است که روان او، یک روان معین خاص، متمایز از همهی روانهای دیگر با علائم معین خاص، در این لحظه احساس معین خاصی به نام لذت دارد. «لذت بردن» معنایی جز داشتن لذت ندارد؛ و هر چند ممکن است لذت ما بیشتر یا کمتر باشد، و حتی، در حال حاضر میتوان پذیرفت از این یا آن نوع لذت برخوردار باشیم، با این همه تا آنجا که این لذت است که از آن برخوردارداریم، چه زیاد باشد و چه کم، چه از این نوع باشد و چه از آن نوع، آنچه از آن برخورداریم یک چیز معین، مطلقاً تعریف ناپذیر، است که در همهی مراتب گوناگون خود و در همهی انواع مختلف احتمالی یکی است. مثلاً در روان است؛ به وجود آورندهی میل و خواهش است؛ ما از آن آگاهیم؛ و غیره و غیره. میتوانیم، به نظر من، روابط آن را با چیزهای دیگر توصیف کنیم، اما نمیتوانیم آن را تعریف کنیم؛ و اگر کسی خواست لذت را به عنوان یک موضوع طبیعی دیگر ما تعریف کند: مثلاً اگر کسی گفت که لذت به معنای احساس (رنگ) سرخ است و از آن نتیجه گرفت که لذت یک رنگ است، ما حق خواهیم داشت به او بخندیم و نسبت به گفتههای بعدی او دربارهی لذت بیاعتماد باشیم. این همان مغالطهای است که من آن را مغالطهی طبیعیگرایانه نامیدهام. این که «لذت بردن» به معنای «داشتن احساس (رنگ) سرخ» نیست، مانع فهمیدن معنای آن نیست. برای ما کافی است که بداتنیم «لذت بردن» به معنای «داشتن احساس لذت» است، و با این که لذت مطلقاً تعریفناپذیر است، با این که لذت، لذت است، نه چیز دیگر، با این همه در گفتن این که داریم لذت میبریم، هیچ مشکلی احساس نمیکنیم» G. E. Moore, Principia Ethica (London: Cambridge University Press, 1903) , pp. 12-13. ۷- طباطبایی در تفسیر آیه اول سوره بقره مینویسد: «از آیه شریفه بر میآید که نسل موجود از انسان منتهی به آدم و همسرش میشود و جز این دو نفر هیچ کس دیگری در انتشار این نسل دخالت نداشته است (نه حوری بهشتی و نه فردی از افراد جن و نه غیر آن دو) ... ازدواج در طبقهی اولی، بعد از خلقت آدم و حوا، یعنی در فرزندان بلافصل آدم و همسرش بین برادران و خواهران بوده و دختران آدم با پسران او ازدواج کردهاند. چون آن روز در تمام دنیا نسل بشر منحصر در همین فرزندان بلافصل آدم بوده، (در آن روز غیر از آنان، نه دخترانی یافت میشده است تا همسر پسران آدم شوند و نه پسری بود که همسر دخترانش گردند) بنابراین هیچ اشکالی هم ندارد (اگر چه در عصر ما خبری تعجبآور است و لیکن) از آنجایی که مسأله یک مسألهی تشریعی است و تشریع هم تنها و تنها کار خدای تعالی است و لذا او میتواند یک عمل را در روزی حلال و روزی دیگر حرام کند» (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۴، صص ۲۱۷ - ۲۱۶) «اما اینکه چنین ازدواجی در اسلام حرام است و به طوری که حکایت شده، در سایر شرایع نیز حرام و ممنوع بوده، ضرری به این نظریه نمیزند. برای اینکه تحریم، حکمی است تشریعی که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمی تکوینی (نظیر مستی آوردن شراب) و غیر قابل تغییر و زمام تشریع هم به دست خدای سبحان است؛ او هر چه بخواهد و هر حکمی بخواهد میراند. چه مانعی دارد که یک عمل را در روزی و روزگاری جایز و مباح کند و در روزگاری دیگر حرام نماید. در روزی که جز تجویزش چارهای نیست تجویز کند و در روزگاری دیگر که ضرورت در کار نیست، تحریم کند. ازدواج خواهر و برادر را در روزگاری که تجویزش باعث شیوع فحشأ و جریحهدار شدن عفت عمومی نمیشود، تجویز کند و در روزگاری دیگر که باعث این محذور میشود، تحریم کند. خواهی گفت که تجویز چنین ازدواجی هم مخالف با فطرت بشر و همچنین مخالف با شرایع انبیا است که آن نیز طبق فطرت است ... در پاسخ میگوییم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافی با فطرت باشد درست نیست و فطرت چنین ازدواجی را صرفاً به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است، نفی نمیکند و از آن تنفر ندارد؛ بلکه اگر نفی میکند و اگر از آن تنفر دارد، برای این است که باعث شیوع فحشا و منکرات میشود و باعث میگردد غریزهی عفت باطل گردد و عفت عمومی لکهدار شود. پر واضح است که شیوع فحشأ به وسیلهی ازدواج خواهر و برادر، در زمانی است که جامعهی گستردهای از بشر وجود داشته باشد. اما در روزگاری که در تمامی روی زمین، غیر از چند پسر و دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوی دیگر مشیت خدای تعالی تعلق گرفت که همین چند تن را زیاد کند و افرادی بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر بر چنین ازدواجی منطبق و صادق نیست. پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعی نفرت دارد، به خاطر علتی است که گفتیم؛ نه اینکه به حسب فطرت از آن متنفر باشد. به شهادت اینکه میبینیم مجوسیان در قرنهای طولانی (به طوری که تاریخ ذکر میکند) ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع میدانستند و از آن متنفر نبودند و هماکنون به طور قانونی در روسیه (به طوری که نقل شده) و نیز به طور غیرقانونی، یعنی به عنوان زنا در اروپا انجام میشود. یکی از عادات که در این ایام در ملل متمدن اروپا و آمریکا معمول است، این است که دوشیزگان قبل از ازدواج قانونی و قبل از رسیدن به حد بلوغ سنی، ازدواج بکارت خود را زایل میسازند و آماری که در این باره گرفته شده، به این نتیجه رسیده که بعضی از این افضاها از ناحیهی پدران و برادران دوشیزگان صورت میگیرد. بعضیها گفتهاند: این گونه ازدواج با قوانین طبیعی، یعنی قوانینی که قبل از پیدایش مجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش در انسانها جاری بوده، نمیسازد. زیرا اختلاط و انسی که در بین یک خانواده برقرار است، غریزهی شهوت و عشقورزی و میل غریزی را در بین خواهران و برادران باطل میکند و به قول مونتسکیو حقوقدان معروف در کتابش روحالقواانین: «علاقهی خواهر برادری غیر از علاقهی شهوانی بین زن و مرد است» لیکن این سخن درست نیست. اولاً: به همان دلیلی که خاطرنشان کردیم و ثانیاً: به فرض هم که قبول کنیم منحصر در موارد معمولی است، نه در جایی که ضرورت آن را ایجاب کند، یعنی قوانین وضعی طبیعی نتواند صلاح مجتمع را تأمین کند که در چنین صورتی چارهای جز این نیست که قوانین غیرطبیعی مورد عمل قرار گیرد و اگر قرار باشد به طور کلی جز قوانین طبیعی پذیرفته نشود، باید بیشتر قوانین معمول دایر در زندگی امروز هم دور ریخته شود» (پیشین، صص۲۳۰ - ۲۲۹) ۳- طباطبایی در تفسیر آیه ۸۰ سوره اعراف، همجنسگرایی را خلاف فطرت معرفی میکند. در ضمن در جای دیگری از تفسیر خود دلایل غیرفطری و غیرطبیعی بودن همجنسگرایی را بر میشمارد. میگوید: «آمیزش با همجنس بر خلاف نظام خلقت و فطرت انسان است. اگر در خلقت انسان و انقسامش به دو قسم نر و ماده و نیز به جهازات و ادواتی که هر یک از این دو صنف مجهز به آن هستند و همچنین به خلقت خاص هر یک دقت کنیم، جای هیچ تردید باقی نمیماند که غرض صنع و ایجاد، از این صورتگری مختلف و از این غریزه شهوتی که آن هم مختلف است، در یک صنف از مقولهی فعل و در دیگری از مقولهی انفعال است. این است که دو صنف را با جمع کند و بدین وسیله عمل تناسل که حافظ بقأ نوع انسانی تا کنون بوده، انجام پذیرد. پس یک فرد از انسان نر، که او را مرد میخوانیم، بدین جهت که مرد خلق شده است، برای یک فرد ماده از این نوع؛ نه برای یک فرد نر دیگر. و یک فرد از انسان ماده که او را زن مینامیم، برای این خلق شده؛ نه برای یک فرد ماده دیگر. آنچه مرد را در خلقتش مرد کرده، برای زن خلق شده و آنچه که در زن است و در خلقت او را زن کرده، برای مرد است و این زوجیت طبیعی است، که صنع و ایجاد عالم میان مرد و زن یعنی نر و ماده آدمی برقرار کرده و این جنبنده را زوج کرده است. از سوی دیگر اغراض و نتایجی که اجتماع و یا دین در نظر دارد این زوجیت را تحدید کرده و برایش مرزی ساخته به نام نکاح، که یک جفتگیری اجتماعی و اعتباری است. به این معنا که اجتماع میان دو فرد - نر و ماده - از انسان که با هم ازدواج کردهاند، نوعی اختصاص قائل شده که این اختصاص مسألهی زوجیت طبیعی را تحدید میکند؛ یعنی به دیگران اجازه نمیدهد که در این ازدواج شرکت کنند. پس فطرت انسانی و خلقت مخصوص به او، او را به سوی ازدواج با زنان هدایت میکند؛ نه ازدواج با مردان. و نیز زنان را به سوی ازدواج با مردان هدایت میکند، نه ازدواج با زنی مثل خود. و نیز فطرت انسانی حکم میکند که ازدواج مبنی بر اصل توالد و تناسل است؛ نه اشتراک در مطلق زندگی» (علامه طباطبایی، المیزان، جلد ۱۵، ص ۴۳۶) طباطبایی میگوید آلت تناسلی مرد، مرد را مرد کرده است و این آلت تناسلی برای زن آفریده شده است. از سوی دیگر، آلت تناسلی زن، زن را زن کرده است و این آلت تناسلی برای مرد آفریده شده است. به گفتهی وی، شهوترانی مرد از مقوله فعل است و شهوترانی زن، از مقوله انفعال، یعنی مرد فاعل است و زن منفعل. از این مقدمات غیرمدلل نتیجه میگیرد که ناهمجنسگرایی طبیعی و فطری است و همجنسگرایی غیرطبیعی و غیرفطری است. بخش نخست: اقلیتها، سبکها و جماعات پرمسأله |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بنده یک زیست شناس هستم که به تئوری تکامل طبیعی انسان باور و یقین دارم. اولا که داستان آدم و حوا ساخته اقوام اولیه و ماقبل تاریخ قوم یهود است و واقعیت علمی ندارد. انسان جانوری ست هم عرض شمپانزه, نه بیش و نه کم. روح هم جز حالتی از انرژی نیست.
-- احسان ، Jun 25, 2008ثانیا از نظر ژنتیکی تکامل به سمتی رفته که همیشه باعث بیشترین تغییرات در نسل بعدی شود و مانع از تراکم ژنهای مشابه, معیوب و مضر شود. ازدواج با محارم از این دیدگاه یعنی به خلوص رسیدن هرچه بیشتر ژنهای معیوب و کشنده که باعث انقراض نسل خواهد شد و انسانها در طول تکامل طبیعی خود این را دریافته و به همین خاطر ازدواج با محارم را ممنوع کرده اند. (به همین دلیل هم هست که لزدواجهای فامیلی توصیه نمیشوند).
ثالثا در میان موجودات زنده موارد متعددی از همجنس گرایی - حتی برای لذت صرف - مشاهده شده و اگرچه بنده به شخصه این پدیده را در انسان مذموم میدانم ولی شاید ریشه های بیولوژیکی داشته باشد که ما به آن آگاه نیستیم. هرچند اگر از نظر تکامل طبیعی به آن نگریسته شود این رابطه به تکثیرنسل منجر نخواهد شد و هیچ ارزشی نخواهد داشت. اما انسان از موجوداتیست که جدای از ابزار تولیدمثل به سکس بعنوان یک لذت صرف هم نگاه میکند و می پردازد. شاید از این دیدگاه هم همجنسگرایی ریشه در لذت یابی انسان از سکس داشته باشد.
اول اینکه چرا به هرجا میرسیم ملاک، قرآن است؟ چه کسی غیر از جبر حاکم از لحظهیی که به خود آگاه میشوی، گفته که قرآن به تمامی درست است و ملاک همه چیز؟! وقتی اینهمه تضاد در آن است که البته در هر کتابی هست که ایراد نه از محمد بوده نه از کتاب که از ماست که منطقمان بر جبر استوار است نه فهم و پویایی، مگر منطق قبول میکند دلیل صحت ادعایی، همان ادعایِ مدعی باشد؟!
-- خاطرهها ، Jun 25, 2008( اشتباه نکنید من قرآن ستیز نیستم، عاقلم فقط!)
روح دریدا با خواندن این مقاله اکبر گنجی شاد شده است!
-- بدون نام ، Jun 26, 2008If you are still questioning whether homosexuality is "natural" please read the following:
-- reader ، Jun 26, 2008http://www.medicinenet.com/script/main/art.asp?articlekey=90343
من به عنوان یک همجنس گرا از این که می بینم بلاخره آقای گنجی سر این مقوله رو باز کردند خوشحالم. این می تونه فتح بابی باشه برای بازگشودن آزادی در جامعه ایرانی. چرا که آزادی یا هست یا نیست. دفاع از آزادی دیگران در حقیقت دفاع از آزادی خودمان است. ممنون آقا ی گنجی
-- حامد ، Jun 26, 2008با توجه به اینکه بطور کلی همه موجودات برای بقای نسل نیاز به روابط جنسی دارند هم جنس گرایی صرفا یک بیماری ست به همین دلیل باید با آنان مثل یک بیمار برخورد شود حالا میتواند این بیماری از نوع هوسهای اشرافی یعنی بیماری روحی باشد یا از نوع بیماری های جسمی مثل اختلالات ژنتیکی . اینکه با اخلاق و دیگر مبانی اجتماعی آنرا گره بزنیم و به بجث های ذهنی و دلایل ذهنی چیزی را ثابت کنیم منطقی به نظر نمیاید .ازدواج حتی با محارم با توجه باینکه محارم از جنسهای مختلف بوده اند نشان از شکل طبیعی برخورد با مسئله هست نه اثبات همجنس گراییبه همین دلیل است که ازدواج با محارم را هم در حتی جوامع دموکراتیک ممنوع کرده اند از فردا پس تعدادی خواهر و برادر یا پدر و دختر یا مادر و پسر هم پرچم ازدواج با محارم را تبلیغ کنند و بگویند حق ما را بدهید اینطور نیست . در جوامع غربی هم بدلیل وجود اشرافیت و یا اصلا میگوییم بیماری یک یا دو درصد را هم جنسگراین تشکیل میدهند به علت نیاز به آرای انتخاباتی کاندیدا ها در تبلیغات این مسائل را هم به خورد مردم میدهند نه یه دلیل منطقی و علمی بودن قضیه .
-- farhad ، Jun 26, 2008عالی بود، از اینکه می بینم آقای گنجی با شهامت همیشگی خود وارد مقوله ای می شود که حتی بسیاری از روشنفکران لائیک ما(وسایر کشورهای اسلامی) از وارد به آن پرهیز می کنند، بسیار خوشحالم و این رفتار خاص آقای گنجی را با احترام بسیار نظاره می کنم.
-- فرنگی ، Jun 26, 2008نکته ی جالب برای من این است که بعضی ها (حتی از قشرهای تحصیلکرده و روشنفکر) چه راحت به افرادی با وضعیت متفاوت از خود انگ بیمار، غیر طبیعی و یا چیزهای دیگر می زنند. من همجنسگرا هستم و تنها چیزی که موجب تفاوت من با ناهمجنسخواهها می شود این است که جنس مخالف هیچ تحریک جنسی را در من برنمی انگیزاند(این حالت را هم از همان یچگی و زمانی که به یاد می آورم، داشته ام). حال من میتوانم یک شخص ناهمجنسخواه را غیر طبیعی بخوانم؟ شاید افرادی مثل من در اجتماع در اقلیت باشند، اما این دلیلی برای انکار کردن وجود ما نمی باشد.
-- یک کاربر ، Jun 26, 2008هم جنس گرايي سندرم پيچيده ايست از اختلالات بيولوژي وفيزيولوژي بدن انسان وتنها نمي توان ان را از ديد گاه اعتقادي مورد ارزيابي قرار داد وحتي نمي شود انرا بيماري ناميد هر چند كه حد ومرز ان با بيماري به اندازه يك تار موست كه به سادگي قابلييت تفكيك ندارد اما هر چه هست وجود دارد و نمي توان انرا ناديده گرفت اما مي شود بطور ريشه اي اين پديده نا ميمون ونا متعارف طي يك برنامه مدون طولاني مدت وزمان بر از نظر كمييت تقريبا به حداقل رساند اما نمي شود حقوق انان را ناديده گرفت بايد تلاش كرد جامعه با ديد علمي به موضوع نگاه كند نه اعتقادي.
-- م.م ، Jun 26, 2008خدمت اون دوست محترمی که می گه همجنس گرایی سندرم پیچیدخ ایی عرض کنم بنده، بنده همجنس گرا هستم.چهار ستون بدنم هم سالمه جزو رتبه های برتر کنکور کارشناسی ارشد تو بیوتکنولوژی هم هستم. از هر مردی هم مرد ترم. 5 تا هم دوست دختر داشته ام ولی هیچ وقت از رابطه با یه زن احساس لذتی رو که از رابطه با مرد می کنم نداشتم. اگه چیزی رو نمی دونین و نمی فهمین نگین سندرمه حضرت والا.
-- هادی ، Jun 26, 2008از تلاش آقای گنجی ممنونم. اما مساله به نظر من ساده تر از اینهاست. واقع امر آن است که من هم جنس گرا؛ هیچ انتخاب و اختیاری برای ارضای نیازهای عاطفی؛ روحی و جنسی ام ؛ جز هم جنس خودم ندارم. جایی که اختیار و انتخاب نیست؛ مسئولیت هم نیست. منتهی دگر جنس گرایان متوجه این نکته ساده نمی شوند و برای همین امثال آقای کدیور چنین نظراتی دارند. ایشان به این پرسش پاسخ دهند که چه کار کرده اند که به جنس مخالف شان علاقه دارند؟ آیا در این گرایش خودشان سهمی داشته اند؟ به باور من خلقت به ما هم جنس گرایان بدهکار است؛ اگر آن چنان که روان شناسان می گویند هم جنس گرایی ریشه های ژنتیک دارد. از ما هم جنس گرایان شناخت دقیقی در جامعه موجود نیست. مسلما ما نیز هم چون دگر جنس گرایان؛ همه هم و غم مان سکس نیست. خود من آن قدر که برایم داشتن همدم و مونس به خصوص در روزهای پیری و کوری مهم است؛ سکس مهم نیست. این چنین هم نیست که هر مردی را ببینم به طرفش بروم ؛ آن هم با دغدغه برقراری رابطه جنسی. سالها پیش که اطلاعاتم خیلی کم بود؛ فکر می کردم اگر زنی را به همسری بگیرم؛ مشکلم حل می شود. در طی یکی دوسالی که همسر داشتم هیچ وقت نتوانستم به او نزدیک شوم. نه روحی و نه جسمی. هیچ کششی وجود نداشت.
-- مومن هم جنس گرا ، Jun 27, 2008آخر سر هم تنها پیوندمان که وجود اسامی مان در شناسنامه همدیگر بود؛ گسست. من مومن به خدا و روز قیامت؛ مهم ترین انگیزه ام از ازدواج حفظ دین و نجات آخرتم بود. اما نتوانستم هیچ ارتباطی با همسرم برقرار کنم. آیا هم اکنون باید ناکامی دیگری را تجربه کنم؟ هیچ عقل سلیمی چنین تجویزی نمی کند. آیا باید قید همه نیازهای روحی و جسمی ام را بزنم و تا آخر عمر تنها باشم؟ اینجاست که دگر جنس گرایان باید انصاف دهند. بی هیچ اغراق دهها ساعت با خدا در این مورد حرف زده ام و حتی به او گفته ام که اگر روز قیامت بفهمم او مرا چنین آفریده بوده؛ پذیرشش برایم راحت نیست. چه قسم ها خوردم و چه نماز شب ها خواندم؛ اما علاقه به هم جنس مورد سلیقه ام از دلم بیرون نرفت و به عوضش مهر هیچ زنی در دلم ننشست. من چه کار باید می کردم که نکردم؟ با چند روان شناس صحبت کردم و شنیدم که باید هویت خود را بپذیرم و با آن کنار بیایم. حالا من خودم را پذیرفته ام. آن چنان که هستم. هیچ وقت هم به کسی تجاوز نکرده ام و نمی کنم. آیا سرنوشت دنیوی و اخروی من باید از سنخ سرنوشت قوم لوط باشد؟
من از م.م گرامی خواهشمندم که منابع علمی ای که ایشان ازشان استفاده کرده و به این نتیجه رسیده اند که می توان بطور ریشه ای هم جنس گرایی را درمان کرد را برایمان به نویسند.
-- علی عبادی ، Jun 27, 2008من فقط می توانم بعنوان یک انسان به انسانی برخورد کردن آقای گنجی با حق زیستن سایر انسان ها آفرین بگویم
-- انسانم آرزوست ، Jun 27, 2008فاحشه خانه های دنیا را چه کسانی پر کرده اند؟! دگر جنسگرایان یا همجنسگرایان؟
-- رها ، Jun 27, 2008روزنامه ها و مجلات مملو از چه داستانهاییست؟ مردان دگر جنسگرایی که خیانت می کنند.. همسرانشان را که عمری برای آنها و فرزندانشان خون جگر خورده اند را بخاطر هوس بازی ترک کرده و سزای عشق و محبتشان را با ترک دایمی آنها داده اند.. زندانها مملو از چه کسانیست..قاچاقچیان دگر جنسگرا..مردان دگر جنسگرایی که به زور به دختران تجاوز کرده اند.. مردان و زنانی دگر جنسگرایی که بخاطر فساد مالیشان حانواده هایی را به خاک سیاه نشانده اند..آیا بخاطر این فجایع جامعه همجنسگرا حق دارد کلیت افراد دگر جنسگرا را فاسد منحرف خیانتکار و دزد بداند؟مسلما ..نه/باز هم می گویم این داستان قوم لوط را بر سر ما نکوبیید در قران تنها یک یا دو بار قوم لوط مورد مذمت قرار گرفته اند که قرآن علت این مذمت را هم به صراحت رفتار ضد اجتماعی آنان که راهزنانی متجاوز بوده اند و دیگر این همجنسبازانی بوده اند که صرفا بخاطر دفع شهوت که بیشتر به یک بیماری جنسی شبیه است مورد ملامت قرار داده..قرآن به صراحت تاکید کرده که خداوند آنها را به این خاطر مجازات کرده که قصد تجاوز داشته اند..اما چرا بارانهای بلایی که بر سر اقوام دگر جنسگرا یی نظیر عاد و ثمود و بسیار ی دیگر از اقوام دگر جنسگرا که بخاطر فساد اخلاقیشان توسط خداوند نابود شده اند نا دیده گرفته می شود؟!آیا مصلحت اینطور ایجاب می کند! آیا بخاطر رفتار آن اقوام ما هم می توانیم فساد و انحراف را به کل جامعه استریت و دگرجنسگرا تعمیم دهیم؟!قوم لوط را چه ربطی است به همجنسگرای مظلوم ..تحصیل کرده و قانونمند که حاضر است عمری را بخاطر به اصطلاح آبروی خانواده و شرایط جامعه بغضش را در گلو فرد نشاند و از خاسته و میل فطری و قلبی اش که سراپای وجودش را می سوزاند در گذرد..در ضمن در اعلامیه جهانی حقوق بشر جا برای محترم شمردن حقوق دگر باشان و همجنسگرایان وجود دارد به جمله هر "وضعیت دیگر" در این پاراگراف اعلامیه توجه کنید/تمام افراد بشر آزاد زاده میشوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستندهر كس میتواند بی هيچ گونه تمايزی، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، عقيده ء سياسی يا هر عقيده ء ديگر، و همچنين منشا ملی يا اجتماعی، ثروت، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همهء آزادیهای ذكرشده در اين اعلاميه بهره مند گردد.سازمانهای بهداشتی و پزشکی جهانی مدتهاست که همجنسگرایی را از لیست بیماری ها حذف کرده اند و طبیعتا همجنسگرایان مانند سایر افراد عاقل میتوانند از حقوق مصرح و مندرج در این اعلامیه که از جمله داشتن حق آزادنه شریک برای زندگیست بهره مند باشند.
هابیل و قابیل فرزندان آدم و حوا با خواهرانشان ازدواج کرده بودند..نوشیدن شراب در اسلام در ابتدا ممنوع نبوده...
-- رها ، Jun 27, 2008مسءله انقطاع نسل که مستمسک بسیاری از همجنسگرا ستیزان است شاید خنده دار به نظر برسد.. از جمعیت چند میلیاردی انسانها تنها اقلیتی همجنسگرا هستند..طبق تعاریف و نوشته های مندرج در کتب پزشکی و روان پزشکی هیچگاه و هیچگاه یک دگر جنسگرا تبدیل به یک همجنسگرا نمی شود.لطفا نگران انقراض نسل بشریت نباشید..دنیا با بحران ازدیاد جمعیت مواجه است..
ظاهرا آقای خمینی حد اقل در این مورد(تغییر جنسیت)دارای بینش و درکی بسیار عمیق تر باز تر و انسانی تر از بسیاری از مدعیان تجددو روشنفکری دینی بوده اند..در واقع اگر بخواهیم طبق تعاریف آقای کدیور فکر کنیم فتوای آقای خمینی مبتنی بر مجاز بودن تغییر جنسیت نادرست بوده.. چرا که در تغییر جنسیت یک مرد در واقع
-- raha ، Jun 27, 2008انجام یک عمل فیزیکی و پزشکی در بدن یک مرد است که جسم او راشبیه زنها مینماید..او برای همیشه نمی تواند فرزندی از خود بوجود اورد لابد طبق نظر آقای کدیور این کارهم دست کاری در کار خداوند و مخالف طبیعت است پس چرا آقای خمینی که به عدم انعطاف در بسیاری از مسایل شهره اند در این مورد چنین جسورانه عمل کرده اند ..حتی در رساله آقای خمینی مردی که با یک عمل پزشکی
تغییر جسمیت داده آنقدر باور پذیر بوده که فرد مذکور باید مطابق زنان ارث ببرد ووو..ما نمی توانیم گندم را به همان صورتی که هست بخوریم و وقتی آنرا تبدیل به نان کردیم نمی توانیم بگوییم چرا آنرا نباید به همان حالت اولیه و طبیعیش که خداوند آفریده بخوریم..اصولا نان نرم هیچ شباهتی به گندم سفت ندارد..خداوند بسیاری از مخلوقاتش را آفریده تا توسط انسانها تغییر کنند دستکاری شوند /در کار طبیعت مداخله شود /تا یک تمدن انسانی شکل گیرد/فلزات از کوهها جدا شوند تا تبدیل به اتومبیل شوند/ پس نفس تغییر و تبدیل در طبیعت خواست خداوند است وگرنه ما هم اکنون باید مثل غار نشینان زندگی می کردیم..به نظر شخصی من آقای خمینی آنچنان تحت تاثیر اصالت زنانه ای که در روح افراد ترنس سکسوال (که
مردانی با کالبد مردانه ظریف ولی روح لطیف زنانه هستند) قرار گرفت که به حق متوجه فطری و اصیل بودن مسءله آنان شد
به چند مغلطه اكبر گنجي در اين يادداشت از باب مشت نمونه خروار اشاره ميكنم:
-- محمدرضا ، Jun 27, 20081- كديور ميگويد اگر حكمي شرعي بر خلاف عدل زمانه بود، ديگر قصد شارع را تامين نميكند و لذا ديگر حكم شرعي نيست نه اينكه هر چه مظابق عدل و عقل زمانه بود، حكم شرعي ميشود!! نشاندادن اينكه همجنسگرايي عادلانه و عاقلانه است براي شرعيكردن آن كفايت نميكند! قضيه بسيار ساده است: هر حكم عادلانه و عاقلانه شرعي نيست. (بگذريم كه بر نفس اين نظر كديور هم اشكالات فراواني وارد است)
2- آرش نراقي صرفا نشانداده كه با چند شرط و قبول چند فرض (كه اثبات نكرده) ميتوان مدعي شد كه همجنسگرايي غيراخلاقي نيست! اينكه چيزي غيراخلاقي نباشد بدين معنا نيست كه غيرديني و غيرشرغي هم نيست! اخلاق و دين و حقوق سه علم متفاوت با موضوع و زبان و روش متفاوتند! نراقي هيچ جا مدعي نشده كه همجنسگرايي غيراسلامي نيست!
3- آيا واقعاً "اكثر" احكام اجتماعي اسلام امروزه غيراخلاقي محسوب ميشود؟ كدام روايت از احكام اجتماعي اسلام را مي گويند؟
4- بالاخره ما نفهميديم آيا آقاي گنجي علاوه بر اخلاق به دين هم قائل است يا خير؟ چون به نظر ميرسد فقط پرواي اخلاقي بودن احكام را دارند نه اسلامي بودن آن را!! اخلاق بسيار مهم است و محترم اما دين در اخلاق خلاصخ نميشود!!
آقای گنجی یک مسئله ریز آخوندی را مورد توجه قرار ندادند.
-- مصطفی ، Jun 27, 2008اینگونه نیست که حجه الاسلام کدیور و سایر روحانیون و یا روشنفکرین دینی هر وقت دلشان بخواهد بگویند حکمی متغیر است و هر وقت دلشان نخواهد بگویند لا یتغیر!
ما در اصول یک بحثی داریم در مورد احکام و اینکه حکم دائر مدار موضوع است.
این یعنی چه؟
یعنی اگر طی مرور زمان یا طی تغییر محیط یک موضوع تغییر کرد حکم هم بالطبع تغییر خواهد کرد.
در این بین بعضی موضوعات از 1400 سال پیش تا کنون نسبتا تغییراتی داشته اند. برای مثال وسائلی مانند شطرنج که موضوع قمار بودند موضوعیت خودشان را از دست داده و یا برای مثال بلوغ دختران و یا برای مثال عطر زدن زنان حتی بعضی از فقها دیه را هم جزو آن می دانند.
مسئله همجنس گرائی موضوعش تغییر نکرده بنابراین حکمش تغییر نمی کند. صورت مسئله همجنس گرایی از 1400 سال پیش تا بحال ثابت بوده و منطق بر این حکم هم ثابت می ماند .
چه خوب بود که کار بر گرامی آقای مصطفی توضیح می دادند که چگونه در اسلام مسءله ای می تواند موضوعیت خود را از دست بدهد تا حکمش هم تغییر پیدا کند؟!..مرور زمان؟! چه منطق علمی و قوی ای!! چرا مرور زمان می تواند شامل مباح و حلال شدن بازی شطرنج که بعضی از علمای اسلام حتی نگاه به صفحه آنرا را حرام و مترادف با نگاه به عورت مادر خویش میدانستند شوداما در مسایل دیگر نه؟ چرا زمانی یک ماهی به عنوان غذا حرام است و زمانی حلال؟ چه فردی از افراد انسان این صلاحیت را دارد که به غیر از بعضی از احکام اسلامی که مانند توحید نبوت و معاد جنبه اصولی دارد سایر احکام را الی الابد لا یتغیر اعلام کند؟تغییر جنسیت صورتی از همجنسگرایی تغییر شکل یافته است.. آیا در 1400 سال پیش مردی جرات می کرد که با لباس و آرایش و اندام زنانه شده در شهرهای تازه مسلمان شده راه برود؟
-- raha ، Jun 28, 2008در حالیکه در اسلام شبیه شدن "مردان" به زنان گناه کبیره است پس چگونه است که آقای خمینی مانند شطرنج موضوعیت این مسءله را هم از دست رفته اعلام کردند؟ و حکم به مباح و مجاز بودن عمل تغییر جنسیت دادند..البته ذکر یک تبصره در اینجا لازم است ..کسانی که جوهره روحشان مردانه است و صرفا بخاطر تفنن و یا شهوترانی یا مسایل دیگر خود را زنانه می آرایند و می پوشند حسابشان با افرادی که در آینه روح خود تنها با یک زن مواجه هستند جداست.
به نظر من زندگی کوتاهتر از آن است که ما آنرا با باید و نبایدهای دیگران به هدر بدهیم. به نظر من انسانها تا زمانیکه به کسی زور نگویند وکسی را وادار به عملی مخالف خواستشان ننمایند، حق داشتن زندگی دلخواه جنسی خود را باید داشته باشند. به دیگران هم هیچ ربطی ندارد. تمام شد و رفت. آخر تا چه حد ما انسانه باید خودخواه باشیم که حتی موضوع اتاق خواب دیگران را هم به خودمان مربوط بدانیم. من خودم همجنسگرا نیستم ولی موضوع همجنسگرائی را به عنوان واقعیتی میبینم که فقط به خود همجنسگرایان مربوط است وبس. همانطور که قبلا" نوشتم فقط در این قضیه هیچگونه اجباری نباید باشد. واقعیت اینست که اجبارهای جنسی در بین غیرهمجنسگرایان بسیار گسترده تر است. حالا نمیدونم که چرا عده ای درس اخلاق میدن و در اینمورد چیزی نمیگن. از آقای گنجی عزیز هم برای شهامتش در طرح این مسئله متشکرم.
-- ژیلا ، Jun 28, 20081- بحث حقوقی: سوال اصلی از آقای گنجی و سایر دین باوران اینست: آیا من و امثال من و آقای گنجی و امثال آقای گنجی به عنوان یک مسلمان شیعه می تواند در خصوص تفسیر قران و اسلام نظر داده و به آن نظر عمل نماید؟؟ ؟؟ آیا اگر در این بحث آقای گنجی ونراقی برآقای کدیور غلبه نمودند، یک مسلمان می تواند به استناد نظرات ایشان هم جنس گرا باشد و گناه نیز نکند؟
به دیگر سخن در حیطه دین ( با هر قرائتی )آیا آقایان کدیور و یا نراقی تا چه حد قابل ارجاع و اعتمادند؟
بهتر نبود به جای نقد قرائت خاصی از دین به دنبال نقد قرائت رسمی تر و جامعتر از دین می رفتید؟ چه اثبات و یا نفی قرائت غیر رسمی تنها در چهار چوبه نظری هر منوتیک دینی که خود زیر سوال است قرار می گیرد.
2- خلط مباحث: آقای گنجی در کدام حیطه می نویسد؟ دین؟ اخلاق؟ عقل؟ زیست شناسی؟ روان شناسی؟ یا حقوق؟
-- از وراث مالک دوزخ ، Jun 28, 2008نفد ایشان با نقل قول آقای کدبور آغاز می شود که مبنائی حقوقی دارد و از منابع معتبر شناخته شدن حقوقی هم جنس گرا ئی صحبت می کند.
اما پس از آن به طبع آقای کدیور در دست انداز خلط مباحث افتاده و دین و اخلاق و روانشناسی و فلسفه را گرفته و با استناد به یکی سعی در انکار دیگری برآمده است. با استناد به دین نمی توان زیست شناسی را نفی کرد. همچنین با استناد به روانشناسی نمی توان دین را نفی نمود.
اول حیطه بحث را مشخص کنیم و سپس در میدان جولان بدهیم.
با سلام.
-- م.ح ، Jun 28, 2008به عنوان یک مسلمان-که شاید بعد از این سخنان فاندامنتالیست هم لقب بگیرم- نکاتی چند را خدمت طرفداران همجنس گرایی عرض می کنم.
ابتدا باید به تاریخچه همجنس گرایی اشاره کنیم.آنطور که در احادیث و روایات اسلامی آمده شروع کننده این کار قوم لوط بوده اند و در احادیث داریم که اگر بعد از آن گروه یا افرادی دست به این عمل بزنند،بدون آنکه از گناه عامل کم شود،به قوم لوط هم گناهی خواهد افزود -یعنی جزو اعمال ماتاخر قوم لوط است- شهر این قوم چون در مسیر تجاری قرار داشته برای باج گیری از کاروانیان با آنان دست به این عمل می زدند ولی پس از گذشت زمان این عمل در بین خودشان نیز رواج یافت و دامن گیر شد و لوط پیامبر،در این زمان از طرف خداوند به پیامبری برانگیخته شدیعنی پس از لواط اجباری و هنگامیکه همه قوم عملا و آزادانه همجنس گرایی می کردند.پس این فرض که خداوند آن عذاب را در مذمت سکس زوری شان فرستاده حرف کاملا اشتباهی است و بدون دلیل و مدرک حرف زدن است.
دوم دلیلی که می توان برای مخالفت اسلام با این عمل آورد این است که اگر طبق گفته عده ای این عمل مخالفتی با قرآن نداشته باشد پس باید مانند ازدواج احکامی رسمی برای آن آورده می شد،فرق زنا و متعه در یک عبارت نیم خطی است«زوجتک نفسی فی المده المعلومه علی المهر المعلوم» پس اگر بخواهیم همجنس بازی را در صف ازدواج بیاوریم حداقل نیازمند یک عبارت نیم خطی هستیم تا گناه تلقی نشود ولی خوشبختانه یا به قول بعضی متاسفانه این عبارات وجود خارجی ندارند!
خب،در اینجا ممکن است از این منظر تلقی کنیم که فقه اسلامی پویایی ندارد و درباره یک اتفاق طبیعی و یک علاقه مندی صحیح نظری ندارد.اما اشتباه همینجا است،آیا همجنس گرایی یک اتفاق طبیعی است؟
طبق مطالعات و تحقیقاتی که انجام داده ام به این نتیجه رسیدم که اکثریت قریب به یقین این اقلیت جنسی اولین رابطه خود را با همجنس خود برقرار نموده اند،رابطه نه به معنای سکس کامل بل اورال سکس،تماس های بدنی و به خصوص تماس دست با آلت تناسلی،اولین صحبت های تحریک آمیز(من از اینا دارم تو ام داری؟...چه خوشگله...برا من دراز تره... )و از این قبیل بی شرمی ها که گاه به عواقب خطرناک تری همچون همجنس بازی می رسد.
و یا گاهی نوجوانان و جوانانی که در آتش شهوت می سوزند و ما در آن هنگام بچه ایم ما را به این سو سوق می دهند.
اما دلیل این امر چیست؟
ماندگارترین،لذت بخش ترین و زیبا ترین تجربه،اولین تجربه است.اگر این تجربه رابطه جنسی باشد و ما اولین تجربه را با جنس موافق داشته باشیم برای تکرار آن تجربه مسلما به دنبال تکرار شرایط قبل هستیم و دوباره به سراغ همجنس می رویم و اگر تا دیروز فقط تماس بدنی بوده،امروز به اورال سکس می رسد و این تجربه نیز با جنس موافق خاطره انگیز می شود و اگر بازهم ادامه دهیم فردا به سکس کامل رسیده و دیگر سکس با جنس مخالف برایمان مزه ای ندارد.
سوالات خانم یا آقای رها سوالات بسیار جالبی ست و خوشحالم از اینکه نظراتم مورد توجه دوستان قرار گرفته. قصدم این نیست که مفصلا به مسائل در اینجا پاسخ بگویم چون محلش اینجا نیست.
-- مصطفی ، Jun 28, 2008اما اگر بخواهم مختصرا عرض کنم بایستی عرض کنم تغییر حکم بواسطه تغییر موضوع یک اصل منطقی ست که می توان گفت همه بشر (نتنها منطقیین) بآن معتقد هستند .
اگر بخواهم یک قیاس خیلی ساده بیاورم وقتی ماده ای بدبو باشد حکم هر انسانی اینست که باید از این ماده بخاطر بوی بدش دوری کرد. حال اگر همین ماده طی مرور زمان درش تغییری ایجاد شود که باعث شود بوی خوبی بدهد و یا بوی بد گذشته را نداشته باشد هیچ عقل سلیمی حکم به اکراه و دوری از آن نمی دهد.
مسائلی که حرام بودند و طی مرور زمان حلال شدند هم چنین چیزی هستند.
و یا مثالی آوردید از غذایی که حرام بود و حلال شد. اگر اشتباه نکنم آن قضیه ماهی ازون برون بود . ما در اسلام داریم که ماهی که فلس(یا همان پولک) ندارد حرام است ماهی ازون برون فلس ریزی دارد و فقها فکر می کردند از دسته ماهی های بی فلس است تا اینکه زیست شناسان حکم به این کردند که این ماهی فلس دارد و حکم فقها هم عوض شد.
اگر استدلالهای آقای گنجی و نراقی را بپذیریم که ما هیچ دلیلی نداریم که همجنسگرایی را اخلاقاً بد بدانیم، در آن صورت هر نظام حقوقی که برای همجنسگرایی مجازات تعیین کند یا نامعقول است یا ناعادلانه. این مثل این است که معلوم شود سفر به جزیره کیش هیچ قبح اخلاقی ندارد، اما قانون مملکت،بدون هیچ دلیل عقلاً موجهی حکم کند که کسانی را که به کیش سفر می کنند باید اعدام کرد یا از حقوق مدنی و انسانی شان محروم کرد. حالا اگر قبول کنیم که هیج دلیل عقلی برای بد شمردن همجنسگرایی وجود ندارد، در آن صورت حکم فقهی در این باره را که متضمن اشد مجازات برای همجنسگرایان است یا باید نامعقول بدانیم یا ناعادلانه. در واقع آقای مصطفی در یادداشت بالا ثبات حکم فقها درباره همجنسگرایی را به قیمت نامعقول یا ناعادلانه کردن حکم شرع حفظ کرده اند. به نظر من فقه رایج را کاملاً باید با تردید نگاه کنیم. .
-- رضا. غ. ، Jun 30, 2008خدمت آقای مصطفی عرض می کنم که رابطه حکم و موضوع پیچیده تر از آنی است که ایشان گفته اند. برای مثال، گاهی موضوع ثابت است اما درک ما از موضوع تغییر می کند و در نتیجه حکمی را که قبلاً بر آن موضوع صادق می دانستیم دیگر صادق نمی دانیم. برای مثال، ما امروز بسیاری از احکام فقه سنتی درباره زنان را پذیرفتنی نمی دانیم. اما دلیل آن این نیست که زنان عوض شده اند. یعنی این طور نیست که برای مثال، کتک زدن زن توسط شوهرش امروز بد است اما پانصد سال پیش خوب بوده است.
-- مازیار ، Jun 30, 2008علّت اینکه ما امروز کتک زدن زن توسط شوهر را بد می دانیم یا ازدواج دختر در سن پایین را ناموجه می شماریم، یا برای زنان حق تحصیل و فعالیت اجتماعی قائلیم این نیست که زنان عوض شده اند، بلکه این است که درک ما از شأن انسانی آنها عوض شده است. بنابراین، ثبات موضوع همیشه به ثبات حکم نمی انجامد. گاهی موضوع ثابت می ماند، اما درک ما از موضوع عوض می شود و این درک تازه از موضوع ثابت ما را ملزم به تغییر حکم درباره آن موضوع می کند.
درود بر اکبر گنجی و شهامت بی نظیر و مثال زدنی اش ! به امید احقاق حقوق همه اقلیت ها از جمله اقلیت های جنسی و همجنسگرایان در ایران
-- امید ، Jul 1, 2008ممكن است نويسنده اين متن واژه غير طبيعي را تعريف كند؟ اگر 6ميليارد نفر يه جور باشند و فرضا 10 مليون نفر يه جور ديگه، آيا اين 10 ميليون نفر(مثلا) غير طبيعي به شمار نمي روند؟
-- علي ، Jul 3, 2008آقای علی، اگر منظور شما از "غیرطبیعی" همین است که اشاره کردید یعنی در اقلیت بودن، در این صورت می شود همجنس گرایی را غیرطبیعی دانست. اما به معنای مورد نظر شما باید هنرمندان، نوابغ، پیامبران، افراد چپ دست، افراد فوق العاده زیبا و غیره را هم "غیرطبیعی" بدانیم. تا اینجا اشکالی نیست. اما کسانی که همجنس گرایی را غیرطبیعی می دانند چیزی بیشتر از این را منظور دارند. این افراد همجنس گرایی را غیرطبیعی می نامند تا بعد بگویند غیرطبیعی غیر اخلاقی یا ضد دین یا خلاف طبیعت بشری است، و بعد از آنجا نتیجه بگیرند که همجنس گرایان را باید از حقوقشان محروم کرد یا مجازاتشان کرد یا مورد تحقیرشان قرار داد. اگر فرض کنیم که همجنس گرایی به معنای موردنظر شما "غیرطبیعی" است دیگر نمی توانیم این ادعاهای اخیر را موجه بدانیم. کم بودن تعداد به معنای بد بودن نیست.
-- بدون نام ، Jul 4, 2008البته منظور بنده درک از موضوع نبود بلکه ذات از موضوع بود مثالی هم که در مورد زنان در اسلام زدید بنظر من برای قضیه خودتان که درک از موضوعات است صادق است ما به ذات موضوعات که همان بحث ما در اسلام است ربطی ندارد.
-- مصطفی ، Jul 7, 2008برای مثال کتک زدن زنان با آن شرایطی که در کتب فقهی آمده و با آن مراحلی که در قران آمده بنظر من منطقی ست.
یک قدر مسلمی وجود دارد و آن اینست که هر امر خلاف احساسی خلاف منطق نیست.
خدمت آقای مصطفی عرض می کنم که شما فرمودید اگر موضوع ثابت بماند حکم آن هم ثابت می ماند. عرض بنده این بود که گاهی موضوع ثابت می ماند اما فهم ما از موضوع و به تبع حکم آن موضوع تغییر می کند. معنای این سخن آن است که شما برای آنکه نشان دهید حکم الف ناظر به موضوع ب باید ثابت بماند کافی نیست که نشان دهید موضوع ب ثابت مانده است. باید علاوه بر آن نشان دهید که مثلاً درک ما از موضوع یا شرایطی که موضوع در آن واقع شده (مثلا عنصر زمان و مکان) هم همچنان ثابت مانده است. به هرحال این استدلال که "چون همجنس گرایی (یا هر موضوع دیگری) در طول زمان ثابت مانده است (به فرض آنکه بواقع ثابت مانده باشد)، بنابراین، حکم آن هم باید ثابت بماند" استدلال مغالطی و عقیم است.
-- مازیار ، Jul 8, 2008سلام آقای گنجی،
من همان شخصی هستم که دو سال پیش متن نامهی سرگشودهی «پرسش از اکبر گنجی» را نوشت. همان نامهی که از طرف سازمان همجنسگرایان ایرانی منتشر شد. مقالههای شما نشان میدهد که آن ذهنیت سیال و پرسشگر که شرط بلوغ انسان مدرن است در درون شما شکل گرفته .فضای نوشته شما طوری است که ذهنیت خشک و جامد برخی ایرانیان را به حرکت میاندازد. اما یک مرحله پس از این تردیدِ مدرن حاکم بر نوشتار شما، همان چیزی است که خود شفافیت و صراحت نامیدهاید. و شاید بد نباشد خودتان نیز در نهایت با صراحت موضع شخصیی خود را در قبال حقانیت و حقوق همجنسخواهان و اقلیتهای جنسی (کوئیر) اعلام کنید.
با احترام
-- شاهرخ رئیسی ، Jul 26, 2008شاهرخ رئیسی
موضع اکبر گنجی در باب همجنسگرایی می باید مدتها پیش از انتشار این مقالات برای پیگیری کنندگان اندیشه ورزی شجاعانه ی او مکشوف بوده باشد. آن هنگام که او در نوشته های خود واژگان "دگراندیش" و "دگرباش" را در کنار هم به کار می برد، و از حق "دگراندیشی" و "دگرباشی" سخن می گفت (به نوشته های او در "صبح امروز" مراجعه کنید)، اگر خواننده اندکی در معنای "دگرباشی" دقت می کرد و می کوشید که دریابد که گنجی با استفاده از این واژه ی نوساخته ای که احتمالاً توسط خود او خلق و وارد قلمرو واژگان زبان فارسی شده است، قصد انتقال چه معنایی را دارد، آنگاه در می یافت که بی تردید یکی از برجسته ترین مصادیق این "دگرباشی" مورد نظر گنجی در عالم خارج همجنسگرایی است. "دگراندیش" را دیگران نیز به کار می بردند، ولی کاربرد "دگرباش" در انحصار گنجی بود. توضیحی که آن هنگام برای این امر داشتم و هنوز دارم این است که سایر روشنفکران آنقدر که با "دگراندیشی" همدلی دارند با "دگرباشی" ندارند. بعدها جوانان پرشورِ هواخواه و ستایشگر گنجی در عرصه ی روزنامه نگاری ایران واژه ی "دگرباشی" را دقیقاً به عنوان صورت شسته و رُفته ی واژه ی"همجنسگرایی" به کار بردند (به آرشیو "شرق" مراجعه کنید).
-- کیانا ، Nov 16, 2008درود بر گنجی که طایر فکرش همیشه به دام اشتیاق گرفتار است.
موضع اکبر گنجی در باب همجنسگرایی می باید مدتها پیش از انتشار این مقالات برای پیگیری کنندگان اندیشه ورزی شجاعانه ی او مکشوف بوده باشد. آن هنگام که او در نوشته های خود واژگان "دگراندیش" و "دگرباش" را در کنار هم به کار می برد، و از حق "دگراندیشی" و "دگرباشی" سخن می گفت (به نوشته های او در "صبح امروز" مراجعه کنید)، اگر خواننده اندکی در معنای "دگرباشی" دقت می کرد و می کوشید که دریابد که گنجی با استفاده از این واژه ی نوساخته ای که احتمالاً توسط خود او خلق و وارد قلمرو واژگان زبان فارسی شده است، قصد انتقال چه معنایی را دارد، آنگاه در می یافت که بی تردید یکی از برجسته ترین مصادیق این "دگرباشی" مورد نظر گنجی در عالم خارج همجنسگرایی است. "دگراندیش" را دیگران نیز به کار می بردند، ولی کاربرد "دگرباش" در انحصار گنجی بود. توضیحی که آن هنگام برای این امر داشتم و هنوز دارم این است که سایر روشنفکران آنقدر که با "دگراندیشی" همدلی دارند با "دگرباشی" ندارند. بعدها جوانان پرشورِ هواخواه و ستایشگر گنجی در عرصه ی روزنامه نگاری ایران واژه ی "دگرباشی" را دقیقاً به عنوان صورت شسته و رُفته ی واژه ی"همجنسگرایی" به کار بردند (به آرشیو "شرق" مراجعه کنید).
-- کیانا ، Nov 16, 2008درود بر گنجی که طایر فکرش همیشه به دام اشتیاق گرفتار است.
لطفا راه حل علمی ارایه دهید
متشکرم
-- بدون نام ، Nov 26, 2008علایم هم جنس گرایان چیست ؟یعنی زمانی که با کسی دوست می شویم از کجا باید متوجه و مطمئا شویم که او به همجنس گرایی مبتلا است ؟به یک نفر که با او به تازگی اشنا شده ام این شک را دارم ولی نمی دانم که چگونه مطمئا شوم زیرا در این موارد نه می توانم اطلاعاتی بدست اورم و نه می توانم با کسی صحبت کنم بسیار سردرگمم لطفا کمکم کنید
-- بدون نام ، Nov 26, 2008من به عنوان یک انسان غیر همجنسگرا معتقدهستم همه ما انسانها توسط یک مبدا اگاه و توانا به این هستی امدیم که من اسمش را خدا میگذارم و همان خداوند توانا و اگاه قادر به این بوده که اگر چیزی بد بوده اصلا ان را بوجود نیاورد .
-- بهمن ، Oct 10, 2010بنابر این او دو گوهر گرانبها یعنی عقل واختیار را به همه ما هدیه کرد تا خودمان با استفاده از انها بدون صدمه واسیب زدن به دیگران زندگی خود را به بهترین شکلی که میپسندیم ادامه بدهیم.
زندگی ما چکیده ای از دانسته ها باورها وانتخابهای ماست و اگر چیزی خارج از انها بود دلیل بر عدم ان نیست بلکه دلیل بر نا اگاهی ماست و وقتی چیزی یا کسی ما را نسبت به ان اگاه کرد انوقت مسئله انتخاب به میان خواهد امد .
من شخصا عقل راملاک قرار میدهم وکتابهایی را که ممکن است در طی قرنها وتوسط عده ای سود جو ،افراطی،سیاستمدار و یا مغرض تغییر کرده باشند ویا رساله و یا خطابه فلان وبهمان را ملاک کامل قضاوت وانتخاب خودم قرار نمیدهم وتنها از عقل و تجربه و حسهای انسانی خودم استفاده میکنم چون همیشه وهمه جا علم پاسخگوی ما نیست و هیچکس هم جامع جمیع علوم نیست که چیزی را بخواهیم از راه علم اثبات کنیم اما اکثر ما دارای حسهای انسانی هستیم و اگر هر کس با خودش صادق باشد و فقط برای چند لحظه در درون خودش بپرسد مگر یک همجسگرا انسان نیست ؟ یک همجنسگرا جه اسیبی به من میزند ؟
ایا منم که باید برای دیگران تصمیم بگیرم که چطور زندگی کنند ؟ ایا من گناه بودن عمل دیگران را تعیین میکنم یا خدایی که او را افریده ؟ ایا من بهتر از خدا میفهمم و تشخیص میدهم؟ ایا تمام تصمیماتی که برای همسرم و بچه هام میگیرم درستند ؟ اگر روزی نبودم ایا خانواده ام شعور و اگاهی چگونه زندگی کردن را دارند؟ ایا رضایت خدا در ازار دادن دیگرانه؟ در جامعه ای که زندگی میکنم
من و امثال من بیشتر همجنسگرا ها را به شکلهای مختلف ازار میدیم یا انها ما را ؟ ما انها را میزنیم ،خردشان میکنیم، زندانیشون میکنیم، اعدامشون میکنیم یا انها اینکارها را با ما میکنند ؟
اگر روزی جای انها با ما عوض میشد و انها با ما این کارها را میکردند ما جه حسی داشتیم؟
اگر کسی گفت هر انسانی که خداوند با اگاهی کامل افریدش حق زندگی کردن به اندازه ما را داره
باید تخریب یا اعدامش کرد ؟ مگه ما خدا هستیم ؟
ما اسب بارکش نیستیم که به ما چشم بندی بزنند تا فقط چند قدم جلوتر از پایمان راببینیم و هر کس هر چه خواست بارمان کند و بفرمان او فقط انها را حمل کنیم ما انسانهایی هستیم که قدرت تفکر و انتخاب داریم پس میتوانیم مثل یک انسان با خودمان ودیگران رفتار کنیم .
در باور من همجنسگرا ، دگرجنسگرا وهر جنسیتی
همه انسانهایی برابرند و تا زمانی که اسیبی به دیگران نزنند شایسته داشتن یک زندگی مطابق میل خودشان هستند .
من زندگی انسانیم را میکنم و قضاوت در مورد دیگران را به خود خدا میسپارم
اش