تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با امیر پیام، فعال کارگری، درباره‌ی افزایش میزان بیکاری در ایران و نارضایتی کارگران

بیکاری و جنبش اعتراضی

پانته‌آ بهرامی

بیکاری یکی از چالش‌های پایه‌ای دولت ایران در آینده‌ی بسیار نزدیک خواهد بود.

Download it Here!

عبدالرضا شیخ‌ا‌لاسلامی، وزیر کار و امور اجتماعی دولت دهم، به‌تازگی اعلام کرده با ایجاد یک میلیون و ۲۰۰ هزار شغل در طول یکسال، نرخ بیکاری از ۱۲،۵درصد در سال ۱۳۸۷ به ۱۱.۳ درصد در پاییز ۱۳۸۸ کاهش یافته است.

کارشناسان اما با توجه به کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی ایران در سال‌های گذشته، در مورد آمارهای ارائه‌شده‌ی دولت ابراز تردید می‌کنند.

منابع مستقل این آمار را ۲۳ درصد برآورد کرده‌اند. این در حالی است که تعریف دولت از فرد شاغل تا سال ۸۳، به فردی گفته می‌شد که در هفته دو روز کار کند، اما از آن تاریخ به بعد، فرد شاغل کسی است که در هفته حداقل یک ساعت کار کند.

امیر پیام، فعال کارگری، عضو اتحادیه‌ی کارگران خدمات عمومی کانادا و از همکاران اتحادیه‌ی بین‌المللی برآورد کارشناسان مستقل را این‌گونه ارزیابی می‌کند:

کارشناس‌های مستقلی که برآوردهای خودشان را داشته‌اند، چیزی بین ۲۵، ۳۰ حتی ۳۵ درصد صحبت شده است. در نتیجه آمار واقعی بیکاران در ایران، رقمی حدود شش میلیون است. روشی که اینها به کار می‌گیرند، بدین‌گونه است که مثلاً زنان خانه‌دار را به حساب نمی‌آورند. بخش عظیمی از زنان خانه‌دار در اثر بیکاری خانه‌دار هستند.

یا مثلاً جوانانی که نتوانسته‌اند وارد دانشگاه‌ها بشوند ولی دارند تلاش می‌کنند تا وارد دانشگاه شوند را در نظر نمی‌گیرند. یا کارگران مهاجر را وارد آمارهای‌شان نمی‌کنند. اگر اینها را نیز اضافه کنیم، این آمار بیشتر می‌شود.

در نتیجه معضل بیکاری در جمهوری اسلامی، یک معضل عمیق ۳۰ ساله است. اینها در حال حاضر، به نقطه‌ای رسیده‌اند که در حقیقت دیگر جوابی نیز برای آن ندارند. تا آنجایی که به اینها برمی‌گردد تلاشی است برای حداقل کردن و کاهش دادن مسئله‌ای به این بزرگی که با زندگی میلیون‌ها نفر درگیر است.

آیا در ایران افرادی که بیکار یا در معرض بیکاری هستند، دارای سازماندهی یا حداقل تشکیلات صنفی هستند تا بتوانند مشکلات‌شان را حل کنند؟

یکی دو مورد اتحادیه‌ی بیکاران وجود داشته است که بعد به اتحادیه‌ی آزاد کارگران ایران تبدیل شده‌اند که در آن زمینه نیز کار و سیعی می‌کنند تا کارگران بیکار را متشکل کنند. ولی مسئله‌ی تشکلیابی کارگران بیکار، یکی از معضلات جدی جنبش کارگری ایران است. این موضوع فشاری را بر دوش طبقه‌ی کارگر گذاشته است که در واقع خود توده‌های بیکار را به مرز ناامنی خیلی سنگین و استیصال کشانده است.

از این‌سو، همیشه در جوامع سرمایه‌داری، رسم بر این بود که اول بخش شاغل خودش را متشکل کند و بعد این بخش شاغل پا پیش می‌گذارد و بخش بیکار را متشکل می‌کند. مسئله‌ی تشکلیابی بخش شاغل جنبش کارگری ایران نیز یکی از معضلات طولانی در ایران است.

اکنون مشکل این است که بخشی از رهبران اتحادیه‌ها در بند هستند. رهبران سندیکای واحد در زندان هستند، رهبران سندیکای کارگران هفت‌تپه تازه از زندان درآمده‌اند. امید این است که بخش شاغل جنبش کارگری - که الآن تقریبا ده تشکل هستند که فراخوان اول ماه مه را دادند - بتوانند هرچه بیشتر خودشان را منسجم کنند، با خط مشی و سیاست جدی‌تری جلو بیایند و بخش بیکار جنبش کارگری را متشکل کنند.

شما فکر می‌کنید مسئله‌ی بیکاری و معضلاتش چه تاثیری می‌تواند بر جنبش اعتراضی بگذارد؟

اگر همانطور که گفتم بخش شاغل جنبش کارگری بتواند خودش را برای این دوره آماده کند، بتواند متشکل و منسجم شود و توده‌های بیکار را متشکل کند، آن‌وقت این نیروی بیکار می‌تواند به نیروی عظیمی برای تغییر جامعه به نفع بیکاران و خود طبقه‌ی کارگر و حتی به نفع کل جامعه تبدیل شود. اما اگر بخش شاغل جنبش کارگری ایران، نتواند به این امر بپردازد، آن‌وقت در این رابطه می‌تواند نگرانی‌هایی به وجود آید.

یکی این‌که بی‌تشکلی و عدم مبارزه‌ی نیروهای بیکار، می‌تواند به استیصال این گروه منجر شود. استیصال می‌تواند به بحران‌های گسترده‌ی خانوادگی و روحی، چیزی که در این دوره نیز هست، منجر شود. این نگرانی برای خیلی از فعالین کارگری وجود دارد.

منظورتان به‌عنوان مثال خودکشی‌ها است؟

از عوارضی که می‌شود گفت یکی همین است. در رابطه با مسئله‌ی بیکاری، آقای داریوش قنبری، از سخن‌گویان خط امامی‌ها در مجلس، در مصاحبه‌ای که در تاریخ ۳۰ اردیبهشت با ایلنا داشته گفته است که تنها در شهر ایلام ۱۱ نفر به‌دلیل بیکاری خودکشی کرده‌اند و این پدیده رو به گسترش است.

خودکشی همیشه یکی از معضلات بیکاری است. وقتی توده‌ی بیکار برای حل بیکاری، به مبارزه، و مبارزه‌شان به مبارزه‌ی جمعی کشیده نشود، می‌تواند عوارض خطرناکی را همراه با خودش بیاورد. این مبارزه‌ی جمعی، به این توده‌ی بیکار، امید و افق می‌دهد. موقعی که به اینجا نکشد رشد فقر و نداری در این توده، می‌تواند به یاس و ناامیدی از زندگی، به فشارها و بحران‌های روحی، به اختلافات خانوادگی، فروپاشی خانواده‌ها، رشد رفتارهای غیر اجتماعی، پیدایش پدیده‌ی کودکان بی‌سرپرست و خیابانی و ... در ایران منجر شود.

ما دو یا سه دهه‌ی پیش، چنین پدیده‌ی گسترده‌ای به نام کودکان بی‌سرپرست در ایران نداشتیم. الآن یک معضل قوی است و از مسائلی است که به طبقه‌ی کارگر تحمیل شده است.

خانواده‌ها نمی‌توانند کودکان را نگه دارند. کودکان به‌صورت بی‌سرپرست در خیابان‌ها رها می‌شوند. افزایش تن‌فروشی، فروش اعضای بدن، کلیه‌فروشی و... این‌ها عواقب اجتماعی ناشی از مشکلات بخشی از طبقه‌ی کارگر است.

بعد هم نظام حاکم می‌تواند این طبقه‌ی مستاصل را به ابزار فشار و به نظم کشیدن بخش شاغل طبقه‌ی کارگر نیز تبدیل کند. آن‌وقت می‌تواند درجه‌ی استثمار بخش شاغل را نیز بالا ببرد. همین کار را الآن نیز می‌کند. به‌همین دلیل است که سطح حقوق‌ها و مزایای طبقه‌ی کارگر ایران به‌شدت سقوط کرده است.

اصلاً غیرقابل تصور است: حداقل ۳۳۰ هزار تومان. بخش اعظم کارگرانی که در کارگاه‌ها و رستوران‌ها کار می‌کنند، یک سوم و دو سوم این حداقل را به‌عنوان دستمزد می‌گیرند.

چرا؟ زیرا هر لحظه در معرض خطر بیکاری هستند. کارفرما دائما به اینها ارتش توده‌ی میلیونی بیکاران را نشان می‌دهد. اگر به خواسته‌های کارفرما تن ندهند، آنها را بیرون می‌اندازند و شخص دیگری را جایگزین می‌کنند. در نتیجه آن توده‌ی بیکار، می‌تواند به عامل فشار روی بخش شاغل تبدیل شوند.

قسمت خطرناک‌تر که می‌تواند واقعاً موجب نگرانی شود این است که این قشر، به دنباله‌روی احزاب و جریان‌های سیاسی خطرناک ایران تبدیل شوند. آن‌وقت همه‌ی این‌ها از آن‌سو، این را عاجل می‌کند برای بخش شاغل جنبش کارگری که هرچه زودتر خود را متشکل کنند، هر چه زودتر این توده‌ی عظیم را منسجم کنند.

پتانسیل اعتراضی این‌ها همین الآن هم در حقیقت بالفعل است و در مراسم احمدی‌نژاد در خرمشهر دیدیم که فریاد زدند: بیکاری، بیکاری. این نشان می‌دهند که پتانسیل موجود، می‌تواند به یک انفجار اعتراضی و اجتماعی امیدوار کننده در ایران تبدیل شود.

بخش متشکل جنبش کارگری ایران، برای بسیج کردن توده‌های بیکار می‌تواند مطالبات و راه‌کارهای اساسی را روبه‌روی خودش بگذارد که قدرت بسیج دارند. بخشی از این‌ها در قطعنامه‌های اول ماه مه امسال انعکاس یافته است. مثلا تحمیل یک بیمه‌ی بیکاری همگانی و قابل دسترس به دولت که همه‌ی بیکاران را تحت پوشش قرار دهد.

این می‌تواند توده‌ی بیکار را بسیج کند. کاهش ساعت کار یکی از این مطالبات هست. ممنوعیت کارهای موقت که ناامنی را در بخش شاغل به وجود آورده و باعث تضعیف مبارزات کارگری شده است بخش دیگری از این مطالبات می‌تواند باشد.

اینها چیزهایی است که کمک می‌کند به شکل دادن یک جنبش بیکاری مثبت و امیدوار کننده در ایران.

شما فکر می‌کنید جنبش اعتراضی مردم ایران، از این خیل بیکاران، چگونه می‌تواند استفاده کند برای اینکه بتواند هم مطالبات خود و هم مطالبات توده‌ی بیکار را پیش ببرد؟ فکر می‌کنید راه حلی برای پیوند جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران با این توده‌ی بیکار وجود دارد؟

من نظرم متفاوت است. همین جنبش آزادی‌خواهانه‌ی کنونی اگر که هم‌چنان سایه‌ی جناح‌های دولتی و افرادی مثل آقای موسوی را در هر گوشه‌ای از خود داشته باشد، برای جنبش کارگری ایران و بخش بیکارش خطرناک خواهد بود. به این دلیل که اینها از همان بخش نظامی هستند که همین وضعیت را به طبقه‌ی کارگر تحمیل کرده‌اند.

دموکراسی‌خواهان سابق و اصلاح‌طلبان فعلی در دوران آقای خاتمی، بخشی از مسائل و مشکلات طبقه‌ی کارگر ایران را به وجود آوردند. محرومیت کارگران کارگاه‌های زیر پنج نفر از شمول قانون کار در دوره‌ی آقای خاتمی انجام شد. محرومیت کارگران کارگاه‌های قالی‌بافی کارگران کارگاه‌های زیر ۱۰ نفر از شمول قانون کار توسط آقای خاتمی انجام شد.

طبقه‌ی کارگر ایران باید به‌طور قوی از اینها فاصله بگیرد. چه بخش شاغل و چه بخش بیکار. آن‌وقت باید بتوانند آلترناتیو خودشان را داشته باشند. بتوانند اتحادیه‌ها، سندیکاها و احزاب خودشان را درست کنند. این پتانسیل هم در میان آنها وجود دارد.

اول ماه مه امسال معلوم شد که می‌توانند اهداف و پلتفرم سیاسی اقتصادی مستقل خودشان را در جامعه طرح کنند و آلترناتیو رهبری به این جنبش آزادی‌خواهانه‌ی مردم بدهند تا این جنبش دنبال اصلاح‌طلبان دولتی نرود. این، عاقبت خوبی برای جنبش آزادی‌خواهی و توده‌های بیکار ندارد.

اصلاح‌طلبان دولتی به نوعی می‌خواهند نارضایتی انباشته‌ی مردم از سی‌سال اخیر را که حال منفجر شده، دست‌مایه‌ی پرش خودشان به قدرت بکنند. جنبش آزادی‌خواهانه‌ی ایران از طرف این‌ها گزیده شده است. از یک سوراخ دوبار نباید گزیده شد. این اعتقاد راسخ من است.

در نتیجه الآن میلیون‌ها جوان، میلیون‌ها زن و انسان تحت ستم در آن جامعه، ۳۰ سال است که زیر ستم بوده‌اند. آن‌ها الآن به حرکت درآمده‌اند. باید رهبری خودشان را ایجاد کنند.

شبکه‌های جوانان و زنان آزادی‌خواه و مستقل در ایران فراوان است. این‌ها می‌توانند خودشان، خودشان را متشکل کنند. می‌توانند با جنبش کارگری تماس برقرار کنند و با تشکل‌های مستقل کارگری، یک آلترناتیو مستقل و واقعاً آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه را در ایران به وجود بیاورند.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)