تاریخ انتشار: ۱۳ فروردین ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با ساقی قهرمان، درباره‌ی چیستی همجنسگرایی و دوجنسگرایی

چرا جامعه وادار می‌کند که بگوییم چیستیم!

شکوفه منتظری

امروز در وب‌گردی‌هام به سراغ وبلاگ سینگل استایل (Singel Style) رفتم. رها نویسنده‌ی این وبلاگ، پستی داشت با عنوان «از روزی که تصمیم گرفتم لز باشم». اولین سوالی که در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود، این است که آیا همجنس‌گرایی در زندگی فرد همجنس‌گرا یک روز تولد دارد؟

Download it Here!

یا لحظه‌ی پذیرفتن این گرایش از سوی فرد، یا حتی لحظه‌ی علنی‌ کردن گرایش اش نسبت به همجنس‌اش می‌تواند نقطه‌ی آغاز همجنس‌گرایی در زندگی او محسوب شود.

ساقی قهرمان، فعال حقوق همجنس‌گرایان در کانادا، معتقد است همجنس‌گرایی پدیده‌ای ناگهانی نیست که از امروز به فردا در زندگی آدم ظاهر شود. او می‌گوید:

یک آدم در طول زندگی‌اش همجنس‌گرا نمی‌شود، همجنس‌گرا به دنیا می‌آید، این را دیگر ما در هر بحث و مقاله‌ای که شده باشد منفی یا مثبت، می‌دانیم. مسئله این است که در هر فرهنگی، حتی فرهنگ غربی نیز آن قدر برای چطور انسان بودن نمونه نیست، که مثلا آدم‌ها بگویند، من شبیه این جریان هستم، پس شاید من این هستم یا چیز دیگری هستم، می‌دانیم که در جامعه الگو هست و انسان‌ها وقتی به دنیا می‌آیند در همان الگو بزرگ می‌شوند.


ساقی قهرمان، شاعر و نویسنده، و دبیر سازمان دگرباشان جنسی ایرانی

یکی از مشکلات همجنس‌گرایان که در محیط و خانواده نمونه‌ای ندارند این است که من چه هستم، این من چه هستم و چرا شبیه بقیه نیستم سوال بزرگی است. خیلی اوقات و در یک برهه‌ی سنی، نوجوانی یا سن بالاتر، کشف می‌کنی آن چیزی که تو هستی اسم و تعریفش چه هست، بعد از آن موقع مرحله‌ای قبل و بعدش است. حالا یا به آن چیزی که هستی واقفی و می‌توانی روی آن اسم بگذاری یا به خاطر فشار‌های فرهنگی یک جامعه تصمیم گرفتی، که آن چیزی را که می‌دانی چه هست و تعریفی برایش داری را قبول کنی.

اما این‌که آدم همجنس‌گرا به دنیا می‌آید، نکته‌ای است که هنوز بسیاری بر سر آن به توافق نرسیده‌اند. یکی از پرسش‌ها این است که آیا همجنس‌گرایی یک پدیده‌ی ژنتیکی است؟

در مقابل این پرسش این سوال مطرح می‌شود که اگر این‌گونه است، چرا همجنس‌گرایی در طول زمان از بین نرفته است.

در هر حال در طول تاریخ، زوج‌های با جنس‌های مخالف بوده‌اند که امکان بچه‌دار شدن داشته‌اند و اگر به ژنتیکی بودن این پدیده قائل باشیم، گذشت زمان باید ویژگی‌های دگرجنس‌خواهی را گسترش داده و تقریبا امروز همجنس‌گرایی وجود نداشته باشد. پس این گزینه منتفی است اما آیا همجنس‌گرایی دلایل فیزیولوژیکی نیز دارد؟ ساقی فکر می‌کند بله، اما:

می‌شود گفت در یک برهه‌ی زمانی خاصی که ما الآن زندگی می کنیم، لازم است ما بگوییم همجنس‌گرا بودن به عنوان متفاوت بودن با جریان جامعه یک جرم نیست چون شخص به آن دست نمی‌زند، بلکه به این شکل دنیا می‌آید، پس ما نمی‌توانیم یقه‌ی آن را بگیریم و بگوییم نکن. حالا از نظر من و با تجربه‌ای که من دارم، کسانی که من می‌شناسم، دیده‌ام و از خودم می‌دانم این است که چیزی در ما وجود دارد که بوده است، ما تصمیم نگرفتیم که به این شکل به دنیا و خودمان نگاه کنیم، بنابراین این چیزی است که با ما به دنیا آمده است.

از ساقی می‌پرسم آیا همراه داشتن نشانه‌‌هایی از همجنس‌گرایی که از روز نخست همراه فرد همجنس‌گرا است در مورد بای‌سکچوالیته یا دو جنس‌خواهی نیز صدق می‌کند؟

من فکر می‌کنم حتما صدق می‌کند. من در واقع یک توضیحی در مورد این بدهم، می‌دانم که در ایران درک درستی از بای‌سکچوالیتی نیست، یعنی تقریبا همه‌ی کسانی که من با آن‌ها صحبت کرده‌ام، آدم بای‌سکچوال را آدمی می‌دانند که چون خیلی هوس‌باز و فرصت‌طلب است، می‌خواهد با جنس مخالف و موافقش ارتباط داشته باشد و معمولا می‌گویند این‌ها هم می‌خواهند امکانات اجتماعی زندگی خانوادگی داشته باشند هم جایی بروند و فقط با کسی بخوابند.

ساقی معتقد است معضلات اجتماعی که گریبان‌گیر دوجنس‌گراها یا بای‌سکچوال‌ها هست، اگر از مشکلات همجنس‌گرایان بیشتر نباشد، کمتر نیست. او می‌گوید فرد دوجنس‌گرا وسط دو منتهی‌الیه گیر کرده است.

بای‌سکچوالیتی یعنی یک آدم بین دو منتهی‌الیه گیر کرده است، یعنی بین دو افراط جنسیت گیر کرده است و این طیف می‌رود و می‌آید. نه این که یک شخص، علاقه به جنس موافق و مخالف در عین‌ حال دارد، خودش بین این دو طیف در حال رفت و برگشت است و بعد یک آدم بای‌سکچوال وقتی به شخص دیگری علاقه پیدا می‌کند نمی‌شود تعیین کرد آیا با آن بخش مرد جنسیت خودش به آن علاقه پیدا کرده است یا با بخش زنانه‌ی جنسیت خودش به آن علاقه پیدا کرده است. در واقع این گیج بودن در سیالیت جنسیت یک آدم بای‌سکچوال است که مشکل ایجاد می‌کند.

اما حقیقت امر این است که نه تنها نگاه مثبتی نسبت به فرد بای‌سکچوال یا دو جنس‌خواه وجود ندارد، بلکه این پدیده هنوز حتی به رسمیت شناخته نمی‌شود. بسیاری تصورشان از دو جنس‌خواهی برابر با تصور از هم‌جنس‌خواهی است. مثلا بسیار دیده شده در وبلاگی آمده است: بعد از این‌که دیگر لز نبودم و دوست پسر گرفتم ... و یا پس از این‌که دیگر دوست دختر نداشتم و گی شدم ... مشکل اما کجاست که دو جنس‌خواهی نه تنها در فرهنگ جوامع سنتی بلکه در جوامع غربی هم هنوز به رسمیت شناخته نمی‌شود.

به دلیل محدودیت‌های که ما در آزادی تعریف خودمان داریم، جامعه به ما اجازه نمی‌دهد که خودمان را تعریف کنیم، روی این تعریف فکر کنیم و بعد به خود همان جامعه ارائه دهیم. می‌گویند با یک بار سکس داشتن با یک نفر دیگر می‌خواهد تعیین کند و ناچار است جواب دهد که چی هست، این در موقعیت وحشت‌ناک سختی قرار دارد. اصلا چرا جامعه باید از آدم‌ها سوال کند که شما بگویید چه هستید؟ اگر ما فرض کنیم که ما یک جامعه‌ی راحت داریم که هر کدام از ما را همان‌طور که مثلا می‌گوییم: اسم من ساقی است، خوشبختم شکوفه جان، هر گرایش و هویتی که داشته باشیم را قبول کند، ما دیگر معضلی نداریم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

در مورد ژنتیک بودن نظری نمتونم بدم، اما خودم از وقتی در خاطرم بوده به همجنس گرایش داشتم.

-- eX ، Apr 2, 2010

همجنس گرا، فاحشه، دو جنس گرا، دزد، ...

در یک جامعه ی سنّتی، هر فردی بگوید من یکی از اینها هستم، مجازات می شود.

در جامعه ی مدرن تر، همجنس گرایی را می پذیریم، فاحشه بودن را هم طور دیگری تعریف می کنیم و باز می پذیریم، دو جنس گراها را هم همین فردا خواهیم پذیرفت؛ دزد را هنوز نه

در جامعه ی سنّتی مبنا این است که اینها همه، حقّی را از جایی پایمال کرده اند؛ در جامعه ی مدرن امّا گمان این است که فقط دزده حقّ دیگران را می خورد، دیگران سرشان به کار خودشان است، پس نمی شود آزارشان داد.

اگر در باور به معیار جامعه ی سالم مثل من غیر مدرن باشید، ترویج و تشویق و تابوشکنی همجنس گرایی و دوجنس گرایی و روابط جنسی بی مرز و گروپ سکس را هم پامال کردن حقّی از حقوق جامعه می دانید.

درصدی از زنان هستند که با یک شوهر راضی نمی شوند، بسیار خوب اینطور به دنیا آمده اند، پس حق شان را محترم بدانیم و هرطور که خواستند بروند؛ جامعه حق ندارد از اینها بپرسد چه می کنید؛ امّا آیا در این رابطه حقّ دیگرانی پایمال نمی شود، فرزندان، شوهر یا شوهران،...

زنان و مردانی هستند که فاحشگی را انتخاب کرده اند و دولت های مدرنی هستند که به حقوق اینان احترام می گذارند و به رسمیّت شان می شمارند؛ امّا گمان نمی کنید پذیرفتن این آدم به این شکل و در این شغل، و احترام دادن به او و زدودن قباحت از نقشی که در جامعه دارد، لگد کردن حقّی ظریف است؟ که چون به واضحیِ دزدیدن پول دیگران نیست انگار کاری به کار دیگران ندارد، پس جامعه نباید بپرسد تو که هستی و چه می کنی، چون شاکی ندارد.

در حدّ یک کامنت، بیش از این نمی توان گفت، امّا وسط این خشم و هیاهوی تظلّم خواهیِ همجنس گراها و دوجنس گراها و دیگران، یک لحظه هم تأمّل کنیم ضرری ندارد.

-- خلیل ، Apr 2, 2010

مدرک موثقی وجود دارد که یک پورنوگراف، دقیقا با همان پوشش «غیرت» اسلامی مروج کثیف‌ترین تجاوز به خصوصی‌ترین حریم افرادی بوده. پیام‌گذار فوق بجای پرداختن به دیگران، بهتر است ابتدا بخود بنگرد. آلزهایمر بیماری مهلکی‌ست.

-- بدون نام ، Apr 3, 2010

خواهشمندم قیاسهای مع الفارق و اظهارنظرهای بی پایه نفرمایید.
آقا کسی از شما تا به حال پرسیده چرا به جنس مخالف گرایش دارید؟ آیا خود دست به انتخاب گرایشتان زده اید؟!
ربط دزدی و فاحشگی را به این مسائل از کجا پیدا کرده اید؟ تقسیم بندی جامعه مدرن و سنتی را بر چه اساس انجام داده اید؟ ( اصلا من اگر بگویم در ایران تا100 سال پیش همجنسگرایی متداول بوده و اخیرا به این شکل تابو شده، چه جوابی دارید؟)

-- بدون نام ، Apr 3, 2010

یکی از دلایل مدافعان حقوق همجنس گراها این است که همجنس گرایی همواره در طول تاریخ بوده و هیچ گاه علی رغم همه ی محدودیت ها از بین نرفته است. این فرضِ درست، مبنا قرار گرفته است برای این ادعا که با هیچ فشار و مجازات و محدودیّتی همجنس گرایی از بین نخواهد رفت پس مخالفان تلاش بی فایده نکنند.

مغلطه اینجاست که از اطلاعات درست از یک پدیده ی تاریخی، یک "باید و نباید" غلط نتیجه گرفته شده است.

برای مثال، همان موارد نخراشیده و آزاردهنده ی "دزدی" و "فاحشه گی" را اجازه بدهید و تحمل کنید که مثال بیاورم:
هیچ برهه ای از تاریخ را می توان سراغ گرفت که از این پدیده های بد اجتماعی، دزدی، دروغ، ظلم،... خالی بوده باشد؟
آیا به این دلیل که این پدیده ها همواره در طول تاریخ بوده اند می توان نتیجه گرفت که "نباید" با آنها مخالفت کرد؟ آیا همین بودن شان در طول تاریخ دلیلی برای درستی یا محترم شمردن شان یا به رسمیت شناختن شان می شود؟

نکته ی ظریف همین است؛ بدی ها و ناهنجاری های اجتماعی همواره بوده اند و هموراه نیز وجود خواهند داشت؛ امّا همه ی انسان ها، وظیفه ای اجتماعی نیز دارند که در هنجار کردن جامعه شان تلاش کنند. این تلاش شاید هرگز به محو تاریخیِ هیچ ناهنجاری اجتماعی نیانجامد امّا، مسئولیّت و وظایف اجتماعی انسان ها از مبانی دیگری معیّن می شود که ربطی به مبانی وجودیِ شرها و بدی های جهان ندارد.

-- خلیل ، Apr 3, 2010

آقای خلیل عزیز، من به شما حق می دهم که با شنیدن نام همجنسگراها سرگیجه بگیرید. من هم هر وقت با یک آدم عادت زده به مردسالای روبرو می شوم که از دنیا چیزی به جز قفس عادت ها و سنت های دیکته شده نمی شناسد تمام قدرتم را جمع می کنم که عکس العمل نامناسبی در برابر ذهنیت کج اش نشان ندهم و به سرعت از مقابل چشمم بردارم بگذارمش کنار. ما و شما جای همدیگر را تنگ میکنیم. یا رواداری و حقوق بشر رایج می شود و یا تبعیض و تعصب و نقض حقوق انسان ها. توجه کنید که من به شما به عنوان یک دگرجنسگرا حق ابراز نظر می دهم اما به عنوان یک مردسالار خودبین، حضور شما را مانع رواج آزادی های مدنی و احترام به حقوق و کرامت انسانی می دانم. به نظر من شما فاحشه ای هستید که اگر به تک همسری اعتقاد دارید در همان رختخواب تک همسری حقوق همسرتان با تکیه به قوانین شرع یا عرف قورت می دهید، و با تکیه به همین قوانین با خدمات شغلی کارگران جنسی را ارزان می خرید، و امنیت و آسایش و آزادی های انسانی و مدنی همه دیگران را می دزدید و در موارد بسیار این آزادی ها و امنیت ها را به قتل می رسانید. در جامعه ی ایده آل من، کسی مانند شما باید از امکانات روان درمانی برخوردار باشد تا قابلیت حضور در جامعه را بدون دریدن پرده ی امنیت دیگران، بیاید.

-- بدون نام ، Apr 3, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)