تاریخ انتشار: ۶ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با کوروش عرفانی و مرتضی افشاری، درباره‌ی بیکاری و حقوق معوقه‌ی کارگران

«بیکاری» در متن بحران اقتصادی ایران

پانته‌آ بهرامی

جامعه‏ی ایران امروز با بیکاری چهار و نیم میلیونی روبرو است. از سوی دیگر، بحران در شرکت‏های خصوصی‏ای که مشتری‏شان دولت است، فزاینده شده. زیرا دولت قادر به پرداخت کالاهای خریداری شده از این شرکت‏ها و در نهایت بازپرداخت بدهی‏های خود نیست.

Download it Here!

ادامه‏ی این روند، منجر به عدم پرداخت حقوق کارگران و کارمندان این شرکت‏ها، از جمله کارگران صنعت برق شده است. به گفته‏ی محمد پارسا، رییس هیأت مدیره‏ی سندیکای برق، حدود ۹۰۰هزار کارگر این صنعت در معرض بیکاری قرار گرفته‏اند.

هم‏چنین به گزارش ایلنا، کارگران کارخانه‏ی صنایع مخابراتی راه دور ایران، سه روز است که مقابل استانداری فارس در شیراز تجمع کرده‏اند و خواستار پرداخت مطالبات معوقه‏ی ۱۳ماهه‏ی خود هستند. موج بحران اقتصادی، عدم پرداخت مزد کارگران پیمانی صنایع ذوب‏آهن اصفهان و ده‏ها تولیدی دیگر را نیز به همراه داشته است.

دکتر کوروش عرفانی، جامعه‏شناس، بیکاری را در متن بحران اقتصادی ایران ارزیابی می‏کند:

چیزی به نام فعالیت اقتصادی به معنای تولیدی کلمه، جز در حالت حداقلی خود، در ایران انجام نمی‏شود و به همین دلیل است که بسیاری از واحدهای تولیدی در صنایع مختلف، در حال حاضر با حدود ۲۰ تا ۳۰درصد ظرفیت خود کار می‏کنند. این مساله دو معنا دارد؛ اول این که این واحدها به ۱۰ تا ۳۰درصد نیروی کار خود نیاز دارند و بنابراین ۷۰ تا ۹۰درصد این نیروی کار عملا فاقد خصلت تولیدی است.

واحدی تولیدی‏ای هم که نتواند از نیروی کارش برای تولید استفاده کند، نمی‏تواند در‏آمد کافی داشته باشد و چاره‏ای ندارد جز این که این نیروها را بیکار کند. در نتیجه ما با خیل بیکاران مواجه خواهیم بود که به بیکارانی که از قبل در انتظار پیدا کردن کار به سر می‏برند، اضافه خواهند شد.


واقعیت این است که انتظار این که دولت بتواند برای این ارتش میلیونی بیکاران کار فراهم کند، توهمی بیش نیست. چرا که دولت برای تامین نیازهای بدیهی دستگاه دولتی در سال ۸۹ با مشکل مواجه خواهد شد و از همین الان در بودجه‏اش کسری ۱۵میلیارد دلاری پیش‏بینی می‏شود. به عبارت دیگر صندوق دولت خالی است.

به همین دلیل اگر کارگران بخواهند برای سرنوشت خودشان، به صورت سازماندهی شده عمل نکنند، قربانی چنین شرایطی خواهند شد و ما فقط می‏توانیم شاهد قتل، جنایت، مرگ و خودسوزی و خودکشی و … در دنیای کارگری باشیم.

بنابراین ضروری است که فعالان کارگری از حالا به فکر سازماندهی خود در هسته‏های اولیه‏ای برای سندیکاهای مستقل کارگری باشند. اگر از هسته نام می‏برم، به این خاطر است که در درجه‏ی اول و با توجه به شدت برخورد دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، این هسته‏ها باید کم و بیش به صورت مخفی باشند.

زمانی که این هسته توانست تا حدی قدرت سازماندهی و بسیج کارگری به دست بیاورد، باید خود را علنی کند. اطلاعیه پخش کند و سازماندهی علنی و کار علنی را شروع کند و به محض شروع کردن آن، وارد فاز کنش‏گری شود. به عبارت دیگر، نباید فرصتی را بگذارد که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی بتواند در آن فرصت، فعالان هسته را دستگیر کند مثل کاری که تا کنون با سایر سندیکاها کرده است.

حتما باید یک هسته‏ی اولیه به صورت غیرعلنی تشکیل شود، خود را تقویت کند، افراد جایگزین برای مسئولان اولیه پیدا شود و بعد که حداقل قدرت را فراهم کرد، علنی شود و شروع کند به کار سازماندهی کردن آن بخشی که این هسته به آن مرتبط است.

کار دوم این است که با کارگرانی که در سایر واحدهای کارگری در وضعیت مشابه قرار دارند، تماس برقرار شود. چرا که حرکت کارگری نمی‏تواند مؤثر باشد، مگر این که یک حرکت سراسری باشد. تمام کنش‏های کارگری ایزوله، منزوی، جدا و پراکنده، با توجه به این که امکانات ارتباطاتی‏ آن‏ها برای تبلیغات ضعیف است و نمی‏توانند صدای خود را به گوش مردم ایران در داخل و یا خارج از کشور برسانند، به راحتی قابل سرکوب هستند.


تجمع کارکنان مخابرات شیراز جلوی استانداری؛ به خاطر دریافت‌نکردن ۱۳ماه حقوق خود

مرتضی افشاری، عضو هیأت مؤسس و هیأت اجرایی سندیکای صنعت چاپ بین سال‏های ۵۷ تا ۶۱، معتقد است که جنبش کارگری تا به حال شاهد سرکوب مداوم سندیکاهای مستقل کارگری از جانب دولت بوده است. او بر این باور است که حاکمیت از دو روش برای پیشبرد سیاست‏های خود استفاده کرده است:

بعد از سال ۶۰ و ۶۱ که رژیم کلیه‏ی تشکیلات مستقل کارگری را در ایران غیرقانونی اعلام کرد، دیگر اجازه نداد که کارگران به هیچ شکلی متشکل شوند. به این منظور هم از دو روش استفاده کرده است که یکی از آن‏ها سرکوب و غیرقانونی خواندن هر نوع تشکل مستقل کارگری بوده است. طی این مدت تنها تشکل‏های دولتی‏ مانند شوراهای اسلامی کار و یا بخشاً انجمن‏های صنفی که مجموعاً وابسته به دولت‏اند، اجازه‏ی فعالیت داشته‏اند. این تشکل‏ها هم عملا نشان داده‏اند در خدمت سرمایه‏داران ایران و دولت ایران هستند.

مشکل دیگری هم که در ۲۰ سال گذشته برای کارگران ایران پیش آورده‏اند، وضعیت اقتصادی و شرایط کارخانجات ایران است. بعد از دوران رفسنجانی که خصوصی‏سازی شروع شد، کارگران را هرچه بیشتر به بهانه‏ها و اشکال مختلف از کار اخراج کردند و دوباره بخشی را به عنوان کارگر موقت و سپید امضا در بخش‏های خصوصی استخدام کردند. طبیعتا کارگر شاغلی که تهدید می‏شود اگر حرکت یا اعتراضی بکند، اخراج می‏شود، می‏ترسد که تشکلی ایجاد کند.

برای نمونه، در یک شب ۱۲۰۰ عضو سندیکای کارگران شرکت واحد را دستگیر کردند. هر کارگری که به نحوی با سندیکا رابطه‏ای داشت، تهدید شد که در صورت داشتن ارتباط با فعالین سندیکا و حتی صحبت با آن‏ها، اخراج می‏شود. یا این که در کردستان تشکل‏هایی به نام «اتحادیه‏ی آزاد» یا «کمیته‏ی هماهنگی» برای کمک به ایجاد تشکل‏های کارگری وجود دارد. بارها اعضای این تشکل‏ها را دستگیر کرده‏اند و با وثیقه‏های سنگینی دوباره آزاد کرده‏اند.

در سنندج به خاطر شرکت در تظاهرات اول ماه مه، کارگران را به شلاق محکوم کردند و آن‏ها را شلاق زدند. آقای محمود صالحی، یکی از کارگران انجمن صنفی کارگران خباز سقز، در این ارتباط بیش از یک سال در زندان بود. آن هم به خاطر فعالیت‏هایی که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی انجام گرفته بود. چون جمهوری اسلامی مقاوله‏های اس.آی.ال.او را پذیرفته است. کارگران سنندج طبق این قوانین خواستند حرکت کنند و اول ماه مه را مستقلا برگزار کنند و در یک تجمع مسائل و مشکلات‏شان را اعلام کنند.

یکی از مسائل بسیار مهم، فضای پلیسی و اختناقی است که در محیط‏های کار و کارخانجات ایجاد کرده‏اند و اجازه‏ی ایجاد تشکل‏های کارگری را نمی‏دهند.

مساله‏ی دیگر مشکلات اقتصادی است که برای کارگران به‏وجود آورده‏اند. پشت در هر کارخانه یک لشکر بیکار آماده نگاه داشته‏اند. هر کارگری که اعتراض کند، بلافاصله با قرارداد موقت‏هایی که دارند، او را اخراج می‏کنند و دیگری را سر کار می‏آورند. این امروز معضلی است برای کارگران.


اما با این حال کارگران شرکت واحد و نیشکر هفت‏تپه توانسته‏اند دو تشکل را در محیط کار ایجاد کنند. چند تشکل مستقل بیرون از محیط کار مانند اتحادیه‏ی آزاد، کمیته‏ی هماهنگی و کانون مدافعان حقوق کارگر نیز هستند که فعالیت‏هایی در رابطه با مسائل کارگری انجام می‏دهند. منتها همه‏ی این فعالین کارگری با مشکلات زیادی تا حد زندان مواجه بوده‏اند و عموماً از کار اخراج شده‏اند. الان تمام اعضای هیأ‏ت مدیره‏ی سندیکاهای هفت تپه و شرکت واحد بیکار شده‏اند. برخی از آنان مانند آقای اصانلو، مددی و نجاتی نیز در زندان هستند.

پیشنهاد ایجاد یک صندوق مالی برای کارگرانی که در اعتصابات شرکت می‏کنند و یا دستگیر شده‏اند، همواره یکی از راهکارهای مطرح بوده است. اما در مورد شکل عملی آن، کوروش عرفانی معتقد است که این صندوق باید در خارج از کشور تشکیل شود:

در مورد صندوق مالی، باید این واقعیت را درنظر بگیریم که این صندوق در حمایت از کارگرانی که می‏توانند دست به اعتصاب بزنند، به خصوص کارگران برق، کارگران صنعت نفت، کارگران ایران خودرو، باید در خارج از کشور تهیه شود و ایرانیان به این صندوق پول بریزند.

با توجه به این که امروز امکانات فراوانی برای انتقال پول به داخل کشور وجود دارد، امکان انتقال این پول به خصوص از طریق چند هزار مسافری که روزانه به طرف ایران می‏روند، هست. قطعا می‏توان در میان آنان افراد امینی را پیدا کرد که بتواند این پول‏ها را به دست افراد رابط در ایران برساند.

این امر قبلا هم در اروپا تجربه شده است و امکان‏پذیر است. مهم این است که تشکلی عهده‏دار تشکیل این صندوق بشود، اعتماد عمومی را جلب و پول‏ها را جمع‏آوری کند و با یک حساب‏داری شفاف از طریق افراد مورد اعتماد به داخل کشور بفرستد.

با توجه به وابستگی مطلق کارگران به حقوق آخر ماه‏شان، بدون داشتن چنین پشتوانه‏ی مالی‏ای، تصور این که کارگران شاغل دست به اعتصاب بزنند، بنا به دلایل مالی قابل تصور نیست. بنابراین باید به عنوان یک امر جدی در سازماندهی اعتصابات به این موضوع نگاه کرد.

مرتضی افشاری، از فعالین کارگری، از یدالله خسروشاهی از مؤسسین سندیکای کارگری صنعت نفت ایران یاد می‏کند که چندی پیش در لندن درگذشت. آقای افشاری در ادامه پیشنهاد صندوق بیکاری را برای کارگران دستگیر شده مطرح می‏کند:

یدالله خسروشاهی که مبارزات خود را از سال ۱۳۴۷ در ایران شروع کرده بود، هم در رژیم شاه و هم در رژیم جمهوری اسلامی به زندان افتاد و مجبور به ترک ایران شد. درگذشت ایشان ضایعه‏‏ی بزرگی برای جنبش کارگری است. درگذشت یدالله خسروشاهی را به تمام فعالین کارگری و جامعه‏ی کارگری ایران و جهان تسلیت می‏گویم.

من فکر می‏کنم کارگران ایران و کسانی که در حمایت از کارگران فعالیت می‏کنند، باید به مساله‏ی صندوق بیکاری هم بپردازند و صندوقی ایجاد کنند که اگر کارگری مانند اصانلو و یا دیگران دستگیر و یا اخراج می‏شوند، در فاصله‏ای که کار پیدا کنند و زندگی‏شان سامان بگیرد، بتوانند تامینی داشته باشند. این یکی از حرکاتی است که کارگران ایران باید انجام بدهند.

کار عظیمی است اگر بتوان انجام داد و به اعتقاد من، بدون حمایت کارگران کشورهای دیگر مقداری مشکل خواهد بود. چون پیش می‏آید که یک‏باره ۴۰۰ تا ۵۰۰ و گاهی حتی ۲۰۰۰ کارگر دست به اعتصاب می‏زنند. تامین حداقل مبلغی که باید به کارگران برای گذران زندگی‏شان طی این مدت پرداخت کرد، طبیعتاً برای ایرانیان خارج از کشور، به تنهایی مشکل است. با این که کار حمایتی مهمی را انجام می‏دهند، اما باید تشکل‏های کارگری کشورهای دیگر را هم متقاعد کنند به این کارگران کمک مالی کنند.

فکر می‏کنید، اگر صندوقی تشکیل شود، باید با حمایت کارگران کشورهای دیگر و ایرانیان خارج از کشور تشکیل شود؟ یعنی اتحاد این دو با هم؟

بله اتحاد این دو با هم. مخصوصا فعالین کارگری و حامیان جنبش کارگری در خارج از کشور باید همت کنند و این حرکت را شروع کنند. به خاطر کارگرانی که فعال‏اند و به زندان می‏روند، هرچه زودتر این حرکت شروع شود بهتر است. تا این که در آینده هم بتوان برای کارگران اعتصابی کار مهم‏تری انجام داد.

سخن آخر این که کوروش عرفانی، جامعه‏شناس، جنبش آزادی‏خواهی پس از انتخابات را دارای دو کارکرد مهم می‏داند؛ اولا که این جنبش توانست مشروعیت حاکمیت را در جامعه‏ی جهانی زیر سؤال ببرد.

و علاوه بر آن، این جنبش توانست فرهنگ ترس، شکست و محافظه‏کاری را در داخل ایران تا حد زیادی از بین ببرد. وی برای این حرکت ویژگی‏ای قائل است که می‏تواند مقدمه‏ای برای یک جنبش طبقاتی و جنبش اجتماعی وسیع‏تری باشد که سازماندهی کارگران را نیز در دستور کار خود قرار بدهد:

فراموش نکنیم که جامعه‏ی ما دچار فقر مادی و فقر فرهنگی با هم است و سازماندهی مبارزه‏ی اجتماعی به صورت فی‏البداهه در چنین جامعه‏ای بسیار دشوار است، اگر نخواهیم بگوییم ناممکن است.

اتفاقی که افتاده این است که جنبش سبز دارد برای تمام نیروهای کنش‏گر و تغییرگری که می‏خواستند برای به وجود آوردن یک حرکت وسیعی اجتماعی دست به کار زیربنایی بزنند، به عنوان یک میان‏بر تاریخی عمل می‏کند.

این موقعیت امروز به صورت مسیر کوتاه شده برای کل جامعه‏ی ایرانی به وجود آمده و فقط کافی است که پیوندی بین نیروهای بسیار وسیع معترض غیرسازماندهی شده‏ی طبقات محروم جامعه‏ی ایرانی و کنش‏گران فعال و در صحنه‏ی لایه‏های پایین و میانی طبقه‏ی متوسط که در جنبش سبز حضور دارند، ایجاد شود.

اگر این پیوند به وجود بیاید، حرکتی خواهیم داشت که در آن توأمان هم خواست‏های آزادی و مطالبات فرهنگی و سیاسی وجود دارد، هم خواست عدالت اجتماعی و مطالبات اقتصادی− اجتماعی. به این ترتیب از گره خوردن این دو، برای نخستین بار در تاریخ یک‏صد سال گذشته‏ی ایران یک جنبش فراگیر از لحاظ بافت اجتماعی و جنبشی گسترده و وسیع از لحاظ مطالبات به‏ وجود خواهد آمد.

Share/Save/Bookmark

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)