خانه > حقوق انسانی ما > زندان و مجازات > «کارزار نجات زینب» | |||
«کارزار نجات زینب»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comدر آستانهی سالروز صدور اعلامیهی جهانی حقوق بشر، فعالان حقوق بشر در ایران از تأیید احکام اعدام جدیدی در جمهوری اسلامی خبر میدهند. احکام اعدام زینب جلالیان، ۲۷ ساله، فعال سیاسی کرد و هفت زندانی دیگر پس از صدور در دادگاه، در دیوان عالی کشور هم تأیید شده و در سلول مرگ بهسر میبرند. در پاریس گروهی از فعالان حقوق بشر با به راه انداختن کارزاری بر علیه این اعدامها و فراخوان برای جلب توجه افکار عمومی، فعالان حقوق بشر و اجتماعی، چهرههای سیاسی و رسانههای گروهی از جمله رسانههای فارسی زبان، خواهان آن شدند که با فشار آوردن بر جمهوری اسلامی، از اجرای این اعدامها جلوگیری شود. در این رابطه، گفتوگویی داشتم با خانم شهلا شفیق، از فعالان جنبش زنان در پاریس و همچنین آقای رضا هیوا، شاعر و فعال حقوق بشر و نیز هماهنگ کنندهی این کارزار، برای جلب توجه افکار عمومی جهان به احکام اعدام زینب جلالیان و دیگر کسانی که در راهروی مرگ قرار دارند.
خانم شفیق، بعد از اجرای حکم اعدام احسان فتاحیان، فعال سیاسی کرد، اینبار زینب جلالیان، یکی دیگر از فعالان کرد، در زندان سنندج و در همان شرایط احسان فتاحیان پیش از اعدام به سر میبرد. خود او گفته است هیچگاه مبارزهی مسلحانه نکرده و کار تئوریک یا تبلیغی انجام میداده است. ارزیابی شما چیست؟ در کشوری که قوانین دمکراتیک حاکم باشد، حتی اگر جرم مبارزهی مسلحانه هم باشد، نمیتوان آنها را به راحتی به اعدام محکوم کرد. جدا از این مساله، من حکم اعدام را حکمی وحشیانه میدانم و فکر میکنم باید اساسا این حکم لغو شود. خیلی روشن است که در مورد مبارزان کرد، از جمله آقای فتاحیان، استدلال رژیم جمهوری اسلامی بر دو مورد تجزیهطلبی و تروریسم استوار است. امروز این دو اتهام جزو استراتژی سرکوب رژیم ایران در کردستان است. این رژیم همیشه در کردستان و به طور کلی در مقابله با فعالان متعلق به قومیتها و یا هر اسمدیگری که بخواهیم روی آن بگذاریم، اینگونه حرکت کرده است. ملت ما از تنوع قومیت و مذهب برخوردار است. ولی تحت حاکمیت اسلامی این تنوع نادیده انگاشته شده و تعلق داشتن به یک قوم یا مذهب دیگر، مانند مورد بهاییان که همین امروز هم تحت سرکوب شدید قرار دارند، جرم محسوب میشود. در واقع خود کرد بودن، جرم را سنگین و دو برابر میکند و این تبعیضی است که در ذات جمهوری اسلامی هست.
موقعیت خانم زینب جلالیان از این نظر هم جالب توجه است که این حکم در مورد یک زن صادر شده و ما میدانیم که جنبش زنان هم تحت سرکوب شدیدی قرار دارد. در حقیقت میتوان گفت که چهرهی زینب به شکل نمادین، همهی این تبعیضها و سرکوبی را که امروز در ایران حاکم است را تجسم میبخشد. به همین دلیل، امضا کنندگان این اعلامیه که به همت آقای رضا هیوا، از کشورهای مختلف و از زمینههای گوناگون فرهنگی، هنری، فعالیتهای حقوق بشری، حقوق زنان و… گرد هم آمدهاند، به این نتیجه رسیدند که با طرح مورد زینب جلالیان، اعتراض به احکام اعدام و سرکوب در ایران را بتوانند گستردهتر کنند. فکر میکنید آیا راه حلی برای جلوگیری از این اعدامها پیدا خواهد شد؟ رژیم جمهوری اسلامی از ابتدا و در طول این ۳۰ سال، از توسل به اعدام برای سرکوب هیچ باکی نداشته است و در حقیقت نوعی زهرچشم گرفتن هم هست. در عرصههای غیرسیاسی نیز اعدام یکی از شیوههای رژیم در برخورد با به قول خودشان «مفاسد اجتماعی» است. در صورتی که فساد اول از خود حکومتگران میآید. اما آنها سختترین شیوهها را چه برای مقابله با آنچه مفاسد اجتماعی مینامند و چه در برخورد با مسایل سیاسی انتخاب کردهاند. راه این است که همه یکپارچه برای لغو حکم اعدام بکوشیم. چون خود این موضوع، یکی از عرصههایی است که مبارزهی دمکراتیک را پیش میبرد. اولین راه و یکی از مهمترین مسایل این است که به دنبال این نباشیم که آیا این آقا یا آن خانم به جرم وابستگی به چه سازمان و گروهی و یا مثلا به جرم تعلق به سازمان مجاهدین و یا سلطنتطلبها، محکوم به این حکم شده است. یعنی به هیچ عنوان وارد مباحث ایدئولوژیک نشویم. ما باید مطلقا روی مسالهی حقوق بشر و خط مخالفت با حق اعدام حرکت کنیم. هرچند «حق اعدام» یک اشتباه سهوی بود، اما درست هم هست؛ یعنی مخالفت با حق اعدامی که این رژیم برای خود قائل میشود. چون رژیم خود را نمایندهی خدا روی زمین میداند و همهی کسانی را که با او مخالف هستند، میخواهد به عنوان محاربان با خدا بکشد. یعنی کشتارش را به نام خدا بهپیش میبرد و این خطرناکترین اتفاقی است که از نظر سیاسی میتواند روی بدهد که البته ۳۰ سال است در مملکت ما همین اتفاق دارد میافتد. امروز هم که این جنبش مردمی در صحنه است، با توجه به حساسیت عمومیای که وجود دارد، باید کارزارهای علیه اعدام، بدون اعتنا به هر دلیل ایدئولوژیک که حاکمان ذکر میکنند، راه بیفتد. باید از همهی کسانی که با هر وابستگی عقیدتی و به هر دلیل شامل این حکم غیر انسانی بشوند، دفاع کرد. این وظیفهی تمام ایرانیان از هر عرصهای که باشند؛ فرهنگی، هنری، فکری، فعالین حقوق بشر، فعالین سیاسی و سازمانی و بهخصوص آنهایی که در خارج از کشور به سر میبرند، است. شاید بتوان در این زمینه کارزار خیلی عظیمی به راه انداخت و در شرایطی که چشم و گوش دنیا متوجه ایران است، ممکن است موفقیتهایی هم کسب کنیم. در هر حال، ما سعی میکنیم در این راه قدم برداریم. آرزوی ما آزادی زینب و آزادی همهی زندانیانی که در راهروهای مرگ منتظر اعداماند، هست؛ همچنین بقیهی کسانی که در زمینههای متفاوت این حکم شاملشان میشود. حتی کسانی که به بهانههای مفاسد اجتماعی شامل حکم اعدام شدهاند.
از آقای رضا هیوا هماهنگکنندهی این فراخوان میپرسم که هدف ایشان از برپایی این کارزار چه بوده است؟ هدف اولیهی ما نجات زینب جلالیان است که احتمال دارد در میان کسانی که در راهروی مرگ منتظر اعدام هستند، اولین کسی باشد که به پای چوبهی دار برده میشود. این اولین هدف است و اسم کارزارمان را هم «کارزار نجات زینب» گذاشتهایم. منتهی امروز ما زینب را همانطور که در کنفرانس آخر هفتهی «پژوهشگران ایران» طرح کردیم، به عنوان سمبل تمام عزیزان و قربانیانی که در راهروی مرگ به سر میبرند، گرفتهایم و با طرح مسالهی او و به اهرم گرفتن تمام سازمانهای زنان و شبکهی سازمانهای حقوق بشر، مسألهی تمام محکومین به اعدام را علیرغم عقاید سیاسی و تعلق قومیشان مطرح میکنیم. بعد از زینب جلالیان، اگر خدای ناکرده بلایی سرش بیاید و یا اگر بتوانیم نجاتش دهیم، در هر صورت این کارزار را ادامه داده و از تمام شبکههایی که به وجود آوردهایم استفاده کرده و سعی میکنیم بهای کشتن و خونریزی را برای این رژیم آنقدر بالا ببریم که به این نتیجه برسد که به زحمتاش نمیارزد. یعنی سودی که آنها از کشتن بچههای ما میبرند، به اندازهی ضرری نباشد که ما در سراسر دنیا به آنها میرسانیم. آقای هیوا، این فراخوان شما را اشخاص مختلفی در سراسر جهان امضا کردهاند. در این باره کمی توضیح بدهید. این فراخوان از بابت تنوع جغرافیاییاش و تنوع کیفی آن در داخل ایران، به نظر من یک مورد منحصر بهفرد است. از نظر حمایتهای جهانی، توانستهایم غولهای ایدئولوژیکی و فرهنگی را با خود همراه کنیم. روشنفکری مانند چامسکی که بزرگترین فیلسوف و به قول نیویورک تایمز، بزرگترین روشنفکر امروز جهان است و جای سارتر را در دنیای امروز گرفته، با ما است و همکاری دائم با ما دارد. آخرین پیامش به من این بود که گفت: «زبانش را پیدا کن و به مردمت بگو که من با تمام دلم با آنها هستم». این پیام مشترک چامسکی و زین برای ما بود. چامسکی حتی حاضر شده با ما مصاحبهای در مورد ایران داشته باشد که بتوانیم از طریق مصاحبه با او، دوباره مسالهی ایران را در ابعادی ماورای سطح کشور خودمان ببریم. در سطح جهانی تعداد دیگری از فعالین حقوق بشر و فعالین جنبش زنان با ما هستند. در داخل ایران، توانستهایم برای اولین بار تمام روشنفکران اقوام مختلف و همچنین جنبشهایی مانند جنبش زنان را روی یک هدف مشخص دور هم گرد بیاوریم و خیلیها برای اولین بار با اسم خود، چنین فراخوانی را امضا کردهاند. چنین تنوعی در حمایت از جان عزیزانی که به همهی گروههای قومی و گروههای سیاسی تعلق دارند، نشاندهنده و سمبلی از آن است که اگر به عزیزان ما دست بزنند، ملت ما یکجا و متحد از آنان دفاع خواهد کرد. امیدوارم که این اتحاد ملی در عمل و به دور از دعواهای گروههای سیاسی، نقطهی شروع خوبی برای ادامهی کارهایمان در همین مورد باشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|