خانه > گزارش ويژه > تحولات رسانه ای > «حاکمیت، دشمن مشترک روزنامهنگار و کارفرماست» | |||
«حاکمیت، دشمن مشترک روزنامهنگار و کارفرماست»معصومه ناصریm.naseri@radiozamaneh.com
مشکلات صنفی و عدم دریافت به موقع حقوق ماهانه یکی از موضوعات گفت و گوی روزنامهنگارانی است که در روزنامههای موسوم به اصلاحطلب قلم میزنند. روزی که با آرش حسننیا، دبیر گروه اقتصادی روزنامه کارگزاران گفت و گو میکردم، موفق شده بود حقوق دو ماه قبل خود را با تأخیر دریافت کند و هنوز حقوق یک ماه دیگرش را طلبکار بود.
این اتفاق به طور معمول میافتد یا اینکه اینبار استثنائاً حقوق خودش را دیر دریافت کرده است؟ تقریباً دو سه ماهی است که این اتفاق میافتد. اما جالب است که این اتفاق در روزنامههای خصوصی منتقد، طبیعی شده است و اگر به تأخیرها و پرداخت نامنظم معترض شوی، روزنامه دیگری را مثال میزنند که آنجا وضع خیلی خرابتر است. پس به طور طبیعی باید سکوت کنی تا وضع از این که هست بدتر نشود. شما جزو افراد خوشبخت هستید که بالاخره بخشی از حقوقتان را گرفتید؟ ظاهراً ما جزو بدبختها نیستیم و بینابین قرار داریم. یعنی نه حقوقمان را سر وقت میگیریم و نه به آنجا رسیدهایم که سه چهار ماه دریافت نکنیم. چون فقط یک ماه حقوق عقبافتاده داریم. متأسفانه اتفاق مهمتری که در روزنامههای ایران وجود دارد این است که فاقد شوراهای صنفی در تحریریهها هستیم. یعنی در تحریریهها نمایندههای صنفی نداریم. انجمن صنفی هم با توجه به محدودیتهایی که دارد، خیلی کلاننگر است و جزئی و بخشی نگاه نمیکند، به دلیل آنکه اینجا مثل سایر کشورها قراردادهای دستهجمعی کار وجود ندارد. خبرنگاران در بهترین حالت به همین اعتراضهای دستهجمعی و صحبت با مدیر مسئول متوسل میشوند تا مشکلاتشان حل شود. اتفاقی که در روزنامه ما افتاد. این گفت و گوها افاقه کرد؟ بله، تا حدودی کمکمان کرد. بعد از آن گفت و گوی جدی که با مدیریت روزنامه داشتیم، توانستیم حقوق یک ماه خودمان را دریافت و زنده کنیم. با انجمن صنفی و کسانی که قاعدتاً باید از این خواسته شما حمایت کنند، وارد مذاکره شدهاید؟ به دلیل آنکه مسایلی از این دست به اتفاقی تکراری تبدیل شده است، انجمن صنفی هم در خیلی جاها کارکرد واقعی خودش را نشان نداده است. به ویژه اینکه ما بیرون از روزنامه یک دشمن مشترک و بزرگ به نام حاکمیت داریم. به دلیل اعمال فشار بر روزنامهها، بحثهایی مثل سانسور و مشکل آزادی بیان و ... که خارج از فضای کارگری و کارفرمایی رخ میدهد، معمولاً در انجمن صنفی و حتی بین روزنامهنگاران، نوعی همذاتپنداری با کارفرما داریم. آن اندازهای که ملاحظه کارفرماهای روزنامهها را میکنیم، ملاحظه خودمان را نداریم. انجمن هم معتقد است باید هوای همین چند روزنامه مستقل را حتی اگر چند ماه به روزنامهنگاران حقوق ندهند، داشته باشد. ریشه این همذاتپنداری در کجاست؟ مگر افرادی که صاحب روزنامه هستند و باید حقوق شما را بپردازند، روزنامهنگارند؟ به خاطر درد مشترکی است که بیرون از این فضا شکل میگیرد. به دلیل آنکه فضای روزنامهنگاری ما فضای استانداردی نیست و غیر طبیعی است. در جاهایی منافع کارفرما را بیشتر از منافع کارگری رعایت میکنید؛ چون معتقد هستید که این کارفرما تحت فشار است یا معتقدید اینجا تنها منبع کاری است که باقیمانده است یا تنها مأمنی است که تعدادی از روزنامهنگاران منتقد دولت و حاکمیت در آن جمع شدهاند؟ فکر میکنم همذاتپنداری از اینجا میآید. موارد زیادی از حقوق صنفی روزنامهنگاران به دلیل این همذاتپنداری در حال پایمال شدن است. گاهی میبینیم که در بعضی از روزنامهها سه چهار ماه حقوقی پرداخت نمیشود؛ اما روزنامهنگاران به هر دلیل یا به خاطر نبودن کار جایگزین و محدودیتها با شرایط کنار آمدهاند یا چارهی دیگری ندارند یا آنکه یاد نگرفتهاند کار صنفی دستهجمعی برای گرفتن حقشان انجام دهند. راجع به فشاری حرف زدید که کارفرمای شما تحمل میکند. ممکن است در مورد این موضوع توضیح بیشتری بدهید؟ در مورد این فشارهای پیدا و پنهان که صحبتهای زیادی میشود. بحث سانسور و توقیف مکرر نشریات باعث میشود که نهاد روزنامه به یک سازمان تبدیل نشود. یعنی آنقدر ماندگار نباشد که مخاطب پیدا کند، تیراژ بالایی داشته باشد، امکان سر به سر کردن هزینهها را داشته باشد یا حتی به سوددهی برسد. در کنار این موارد، اتفاقی هم با سرعت زیاد در طول سه سال گذشته در ایران در حال روی دادن است و آن هم سانسور نرمی است که علیه روزنامههای مستقل یا منتقد دولت در حال شکلگیری است؛ نکتهای که از سوی مشاور مطبوعاتی آقای احمدینژاد اعلام شده است؛ یعنی قطع یارانهها و قطع کمکهایی که دولت تا پیش از این به مطبوعات میکرد. حتی بدتر از این جهتدهی و سمت و سو به آگهیهای دولتی و حتی بخش خصوصی است. اگر به بررسی روزنامههای منتقد دولت در سه سال گذشته بپردازید در این نشریات، کمتر آگهیهای بخش دولتی را مشاهده میکنید. این موضوع وقتی حائز اهمیت بیشتری میشود که به یاد بیاوریم ۸۰ درصد اقتصاد ایران دولتی است و بخش اصلی آگهیها هم به دولت مربوط میشود. این آگهیها در نشریاتی چاپ میشوند که نزدیکیهایی با دولت دارند. حتی کار از این هم پیچیدهتر است. یعنی اگر بخش خصوصی تصمیم بگیرد که به یک رسانه منتقد و خصوصی آگهی بدهد، آن طور که مدیران اقتصادی و بازرگانی این نشریات میگویند، تحت فشار قرار میگیرند. به هر حال دست اینها زیر ساطور دولت است. گمرک، مالیات، مجوز و هزار گلوگاه دیگر وجود دارد که به وسیله آنها دولت میتواند به این افراد و مؤسسات به دلیل کمک مالی، فشار وارد کند. اگر خود شما به هر دلیلی تصمیم بگیرید روزنامهای را که در آن مشغول کار هستی ترک کنی، کجا میروی؟ یکی از اصلیترین مشکلات روزنامهنگارانی که تصمیم دارند منتقد دولت و حاکمیت و همینطور زبان مردم باشند، این است که جایگزینی برای ترک محل کار خود ندارند و شاید همین موضوع باعث میشود که آنها با شرایطی که از طرف کارفرما به آنها تحمیل میشود، کنار بیایند. خیلی جالب است که در همین گفت و گو که قرار است از مشکلات صنفی روزنامهنگاران بگویم، باز از همان فشار بیرونی و عامل سوم که بیرون نشسته و روابط کارگری و کارفرمایی را غیرعادی کرده است، صحبت میکنیم. در حالی که اگر بحثهای صنفی و قانونی را کنار بگذاریم، کارفرما به لحاظ بحثهای اخلاقی و انسانی ملزم و موظف است که وقتی ما فشار بیرونی سانسور، بازداشت، توقیف و ضرب و زورهای دیگر را تحمل میکنیم، ملاطفت بیشتری داشته باشد. ما شاهد آن ملاطفت نیستیم و همه مشغول عمل کردن علیه منافع صنفی خودمان هستیم: من کارگر، کارفرمای منتقد، اصلاحطلب یا مستقل، و حاکمیت که بیرون این مجموعه ایستاده و دارد هر دوی ما را تحت فشار قرار میدهد. بخش پیشین: • فریده غائب: به روزنامهنگاران منتقد سخت میگذرد |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|