تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
از فارين افرز، آوريل ۲۰۰۷ - بخش دوم

زمان تنش زدايی با ايران است

ری تکیه*
ترجمه مانی پارسا

مقاله «ری تکيه» در شماره اخير نشریه «فارين افرز» از مقالاتی است که می‌تواند نشان‌دهنده يک چرخش بنيادين باشد. اگر تمام آنچه او که در اين مقاله پيشنهاد می‌کند تبديل به سياست شود يا چنانکه او خود می‌گويد پارادايم تازه‌ای ايجاد کند بايد آن را نقطه آغاز يک سياست جديد در باره ايران و تا حدودی اروپايی شدن سياست آمريکا دانست. بخش نخست مقاله ۳۱ فروردین‌ماه منتشر شد. زمانه


آمريکا بايد تنش زدايی را پذيرا شود
برای تنظیم یک سیاست هوشمندانه‌تر نسبت به ایران، رهبران آمریکایی باید نخست برخی واقعیت‌های ناخوشایند را بپذیرند، ‌از جمله تفوق ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و ادامه‌دار بودن رژیم آن. وقتی که این واقعیت‌ها پذیرفته شد باید به سراغ این پرسش رفت که چگونه می‌شود با این امور کنار آمد.

جمهوری اسلامی، ممکن است لحنی آتشین و ادعاهایی آنچنانی داشته‌باشد ولی آلمان نازی نیست، بلکه یک قدرت فرصت‌طلب است که می‌خواهد بدون توسل به جنگ بر محدوده نزدیک به خود سیطره یابد.

آمریکا با پذیرفتن این امر که ایران یک قدرت در حال رشد است باید با آن کشور گفت‌وگو کند. گفت‌وگویی برای ایجاد یک چارچوب در جهت ساماندهی نفوذ ایران. آمریکا باید از یک سو آمادگی خود را برای هم‌زیستی با ایران نشان دهد و از سوی دیگر زیاده‌روی‌های آن را محدود کند. به عبارت دیگر، واشنگتن باید پذیرای سیاست تنش‌زدایی شود.

این دعوت ممکن است تا اندازه زیادی دور از ذهن به نظر بیاید ولی ایالات متحده تجربه تعامل با قدرت‌های به ظاهر سرکش را پیش از این نیز داشته. در اواخر دهه ۱۹۶۰ یعنی زمانی که حضور آمریکا در آسیا رو به زوال داشت، چین در مناطق همسایه خود شروع به قدرت‌نمایی کرد. پاسخی که ریچارد نیکسون، رئیس جمهور وقت و هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی او به این روند دادند منکر این واقعیت که چین قدرتمند شده نبود. ایشان با پکن آغاز به مذاکره کردند و چیزی نگذشت که توانستند از چین برای اتمام جنگ ویتنام و ثبات بخشیدن به آسیای خاوری کمک بگیرند. به همین منوال، سیاست تنش‌زدایی دولت نیکسون نسبت به اتحاد شوروی نه تنها موفق شد تا از کشمکش با مسکو جلوگیری کند بلکه توانست همکاری ایشان در زمینه موضوعات بحرانی کنترل تسلیحاتی را نیز جلب کند.

ايران و امريکا: همزيستی يا رو-در-رويی
معلوم نیست که ایران به همان اندازه چین و اتحاد شوروی آن زمان به شرکت در مذاکرات تمایل داشته باشد اما دلایلی وجود دارد که می‌توان به این تمایل امیدوار بود. تحولات اخیر در خاورمیانه و تشنجات داخلی خود ایران باعث شده تا تهران در برهه‌ای حساس از زمان قرار بگیرد: ظهور ایران به عنوان قدرتمندترین کشور در خلیج فارس بدین معنا است که تهران ممکن است سرانجام روابط خود را با دشمن بزرگش دیگرگون کند. ایران چاره‌ای ندارد جز این‌که با ایالات متحده هم‌زیستی کند یا با آن رو در رو شود.

در همه کوشش‌های پیشین برای مذاکره با واشنگتن، حکومت ایران گفت‌وگوهای جامع و فراگیر را بر بحث بر سر یک موضوع مشخص ترجیح داده‌بود. تهران در آخرین پاسخ خود به پیشنهاد مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا در تابستان گذشته، بر آمادگی خود برای "همکاری درازمدت در زمینه‌های امنیتی، اقتصادی، سیاسی و حوزه انرژی برای دست یافتن به امنیت پایدار در منطقه و امنیت درازمدت انرژی" تأکید کرد. ایران همچنین اظهار داشت که "برای حل موضوع جاری به طریقی پایدار، گزینه دیگری جز به‌رسمیت‌شناختن ریشه‌ها و علل بنیادینی که طرفین را به موقعیت پیچیده کنونی رسانده و برطرف کردن آن علل و ریشه‌ها وجود ندارد".

برای گذر از این "موقعیت پیچیده" شاید لازم باشد تا واشنگتن نگاهش را به دگرگونی‌های اخیر در تهران دقیق‌تر کند. نیاز ایران به یک سیاست خارجی سازگارتر با تغییرات خاورمیانه، جناح‌بندی‌های دائمی درون رژیم، و شاید مهم‌تر از همه، برآمدن نسل تازه‌ای از رهبران در تهران، همگی باعث به راه افتادن مناظرات درونی در رژیم شده. اگر ایالات متحده برگ خود را درست بازی کند می‌تواند در این کنکاش‌ها نقش یک داور مهم را ایفا کند.

خطوط تازهٔ شکاف در تهران
غربی‌ها معمولاً سیاست داخلی ایران را به عنوان منازعه‌ای میان تندروها و مصلحت‌طلب‌ها می‌بینند. نوسان قدرت میان رئیس جمهور پیشین، هاشمی رفسنجانی و رهبر ایران، علی خامنه‌ای به همراه جزر و مد تناوبی جنبش اصلاح‌طلب باعث شده تا ذهن خارجیان مدت‌ها با امید سوق دادن سیاست ایران به سوی دموکراسی مشغول شود.

اما چیزی که این ناظران متوجه نیستند اینست که الگوی قدیمی لیبرال در مقابل محافظه‌کار دیگر کاربرد ندارد. پیشکسوتان انقلاب هنوز هم اختیارات اصلی را در دست خود دارند اما به‌طور فزاینده‌ای به اقداماتی که از سوی شاگردان‌شان به‌راه می‌افتد واکنش نشان می‌دهند، شاگردانی که از خود ایشان جسورتر عمل می‌کنند. دیگر یک گسل اصلی که از میان چپ‌گرایان و راست‌گرایان عبور کند وجود ندارد بلکه امروزه در تهران خطوط شکاف از میان پیرترها و جوان‌ترها می‌گذرد، و همچنین از میان جوان‌ها و راست‌گرایان نو.

موضع تازه ايران در قبال کشورهای خاورميانه
بر خلاف پیشینیان خود در خلال دهه ۱۹۸۰، این رهبران جدید، و حتی رئیس جمهور تهييج گر ایران، محمود احمدی‌نژاد، از محکوم کردن پادشاهی‌های خلیج فارس و رژیم‌های طرفدار غرب در مصر و اردن و نقشه کشیدن برای براندازی آن‌ها خودداری کرده‌اند.

این رهبران جدید بیشتر با روابط خارجی آن کشورها کار دارند تا با موقعيت داخلی آن‌ها. آن‌ها از صدور انقلاب ایران به عرصه‌های بارورتر در عراق نیز خودداری کرده‌اند. با پیش‌بینی مخالفت روحانیان و سیاستمداران ارشد شیعه عراقی با چنین اقداماتی، مقامات ایران ترجیح داده‌اند تا بر مسائل کاربردی‌تری تمرکز کنند. گرچه مقامات ایرانی خواهان داشتن همسایه‌ای هم‌دل و هم‌راه هستند ولی هیچ شکی هم ندارند که شیعه‌های عراق به خواسته‌های تهران گردن خواهند نهاد. ایران به حمایت از احزاب شیعی عراق ادامه می‌دهد نه به این علت که می‌خواهد برای ایران در آنجا دست‌نشانده‌ای بگمارد بلکه به این امید که از این راه از برآمدن یک رژیم سنی خصومت‌آمیز دیگر پیشگیری کند.

البته این بدین معنی نیست که راست‌گرایان نو به دنبال دگرگونی‌های معنادار در روابط بین‌المللی ایران نیستند. اما تمرکز مباحثاتی که تهران امروزه با آن درگیر است بر چگونگی تثبیت حوزه نفوذ ایران در منطقه قرار گرفته. تمرکز این مباحثات بر سر اینست که ایران چگونه به طرزی بهینه بتواند از موقعیت خود به عنوان یک نیروی برتر منطقه‌ای در آینده بهره‌برداری کند. از جا به‌در کردن طالبان در افغانستان و صدام حسین در عراق از یک سو و گرفتار شدن آمریکا در عراق از سوی دیگر، باعث شده تا استبدادگرايان بی‌تجربه در ایران موقعیت‌های منحصر به‌فردی برای تفوق کشورشان در نظر بیاورند. ایران اکنون خود را در خاورمیانه به عنوان ملتی می‌بیند که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

ایستادگی در عین گسستگی
به شیوه مرسوم همه جناح‌ها در سیاست ایران، جناح تازه راستگرا هم خود دچار چنددستگی است. و یکی از موضوعاتی که بر سر آن چنددستگی وجود دارد این سؤال است که آیا منافع ایران در هم‌زیستی با ایالات متحده است یا در مقابله با آن. در یک سر طیف، تندروها قرار گرفته‌اند که برجسته‌ترین نماینده آن‌ها رئیس جمهور احمدی‌نژاد است اما افرادی در مقام‌های دیگر را نیز در بر می‌گیرد از جمله مرتضی رضایی، معاون فرماندهی سپاه پاسداران و مجتبی هاشمی ثمره، معاون وزیر کشور. تندروها که قدرتشان از گروه‌هایی مانند سپاه پاسداران انقلاب (به‌ویژه دستگاه اطلاعاتی آن)، نیروهای بسیج، ائتلاف آبادگران ایران اسلامی و جامعه اسلامی مهندسین نشأت می‌گیرد را نمی‌توان به آسانی نادیده گرفت.

گرچه بسیاری از اعضای ارشد روحانیت، ادعاهای مذهبی احمدی‌نژاد را مردود می‌دانند ولی او توانسته از پشتیبانی بخش کوچکی از طبقه روحانیت برخوردار بشود به‌خصوص از حمایت رئيس استبدادگرایان، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، یکی از راهنمایان روحانی برای بسیاری از استبدادخواهان جوان.

تجربه سیاسی‌ای که به بسیاری از این نیروهای تندرو تشکل بخشید نه انقلاب ۱۹۷۹ بلکه جنگ علیه عراق در دهه ۱۹۸۰ بود. تجربه این جنگ باعث شد تا این نیروها نسبت به آمریکا و جامعه جهانی به دیده تحقیر بنگرند و تمام فکر خود را معطوف به خودکفایی کنند. در نظر این کهنه‌سربازان، جنگ نشان داد که منافع ایران را نمی‌شود از طریق رعایت عهدنامه‌های بین‌المللی یا توسل به نظر غربیان تأمین کرد. به‌ویژه آمریکا در نظر احمدی‌نژاد و هم‌پیمانانش به عنوان "شیطان بزرگ" دیده می‌شود، به عنوان منشأ آلودگی فرهنگی و یک قدرت درنده‌خو سرمایه‌داری که از منابع بومی بهره می‌کشد.

از دید ایشان، ایالات متحده باعث و بانی تمامی بدبختی‌های ایران است، از رژیم شاه گرفته تا حمله به کشور توسط عراق تحت حکومت صدام. اما از سوی دیگر آن‌ها به ایالات متحده به‌صورت یک قدرت در حال افول نگاه می‌کنند. سردار حسین سلامی، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در ماه مارس ۲۰۰۶ گفت: "ما قدرت نهایی استکبار جهانی را ارزیابی کرده‌ایم و بر این اساس هیچ جای نگرانی نیست".

نقشی که احمدی نژاد برای خود می بيند
علی رغم اعتقادات عمیق دینی‌اش، احمدی‌نژاد یک موعودباور در جستجوی ایجاد یک نظم نوین جهانی نیست. او یک ترفندباز زیرک است که تلاش دارد در یک منطقه آشوب‌زده خشم عمومی را تهییج کند. او دریافته که خونریزی در عراق، روند ازکارافتاده صلح اسرائیل و فلسطین، و ناتوانی حاکمان عرب در رودررویی با واشنگتن جوی از احساسات شدید ضد آمریکایی را در سراسر خاورمیانه به‌وجود آورده و مردم منطقه تشنه رهبری هستند که بخواهد در برابر اسرائیل و آمریکا بایستد. و او علاقه زیادی دارد تا آن رهبر باشد. به این قصد، وی از لفظهایی آتشین درباره هولوکاست و اسرائیل استفاده کرده، از حزب‌الله پشتیبانی کرده و به انسجام اسلامی توسل جسته تا از این طریق بر شکاف‌های فرقه‌ای غالب آید و کشور شیعه ایرانی خود را حتی در چشم عرب‌های سنی تحسین‌برانگیز ارائه دهد.

این هم قابل درک است که آقای احمدی‌نژاد و یارانش دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را امری حیاتی برای استحکام موقعیت ایران و کمک به کشور، برای تحت‌الشعاع قرار دادن نفوذ آمریکا در منطقه می‌دانند و آن را امتیازی به حساب می‌آورند که ارزش رنج کشیدن و تحریم شدن را دارد. آیت‌الله مصباح یزدی این تکلیف را یک "آزمایش بزرگ الهی" نامیده و روزنامه کیهان، سخنگوی جناح افراطی راست، "دانش و توان ساخت جنگ‌افزار هسته‌ای" را "لازمه آمادگی برای مرحله بعدی" در "نبردگاه آینده" دانسته‌است.

اردویی جدید در ميان راستگرايان
با در نظر گرفتن بی‌اعتمادی تندروها به واشنگتن، آنها بر این باورند که اعتراضات ایالات متحده نسبت به آمال هسته‌ای ایشان نه به‌خاطر مقابله با گسترش این‌گونه سلاح‌ها بلکه به منظور بهره‌برداری از این موضوع برای جلب حمایت هم‌پیمانان آمریکا علیه ایران است. همان‌گونه که احمدی‌نژاد در این‌باره گفته: "اگر این مشکل حل شود، بعد آمریکایی‌ها موضوع حقوق بشر را پیش می‌کشند و اگر موضوع حقوق بشر حل شود بعد آن‌ها احتمالاً موضوع حقوق حیوانات را مطرح خواهند کرد".

هزل‌گویی‌های آقای احمدی‌نژاد توانسته طی دو سال گذشته توجه بین‌المللی را به سوی خود جلب کند و باعث شده تا ناظران خارجی از ظهور یک اردوی مهم دیگر در درون راستگرایان جدید ایران غافل بمانند. این گروه با این‌که محافظه‌کار است ملی‌گرایی ایرانی را بالاتر از هویت اسلامی و مصلحت‌اندیشی را بالاتر از ایدئولوژی قرار می‌دهد. در میان رهبران این گروه می‌توان از علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران، عباس محتاج، فرمانده نیروی دریایی ایران، و عزت‌الله ضرغامی، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نام برد. ایشان همگی ملی‌گرایانی هستند که مانند گروه تندرو به‌وسیله همان جنگ ایران و عراق شکل گرفتند ولی از آن به استنباط‌های دیگری رسیدند.

در خلال دهه ۱۹۹۰ که اصلاح‌طلبان بسیاری از نهادهای دولتی کشور را در دست گرفتند، این محافظه‌کاران به مراکز تحقیقاتی، به‌ویژه دانشگاه امام حسین عقب‌نشینی کردند تا روابط بین‌المللی ایران را مورد ارزیابی مجدد قرار بدهند. آن‌گونه که از نوشته‌ها و سخنرانی‌های ایشان برمی‌آید آن‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که هم جنگ سرد و هم موقعیت منحصر به‌فرد جغرافیایی ایران این کشور را تبدیل به یک قدرت طبیعی منطقه‌ای کرده ولی افراطگری‌های ایدئولوژیکی رژیم و رویکرد بیش از حد خصمانه نسبت به غرب باعث عقیم ماندن پیشرفت ایران شده. به نظر ایشان، تنها راه برای تحقق ظرفیت‌های ایران، رفتاری مدبرانه‌تر یعنی خودداری از ابراز برخی برتری‌ها، تن دادن به برخی هنجارهای بین‌المللی، و مذاکره با نیروهای مخالف بر سر قراردادهای قابل پذیرش برای طرفین است.

مصلحت گرايی در حال رشد
در جریان دو سال گذشته، نفوذ بسیاری از اعضاء این جناح مصلحت‌گرا در درون شورای عالی امنیت ملی، گروه اطلاعات و امنیت، و نیروهای نظامی رو به افزایش بوده. این گروه با استفاده از تماس‌هایش با شبکه روحانیون سنتی و روابط تنگاتنگش با رهبر کشور، می‌کوشد تا اختیار روابط بین‌المللی ایران را از دست ستيزه جويان به‌در آورد. اهمیت اصلی انتخابات شهرداری‌های ایران در دسامبر ۲۰۰۶ که در آن اردوی احمدی‌نژاد با نتایج مأیوس‌کننده‌ای روبرو شد نه در موضوع احیاء جنبش اصلاح‌طلبی بل‌که در این واقعیت است که بسیاری از محافظه‌کاران جوان‌تر که با سیاست‌های احمدی‌نژاد هم‌راهی ندارند به موفقیت‌هایی دست یافتند.

هیچ چیز مانند مسئله نوع رویکرد نسبت به آمریکا بین دو گروه راستگرای نو شکاف نینداخته. مصلحت‌اندیشان بر این عقیده‌اند که برتری ایران را نمی‌توان ضمانت کرد مگر در سایه رابطه‌ای بخردانه‌تر با واشنگتن. لاریجانی در مصاحبه‌ای در اواخر سال ۲۰۰۵ گفت: "ما شاید از این امر مطمئن باشیم که آمریکایی‌ها دشمن ما هستند. اما تعامل با دشمن جزئی از کار سیاسی است". او افزود: "راهبرد جلوگیری و کاهش اختلال در روابط و عادی‌سازی روابط می‌تواند به نوبه خود در درازمدت سودمند باشد".

آقای لاریجانی و هم‌پیمانانش هم مانند تندروهای سیاست آمریکا معتقدند که حضور ایالات متحده در خاورمیانه رو به کاهش است، اما ایشان بر خلاف آن تندروها، نگران این هستند که این حضور همچنان قادر باشد راه تجدید فعالیت تهران را مسدود کند. در نظر ایشان، هموارسازی روابط با ایالات متحده می‌تواند راه افزایش نفوذ ایران در منطقه را باز کند.

موقعيت رهبر در ميان دو گرايش
میانه‌روها نیز با تندروها در این مسئله توافق دارند که ايران برای تقویت نفوذ خود، نیاز به قدرت جنگ‌افزارهای هسته‌ای دارد. همان‌طور که علی حسینی‌تاش، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران متذکر شده: "برنامه هسته‌ای برای ما فرصتی است تا در جهت دستیابی به یک موقعیت استراتژیک کوشش کنیم و هویت ملی خودمان را استحکام ببخشیم".

از سوی دیگر میانه‌روها به خویشتن‌داری نیز معتقدند. آن‌ها از ادامه رعایت تعهدات ایران تحت پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای هواداری می‌کنند و بر اهمیت اعتمادسازی با جامعه جهانی تأکید دارند. ایشان امیدوارند تا با بهبود روابط تهران با واشنگتن بتوانند از نگرانی‌های آمریکا در خصوص توسعه هسته‌ای ایران بکاهند بدون این‌که نیازی به رها کردن این برنامه باشد.

در بالای سر این مناظرات رهبر کشور با تردید به تماشا نشسته. او تا این مرحله با شک و تردید از کوشش مصلحت‌جویان برای مذاکره با آمریکا حمایت نموده. از سوی دیگر، خامنه‌ای که مکتب‌سازی سخت‌گیر و مظنون به ایالات متحده است به نظر می‌آید که از نکوهش‌های پرحرارت آقای احمدی‌نژاد نسبت به غرب و اسلامگرایی جسورانه او پشتیبانی می‌کند.

آقای خامنه‌ای از نظر سوابق تحصیل مذهبی کاستی‌هایی دارد و این امر او را در سلسله‌مراتب طبقه روحانیت در جایگاهی نامساعد قرار می‌دهد. این ضعف باعث شده تا او برای تقویت قدرت خود بر عناصر استبدادخواه تکیه کند و به این خاطر مهار احمدی‌نژاد مصمم، برای او با دشواری هم‌راه است. از سوی دیگر، روابط آقای خامنه‌ای با تندروها همیشه دچار مشکلاتی بوده چرا که ایشان به ثبات قدم او در دوران‌های بحرانی تردید دارند. برای بقاء در صحنه خدعه‌آمیز سیاست جمهوری اسلامی، آقای خامنه‌ای در میان جناح‌های مختلف توازن برقرار کرده بدون این‌که هیچ یک را بر دیگری اقتدار بخشد.

تا این مرحله، مصلحت‌طلب‌ها توانسته‌اند آقای خامنه‌ای را به سوی پذیرش مذاکرات بالقوه با ایالات متحده در مورد موضوعات مورد توجه طرفین سوق بدهند. اما صحنه سیاست ایران همواره با سرعت دستخوش تغییر است. طالع رو به افول آمریکا در عراق، پیروزی پرسروصدای حزب‌الله علیه اسرائیل در تابستان گذشته، و موفقیت دیپلماسی متمردانه هسته‌ای آقای احمدی‌نژاد ظاهراً حق را به کسانی می‌هد که هوادار رویارویی هستند. رهبر ایران، که به طور کلی متمايل به پرهيز از تصميمگيری قاطع است، اکنون نیز ظاهراً تمایلی به تعیین تکلیف قطعی در مورد مباحثات داخلی در تهران ندارد.

----------------------
*ری تکیه Ray Takeyh یک پژوهشگر ایرانی‌تبار آمریکایی و عضو ارشد شورای روابط خارجی، یک سازمان مستقل و پرنفوذ در آمریکا است. او نوشتارهای فراوانی در رابطه با ایران انتشار داده‌است. او همچنین نویسنده کتاب «ایران پنهان: ناهم‌خوانی‌ها و قدرت در جمهوری اسلامی» است.

Hidden Iran: Paradox and Power in the Islamic Republic.

----------------------

لینک بخش نخست مقاله تنش زدایی، نه براندازی

لينک مطلب اصلی:Iran: Detente, Not Regime Change

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بازتاب هم در آمد:
http://www.baztab.ir/news/65303.php

http://www.baztab.com/news/65244.php

با پروای کمتری در انتخاب واژه هایی مثل ملاها و مرتجعين که اینجا به روحانیان و استبدادگرایان ترجمه شده اند و یک گاف اساسی :جمهوري اسلامي به اين زودي نمي‌تواند فرار كند برای
The Islamic Republic is not going away anytime soon
!

-- رامین ، Apr 24, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)