تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
فصل نهم از کتاب «روا و ناروا در سینمای ایران»

مقابله با «تهاجم فرهنگی»

علی امینی نجفی

با پايان جنگ کشور به حالت عادی نزديک شد و به‌ويژه زندگی فرهنگی رونقی بی‌سابقه پيدا کرد. جناح‌های افراطی در حاکميت و پيرامون آن بی‌درنگ در برابر اين پیشرفت واکنش نشان دادند و کارزار تبليغاتی پرسروصدايی راه انداختند در برابر دشمنی به نام «تهاجم فرهنگی». حاکمیت مدعی بود که «هنرمندان وابسته به شرق و غرب» مبانی نظام اسلامی را زیر حمله گرفته‌اند.

راستی هم گشايش فرهنگی، نظام تک‌صدایی را تهدید می‌کرد و نيروهای تمامت‌خواه را به تنگنا می‌انداخت. دولت در بخش فرهنگی پايگانی سست و بی‌اعتبار داشت: رسانه‌های همگانی رسمی، راديو و تلويزيون، که در انحصار دولت هستند، در درجه اول برنامه‌های تبلیغاتی عرضه می‌کردند و چيزی برای تفريح و سرگرمی مردم نداشتند. فعالیت‌های سینمایی نیز با سطح نيازهای جامعه هماهنگ نبود. در پايان دهه ۱۳۶۰ تعداد تماشاگران سينما به پائين‌ترين حد خود رسيده بود.


با گسترش تکنولوژی دیجیتال در دنیای گلوبال، ايران خواه‌ناخواه زير پوشش ارتباطات سراسری قرار گرفته بود. لايه‌های شهرنشين هم به بازار گسترده فيلم‌های ويدیويی دسترس داشتند و هم با آنتن‌های قوی به شبکه‌های بين‌المللی و کانالهای ماهواره‌ای پيوسته بودند. محافل محافظه‌کار با نگرانی این روند را دنبال می‌کردند.

در تابستان ۱۳۶۴ «وزارت ارشاد» طی آئين‌نامه‌ای ورود فيلم‌های ويديويی را قدغن کرده و ويدیوتک‌ها را به پخش و فروش نوارهای ويدیويی «مجاز» وادار ساخته بود؛ اما آخرين نوارهای فیلم و سریال از راه‌های گوناگون وارد کشور می‌شد و به دست مشتريان می‌رسيد. مأموران دولت نه تنها در جلوگيری از اين تجارت پرسود ناتوان بودند، بلکه خود به منافع آن آلوده شده بودند! بدين سان شبکه «زيرزمينی» مجهز و کارآمدی شکل گرفت که آخرين محصولات سينمايی جهان را، گاه حتی زودتر از کشورهای اروپايی، به بازار سیاه می‌رساند.

در اوايل دهه ۱۳۷۰ مقابله با آنتن‌های ماهواره‌ای در رأس وظایف دولت قرار گرفت. يکی از علمای بانفوذ اظهار داشت که «با هر آنتن دروازه‌ای باز می‌شود» که از آن فرهنگ غربی به جامعه اسلامی رخنه کرده، «بدترين بيماری‌ها» را به مردم سرايت می‌دهد. دولت کارزار بزرگی برای برچیدن آنتن‌ها به راه انداخت. بسياری از مردم با وجود تحمل مجازات و پرداخت جريمه، آنتن‌های خود را با ترفندهای گوناگون سر پا نگه داشتند.


کتاب «روا و ناروا در سینمای ایران»از علی امینی نجفی، روی جلد کتاب

دولتمردان اصلاح‌طلب به انتقاد از کیفیت پایین رسانه‌های دولتی پرداختند و گفتند که تنها با «توسعه فرهنگی» است که می‌توان با «تهاجم فرهنگی» مقابله کرد1. کارگزاران امور فرهنگی رشد فعاليت سينمايی را با چند اقدام دنبال کردند:


- توليد فيلم‌های مردم‌پسند: مقررات فيلم‌سازی به طور نسبی با نيازهای فرهنگی مردم هماهنگ ‌شد. «ارشاد» نسبت به سوژه‌های غيرمذهبی انعطاف بيشتری نشان داد و به تهيه‌کنندگان توصيه کرد که با ساختن فيلمهای تفريحی «سالم» مردم را به سالن‌های سينما برگردانند.


- افزايش سالن‌های نمايش فيلم: «ارشاد» طرح‌هايی برای گشايش سينماهای تازه در سراسر کشور عرضه کرد، اما متأسفانه این طرح‌ها اجرا نشد؛ به این علت که برخی از جناح‌های حاکميت به ضرورت چنين اقدامی باور نداشتند و آن را تحميلی بر بودجه ضعيف کشور می‌دانستند.

- گسترش شبکه‌های تلويزيونی: تعداد شبکه‌های سراسری از ۲ به ۵ کانال افزايش يافت. برای نخستين بار در ايران يک تلويزيون ۲۴ ساعته شروع به کار کرد.


- توليد سريال‌های سرگرم‌کننده: تلويزيون دید بازتری پیدا کرد و به برنامه‌های سرگرم‌کننده جای بيشتری اختصاص داد. بسياری از هنرمندان سينما و تئاتر به تلويزيون جذب شدند و نقش مهمی در تنوع برنامه‌های آن ايفا کردند.

فیلمسازان مستقل با تولیدات حرفه‌ای به سینما جانی تازه دمیدند. در همين مقطع برخی از فيلم‌های سينمايی در فستيوال‌های بين‌المللی موفقيت‌هايی کسب کردند. اين نه‌تنها تندروان را خشنود نکرد، بلکه به بدگمانی آنها دامن می‌زد، زيرا عقيده داشتند: «لحن انتقادی اين فيلم‌ها علت اصلی موفقيت آنها در خارج از کشور است. اين بخشی‌ست از توطئه سازمان‌يافته جهانی عليه جمهوری اسلامی2

اختلاف نظر میان جناح‌های حاکمیت، به ویژه با دو فيلم از محسن مخملباف، که سینماگری «خودی» به شمار می‌رفت، بالا گرفت. اين دو فيلم، «نوبت عاشقی» و «شبهای زاينده‌رود» که توسط نهادهای دولتی تهيه شده بودند، در «مجلس شورای اسلامی» و رسانه‌های دولتی به شدت مورد حمله قرار گرفتند. «معاون امور سينمائی وزارت ارشاد» در پاسخ به حملات محافظه‌کاران سخنانی به زبان آورد که فضای رعب و وحشت را در جامعه هنری ايران به خوبی نشان می‌دهد:

«فيلمسازان ما که در واقع سکوت کردند، واهمه دارند از اينکه به ضد‌انقلاب، ضد‌اسلام و ضد ارزشهای اسلامی متهم شوند، که در مورد هرکس ثابت شود، قاعدتاً بايد محکوم به اعدام يا زندانی شود... در طول تاريخ فرهنگی کشور اين همه رفتار زشت و بيحرمتی به هنرمندان سابقه نداشته است3

در جريان اين مجادلات بار دیگر روشن شد که برخی از دولتمردان با هرگونه استقلال هنرمندان از مدار سلطه مخالف هستند. حمله به سينماگران مستقل، که تلاش می‌کردند واقعيات جامعه را در چارچوبی محدود بازتاب دهند، به قدری بالا گرفت که بسياری از هنرمندان از هر کار و تلاشی دست برداشتند.

«ارشاد» برای آرام کردن فضای تنش‌آلود میانه را گرفت، یعنی در عين پشتيبانی از مخملباف، از نمايش عمومی فيلم‌های او جلوگيری کرد. اما اين اقدام مخالفان را خشنود نکرد. آنها به اعتراضات خود شدت بخشيدند و کل سياست فرهنگی رژيم را زير حمله بردند. اينک «ارشاد» متهم می‌شد که با روشنفکران و هنرمندان «غیرخودی» مماشات نموده و در برابر «تهاجم فرهنگی» کوتاه آمده است. دولت با بحرانی روبرو شد که در جریان آن وزير «فرهنگ و ارشاد اسلامی» استعفا داد.

مقاماتی که پس از سید محمد خاتمی بر زندگی فرهنگی کشور مسلط شدند، سياست خشک و تعصب‌آميزی در پيش گرفتند که هدف آن بازگشت به «ارزش‌های اصيل انقلاب» بود. آنها دست قوای قهريه و نيروهای فشار را باز گذاشتند تا بار ديگر نويسندگان و هنرمندان دگرانديش را مورد تعقيب قرار دهند، نشريات مستقل را به توقيف بکشند، کتابفروشی‌ها و بنيادهای فرهنگی را تاراج کنند. جریان معروف به «قتل‌های زنجیره‌ای» در چنین فضایی شکل گرفت.

پانویس‏ها:

۱- فيلم، شماره ۱۲۰، اسفند ٧٠

٢- فيلم، شماره ۲۰۱، ص ۵۵.


۳- فيلم شماره ۱۰۸، ص ۹۲
۴- زنان، شماره ۲۳، فروردين ۱۳۶۵.

Share/Save/Bookmark

بخشهای پیشین:
فرایند سیمای زن در سینمای ایران
تولد «سبک» از دل سانسور
تازه نفس‌های نسل نو
سينما در کشاکش تسليم و مقاومت

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)