تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

اخباری از ادبیات آفریقای جنوبی

ناصر غیاثی

پس از برافتادن سیستم ِ آپارتاید در سال ۱۹۹۴، این روزها بار دیگر مسابقات جام جهانی فوتبال نگاه‌ جهان را به آفریقای جنوبی جلب کرده است؛ به کشور ِ نلسون ماندلا، نادین گوردیمار و جان مکسول کوتزی. رسانه‌های مختلف به بهانه‌ی این مسابقات گزارش‌های متعددی از چشم‌اندازهای گوناگون به این کشور انداخته‌اند. از آن جمله فصل‌نامه‌ی (Literaturnachrichten Afrika Asien Lateinamerika) بخش عمده‌ای از شماره‌ی تابستانی خود را به ادبیات ِ آفریقای جنوبی اختصاص داده است. گزارش زیر با مراجعه به مقالات این مجله و برخی منابع اینترنتی تهیه شده است.

زبان‌های غالب و مغلوب

آفریقای جنوبی، کشوری با ۵۰ میلیون جمعیت که به تقریب ۵۸ درصد مردم آن شهرنشین هستند، یازده زبان رسمی دارد و از این نظر، پس از هندوستان، دارای بیش‌ترین تعداد زبان رسمی در جهان است. از میان این زبان‌ها، دو زبان انگلیسی و آفریکانیش (afrikaans) از مهم‌ترین آن‌ها محسوب می‌شوند. آفریکانیش از زبان هلندی ِ قرن هفدهم نشات گرفته و زبان مادری ۷ درصد سیاه پوستان و ۵۹ درصد سفیدپوستان است. در ادبیات امروز آفریقای جنوبی رقابت اصلی بین دو زبان انگلیسی و آفریکانیش جریان دارد و کتاب‌هایی که به زبان آفریکانیش نوشته شده‌اند، وقتی خوانده می‌شوند که به انگلیسی هم منتشر شده باشند. نویسنده‌های اسم و رسم‌دار آفریقای جنوبی آثارشان را به هر دو زبان نشر می‌دهند. با این همه اما زبانی که بیش از دیگر زبان‌ها در زندگی روزمره کاربرد دارد، زبان انگلیسی است.


ادبیات غالب، ادبیات مغلوب

پس از گذشت نزدیک به شانزده سال از تغییر نظام آپارتاید، حیات ادبی آفریقای جنوبی همچنان در سیطره‌ی عواملی است که از دوران آپارتاید باقی مانده‌اند: تعداد کم ِ کتاب‌فروشی‌ها و عرضه‌ی هر چه بیشتر ِ کتاب‌های پرفروش ِ بین‌المللی. ادبیات ِ خود آفریقای جنوبی خوانندگان کمی دارد. بخش بزرگی از قفسه‌ی کتاب‌فروشی‌ها را کتاب‌های واردشده از آمریکا و انگلستان پر کرده‌اند که اقلیت سفیدپوست و انگلیسی زبان عمده خریدار آنهاست.

در همین تعداد قلیل کتاب‌فروشی‌ها هم کتاب‌فروشی‌های کمی پیدا می‌شود که به بازار نگاه نکند و ادبیاتی را عرضه کند که به زبان ِ آفریکانیش و در آفریقای جنوبی نوشته و منتشر شده باشد. دولت در بخش آموزش و پرورش سرمایه‌گذاری زیادی می‌کند اما کتاب‌خانه‌ها را چندان مورد توجه قرار نمی‌دهد و حاضر نیست از مالیات چهارده درصدی بر کتاب بکاهد. در نتیجه کتاب کالایی گران است و تنها بخش کوچکی از جامعه و بیش از همه بخش سفیدپوست آن هنوز قدرت خرید کتاب دارد. در مجموع دو میلیون از جمعیت کشور خریدار کتاب‌اند.

گرچه تعداد زیادی جوایز ادبی در آفریقای جنوبی وجود دارد و هر روز استعدادهای تازه کشف می‌شود و مرتب نویسندگان ِ جدیدی پیدا می‌شود که آثارشان را منتشر می‌کنند، اما کمتر نویسنده‌ای می‌تواند در آفریقای جنوبی از راه قلم زندگی کند.

نادین گوردیمار و جان مکسول کوتزی، دو برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، با انتشار کتاب‌هایی که پس از آپارتاید نوشته و انتشار داده‌اند، نتوانستند انتظارات ِ خواننده را برآورده کرده و نسبت به آثار پیشین خود خواننده‌های بیشتری بیایند. منتقدین ادبیات می‌پرسند، چگونه است که رمان ِ جامعه‌ی "رنگین کمانی"، نامی که نلسون ماندلا به جامعه‌ی پساآپارتاید آفریقای جنوبی داده بود، حضور پیدا نمی‌کند و به بار نمی‌نشیند؟ با تمام این احوال اما اعتقاد دارند، ادبیات آفریقای جنوبی زنده است.

مضامین اصلی ادبیات آفریقای جنوبی

شعر همچنان مثل گذشته خواستاران زیادی بین خوانندگان ادبیات دارد. ادبیات تاریخی به زبان آفریکانیش نیز همواره محبوب بود. رمان‌های جنایی اعم از نویسندگان ِ ملی یا بین‌المللی اما همچنان بیشترین تقاضا را میان خوانندگان ادبیات دارد. برخی از نویسندگان ِ ادبیات آفریقای جنوبی علت چنین استقبالی را حضور ملموس ِ گذشته در امروز شهرها می‌دانند: مشکلات نژادی، خشونت و ادامه‌ی جداسازی سیاه‌پوستان و سفیدپوستان و البته این بار بزک شده و تحت تأثیر اختلافات طبقاتی. تلاش برای یافتن هویت نیز یکی دیگر از مضامین ادبیات آفریقای جنوبی را تشکیل می‌دهد، تلاشی که در پیوند بین تاریخ گذشته و امروز متجلی می‌شود.

مهاجرت از شهر به روستا و از روستا به شهر

یکی از مضامین قدیمی ادبیات آفریقای جنوبی آمدن روستایی به شهر برای کسب نان و نیز رفتن شهری به روستا برای دست‌یابی به آرامش است. اصولاً طبیعت و روستا در ادبیات آفریقای جنوبی جایگاه ویژه‌ای دارد. این نوع از ادبیات روز به روز در حال شکوفایی هر چه بیشتراست. حتا ژانر خاص خود را به وجود آورده که به آن plaasroman می‌گویند. امروز بسیاری از نویسندگان آفریقای جنوبی، اعم از انگلیسی یا آفریکانیش زبان ستایش روستا را به عنوان مکانی پر از صلح و صفا و مناسب برای یافتن آرامش نفی می‌کنند. با این وجود اما نویسنده‌های بسیاری اعم از انگلیسی یا فرانسوی زبان به ادبیات روستایی پرداخته و می‌پردازند.


تلاش برای یافتن هویت یکی از مضامین ادبیات آفریقای جنوبی را تشکیل می‌دهد، تلاشی که در پیوند بین تاریخ گذشته و امروز متجلی می‌شود

البته سهم بخش انگلیسی زبان ادبیات معاصر آفریقای جنوبی بیشتر از دیگر زبان‌هاست. حالا روستا دیگر مکانی خلوت برای خودکاوی و تأمل نیست بل‌که مکانی است برای انزوا و آشفتگی. حالا روستا تبدیل به مکانی شده که از یک سو پر از یکنواختی است و از سوی دیگر پر از خطر و دوز و کلک و قتل‌های عجیب و غریب.

امروز دیگر نمی‌توان در بازگشت به طبیعت به آشتی با خود رسید و آرامش یافت. قهرمان یکی از این رمان‌ها پس از شکستی تلخ در شهر می‌خواهد به کلبه‌ای دور از عالم و آدم پناه ببرد، اما در آن‌جا با تمدن‌زدایی مواجه می‌شود: تبدیل به حیوان می‌شود و برهنه با میمون‌ها می‌جنگد. شخصیت‌های داستانی این گونه آثار زمان حال را درک نمی‌کنند و در جامعه‌ی پساآپارتاید، تحولات سیاسی ِ ناشی از جهانی شدن، امکان واکنش را از شخصیت‌ها گرفته است.

شهر و گرایش به شهر (اوربانیسم)

آثار برخی از نویسندگان ِ آفزیقای جنوبی نشان می‌دهد، دیگر فرار از تمدن و مدرنیسم و پناه بردن به طبیعت ممکن نیست. این نویسندگان به روستا نرفته و در شهر مانده‌اند. آن‌ها نه تنها از شهر نمی‌گریزند بلکه آن را چنان زیر پا می‌گذارند و کوچه پس‌کوچه‌هایش را کشف می‌کنند که تو گویی در رمان‌های ناتورالیستی قرن نوزدهم پرسه می‌زنند. در آثار این عده از نویسندگان گذشته حضوری به تمام و کمال دارد، مشکلات نژادی همراه با خشونت و جدایی میان سیاه‌پوستان و سفیدپوستان هنوز بر شهرها و آدم‌ها حاکم است.

نویسندگان ِ آفریکانیش زبان، نویسندگان انگلیسی زبان را دایم سرزنش می‌کنند که در کنار گذرنامه‌ی آفریقای جنوبی یک گذرنامه‌ی انگلیسی هم در جیب‌شان دارند تا برای روز مبادا به کشورشان بگریزند. اما نویسندگان فرانسوی‌زبان در حال ریشه دواندن در شهرها هستند و دارند داستان ِ وطن‌شان، آفریقای جنوبی را می‌نویسند. در آثار این عده رفتن به طبیعت نه به معنای پشت کردن به جامعه بل‌که نگاه تازه‌ای است برای فهم و درک ِ اکنون.

در جستجوی هویت

چندان جای تعجب نیست که بسیاری از نویسندگان ِ آفریقای جنوبی در آثار خود دوران ِ آغاز تاریخ سرزمین‌شان را به یاد می‌آوردند و به این وسیله در جستجوی یافتن هویت و گذاشتن نقطه‌ی پایانی براین بخش از تاریخ کشور خویش‌اند. در آثار این دسته از نویسندگان مکان‌ها و خاطرات به هم پیوند می‌خورند تا هویت ِ تازه‌ای بسازند. زمان حال امکانی در اختیار خوانندگان می‌گذارد تا با واکاوی گذشته با آن آشتی کند.

حالا دیگر وطن تنها به معنای جغرافیایی کلمه نیست، بلکه هویت، تعلق و ریشه را نیز دربرمی‌گیرد. شخصیت‌ها در حالی که گذشته را به یاد دارند، با اکنون‌شان روبرو می‌شوند و از این طریق راهی به سوی آینده می‌جویند. شانزده سال پس از نخستین انتخابات آزاد در آفریقای جنوبی نگاه به امروز و دیروز، به منظور یافتن راهی برای فرداست. در چنین آثاری هیچ ردی از گریستن به حال کشور پیدا نیست و آن‌چه برجستگی می‌یابد، خواست ِ آشنایی عمیق با آفریقای جنوبی و دوست داشتن ِ آن است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

با سپاس از آقای ناصر غياثی
زبان آفريکانس زبان مادری رنگين پوستان آفريقای جنوبی نيز می باشد که به دليل دارا بودن لهجه خاص آنان به هنگام تلکلم از آن به "کيپس آفريکانس"نيز ياد می کنند. رنگين پوستان حدود 9 درصد از جمعيت آفريقای جنوبی را تشکيل می دهند.

"جامعه رنگين کمان" اولين بار توسط اسقف دزمند توتو، دوست و همرزم نلسون مندلا عليه رژيم آپارتايد استفاده شد و بعدها مندلا نيز از اين عنوان استفاده نمود.

پايدار باشيد

-- زارا مجيدپور ، Jun 25, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)