تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو قنطره با علویه صبح، نویسنده‌ی لبنانی

«مریم به دنیا آمد که صدای من باشد»

برگردان: میترا داودی

نویسنده‌ی لبنانی، خانم علویه صبح در سال ۱۹۵۵ در بیروت متولد شده. او جنگ‌های داخلی لبنان را که از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۹ به درازا کشید و این کشور را در پرتگاه نابودی قرار داد، از نزدیک تجربه کرده و هم ازین روست که رمانی که اخیراً از او به آلمانی ترجمه و تحت عنوان «داستان‌های مریم» (Marjams Geschichten ) توسط انتشارات سورکامپ، از معتبرترین ناشران در کشورهای آلمانی زبان منتشر شده، به موضوع جنگ و پیامدهای زیانبار آن برای فرد می‌پردازد.

نویسنده در این رمان از جامعه‌ی مردسالار به شدت انتقاد می‌کند و نشان می‌دهد که زنان با چه تمهیداتی در چنین جوامعی سرکوب می‌شوند. خانم مونا نگار از طرف نشریه‌ی قنطره با این نویسنده‌ی لبنانی مصاحبه کرده است. ترجمه‌ی این مصاحبه را می‌خوانیم:


علویه صبح؛ نویسنده لبنانی

محور اصلی رمان شما حافظه‌ی زن است. مریم، راوی این داستان در نقش یک تاریخ‌نگار ظاهر می‌شود و داستان زندگی خودش و هم‌نسلانش و هم‌نسلان مادرش و مادربزرگش را روایت می‌کند. زنان جوان‌ترِ داستان شما متوجه می‌شوند که زنان نسل‌های قبل برای آزادی زن و تجدد به سهم خودشان تلاش کرده‌اند، اما با این حال به این دلیل که در زندگی آنها اتفاقی افتاده، این تلاش‌ها به ثمر نرسیده و لذا در نهایت تسلیم روابط سنتی شده‌اند. چرا این زن‌ها در داستان شما ناکام می‌مانند؟

موضوع کتاب من در واقع شکست زنان در جریان جنگ‌های داخلی لبنان است. راوی اول شخص مفرد داستان، زنی به نام مریم آرزو دارد که عاشق بشود و آزادانه زندگی کند. اما آرزوی او در تقابل قرار می‌گیرد با شیوه‌ی تفکر مردها و سنت‌هایی که آنها بدان اعتقاد دارند. مریم با دنیای پر از نیرنگ و دروغ مردها درگیر می‌شود. مردها در داستان من اینطور وانمود می‌کنند که انسان‌هایی هستند متجدد و به حقوق و آزادی فردی زن احترام می‌گذارند.

اما در عمل اینطور نیست. برای همین مریم که فریب این وعده‌ها را می‌خورد تصمیم می‌گیرد با مردی ازدواج کند که او را دوست ندارد. همین سرنوشت در انتظار شخصیت دیگر رمانم، زنی به نام «ایبتیسام» هم هست.

من به زن‌هایی که در داستانم حضور دارند اجازه می‌دهم که از رابطه‌شان با مرد زندگی‌شان آزادانه حرف بزنند؛ از سرکوب خواسته‌ها، توقعات‌شان صحبت کنند و از جنگ داخلی صحبت کنند و از این واقعیت که در لبنان امکان ندارد که روزی ما در صلح زندگی کنیم. جنگ داخلی جامعه‌ی لبنان را دگرگون کرد. سال‌هاست که این دگرگونی‌ها را مطالعه می‌کنم.

جنگ داخلی از نظر سیاسی و اخلاقی جامعه‌ی لبنان را به دو بخش منشق کرده است. با وجود رنگ و لعاب مدرنیته در لبنان و در دیگر کشورهای اسلامی، از نظر مذهبی برگشته‌ایم به قرن‌ها قبل. زمانی می‌رفت که پروژه‌ی مدرنیته در جهان اسلام تحقق پیدا کند، اما الان یک دوره‌ی رجعت به سنت‌ها را از سر می‌گذرانیم. من در رمانم، به هر حال این عقیده را می‌پرورانم. دست‌کم شخصیت‌هایی که روی آنها متمرکز شده‌ام، به این شکل فکر می‌کنند.

مریم هر چه که در سرنوشت زنان نسل‌های پیش از خود بیشتر دقت می‌کند، به همان اندازه هم بیشتر به این نتیجه می‌رسد که سرنوشت او با سرنوشت مادر و مادربزرگش و دیگر زنان خانواده‌ی خودش و خانواده‌ی دوستانش یکسان است. تا چه حد سرنوشت شخصیت‌های زن در کتاب شما تکرار می‌شود؟

حق با شماست. سرنوشت‌ زنان در داستان من تکرار می شوند، اما هر بار به شکلی دیگر و متفاوت. مریم، ایبتیسام و یاسمین آرزوی اصلاح اجتماعی را داشتند و سرخورده شده‌اند. سرخوردگی آنها اما با سرخوردگی نسل‌های قبل فرق دارد و با این حال پیامدهای این سرخوردگی در زندگی روزانه‌ی آنها یکسان است. چون، واقعیت زندگی روزانه درین مدت تغییر نکرده. قوانین همچنان بنیادگرایانه و در ضدیت با زن هستند.

این نوع قانون‌ها، یعنی قوانین زن‌ستیز این روزها از نو باب شده‌اند. من سعی کردم در داستانم این وضع را با همه‌ی خشونت و البته با طنزی که در آن نهفته بازآفرینی کنم. در این رمان بندها و فصل‌هایی هست که اشک آدم را درمی‌آورد و در فصل‌هایی هم آدم می‌خندد. من به طنز سیاه علاقه دارم.


شما روایت مادر مریم را به شکلی تعریف می‌کنید که انگار رمانی در دل رمانی دیگر است. مادر مریم، شخصیتی است که زندگی سنتی در روستا را به زندگی شهری در بیروت متصل می‌کند. شخصیت مادر در این داستان برای شما چه اهمیتی دارد؟

گمانم تصوری که عرب‌ها از مادر دارند با پیشداوری‌هایی توأم است. مادر در دنیای عرب یک زن ضعیف، مطیع و ساکت و بردبار است. سعی کردم ازین تصویر فاصله بگیرم؛ سعی کردم به مادر مریم صدایی بدهم و شخصیت او را در همه‌ی ابعادش ترسیم کنم. او سعی می‌کند از شوهرش انتقام بگیرد و با کارهایش خانواده‌اش را خشمگین می‌کند. سعی کردم به جسم و روح او راه پیدا کنم و بعضی ناگفتنی‌ها را بگویم.

شما با صراحت از میل جنسی شخصیت‌های زن رمان‌تان و به همین شکل و با همین زبان بی‌پرده از خشونت صحبت می‌کنید. این امر باعث شد که انتقاداتی متوجه شما بشود. نقش سکسوالیته در جهان داستان‌های شما چیست؟

اگر بخواهم رابطه‌ی شخصیت‌های مرد و زن را در داستان‌هایم نشان بدهم، طبعاً باید از سکس هم صحبت بکنم. در این رمان به رابطه‌ی پدر و مادر مریم می‌پردازم. در این صحنه جامعه‌ی مردسالار و خشونت جنسی در همه‌ی ابعادش آشکار می‌شود‌. این امر به خودنمایی و میل به مطرح شدن که منتقدان مرا به آن متهم می‌کنند ربطی ندارد، بلکه بیشتر به تابوهایی که ما را فراگرفته برمی‌گردد. من از سکسوالیته سرکوب شده و از ترس بی‌اندازه‌ی مردان مسلمان از جسم زن صحبت می‌کنم.

مریم به داستان هزار و یک شب و شهرزاد فکر می‌کند. چقدر ازین کتاب تأثیر گرفتید؟

در جهان عرب معمولاً مردان داستان زنان را تعریف می‌کنند. آنها به میل خودشان تعریفی از ما به دست می‌دهند و حقیقت را به سود خودشان تحریف می‌کنند. در هزار و یک شب اما این شهرزاد است که سخن می‌گوید با این قصد که زندگی خودش و زندگی زنان دیگر را نجات دهد. جنگ باعث شده بود که من مهر سکوت به لب‌هایم بزنم.

احساس می‌کردم من هم یکی از اشخاص مفقودالاثر در جنگ هستم. ناگزیر بودم این کتاب را بنویسم و وقتی که این کتاب را نوشتم احساس کردم صدایم را از نو به دست آورده‌ام. اینگونه بود که مریم متولد شد. او به دنیا آمد تا صدای من باشد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این خانم نویسنده لبنانی انگار از زبان زنان ایرانی سخن میگوید چون دقیقن انچه در مصاحبه خود گفت کپی کشور ایران و زنان ستم دیده ایرانی از جامعه ی بشدت مردسالار ایرانی بود واقعن با اینکه من خود یک مرد هستم اینجور جوامع را تنفرانگیزه میدانم

-- بدون نام ، May 30, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)