تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
پاسخ به نقد حسن طارمی بر کتاب مکتب در فرآیند تکامل

پاسخ به نقد یک کتاب

حسین مدرسی طباطبایی

این مطلب، پاسخ آقای حسین مدرسی طباطبایی به نقد آقای دکتر حسن طارمی بر کتاب «مکتب در فرآیند تکامل» است که در سایت کتابخانه تخصصی اسلام و ایران منتشر شده و اینک در رادیو زمانه بازنشر می‌شود.

بخش اول از نقد دانشمند ارجمند جناب آقای دکتر حسن طارمی را بر کتاب «مکتب در فرایند تکامل» که نسخه‌ای از آن دیروز از دست عزیزی به دست رسید، دیدم و از این‌که امری فرهنگی و نظری به جایگاه طبیعی خود که عرصه‌ی نقد و نظرست باز می‌گردد خرسند شدم.

تا آن‌جا که این دور افتاده آگاهم پس از مقاله‌ای که ده سالی پیش‌تر در مجله‌ی نقد و نظر قم چاپ شد، این نخستین نقدی است که بر آن کتاب در دسترس قرار می‌گیرد.

این آغاز مبارک را به فال نیک می‌گیرم. امیدوارم ناقد فاضل و با کمال به کار خود ادامه داده و سراسر آن نوشته را از نظردقیق خود بگذراند و ملاحظات عالمانه خود را بر آن، در اختیار خوانندگان و خواهندگان این‌گونه بحث‌ها قرار دهد.

هم دست تقدیر که محل زندگی مرا در این دوردست قرار داد و هم محدودیتی که ناتوانی چشم در این یک سال اخیر بر توان من در خواندن و نوشتن و به خصوص در استفاده از کامپیوتر نهاد موجب شد که به طور کامل و مستقیم در جریان مختصر گفت‌وگویی که پاییز و زمستان گذشته بر سر آن کتاب در ایران روی داد قرار نگیرم.

تنها گه گاه از طریق پیام‌های دوستان آگاه می‌شدم که بحث‌هایی در میان بوده و یک دو مورد نیز با تند زبانی‌هایی همراه گردیده است. از کم و کیف بحث‌ها به درستی آگاه نشدم؛ اما مواردی از آن‌گونه تندزبانی‌ها را دیدم و صادقانه می‌گویم که متعجب شدم.

اصل کتاب که بیست سالی پیش‌تر نوشته شده و پنج سالی پس از آن نشر یافته بود، یک نوشته‌ی صرفاً تاریخی بود که هدفی جز ارائه چهره‌ای قابل عرضه‌تر و قابل دفاع‌تر از مکتب تشیع در مجامع علمی و دانشگاهی غرب نداشت و به همین دلیل هم به زبان فرهنگی همان مجامع و با سبک و سیاق آنان نوشته شده بود.

مخاطبان آن هم پژوهشگران و دانشجویان مؤسسات و دانشکده‌های دین‌شناسی آن بلاد بودند.

درست است که در میان منقولات آن، جسته و گریخته مطالبی بود که با شنیده‌های رایج و سنتی درباره‌ی تاریخ فکر شیعی ناهمگونی‌هایی داشت و به همین دلیل به نشر ترجمه فارسی آن در ایران تمایلی نداشتم مبادا که نقلی ناشنیده، در ذهن خواننده‌ای خالی‌الذهن، تولید سؤالی غیرضروری کند.

امّا تصور برداشت‌ها و گفتگوها از آن دست که پیش آمد هرگز بر خاطر نگذشته و خیال آن بر ضمیر ننشسته بود. وانگهی نه مؤلف چیزی بود که در عبارت آید و نه سخن او در آن پایه از ارزش و اعتبار که منشأ تنش یا تفرقه‌ای در صفوف مؤمنان شود.

حساسیتی که کتاب برانگیخت ظاهراً از آن‌جا پدید آمد که به رغم توضیحات و تأکیدات مکرر مؤلف در دیباچه و متن کتاب، کسانی آن نوشته را کتابی مذهبی و عقیدتی پنداشته و در تشخیص نیت و منظور مؤلف به خطا افتادند و پند هوشمندان را نیز آویزه گوش نساختند که «الباطل یموت بترک ذکره». وگر نه به حسب معمول نمی‌بایست کتاب کسی که سالیانی دراز بود از دیده‌ها رفته و لاجرم جز برای حلقه‌ای بسیار کوچک از احباب و موالی کرام، حتی نامی از او در خاطره‌ها نمانده بود به چاپ مجدد برسد و زحمتی بر زحمت بی‌افزاید.

اکنون با عرض احترام نسبت به ناقد فاضل و معظم، و قدردانی از رنجی که در کار خود متحمل شده و می‌شوند، یک دو نکته کوچک را که در هنگام خواندن مطالب ایشان به نظر قاصر رسید و شاید اندک مددی در تبیین برخی امور تواند نمود عرضه می‌دارم:

آن‌چه در مورد ذکر منابع کار و سخن از میزان اعتبار آن مرقوم داشته‌اند در اساس درست است. سنت نگارش رساله‌های دکتری دانشگاهی در غرب از دیر زمان بر این بوده که دانشجو منابع کار خود را در آغاز مشخص و بر ارزش و اعتبار آن در زمینه کار خود استدلال کند تا حدود آگاهی و احاطه او بر مآخذ تحقیق و مصادر کار در رشته مربوط آشکار گردد.

بخش مهمی از آن‌چه درمطالعات اسلامی چاپ و به زبان‌های شرقی ترجمه شده و به نظر اهل فضل در بلاد ما می‌رسد همین رساله‌هاست.

مؤلفان کتاب‌های تاریخی معمولاً تنها در مواردی که کار خود را براساس مجموعه‌ای خاص از اسناد و منابع، انجام داده و یا بخشی از منابع بالقوه کار را از حوزه تحقیق خود استثنا کرده‌اند در آغاز کتاب، آن نکته را تذکر داده و منابع مورد استناد را مشخص ساخته و دلیل خود را بر اقتصار یا استثنا ارائه می‌نمایند.

این بنده چنان که از روشم در آن نوشته و در سایر کارها پیداست، همه‌ی منابع اسلامی را که زمان و نویسنده و اصالت آن مشخص و محرز باشد معتبر و محترم و قابل استناد می‌دانم، نه به این معنی که همگی منقولات آن حق و صدق است؛ بل به این معنی که آن منقولات، قابل بررسی و سنجیدن با ترازوی نقد علمی، و در صورت تحقق شرایطی خاص که به اجمال خواهد آمد شایسته اعتماد است.

البته هرگز چنین نبوده که به روش برخی مؤلفان، هر دست نوشته و کتابی را حجت دانم یا هر متنی را که به زبان عربی بوده و در گوشه‌ای پیدا شود و مندرجات آن موافق میل من افتد، کتاب مقدس نامم یا هرچه را که صاحب همتی در آن دست برده یا رنج تألیف آن را تقرباً الی الله بر خود هموار ساخته و از سر تواضع و تبرک به بزرگان ادوار اولیه اسلامی منتسب دارد معتبر شمارم.

کاری را که سالیانی دراز درباره‌ی میراث مکتوب شیعه در دست داشتم در راه اثبات اصالت و اعتبار اکثریت عظیم منابع قدیم شیعی - به همان معنی که شرح دادم - بود و به خصوص فصلی را که برای ارزیابی آن میراث در نظر گرفته بودم شاید پاسخ بسیاری سؤالات را در این زمینه متکفل می‌شد.

اکنون که دیگر نه انگیزه و نه توان اتمام آن کار را دارم باز همچنان بر سر عقیده و نظر خود در اعتبار آن آثار پایدارم.

– اما مطلبی که ناقد دانشمند در ذهن دارند گویا اعتبار منابع به آن معنی نیست بلکه روش و ضابطه سنجش منقولات آن منابع است. یعنی آن‌چه امروز در فرهنگ غربی «متدلوژی» تاریخ نقلی خوانده می‌شود و گونه‌ای از آن را در سنت اسلامی در شکل قواعد نقد حدیث داریم.

آن روش سنتی که از اواخر قرن دوم به مرور در جهان تسنن شکل گرفته و شیعیان در قرون میانه اسلامی با تعدیلاتی از اهل تسنن وام گرفتند از راه وارسی سند یک نقل، براساس مسموعات و قضاوت‌های نوعاً متعارض تنی چند از محدثان ادوار متقدم، می‌کوشید میزان اعتبار آن نقل را مشخص سازد.

این شیوه که به روشنی روشی غیرعلمی بود و بسیاری از دانشمندان در همان ادوار قدیم، ارزش کاربردی آن را مورد سؤال و نقد و ایراد قرار داده بودند، اکنون در هر دو فریق، فیصل حق از باطل و ملاک تمییز صحیح از سقیم دانسته می‌شود و برخی از ابناء زمان ما نوع به شدت متساهلی از آن را فصل الخطاب و مفتاح علوم اولین و آخرین می‌پندارند.

متکلمان صدر اول از سنی و شیعه، بزرگانی چون ابن قبه و شیخ مفید و شریف مرتضی و بسیاری دیگر، به حجیت منقولات در مسائل مرتبط با دین معتقد نبودند مگر آن که به حد تواتر رسیده و یا محفوف به قرائن می‌بود، یا در باب فقه ، روش عملی اصحاب ائمه و شهرت فتوائی اعصار متقدم به نحوی از آن استنتاج می‌شد.

روش‌شناسی علوم اجتماعی امروز عین این نظر را در تاریخ نقلی می‌گوید که منقولات آحاد تاریخی، حتی در فرض تعدّد، ارزشی بیش از شایعه ندارد مگر در صورت وجود نقل‌های موازی در منابع متعهد بی‌طرف (منابعی که در نقل متساهل نبوده و اظهار اطلاع و افزونی حجم کتاب را هدف نگرفته و در خصوص موضوع آن نقل نیز جانب‌گیری خاصی نداشته باشند) یا همخوانی با زمینه‌های تاریخی، آن‌گونه که حافظه جمعی و نه نقلیات آحاد بر آن شهادت داده است، و اسناد تاریخی و اقوال و اشعار و آثار و ابنیه و مسکوکات و دیگر مدارک که بتواند اصالت و اعتبار آن منقولات را تأیید کند، وگرنه قاعده‌ی بدیهی ریاضی می‌گوید که از تکثر صفرها عدد تشکیل نمی‌شود.

این هم که چگونه مسائلی مانند مسلمات تاریخی یا نهادهای اجتماعی، مانند ازدواج و نسب و امثال آن، نه از راه منقولات آحاد بلکه از راه حافظه جمعی یا قرارداد اجتماعی ثابت می‌شود در همان دانش مورد بحث قرار گرفته است.

این روش اکنون از اصول موضوعه تحقیق در مجامع علمی غرب است در حدی که شرح و تفصیل آن در مقدمه کتابی که برای آن سنت علمی نگاشته شود امری زائد و مستغرب خواهد بود مگر آن که نویسنده در تحقیق خود شیوه‌ای نو در پیش گرفته باشد.

در تطبیق آن روش بر مورد سخن ما اگر فی المثل مؤلفی که متهم به غلو است یا کتابی که از دخل و تصرف احتمالی غالیان در آن سخن رفته است حدیثی را در تأیید و تشیید مبانی غلات عرضه کند پژوهشگر آگاه و محتاط خواه نا خواه در قبول آن دعوی دچار تردید خواهد بود حتی اگر اسناد آن حدیث از مؤلف به بالا «صحیح اعلائی» یا همه راویان آن از «اصحاب اجماع» باشند؛ اما اگر همان مؤلف یا مأخذ، گفته‌ای را در نقض غلو به امام منتسب دارد احتمال آن که ناقل غالی آن را جعل کرده یا نابکاری - که همت او علی‌الاصول بر تحکیم مبانی غالیان است - در متن کتاب دسّ و درج کرده باشد، قابل توجه نیست.

و بر همین منوال است روایتی که مؤلفی از محدثان سلف، خواه شیعه و خواه سنی، که با استدلال عقلی میانه خوبی نداشتند در ستایش تفکر عقلانی و فلسفی نقل کند (جوامع بزرگ حدیثی مانند کافی چنان که در کتاب میراث مکتوب شیعه نشان داده‌ام محتویات آثار حدیثی متقدم را گرد آورده و اسانید روایات آن در بیشتر موارد ارجاع به همان آثار پیشین است).

چنین است که گاه در مأخذ واحد، و حتی فصل واحد و صفحه واحد از یک مأخذ، بندی از آن قابل استناد است و بندی دیگر نیست. برخورد انتخابی منضبط با منابع و مستندات، مقتضای بی‌چون و چرای تحقیق علمی است. هر چه جز این باشد برف انبار عامیانه است نه تحقیق.

– ذکر این حقیقت که منابع تاریخی اسلامی معمولاً تنها به نقل اهتمام ورزیده و به نقد مرویات خود نپرداخته اند تنها برای نشان دادن دشواری کار و ناهمواری راه بود، وگرنه از اولیات فن تحقیق است که بیشترین اعتماد و استناد به آثار محدثان و مؤلفانی است که مسموعات خود را به همان‌گونه که بود روایت می‌کردند و در آن تصرف و جرح و تعدیلی روا نمی‌داشتند.

آثار محدثی چون بخاری نگارنده «صحیح» که دانشمندی برجسته و از مباحثات و مناظرات روزگار و مواضع فکری و کلامی و فقهی فرقه‌های عصر خود به درستی آگاه بوده و با روش انتخاب و ویرایش با متون و مرویات برخورد می‌کرد، از بسیاری از فوائد که آثار محدثی کم فضل‌تر مانند ابن‌ابی شیبه داراست تهی است.

این است که مؤلفی گفت: راوی هرچه بی‌سوادتر بهتر! طبعاً به شرط آن که خواننده خود باسواد باشد.

– در همان مقدمه آمده بود که اختلاف نظر میان مکاتب فکری شیعی در ادوار نخستین پاره‌ای از اصول عقیدتی شیعه را در بوته ابهام نهاده بود تا عمدتاً به برکت نبوغ علمی شیخ مفید سر و سامان گرفت. دراین‌جا برای آن که خواننده گمان نبرد که نسخه موجود عقائد شیعه در همه جا دقیقاً برابر با نظرات آن دانشمند است تلمیحی رفت که برخی نظرات رائج و دارج شیعیان (نه لزوماً قطعی و الزامی چنان که فرموده‌اند) نظریاتی است که با آراء مصرح آن بزرگ اختلاف دارد.

به عبارت دیگر با وجود نقش کلیدی شیخ مفید در تنقیح مبانی عقیدتی شیعه، چنان نبود که کلام شیعی بر یافته‌ها و تحلیلات آن بزرگ جمود کند. در این‌جا از دو عقیده سائد در ذهنیت شیعیان عصر ما، یکی آن که همه امامان به قتل یا مسمومیت شهید شده‌اند و دیگر آن که خداوند مودت اهل بیت را اجر پیامبر قرار داده است، با نقل دو عبارت رائج که مشخصاً بر این طرز فکر در باب آن دو عقیده تأکید می‌گذارد یاد کرده بودم.

ناقد معظم بر این نقل ایراد گرفته و مطالبی در مورد غلو و تفویض و انگیزه و ملاک گفته صدوق و مفید - که ابداً در آن سطور مطمح نظر نبود - بیان داشته و نتیجه گرفته‌اند که نقل من دقیق نیست. چرا؟

مگر مفید در همان صفحه‌ای که یاد کرده‌ام صریحاً نمی‌گوید: «لا یصح القول بان الله تعالی جعل اجر نبیه مودة اهل بیته؟»

آیا این عبارت درست عکس «ثم جعلت اجر محمد صلواتک علیه و آله مودتهم فی کتابک» نیست؟

شما در همین بند، ذهنیت خود و ذهنیت سائد را بر نص گفته مفید تحمیل می‌کنید و می‌گویید:

«اصلاً مفید نگفته که من مخالفم با این که مودت اهل بیت اجر پیغمبر است. این که صریح قرآن است.»

صریح قرآن چیست؟

آیا مفید هم همین متفاهم شما را صریح قرآن می‌داند یا می‌گوید:

«قل لا اسئلکم علیه اجراً کلام تام قد استوفی معناه، و قوله الا المودة فی القربی کلام مبتدأ فائدته: لکنّ المودة فی القربی سألتکموها؟»

او در این عبارت صریحاً می‌گوید مودت خاندان پیامبر اجر رسالت نیست بلکه مسئولیت مستقلی است که او از پیروان خود درخواست می‌کند. مگر کسی گفته بود که مفید مودت اهل بیت پیامبر را وظیفه و تکلیف هر مسلمان نمی‌داند؟

مشابه تسامح بالا را ناقد معظم در مورد اول نیز مرتکب شده‌اند. در آن‌جا مفید پس از اشاره به عبارت صدوق و تصریح به عدم توافق خود با کلیّت آن (فاما ما ذکره ابو جعفر من مضیّ نبینا و الائمه بالسمّ و القتل فمنه ما ثبت و منه ما لم یثبت) و تأیید شهادت امیر مؤمنان و حسنین و امام کاظم و به احتمالی حضرت رضا می‌گوید:

«فلا طریق الی الحکم فی من عداهم بانهم سموا او اغتیلوا او قتلوا.»

آیا مفید در این عبارت با احتجاج صدوق به مدلول تضمنی آن حدیث (مطلق موت) در برابرسخن غلات که منکرموت ائمه بودند مخالفت دارد یا با مدلول مطابقی آن در نوع خاص از موت، یعنی موت به قتل یا سمّ؟ آیا گفته مفید در این مسأله برابر با اعتقاد سائد در جامعه شیعی روزگار ماست؟

– اندکی بعدتر در ذکر محدودیت‌ها که اجتهاد آزاد در سنت مذهبی ما با آن مواجه بوده است نمونه‌ای از روش مواجهه با نظریه طهارت اهل کتاب، که در بعد نظری فتوائی شاذ نیست اما ذهنیت و عمل متشرعه به خصوص در قرون اخیر بر خلاف آن بوده است، آورده بودم.

این بند که ناقد معظم و متین ما در پایان سخن بدان پرداخته‌اند به دلیلی که بر من روشن نیست با بی‌مهری شدید ایشان مواجه شده و در پایان، لحن و تعابیری به کار برده‌اند که نه شایسته قدر ایشان و نه نثری متناسب با مقام نقد علمی است.

از این موضوع متأسفم اما چون در وراء آن سخنان، با غمض عین از آهنگ آن، صداقت و حسن نیت می‌بینم و قویاً احتمال می‌دهم که ایشان منظور نویسنده را به درستی تشخیص نداده باشند در این سطور درباره‌ی سخنان خود به همان ترتیب که در آن مقدمه آمده است توضیحاتی عرضه می‌دارم:

اما مطلبی که از استاد مطهری نقل کرده‌ام عین ماجرایی است که از ایشان شنیده بودم و مطمئنم که دیگرانی نیز آن را به خاطر می‌آورند. دلیلی هم نمی‌بینم که راوی سخن برای ایشان چیزی بر خلاف واقع گفته باشد.

اما این که فرموده‌اند «فقیهی که گرفتار عوام بشود به درد نمی‌خورد» غفلت از مبانی مبحث تقیه و اولویت‌های احکام و مصالح شرع است.

تقیه که همیشه از ترس جان و در برابر دشمنان نیست، بسیاری اوقات برای حفظ مصالح اهم شرع است. اگر رساله تقیه مرحوم امام را بخوانید یا گفته مجلسی اول را در «لوامع صاحب قرانی» که در سخن از مسأله شهادت ثالثه در یک پاورقی کتاب مورد نقد بدان ارجاع داده‌ام ببینید با مفهوم تقیه به این معنی که لزوم مراعات اولویت‌های جامعه شیعی و اسلامی است آشنا خواهید شد.

اگر در شریعت همیشه مرغ یک پا داشت و بر اجراء هر حکمی کائناً ما کان، و لو بلغ ما بلغ، اصرار می‌شد که تقسیم احکام به اولیه و ثانویه مورد نداشت.

اصلاً مگر می‌شود برای یک حکم جزیی و کوچک، چند مصلحت مهم و حیاتی شرع را زیر پا گذاشت؟

من هم به شهادت دنباله سخنم، انتقادی از مصلحت سنجی آیت‌الله بروجردی یا دیگر بزرگان طائفه نداشتم. گله من از جامعه بود که چرا ذهنیت خود را بر آن بزرگان تحمیل کرده و به حق آنان در نواندیشی و آزادی اجتهاد احترام نمی‌گذارد، وگرنه تا چنین جوّی حاکم باشد ملاحظات آن بزرگان، به حق و به رعایت مصالح اهم شرع است.

تنها گلایه‌ای که از آن بزرگان کردم این بود که گاهی خود تحت تأثیر آن جو قرار گرفته و احیاناً - ناهمگون با حق آزادی اجتهاد که از مفاخر مکتب مقدس اهل بیت است - فقیهی را به خاطر اتخاذ یک نظر فقهی غیرمشهور ملامت می‌کنند.

اما استدلالی که ناقد معظم بر تشکیک در صحت آن نقل نموده‌اند از این نیز شگفت‌آورترست.

قیاس صراحت یک فقیه در مسأله‌ای چون حرمت ریش تراشی که عدم تصریح به آن موجب وقوع مکلفین در حرمت تکلیفی می‌گردید و اصل فتوا نیز برابر با ذهنیت و انتظار اکثریت قریب به اتفاق جامعه سنتی و متشرعه زمان بود با مسأله‌ای مانند طهارت اهل کتاب که حد اکثر اثر عملی آن، کمی راحتی بیشتر برای درصد بسیار کوچکی از مؤمنان در برخورد خود با اهل کتاب می‌بود؛ اما اظهار نظر در مورد آن به خاطر ذهنیت معکوس جامعه، امکاناًً موجب شبهات و دشواری‌ها و - در مآل - زیان به مصالح اهم شریعت می‌گردید قیاسی چنان مع الفارق است که انتظار نداشتم بر فرهیختگان هوشمند پنهان ماند.

اما در موضوع ملا عبدالخالق یزدی و سخن ملا حبیب الله، فقیه مورد احترام و پارسای زمان در کاشان، چیزی که ابداً مطرح نبود خصوصیات فردی خود آن شخص بود.

البته در سرگذشت نسبتاً مفصل او در طبقات اعلام الشیعه (قرن سیزدهم: الکرام البرره) چیزی جز تجلیل بسیار از او و توصیف به زهد و ورع و علم ندیده بودم.

آفت تند زبانی در میان دانشمندان امری نادر نیست و نمونه‌های چشمگیرتر آن فراوان است. فتلک سبیل لست فیها باوحد. اما مهم این است که اهل عصر، همراه مشکلات دیگر، فتوای به طهارت اهل کتاب را در عداد کبائر و تقصیرات او می‌شمردند.

این که علت اصلی تکفیر او از سوی اهل زمان چه باشد و او جز این فتوا چه «ردّه» دیگری گفته باشد همین که در جزء معایب و گناه‌های او آن فتوا ذکر شود بسیار گویاست.

از نسبتی که در کتاب آن بابی مازندرانی درباره او آمده است خبر نداشتم اما اگر داشتم نیز تغییری در صورت مسأله نمی‌کرد.

به یاد داشته باشیم که تهمت بابی‌گری در آن دوران به آسانی بر هر کس که سخنی بر خلاف انتظار جامعه سنتی مذهبی می‌گفت بی‌محابا فرود می‌آمد. همان ترجیع بند معروف نسیم شمال که: ایها الناس بگیرید که این هم بابی است!

آن تهمت از این رهگذر معادل با اتهام وهابی‌گری در سال‌های عسرت و محنت پیش از انقلاب بود که مردمانی از اهل آن روز به مجرد کوچک‌ترین عدم توافق عقیدتی و فقهی، ناجوانمردانه بر بزرگان و برگزیدگان علم و عمل می‌زدند.

بزرگان و برگزیدگانی که امروز نامشان و یاد عطرآگینشان قلاده فخر بر گردن روزگارست.

در همین تهران که امروز ام القرای جهان اسلام است ناطق برجسته و روحانی مبارز بسیار محترمی را به جرم نقل قول از کتاب استاد بزرگوار ما مرتضی مطهری - رحمه الله تعالی - فرزند یکی از دشمنان آن بزرگ با فریاد «مطهری وهابی است» از منبر به زیر آورد.

بابیان برای اثبات مدعای خود در اعتراف و اعتقاد عام به طهارت و امانت و فضل و صلاحیت باب در دوره پیش از شروع دعوت حتی از سوی مشایخ مسلمین، و این که دعوی اختلال مشاعر او و نظائر آن ساخته بعدی و برآمده از انگیزه‌های مذهبی و از سیاق «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم» بوده است به چنین ساخته‌ها، با تأکید بر این که روحانیان زمان فقط پس از ظهور امر باب که منافع آنان را به خطر می‌انداخت از او روی گردان شدند، نیاز بسیار داشتند و به سان وهابیان روزگار ما از تهمت‌های اجتماعی بر امواتی که دیگر نبودند تا از خود دفاع کنند حداکثر استفاده را می‌بردند.

چنان که برای اثبات ارهاصات مقدم بر ظهور باب، بر تأثیر اجتماعی ماجرای پادری هنری مارتین و افحام عالم شیراز در مباحثه با او (موضوع استصحاب کتابی در اصول فقه) با بهره برداری وسیع از برخی سخنان علماء ما، تأکید و اغراق و مبالغه بی‌حد می‌نموده و می‌نمایند.

به یاد بیاوریم که شرط اول تحقیق‌، اندیشیدن در عوامل مستتر در پشت متن و انگیزه‌ها و تحرز و اجتناب از تسرع در داوری بدون امعان و رویت است.

چنین به خاطرم می‌رسد که ملا حبیب الله که خود در آن زمان زیسته و شاهد روش بابیان بود به همین مطالب اشاره‌ای هوشمندانه در چند سطر دارد. مباد آن که پس از گذشت یک قرن، روش تحقیق و داوری نخبگان عزیز ما از آن چه آن پارسایان به فطانت فطری خود در پیش می‌گرفتند ضعیف‌تر باشد.

من هرگز نگفته بودم که «داستان علما این است که همدیگر را تکفیر می‌کنند»، گفته بودم که «همیشه نمی‌توان و نباید تنها عوام را به خاطر چنین عکس العمل‌ها سرزنش کرد.» این دو گفته برابر است؟

اما این که گفته‌اند که من عبارت مأخذ خود را با تقطیع و عدم رعایت امانت به کار برده‌ام: گذشت که منظور سخن، تنها نشان دادن ذهنیت‌ها و عکس العمل‌ها در برابر اتخاذ نظر غیر شایع در مورد یک فرع فقهی بود وسایر جهات مذکور در آن عبارت ابداً موضوعیت نداشت.

از اطلاق واژه دگراندیش بر غیرمسلمانان برآشفته و بر مؤلف پرخاش نموده‌اند. این عین تعبیری است که در این مورد در ادبیات ضد اسلامی امروز در غرب به کار می‌رود. «نجاست انسان دگراندیش» عنوان فصلی در یک نوشته شایع ضد اسلامی روز است که از باب «براعت استهلال» تعمداً به کار گرفته بودم به امید آن که خواننده آگاه و فطن توجه کند به چه مجادله‌ای در این باب اشاره دارم.

آن چه فرموده‌اند که مؤلف با فتوای فقها در نجاست اهل کتاب مشکل دارد در حالی که «گیریم که طهارت اهل کتاب حل شد جزیه اهل کتاب را هم حل می‌کنید؟ احکام ازدواج با اهل کتاب را هم حل می‌کنید؟... [سایر] کفار را چه می‌کنید؟ تمام اختلاف فقها در اهل کتاب است در مورد [سایر] کفار که این طور نیست»، جمله‌ای است که پاسخ آن نیاز به تفصیل دارد:

اما این که مشکل فتوای به عدم طهارت عام است و شامل غیراهل کتاب هم هست، البته که چنین است، اما من نه در مقام استیفاء احکام فقهی غیرمسلمانان بودم و نه در مقام ارائه گزارش کامل از ستمی که امروز به خاطر برخی آراء و فتاوا بر اسلام و فقه اسلام و مسلمانان می‌رود.

نمونه مربوط به اهل کتاب هم تنها به عنوان شاهد مدعا بر قیود آزادی اجتهاد در سنت فقه شیعی ذکر شده بود و لا غیر.

اما این که فرموده‌اند تمام بحث فقها در اهل کتاب است و در مورد سایرین نیست، توصیه می‌کنم تعلیقه عروه الوثقی آیت الله مکارم شیرازی را در بخش اعیان ناپاک در چاپ اول آن ببینند که سال‌های پیش از دیگران به اشکالات نظری و عوارض جنبی نظریه عدم طهارت مطلق غیرمسلمان تفطن یافته و خود در آن تعلیقه به طهارت متمایل شده بودند.

دیگرانی هم (مانند علامه سید محمد حسین فضل الله) بوده و هستند که در این باب با ایشان موافقند.

اما مسأله جزیه که قرآنی است در تحلیل درست خود هیچ مشکلی ندارد. هم در متن انگلیسی کتاب خراج این مسأله را روشن کرده‌ام و هم سال‌هاست که به آسانی و سادگی از عهده پاسخ سؤالات در مورد آن برآمده‌ام.

اما در مورد مسأله ازدواج با اهل کتاب ( که حتماً مراد ایشان خصوص ازدواج زن مسلمان با مرد نامسلمان است) خوب است بدانند که در فقه یهود هرگونه ازدواج با فردی خارج از مذهب، چه زن یهودی با مرد غیریهودی و چه بر عکس، اکیداً ممنوع است چنان که زردشتیان هم برای استمرار پاکی خون و نژاد خود با هیچ‌کس دیگر ازدواج نکرده و این کار را روا نمی‌دانند.

در مسیحیت، یعنی برای یک مسیحی معتقد و ملتزم، حتی ازدواج میان مسیحی ارتدکس و کاتولیک، و پروتستان و کاتولیک آسان نیست و در برخی احیان، نیازمند به موافقت کشیش محل و تضمین و تعهد داماد است که فرزند به مذهب مادر تربیت شده و به مدرسه و کلیسای مذهب او فرستاده شود.

پس نظر فقهاء اسلام در این مورد چیزی برخلاف نظر سائد در فقه سایر مذاهب توحیدی نیست. اگر اعلامیه حقوق بشر حرفی دیگر در این باب دارد مشکل آن با همه مذاهب ابراهیمی است و نه اسلام به خصوص.

مسأله نجاست انسان غیرمسلمان از سنخ مسائل بالا نیست، بلکه مطلبی است که تفوّه به آن در دنیای امروز، اهانت به شخصیت و حرمت انسان‌هاست.

واقعیت‌های این مقطع از زمان را که در آن قرار داریم و ذهنیت‌ها و حساسیت‌های جوامع و انسان‌هایی که در آغاز قرن بیست و یکم در مناطق جغرافیایی و فرهنگی دیگر جهان زندگی می‌کنند، با حال و هوای مدرسه و ذهنیت‌های سنتی روزگاران قدیم یکسان مپندارید.

گرچه سخن به درازا می‌کشد اما چاره‌ای ندارم جز آن که برخلاف روش معمول خود در ایجاز، دامن سخن را اندکی گسترده و توجه شما را به برخی دشواری‌ها که فقه ما در دنیای امروز با آن رویاروی است جلب کنم:

یک دسته از مفاهیم و مباحث در فقه ما هست که در سامعه و فاهمه و ذهنیت فرهنگی جهان امروز و از دیدگاه حقوق مدرن و علوم اجتماعی نا مطبوع است اما غریب و مدهش نیست.

فی المثل تبعیض در احکام و وضعیت حقوقی براساس وضعیت مذهبی ( یا حتی نژادی و قومی)، امری است که با مفهوم حقوق مساوی شهروندان در عرف حقوقی موجود و با اعلامیه حقوق بشر ناهمگون است اما به هیچ‌وجه بی‌سابقه نیست.

پدیده‌ای بود که از سیته‌های یونان قدیم و امپراطوری رم تا انقلاب فرانسه استمرار داشت.

یک دانشمند علوم اجتماعی یا حقوقدان امروزی، وجود این‌گونه تبعیضات را در یک نظام حقوقی، نشان قدمت آن نظام یعنی وابستگی آن به دنیای قدیم می‌داند که در آن خصلت، نظام‌های دینی متعددی در دنیای امروز شریک و مشابه‌اند.

یا امضاء نظام بردگی که از باب عمل متقابل، در دنیایی که سلوک دولت‌ها با یکدیگر بر آن مبنا بود، به نظام اسلامی راه یافت.

حقوق جدید در این نیز غرابتی نمی‌بیند چون آن را پدیده‌ای می‌یابد که در سراسر تاریخ، از دانایان یونان قدیم تا آبادگران سرزمین‌های نو یافته امریکا، بر آن مهر تأیید و تصویب می‌زدند. پس وجود قوانینی در آن باب را در منابع فقه اسلامی باز بر وابستگی آن به دنیای قدیم حمل می‌کند.

دسته‌ای دیگر از مسائل هست که هضم آن برای یک مورخ اجتماعی یا دانشمند دین‌شناس غیرمسلمان امروزی به خاطر عدم سابقه در نظام‌های دینی پیشین، حتی با توجه به ظرف زمانی و سابقه تاریخی، دشوار و در نظر او غریب و مدهش است؛ اما باز مفهوم آن به گوش او در همه مصادیق، لزوماً قبیح و مستهجن نیست.

مسأله جواز همخوابگی با کنیز زرخرید خود، بدون نکاح و بدون حاجت به رضایت او که در هیچ مذهب توحیدی دیگری اجازه داده نشده و در جوامع مذهبی یهودی و مسیحی مجازات شدید داشت، از این‌گونه است.

یک حقوقدان امروزی با این نظریه جز ملاحظات حقوق بشری و عدم تناسب حکم با اخلاق مذهبی، مشکل ساختاری هم دارد یعنی این که چگونه یک نظام حقوقی، مفاهیم و مقررات احکام شخصیه را با مفاهیم و مقررات حقوق تجارت و اموال خلط می‌کند.

رابطه جنسی چیزی است و مالکیت چیزی دیگر. اولی احکام و اخلاقیات و طهارت مخصوص به خود را می‌طلبد و دومی احکام و اخلاقیات مربوط به خود را. نگویید که اکنون بردگی در بیشتر جهان منسوخ شده و دیگر این مسائل چندان مورد ابتلاء نیست.

سؤال حقوقدان امروزی این است که چگونه از یک نظام حقوقی دینی که می‌گویید براساس اخلاق و عقلانیت و عدالت است چنین نظری سر بر می‌آورد؟

مسأله‌ای که سی و چند سال پیش در گفتاری که به چاپ رسیده است بحث کرده و پاسخی را که آن موقع به نظرم می‌رسید ارائه داده‌ام.

اما در این میان مسائلی هم هست که در ذهنیت فرهنگی مردمانی که در محیط فرهنگی ما پرورش نیافته، ولی در این دنیای ارتباطات که صالح و طالح متاع خویش بر سر بازار نهاده و دسترسی بر جهانی از اطلاعات به راحتی یک کلیک بر صفحه کلید کامپیوتر میسر است حرف اول را می‌زنند، قبیح است.

از آن جمله است تفوّه به نجاست انسانی که مسلمان نیست، یا وجوب قتل جاهل قاصری که به گمان خود از روی مطالعه و تحقیق، دین دیگری برگزیده و اکنون در گوشه‌ای نشسته و مزاحم دین و دنیای کسی هم نیست، یا حکم مرتبط با آیه «نسائکم حرث لکم» که اخیراً کسی در پایگاه اینترنتی مرجعی عالی قدر یافته و در تلویزیون و اینترنت دستاویز تمسخر و وهن و طعن بر مکتب شد (مسأله برای گذاردن در اینترنت قحط بود؟)، یا جواز تسرّی به ذوات بعل در فرض حدوث استرقاق در مورد اسرای جنگی، یا جواز تحلیل الرجل جاریته لاخیه المؤمن (که این روزها می‌شنوم این دو فرع اخیر در اینترنت و رادیوهای فارسی خارج، دستاویز طعن شدید بر مذهب شده است)، و نظایر بسیار دیگر.

حالا می‌فرمایید در جهانی که شاید بیش از هر زمان دیگر، حفظ حرمت و عزت اسلام و مسلمانان از اولویت‌های اول مکتب مقدس است، در جهانی که نیروهای اهریمنی و استکباری جهان جنگ صلیبی مهیبی را برای زشت نمایاندن چهره اسلام در پیش گرفته و دم به دم بر وسعت و شدت آن می‌افزایند و تکیه و تأکید کار خود را بر شعائر و قوانین اسلامی نهاده و از راه عمده کردن پاره‌ای مواضع ناهمگون فقه با ارزش‌های جهان مدرن می‌کوشند تا بر عواطف نوع دوستی و همدردی فطری آدمیان نسبت به یکدیگر اثر گذارند و دست خود را در ستم بی‌سابقه‌ای که بر مسلمانان می‌کنند باز و بازتر دارند، چه باید کرد؟

باید دشمن را به حال خود واگذاشت تا همچنان به سیاه کاری خود ادامه دهد و از اسلام و مسلمانان چهره‌ای کریه و غیرانسانی ترسیم کند؟

دست روی دست بگذاریم و بگوییم اسلام همین است که هست، فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر، و کفی الله المؤمنین القتال؟

می‌فرمایید که اگر کسی پس از یک عمر درگیری روزمره با این وضع اسف‌بار، بخواهد در یک سطر کوتاه توجه شما را به یک مصلحت حیاتی اسلام در دنیای امروز جلب کند کاری «غیر اخلاقی» کرده و باید «در چاپ بعدی تجدید نظر کند»؟

می‌فرمایید یک اشاره کوتاه یک سطری، از باب تشخیص موضوع و اداء وظیفه، به نقد حال و مشکلات ما با یک فتوا در این روزگار غم انگیز عسرت، «کاری ژورنالیستی» است؟

امام باقر (ع) به نقل کتاب الجنائز کافی شریف، در حضور مردمان بر جسد نواده خردسال خود نماز میت گذارد، اما دور از حضور آنان به یکی از حواریان خود که همراه بود یادآوری فرمود که بر کودکی بدین سن و سال نماز نباید خواند، «و انما صلیت علیه من اجل اهل المدینه کراهیه ان یقولوا [ان آل محمد] لا یصلون علی اطفالهم.»

آیا این سخن رهنمون بزرگی برای همه ما نیست که بدانیم حرمت اجتماعی و عزت مسلمان چه میزان اهمیت دارد و تا کجا اجازه عمل داده و ایجاد تکلیف می‌کند؟

آیا نباید پیش از آن که به فکر بهره گیری از امکانات عظیم ارتباطات مدرن در راه هدایت و جذب توده‌ها و گسترش پیام اسلام بیافتیم مکتب خود و تعالیم آن را برای کسانی که در فرهنگی جز فرهنگ سنتی ما برآمده و الگوهای ذهنی متفاوتی دارند قابل فهم کنیم و دست‌کم کاری کنیم که آن سه چهارم دیگر مردم جهان به ما و ارزش‌های ما به دیده احترام بنگرند تا نابکاران نتوانند به آسانی و بی‌نگرانی از مردم خود و عواطف همدردی ملت‌ها، چنین بر ما ستم کنند و آنچه را که خشونت و تبعیض و غیرمتمدنانه بودن احکام اسلام می‌خوانند توجیه اعمال غیرانسانی خود قرار دهند؟

فرموده‌اند که با فقه شوخی کرده‌ام. نه چنین است. بصرت بما لم تبصروا به. تجارب عمری که در پاسداری از کنگره رفیع ایوان مقدس فقه اهل بیت در مجامع علمی غرب سپری شد بر بسیاری از یاران نگذشته است. آنچه نوشتم شوخی نبود، شقشقه مهدوری بود و نفثه المصدوری و نفس المهمومی، آن هم در حد اخگری و شهاب قبسی، وگرنه:

زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
نقد آقای دکتر حسن طارمی

نظرهای خوانندگان

آفرین بر استاد مدرسی طباطبائی! کاش سایر فقها و علمای ما هم به قدر این مرد از واقعیت های دنیا آگاه بودند و دلشان برای اسلام و تشیع میسوخت.

-- احسان ، Jan 29, 2009

کاش نقلهای عربی استاد مدرسی را ترجمه میکردید. مثلاً در همین پاراگرافی که از کتاب کافی نقل کردید امام محمد باقر به صحابه خود میگوید: بر کودکی بدین سن و سال نماز نباید خواند، ولی من به این علت بر او نماز خواندم که مردم مدینه نگویند خاندان پیغمبر بر جسد اطفال درگذشته خود نماز نمی خوانند (یعنی به کودکان اهمیت نمیدهند و احترام نمیگذارند). استدلال حضرت مدرسی به این بخش اخیر گفته امام باقرست که البته استدلال بسیار درستی هم هست.

-- سید مصطفی ، Jan 29, 2009

والله ما هم از سر و صدائی که در MPR و شوهای شبانه تلویزیونهای امریکا روی فتوای سیستانی درباره سکس انحرافی با زن دراومد خیلی خجالت کشیدیم. هنوزم بعضی نمونه هاش رو انترنت هست.
خوبه آقایون قبلاً از این که همچین فتواهائی بدن با عقلای خودشون مثل همین آقای مدرسی طباطبائی که شنیدم سی سال است در همین امریکا استاد دانشگاه است مشورت کنن.

-- امین میرزائی ، Jan 29, 2009

من اسم این حسن طارمی را تا حالا نشنیده بودم ولی واقعاً چه قدر دکتر مدرسی مؤدب و متواضع است!

-- گویا ، Jan 29, 2009

زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت
این سوز سینه یک استاد عالیمقام است که سی سال پیش در مقدمه کتاب زمین در فقه آن قدر از فقه و اصول تمجید کرد که همان مقدمه برای خیلی از جوانان آن زمان الهام بخش شد که به تحصیل حوزه ای رو بیاورند. حالا بعد از یک عمر خدمت و تدریس به این نتیجه میرسد که به خاطر آبروی اسلام و مسلمین باید در مسائل فقه تجدید نظر بشود. حالا یا در خودش یا در طرز ارائه و عرضه اش.

مگر خدائیش همین طورنیست وقتی در یک مسأله دو نظر وجود دارد که یکی برای اسلام و مسلمین موجب آبروریزی و هتک حرمت است ولی دیگری به اسلام چهره انسانی میدهد چرا روحانیت این نظر دوم را اعلام نمیکند که هم آبروی اسلام را بخرد و هم مردم دنیا به مسلمین به چشم غیر متمدن نگاه نکنند؟ خوب پس چه جور میخواهید مردم دنیا را به اسلام دعوت کنید؟ الآن که اصلاً کسی حاضر نیست از صد فرسخی یک قدم به شما و دین و مذهب شما نزدیک شود. این که دیگر دست برداشتن از اسلام نیست همین امروز علی لاریجانی در جواب یک اعلامیه تند یک ملای ناشناس قم که به مجلس حمله کرده چرا سهم الارث زنها را عادلانه تر کرده گفته ما به فتوای آقای خامنه ای عمل کردیم. حرفش هم حسابی است. خامنه ای از فلان ملای ناشناس قم که کمتر نیست. خوب چرا آقایان همین کار را با مسأله زشت «نجاست کفار» نمیکنند؟ اگر آیت الله مکارم و آیت الله فضل الله همه انسانهای دنیا را پاک میدانند چرا فتوای این دو به صورت نظر رسمی تشیع اعلام نمیشود که ما این قدر پیش دوستان غیر مسلمانمان خجالت نکشیم که شما ایرانیها ما را نجس میدانید؟

-- مرتضوی ، Jan 29, 2009

غیر از این حسن طارمی یکی دو نفر از موضع طرفداری از غلات بر کتاب بی نظیر مکتب در فرایند تکامل انتقاد نوشتند که چرا استاد مدرسی طباطبائی از عقلانیت و اعتدال در تشیع سخن میگوید و با باطنیگری و سنی ستیزی مخالف است. خوشحالم استاد آنها را نخوانده است. این جماعت یا نمیدانند یا برایشان اصلاً مهم نیست که چه چهره زشتی از شیعه گری در دنیا بوجود آمده است. با این عکسها و فیلمهائی که بیست روز پیش از قداره زنی و خونالود کردن شیعه ها در ایران و عراق و هند و پاکستان بر سر و پشت خود در همه تلویزیونها و انترنت نشان دادند دیگر آبروئی برای شیعه باقی نماند یعنی همه همسایه های من به شیعه مثل یک cult جادوگری هندی یا افریقائی نگاه میکنند. خدا شاهدست من رویم نمیشود به کسی بگویم شیعه هستم. اگر کسی بتواند به داد شیعه برسد همین چهارنفر استاد قهمیده دنیادیده مثل مدرسی هستند والسلام.

-- نیما اردلان ، Jan 29, 2009

جالبه که استاد مدرسی پس از سی سال استاد صاحب کرسی دانشگاه پرینستون و حقوقدان طراز اول مورد احترام در همه دانشکاه ها و محاکم امریکا بودن و علی رغم آن همه جسارتها و دشنامها که پارسال از همقطارها و شاگردان آخوند و غیر آخوند خودش در ایران شنید هنوز این قدر دلش برای شیعه گری و فقه میسوزه! من اگر یک دهم موقعیت او را داشتم تحمل یک صدم نامردمی و ناجوانمردی که دشمنانش با او کردند نمیکردم و عطای مذهب و مکتبشان را به خودشان میبخشیدم که توی همان دنیای هزار سال پیش خودشان غرق باشند و لذت ببرند!

-- رامین ، Jan 29, 2009

من یک سؤال از پرفسور مدرسی دارم و چون از همه دوستان دانشجویم شنیده ام که ایشان نمی توانند به کامپیوتر نگاه کنند از دوستان ایرانی عزیزی که در دانشگاه های ساحل شرقی و به ایشان نزدیک هستند خواهش دارم جوابش را شفاهی از ایشان بپرسند و همین جا برای اطلاع همه بگذارند:

آقای پرفسور مدرسی! شما هم یک دانشمند بزرگ هستید و هم یک انسان نمونه. هر جا که سخنرانی میکنید و با هر کس مصاحبه میکنید سخت تحت تأثیر شما قرار میگیرد و متقاعد میشود که هر چه سراسر عمر علیه اسلام و شیعه و روحانیت و ایران شنیده نادرست بوده و دین اسلام و مذهب شیعه برترین مکتب اخلاقی و اعتقادی و حقوقی را که چشم روزگار دیده برای بشریت به ارمغان دارد. آن قدر هم خوب تحلیل میکنید و از فلسفه و حقوق و تاریخ و دین شناسی و غیره برایش دلیل میآورید که طرف تا یک ماه تمام بالانس خودش را از دست میدهد و اصلاً مجال چون و چرا پیدا نمیکند!

استاد مدرسی: صادقانه به من بگوئید در همه روحانیت دویست هزار نفری شیعه چند نفر مثل شما فکر میکنند و تعلیمات و ارزشهائی که شما آنها را آموزشهای والای پیامبر و خاندان او مینامید کدام جامعه شیعه را در دنیا تربیت کرده و جامعه نمونه اخلاقی کرده است؟

استاد مدرسی: شما ایده ها و آرزوها و تحلیلات خودتان را به نام دین اسلام و مذهب تشیع معرفی میکنید و زندگی اخلاقی و نمونه خودتان را مصداق زندگی همه شیعیان میدانید در حالی که اسلام و تشیع این نیست. کافی است که با یک امام جماعت مسلمان و شیعه برخورد کنید و یا لای یک رساله و کتاب حوزه علمیه را باز کنید و ببینید که واقعیت هزاران فرسنگ از این پاک اندیشیهای شما دورست. انسانیت و مذهبی که روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم تبلیغ میکند هیچ تشابهی با ایده های شما ندارد. شما اگر هم نماینده هیچ گرایش فکری و اخلاقی در تشیع باشید نماینده یا اقلیت دست بالا پنجاه نفری از روحانیون روشنفکر و خانواده دار ایرانی هستید که به خاطر بی نیازی از این تشکیلات سحر و افسون آزادانه درس خوانده و آزادانه فکر کرده و آزادانه زندگی کرده اید و دوست دارید فکر کنید همه مثل شما هستند ولی افسوس!

استاد مدرسی: هر کس خاطرات زندگی شما را که در کتاب ردای پیغمبر چاپ شده میخواند فکر میکند مؤسسه قم یک مکتب ایده آل اخلاقی و یک مرکز بی نظیر علمی و معرفتی است اما آیا مورد زندگی و پرورش شما همان تجربه زندگی همه است؟ آیا کتاب خاطرات یک کافر از میکائیل سلطانی که تجربه زندگی یک آخوند زاده دیگر در همان مؤسسه است خیلی بیشتر نمونه صادقانه تر از واقعیت آنجا نیست؟

حرف آخر این که استاد مدرسی: اگر تحلیلات شما از شیعه و اسلام و نقد حال روحانیت و حوزه درست است چرا در آخر سخنرانی اخیر لندنتان که در سایت محب دات کام هست میگوئید: " بیست و اند سال پیش که موج به چالش کشیدن تشیع در بیرون ، و همزمان تشویق و تبلیغ افراطی گری و سطحی نگری و کوشش در منزوی ساختن مذهب در داخل ، عمدتاً از سوی کسانی که مایه و توان مواجهه با آن چالش ها را در خود نمی دیدند ، سر بر می داشت و خطیر بودن مرحله را فریاد می کرد با خود می اندیشیدم که شاید از راه احیاء تفکر ثقلینی بتوان پیشاپیش سیلاب ایستاد و به نوعی به اعتدال و عقلانیت مکتب قم در دوران مرحوم آیت الله بروجردی باز گشت . . . تجربه نشان داد که در آن اندیشه اشتباه می کردم و آن هدف در آینده قابل پیشبینی در دسترس نیست . . . انتظار پیشرفت و مقبول افتادن تحلیلی مهربان تر و فراگیرتر از مکتب تشیع و بازگشت به آن اعتدال و عقلانیت در بازمانده عمر امثال من توقعی واقع بینانه نیست . در عمر شما جوان ها هم گمان ندارم"؟

-- فرزانه ، Jan 29, 2009

خداوند اسلام را برای هدایت بشر فرستاد ولی متاسفانه علی رغم خواست خدا مایه جهالت شده است که باید در این مورد خداوند خیلی خودش را سرزنش کرده باشد

-- ساری ، Jan 29, 2009

آقای مدرسی در آخرهای مقاله رازداری کرده و رفرانسی که به فتواهای ناشایست فقها داده در لفافه پیچانده. اما سید سراج الدین میردامادی در سایت شخصی خودش به نام روزنوشتها
خوب مطلب را شکافته. برای کسانی که کنجکاو هستند بدانند اشاره سر بسته آقای مدرسی به چیست قسمت زیر را از سایت سراج الدین میردامادی میگذارم:
« موضوع حلال بودن هدیه دادن دختر اسیر برده به دوست یا مهمان برای یکی دو ساعت که او بدون ازدواج یا صیغه از دختر تمتع بر دارد از اختصاصات فقه شیعه و مورد اتفاق نظر علماء شیعه است. مذاهب چهارگانه اهل تسنن با این کار به شدت مخالفند و آن را حرام و زنای صریح و بدتر از نکاح متعه که از نظر آنان حرام است میدانند. مطلب عجیبی است که یک مذهب چنین عملی را اجازه بدهد و عجیب تر این است که به مالک هم اجازه میدهند بدون رعایت عده همان شب با همان دختر بخوابد. ولی علماء شیعه به خاطر کثرت روایات از ائمه (ع) که میگویند اسناد آنها متواترست راهی جز قبول حلال بودن این کار ندارند.
موضوع جواز آمیزش با همسر به شیوه غیر معمول (به قول فرنگیها سکس اینال) حتی اگر زن از آن نحوه آمیزش تنفر داشته و رنج ببرد متأسفانه باز به خاطر تواتر روایات از ائمه (ع) فقهاء شیعه راه گریزی نداشته اند. . در روایات کتاب وسائل الشیعه هست که کسی به امام عرض میکند دیشب با همسرم چنین کار کردم و اکنون بسیار پشیمانم (که معلوم است به خاطر درد و رنج همسرش اکنون زیر فشار وجدان بوده است) اما امام میفرماید دلیلی ندارد ناراحت باشی این حق تو هست که از زن خودت این گونه تمتع بگیری».

-- بی ریا ، Jan 29, 2009

سرکار فرزانه خانم - من دانشجوئی هستم که در همان ساحل شرقی زندگی میکنم. در چند سال گذشته همه سخنرانیهای دکتر مدرسی را که از پیش اعلام شده بوده رفته ام. به شما اطمینان میدهم که او هیچ وقت نگفته "دین اسلام و مذهب شیعه برترین مکتب اخلاقی و اعتقادی و حقوقی را که چشم روزگار دیده برای بشریت به ارمغان آورده". این حرف را برای تشیع میگوید اما وقتی سر فقه میرسد خیلی گله دارد که قرنها از تحولات زمان عقب مانده و اصلاً با زیر بنای دینی و مترقی که دارد همخوان و همزمان نیست. توی همین سایت محب دات کام که اسم برده اید مصاحبه 27 سپتامبرش را بخوانید که میگوید فقه باید کاملاً بازسازی شود و قسمت شعائرش از قسمت قانون جدا شود: « فرض شعائر در مثل عبادات و حلال و حرام از خوردنی ها و آشامیدنی ها و ازدواج و طلاق، فرض ثبات و لایتغیر بودن است اما فرض قانون، فرض تغییر به تفاوت زمان و مکان و عرف و عادت و فرهنگ است یعنی قوانین اجتماعی در مسائل معاملات و احکام قضائی و جزائی ، دیسیپلینی است و خودشان ارزش ثابت نیستند الا در مبانی ارزشی زیربنائی آن. پس به اقتضای عرف و عادت و ارزشهای فرهنگی هر زمان قابل تغییرند که این تغییر البته می تواند به طرف انعطاف بیشتر باشد یا سختگیری بیشتر ، بسته به اقتضای اعراف و عوائد و فرهنگها و ضرورت حفظ مصالح و ارزشهای بنیادی و سلامت اخلاقی . روش معامله با ملل و جوامع و ادیان دیگر از این مقوله است که صددرصد تابع مصلحت وقت است و این که هدف قانون چگونه تأمین می شود. احکام جزائی اسلام به همچنین. موضوع جواز یا حرمت سلاح های نا هوشمند به همچنین. تشخیص موضوع هم با بدنه قانونگزاری رسمی است نه فقیهی که هیچ اطلاعی از موضوع نداشته باشد...»

-- م.اصلان ، Jan 29, 2009

Excellent! How many like him do think we have in this present world?

-- hamid ، Jan 30, 2009

پس از کلی زیر و رو کردن چند دیکشنری و سؤال از دوستان حالا فهمیدم «جواز تسرّی به ذوات بعل در فرض حدوث استرقاق در مورد اسرای جنگی» یعنی چه. یعنی آخوندها فتوا میدن که اگر با ملتی جنگ کردین اجازه دارین زن و بچه اونا رو به بردگی بگیرین و حتی اگر زن شوهردار هم باشن باهاشون بخوابین. پناه بر خدا! یه کس نیست بگه یه همچین مذهبی ارزش داره که تو خونت را براش کثیف کنی و جونت رو به خطر بندازی؟

-- مهدی ج. ، Jan 30, 2009

تعدد زوجات جزو کدام دسته است؟ احتمالاً چون یهودیهای سفاردین و مسیحیهای مورمون هم دارند آقای دکتر مدرسی از دسته اول میداند یعنی نامطبوع اما نه بیسابقه و دهشت انگیز به قول ایشان.

-- بدون نام ، Jan 30, 2009

مطلب حسن طارمی را در لینکی که آخر مقاله گذاشته اید خواندم. به نظرمن خیلی معمولی و سطحی بود و ارزش پاسخ عالمانه مؤلف کتاب را نداشت. میان مؤلف و ناقد خیلی فاصله هست.

-- جمال امیدوار ، Jan 30, 2009

منظور فرزانه عزیز را نفهمیدم یعنی حالا که بنا نیست کسی دست از دین و مذهبش بردارد چند نفر آدم فهمیده ای هم که می توانند اصلاح و راهنمائی فکری کنند چیزی نگویند که روز بروز ارتجاعی تر و زشت تر شود.

-- ساسان ، Jan 30, 2009

این که نویسنده می فرماید همخوابگی با کنیز زرخرید خود، بدون نکاح و بدون حاجت به رضایت او، غریب است اما لزوماً مستهجن نیست گویا از این بابت است که در زمانهای قدیم همه چنین کاری را میکرده اند و نرخ شاه عباسی بوده. حالا میخواهد مذاهب به این عمل راضی بوده اند یا نه. یعنی خود کنیز هم میدانسته مورد سوء استفاده جنسی اربابش قرار میگیرد یعنی اصلاً معنی کنیز بودن این بوده که او اختیار جسمش را ندارد و بدنش متعلق به مالکش بوده، راه و پناهی هم نداشته. و گرنه در دنیای امروز این کار تجاوز به یک زن بی پناه و بسیار قبیح و مستهجن است. البته از لحن آقای مدرسی هم معلوم است ایشان راجع به دورانهای قدیم و فرهنگ مردم قدیم حرف میزنند.

-- ا. حضرتی ، Jan 30, 2009

ارهاصات یعنی علائمی که پیش از ظهور پیغمبران ظاهر می شود تا ظهور قریب الوقوع پیغمبر جدید را از طرف خدا بشارت دهد (لغت نامه دهخدا)

-- ع. عظیمی ، Jan 30, 2009

با این نکته که فرزانه گفت صد در صد موافقم که "آموزشهای والای پیامبر و خاندان او" هیچ وقت خدا نتوانست انسان اخلاقی تربیت کند یا جامعه متمدن و اخلاقی بسازد. اسلام از روز اول با قتل و غارت قبائل اطراف مدینه شروع شد و در چهارده قرن بعد هم چیزی غیر از همان نبود. اگر در بین مسلمانها آدمی هم پیدا شد به دلیل تربیت خانوادگی یا شخصیتی خودش بود نه "آموزشهای والای پیامبر و خاندان او".

-- ب. دوستدار ، Jan 30, 2009

فرزانه جان به هر حال در هر مذهبی همه نوع گرایش هست. وقتی در همین مسیحیت از آزادفکر پیشرو هست تا مرتجع کله خشگ، شیعه که تافته جدابافته نیست آن هم مثل بقیه است. یکی مثل آقای دکتر مدرسی از شیعه به قول خودش عقلانیت و اعتدال و عدالت می فهمد دیگری انتقام جوئی و جهاد میفهمد دیگری سنی ستیزی میفهمد. این همه آقای مدرسی در همه جا از باطنیگری بد میگویدکه الحاد است گمراهی است شیطان پرستی است، مبادا کسی به شیعه گری تهمت باطنیگری بزند، تشیع معنویت و نورانیت است نه باطنیگری، اونوقت پارسال یک وبلاگ نویس مشهدی نوشته بود چرا مدرسی میگوید شیعه گری با باطنیگری مخالف است شیعه گری همه اش باطنیگری است!

-- نیما ، Jan 30, 2009

بسم الله الرحمن الرحیم
مظلومیت اسلام
اسلام واقعا مظلوم است. کسانی که طرفدار غرب به حساب می آیند عملکرد کعبه آمال خود را ‏که به شیوه های مختلف، رفتارهای جنسی خود را به نمایش عموم می گذارند، نادیده ‏می انگارند، کشورهایی که به طور رسمی همسر رسمی خود را تبادل می کنند، سقط جنین را ‏قانونی کرده اند و با این حال آمار رسمی تولد فرزندان نامشروع در برخی از آن کشورها از 50 ‏درصد هم بالاتر رفته است، و خدا می داند که آمار حقیقی چه اندازه است. طرفداران کشورهایی ‏که قانونی شدن ازدواج دو همجنس را از مصادیق حقوق بشر می دانند، به اسلام ایراد می گیرند ‏که چرا در کتب فقهی برخی آزادیهای جنسی به صورت محدود تصویب شده است. اگر انصاف ‏داشته باشید باید صدها برابر به غرب ایراد بگیرید. ‏
خادم کوچک قرآن مجید: 11 بهمن 1387‏

-- لطف علی لطیفی ، Jan 30, 2009

دشمنان و حسودان مدرسی هر چه می خواهند بگویند. مکتب در فرایند تکامل بهترین کتابیست که در موضوع تاریخ تشیع و امامت نوشته شده. یک دلیلش همین انتقادات بیمایه که علیه آن چاپ میشود. این قوم وقتی حرف حساب ندارند به تهمت زدن و دشنام دادن و جعل و تحریف رو میآورند. اما مردم تحصیلکرده و فهمیده و اهل مطالعه قدر کتاب آقای مدرسی و خود آقای مدرسی را میدانند و با این حرفها که هزارسال است ملاها سر مردم را با آنها گرم کرده اند گول نمی خورند.

-- اکبر پیروز ، Jan 30, 2009

من خیلی این مقاله را با دقت خواندم. از تلاش جناب استاد مدرسی طباطبائی برای ایجاد ذهنیت لازمه در میان فقها و شیعیان برای بازنگری بر فقه شیعه مسرورم. امریست ضروری به نظر بنده. اما از روش ایشان برای اثبات این امر دلسرد شدم. انتظار بیشتر از این از استادی با دانش چون او داشتم. ایشان میگویند که بازنگری در بعضی مساثل فقی حتی تنها به دلیل مستور کردن بعضی از جنبه های شرعی که از دیدگاه دنیای امروز قبیح به نظر میرسد امری واجب و حیاتی است چرا که ایشان میخواهند مسلمانان بهانه دست «دشمنان اسلام و تشیع» ندهند. شاید ایشان دلیل (ویا دلائل) دیگری در ذهن دارند که بنا به «تقیه» در این مقاله ابراز نکرده اند. چرا که به هر حال روی سخن با جامعه ایران است. اما به هر صورت از این نوع استنتاج متاسفم چرا که درآن صداقت نمیبینم. از یک عالم که شهرت به فرهیختگی دارد این بعید است. بنا بر این به نظر میرسد که دلیل ایشان برای ضروری بودن تغییر بعضی از اصول و احکام فقه تشیع بر مبنای ریا است. مساله دیگری که مرا از خواندن این مقاله متاثر کرد توصیف عملکرد بابیان چه در گذشته و چه در حال است. ایشان چون بسیاری از عالمان شیعه و تحصیلکردگان «سکولار» ایرانی ذهنیت منفی خود را در برابر اقلیتی که بیش یک قرن و نیم زیر باز اذیت و آزار هموطنان خود بوده به وضوح ابراز کرده اند.

-- محمد ، Jan 30, 2009

روی کلام من با آقای محمد است. مجرد این مسأله که اقلیتی یک قرن و نیم زیر آزار و اذیت باشد برای آن اقلیت مجوز نمیشود که هر چه خواست بکند. هر انسان بالغ عاقل باید مسؤلانه و شرافتمندانه و قانونمند عمل کند حالا خواه اقلیت خواه اکثریت. اگر اقلیت برای جا انداختن خود و نظر خود راه نادرست برگزیند و به قیمت آبرو و برای سوء استفاده از نام مردم، آنها را متهم به جانبداری از خود کند باید به خاطر اقلیت بودن از این گناه چشم پوشی کرد اما اگر اکثریت چنین عملی کرد گناه نابخشودنی است؟

-- بهنام ، Jan 30, 2009

لطفعلی خان مثل خیلی دیگر از ایرانیها دید کاملاً ناآگاهانه ای از دنیا دارد و فکر میکند دنیا این است که در رسانه های ایران بطور انتخابی نشانش میدهند. چیزهائی که نشان شماها میدهند زندگی حداکثر ده درصدفاسد جامعه امریکا و اروپاست زندگی هالیوودیها و لاس وگاسیها. نود درصد بقیه مردم زن و بچه دار و خانواده دار هستند که به اصول اخلاق و علی الخصوص اخلاق جنسی و زناشوئی خیلی بیشتر از شماها اهمیت میدهند . این کاری که برای شما حلال کرده اند (تجاوز غیر معمول به زن)تا سی سال پیش در انگلستان مجازات مرگ داشت. اگر خبر ندارید از یک استاد حقوق دانشگاه های خودتان بپرسید. حالا هم که قانون اجازه داده به مبنای رضایت طرفین است. اگر بدون رضایت باشد دادگاه پوست می کند. سیاه باد روی کسی که چنین عمل ددمنشانه ای را بدون رضایت همسر حلال بداند. لعنت انسانیت بر آن پلیدی که این تجاوز به عنف را که غیر انسانی ترین عمل ممکن است اجازه دهد.

-- علی رضا ، Jan 30, 2009

موافق نیستم که آقای مدرسی به فقها پیشنهاد میکند ریاکار باشند. در مورد جزیه گفت قرآنی است و درخواستی نکرد. به نظر من منظورش این است که چون احکام غیر قرآنی بر مبنای فرهنگ قدیم بوده و حالا تغییر کرده فقها باید در نظرات خود تجدید نظر کنند نه اینکه همان نظر را نگهدارند و لاپوشانی کنند.

موافقم که استعمال لفظ سوء استفاده در رابطه با مذاهب استعمال درستی نیست و لا اقل از استاد فرهیخته ای مانند ایشان انتظار نیست. ولی اصل این مقاله از سایت کتابخانه اسلام و ایران برداشته شده که یک سایت محافظه کارست و مدیر آن رئیس کتابخانه مجلس ایران است. احتمال این که گردانندگان سایت پاره ای کلمات را ادیت کرده باشند و مثلاً بهره بردن را به سوء استفاده تغییر داده باشند زیادست. سایتها از این نوع ادیتها در مطالب زیاد میکنند از جمله رادیو زمانه که مکرر در مکرر این کار را با کامنتهای من کرده و گله ای هم ندارم چون حق بلکه مسؤلیت آنانست.

-- عظیمی ، Jan 31, 2009

برخی خوانندگان در نظرشان ازعبارتهایی مثل ((طرفداران قرآن جواب دهند)) . ((مسلمانان جواب دهند)) و ... استفاده می کنند و ظاهرا به این نتکته دقت نمیکنند که همه هواداران قرآن که از رادیو زمانه بازدید نمی کنند !!
این عبارات نشان بی روشی و بی منطقی است.

-- کامران ، Jan 31, 2009

مهندس بازرگان کتابی تحت عنوان ((سیر تحول قرآن)) دارند که در آن به نظم آماری و ریاضی قرآن اشاره کرده اند بسیار خوب می شود اگر آن کتاب در سلسله مقالات مربوط به قرآن به بحث گذاشته شود .

-- احسان ، Jan 31, 2009

واقعا استاد بزرگي است و اسلام به چنين افرادي نياز دارد؛ ولي سوالي كه ذهن مرا مشغول كرده اين است كه چرا مذهب خود را در مواجهه با ديگر اديان و فرق، جور ديگر جلوه دهيم؟ آيا اين آدرس غلط دادن نيست؟ اگر في المثل در كنفرانسي با نمايندگان ديگر اديان، خرده هايي كه آنان به ما مي گيرند را انكار كنيم، اين ماستمالي كردن نيست؟ همه مي دانيم استفاده جنسي از كنيز بدون رضايت او، هديه دادن كنيز براي چند ساعت به ديگران و... در فقه شيعي هست، قبل از ما شيعيان به اين حكم عمل مي كردند، چرا در مقابل كسي كه ما را بازخواست مي كند كه اين چه حكمي است، زير قضيه بزنيم و وجود چنين حكمي را انكار كنيم، آيا اين صورت مساله را پاك كردن نيست؟ در مورد مسائلي كه هنوز پا به كشمكش فقهي نگذاشته اند، مثل همجنسگرايي، ممكن است چند وقت بعد بنا به مصلحت حكم به جواز آن بدهيم؟ فكر مي كنم اين نوعي نسبيت فقه است.

-- علي ، Jan 31, 2009

آقاي لطيفي
فكر مي كنيد اين مسائلي كه بيان كرديد در غرب هست، در ايران اسلامي نيست؟ ايدئولوژي چقدر مي تواند مانع اين رفتارها شود؟ چه اصراري داريد در مواجهه با نقدهايي كه به شما مي شود، خود منتقد را محكوم كنيد؟ سخن بر سر قبح اين مسائل است، شما براي تطهير خود مي گوييد در غرب هم هست. انگار غرب مدلي است كه ما بايد خود را با آن بسنجيم.

-- علي ، Jan 31, 2009

به نظرم آقای لطف علی لطیفی منظور مقاله را نگرفته است. مسأله رابطه فقه و اخلاق است مثل این که آیت الله صانعی گفته که ازدواج با زن دوم منوط به این است که این کار موجب ضرر روحی و عاطفی بر زن اول نباشد و زن اول اجازه بدهد و گرنه آیه قرآن که دارد =کسی را آزار نده=آن کار را حرام میکند. حرف آقای دکتر مدرسی را هم من این جور میفهمم که استفاده جنسی از جسم یک زن ولو آن زن از نظر مذهبی متعلق به شما باشد بدون رضایت او جایز نیست حالا میخواهد زن شما باشد حق ندارید بر خلاف میل او به زور اورا وادار به عمل شنیع کنید یا کنیز شما باشدحق ندارید به زور با او همخوابگی کنید. این حرف چه اشکالی دارد؟

-- محمد باقر ، Jan 31, 2009

مگر هنوز در ایران بابی داریم؟ از یک دوست بهائی که پزشک است شنیده بودم بابیها یعنی ازلیهای سابق دیگر فقط یک عده کوچک در قبرس و شاید معدودی در اسرائیل میباشند و با بهائیهادشمنند .

-- بدون نام ، Jan 31, 2009

استاد مدرسی، با همه احترامی که نسبت به شما دارم باید بگویم که به کلی مأیوسم. شما سال های گرانبهای عمرتان را صرف اندوختن علمی کرده اید که هیچ دردی از دردهای بزرگ و عمیق ایران را درمان نمی کند. کشور ما در حال اغماء و مثل یک هیکل مُشرف به مرگ است. این مسایل نه برای اسلام مفید است و نه برای ایران. استاد اجازه دهید قلم تان در راه سازندگی حرکت کند و سبب روشن ضمیری و آزاد اندیشی گردد. در قرن بیست و یکم که همه ی ملل دنیا به جبر زمان کنار یکدیگر زندگی میکنند هنوز ما ایرانیان راجع به نجاست افراد و کثافت افکار می نویسیم! جل الخالق.

-- Amoon ، Jan 31, 2009

آقای لطیفی: این که یک غربی غیر مذهبی یک کاری را بکند مجوز این میشود که مذهب شما عمل شنیع با همسر را اجازه بدهد؟ این حرف شما خجالت ندارد؟

-- بهنام ، Jan 31, 2009

خواهشمندست برادران اهل تشیع مشکلات خود را به اسلام و مسلمین نسبت ندهند. اهل تشیع فقط ده الی دوازده در صد مسلمین هستند. فقه مقدس اهل تسنن نه انسانی را نجس میداند نه به شوهر اجازه عمل شنیع با زن خود میدهد نه به مالک کنیز اجازه میدهد کنیز خود را برای استفاده جنسی در اختیار دوست یا مهمان خود قرار دهد. اینها مشکلات شماست برادرها نه مشکلات اسلام یا جامعه دو میلیاردی مسلمین.

-- عبدالرحمن ، Jan 31, 2009

تا آنجا که من میدانم فقه قابل اصلاح نیست اولاً چند صدهزار مدعی دارد که از این راه نان میخورند و ثانیاً پنجاه میلیون مرد از مزایای استثنائی که این فقه برای آنها فراهم کرده برخوردارند. پس بهترست استاد مدرسی طباطبائی به جای این که وقت خودرا روی این مطالب تلف کنند به کارهای علمی خود مشغول باشند که نفع دنیوی و اخروی بیشتر دارد.

-- بدون نام ، Jan 31, 2009

من کنجکاو شدم بدانم این خطیب توانا که در زمان شاه بدلیل نقل قول از مطهری در تهران از منبر پایین کشیده شده کی بوده. اگر کسی از خوانندگان خبر دارد یادداشت بگذارد خیلی ممنون میشوم.

-- ک. اسداللهی ، Jan 31, 2009

برده داری منسوخ نشده. بنابگزارش سازمان ملل هنوز در موریتانیا و جنوب سودان و ایالت شمالی نیجریه بازار خرید و فروش برده دائرست و بسیاری از برده هائی که در بازار موریتانیا فروش میرسد به کشورهای سعودی و یمن و امارات متحده برده میشوند که برده فروشی روی کاغذ ممنوع اشده. پس اگر در این کشورها یک دوست شیعه دارید تا هنوز امکان پذیرائی گرم شبانه با فرستادن کنیز خانه به بستر مهمان هست و مطابق کامنت بالا باجماع علمای شیعه و حدیث متواتر حلال است بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است!

-- بدون نام ، Jan 31, 2009

در وبلاگهای ایرانی مثل نگاه نو و غیره خوانده ام که استاد مدرسی دشمنی دارد که با صدها اسم مستعار علیه او در انترنت کامنت میگذارد. خیلی متأسفم ببینم کامنتی که به امضای Amoon در بالا گذاشته شده چنین حال و هوائی دارد. آقای محترم: چیزی که شما را مأیوس کرده فرهیختگان این مرز و بوم را امیدوار کرده. اکثریت جمعیت ایران شیعه هستند در آینده قابل پیشبینی هم شیعه خواهند ماند. اکثریت شیعیان دین و ایمان خود را از رساله مرجع میگیرند. حالا شما یک نگاه به رساله مراجع بکنید ببینید نصفش راجع به احکام طهارت نجاست و نمازست. مورد هشتم نجاست را هم همه مراجع «کافر» معرفی میکنند یعنی «کسی که پیغمبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را قبول ندارد». چنین آدمی به فتوای امام خمینی در مسئله 107 توضیح المسائل «تمام بدن او حتی مو و ناخن و رطوبتهای او نجس است». فرهیختگان سپاسگزار دانشمندان بزرگی مثل استاد مدرسی هستند که به این آقایان مراجع تذکر میدهند دست از این حرفها بردارید و شیعه را بدنام نکنید و اسلام را در نجاست و طهارت خلاصه نکنید. اصلاً من نمیفهمم این کامنت گذار اشکالش به چیست به مراجع که در عصر ماهواره و کامپیوتر همه ذهن و فکر خود و مقلدینشان را وفق نجاست و طهارت کرده اند یا دانشمندان منورالفکری که به این واقعیت تلخ موجود اعتراض میکنند؟

-- سعید ، Jan 31, 2009

بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ به چند انتقاد
از بنده انتقاد شده است که چرا گفته ام کسانی که غرب کعبه آمالشان است درست نیست به ‏برخی آزادیهای محدود جنسی در اسلام حمله کنند. فردی اعتراض کرده که بنده غرب را درست ‏نمی شناسم. شما که می شناسید آیا غرب قانونی شدن ازدواج دو همجنس را از مصادیق حقوق ‏بشر می داند یا خیر؟ کدام بدتر است؟ ‏
فرد دیگری انتقاد کرده است: " فكر مي كنيد اين مسائلي كه بيان كرديد در غرب هست، در ‏ايران اسلامي نيست؟... انگار غرب مدلي است كه ما بايد خود را با آن بسنجيم." اولا بخشی ‏تحت تأثیر فرهنگ غرب است که خود را از در و دیوار وارد جامعه ما می سازد. ثانیا ‏بخشی هم ناشی از ماهیت جایز الخطا بودن و جهالت برخی انسانهاست که به هر روی ‏اشتباه می کنند. اما چیزی که هست قانون اسلام حامی این گونه رفتارهای نادرست نیست.‏
با بخش دوم انتقاد شما موافقم از این جهت که بنده الگوسازی از غرب را درست نمی دانم. ‏اما چند درصد از کسانی که چنین حملاتی را به فقه شیعه انجام می دهند چنین می اندیشند؟ ‏
گفتنی است در باره موضوع "وطی در دبر"، همین اصطلاح را در گوگل بجویید و مقاله ‏سایت پاسخگو را بخوانید. اما مبحث بردگی در اسلام، در کتاب "اسلام و حقوق بشر" اثر ‏زین العابدین قربانی به خوبی بحث شده است. او برای نوشتن این کتاب ده سال زحمت ‏کشیده است.‏

خادم کوچک قرآن مجید: 12 بهمن 1387‏

-- لطف علی لطیفی ، Jan 31, 2009

نقل از توضیح المسائل امام خمینی، دقیق و بدون هیچگونه تصرف:

مسئله 2412 «زن نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که او میخواهد تسلیم نماید»
مسئله 2413 «اگر زن در کارهائی که در مسئله پیش گفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکارست و حق غذا و لباس و منزل ندارد»

-- بدون نام ، Jan 31, 2009

با احترام زیادی که نسبت به شان علمی و ارزش نقد علمی دکتر مدرسی و همچنین تاثیرگذاری عالی کتاب مکتب در فرایند تکامل ایشان قائل هستم چند نکته ای را برای فهم بهتر نقد ایشان عرض می کنم.
درست است ایشان در مجامع علمی دنیا ارزش و اعتباری خاص دارند و انتشار این نقد برای مخاطبان زمانه مفید بوده و گره ای از مشکلات ما را باز می کند اما این را هم باید در نظر داشته باشیم که بسیاری از مخاطبان از فهم متنهای عربی فارسی که سرشار از روایتها و احادیث هستند عاجز اند. این روش نوشتن فارسی عربی را که در حوزه ها و مکتب خانه ها رایج هست چه خوب جمال زاده این داستان نویس شهیر ما در داستان کوتاه فارسی شکر است اشاره کرده بود.
آقای مدرسی بهتر بود با این همه سواد علمی و تاریخی ای که دارند این تفکیکهای بین زبان فارسی و عربی را رعایت می کردند تا بخش اعظمی از مخاطبانش را گیج و سردر گم نسازند.آوردن آیه ای از قرآن هرچند که با زبان عربی آشنا نباشیم به خاطر تعدد تکرار و دادن ارجاع های مکرر نویسندگان قابل فهم است ، مخصوصا که در بیشتر مواقع ترجمه آیه هم آورده می شود .
اما آوردن حدیث و روایت از بخاری و شیخ مفید در صورتی برای مخاطب قابل فهم است که اولا ترجمه آن عبارت آورده شود و در ثانی نوع مخاطب هم لحاظ شود که از چه قشری است. طلبه حوزوی است؟دانشجوی تاریخ ، فلسفه ، علوم اجتماعی است؟ و .. کدام یک از این مخاطبان را آقای مدرسی در حین نوشتن مد نظر نظر قرار داده اند و برای چه قشری این نقد را نوشته اند.
با نظری نه چندان موشکافانه پر واضح است که برای افرادی نوشته شده است که به علوم حوزوی و حداقل به روایت ها و احادیث مورد مناقشه نزد اکابر شیعیان آشنا باشد و به تعبیری دیگر دروس اسلام شناسی را خوانده باشند . چون منی که هیچ تخصصی در این علوم سنتی ندارم برای فهم مقاله آقای مدرسی بایستی یا به کتب بخاری و صدوق و مفید رجوع کنم تا ببینم محل نزاع بر سر چه بوده ( اگر که ترجمه ای از آنها به زبان فارسی موجود بوده باشد) و یا اینکه سالهای طولانی را صرف آموختن زبان عربی نمایم تا در فهم چنین مقالاتی دچار مشکل نشوم.
راه دیگری هم برای مایی که آشنا به زبان عربی نیستیم می ماند و آن این است که از خیر فهم چنین جملات قصار و متنهایی بگذریم.
با احترام فراوان
مصطفی نصیری

-- بدون نام ، Feb 1, 2009

جناب عبدالرحمن
اولا جمعیت مسلملنان 1 میلیارد و سیصد میلیون است که حدود 270 میلیون آن شیعه هستند. ثانیا اینکه مرد می تواند با زن خود عمل شنیع ( به قول شما) انجام دهد در قرآن آمده است نه در کتب شیعیان. زنان شما کشتزار شما هستند از هر جا که خواستید به کشتزار خود درآیید ( آیه 223 سوره بقره) . همچنین قرآن شما همخوابگی با زن شوهر دار اسیر شده را مجاز می شمارد ( آیه 24 سوره نساء). پس فقط این شیعه نیست که اشکال دارد. این دین از اساس و بنیاد ایراد دارد. چه سنی اش و چه شیعه اش

-- فرشاد ، Feb 1, 2009

در جايي از قر آن قيد شده است كه همخوابگي با كنيز بايد با رضايت او صورت گيرد و همچنين اشاره شده كه اگر تجاوز به كنيز به عنف صورت گيرد خداوند نسبت به كنيز بخشنده خواهد بود. اما در مورد زنان كافر چنين نيست و ازدواج پيشين آن ها از نظر قرآن باطل است .

-- بدون نام ، Feb 1, 2009

در هیچ جای قرآن ابداً قید نشده است كه همخوابگي با كنيز بايد با رضايت او صورت گيرد بلکه صریحاً فرموده است مملوک یعنی برده هیچ اختیاری از خود ندارد (سوره 16 - نحل- آیه 75). در هیچ جای قرآن اشاره نشده كه اگر تجاوز به كنيز به عنف صورت گيرد خداوند نسبت به كنيز بخشنده خواهد بود. سر سوزنی از این ادعای جناب بی نام در قرآن نیست. تازه این یعنی چه که کنیز بدبخت به صورت نقد مورد تجاوز قرار گیرد و بخشش خدا به صورت نسیه در آن دنیا وعده داده شود! ازدواج پيشين زنان کافر هم نه در قرآن باطل شده نه در نظر علما که همه فتوا میدهند ازدواج هر فرقه ای مطابق احکام آن فرقه مورد امضای اسلام است.

-- ارجمند ، Feb 1, 2009

آقاي لطيفي
فرموديد "قانون اسلام حامی این گونه رفتارهای نادرست نیست" اشتباه نمي كنيد؟ اسلام روي بسياري از اين انحرافات مهر تاييد زده. نمونه هايش را همينجا مي توانيد بخوانيد. منكر اخلاقي بودن و ريشه الهي داشتن قرآن(نبوت پيامبر) نمي شوم، ولي بار زياد بر دوش دين گذاشتن، همان مي شود كه در اروپا شد. بسياري از بي اخلاقي هايي كه در اروپا هست(و شما از پنجره به داخل ايران آمدنشان را ناگوار مي دانيد)، ناشي از قرانيني است كه در قرون وسطي توسط كليسا انجام مي گرفت. همان مشكل را در ايران و اسلام نيز داريم، منتها كي رنسانس شود معلوم نيست. به گمانم بسياري از آزادي هايي كه در غرب بي حساب به مردم داده شد، در تفكرات فيلسوفان پست مدرن نمي بينيد. حتي مدرنيسم ها نيز آنها را كماكان بر نمي تابند.

-- علي ، Feb 1, 2009

حضرت فرشاد - این 270 میلیون شیعه را از کجا آوردید؟ حد اکثر 50 میلیون در ایران ده الی دوازده میلیون در عراق سی الی چهل میلیون در هند و پاکستان دو الی سه میلیون در افغانستان دو الی سه میلیون در آذربایجان شوروی سابق یک میلیون و نیم در لبنان حد اکثر یک میلیون در امارات خلیج اعم از کویت امارات بحرین عمان قطر که کل جمعیتشان سر هم بیش از دو سه میلیون نیست حداکثر دو میلیون در سعودی و کمی بیشتر در یمن(که تازه آنها هم زیدی هستند و فقه شیعه ندارند) تعداد بسیار کمی در اندونزی مالزی برمه بعضی دول افریقایی و حداکثر ده میلیون مهاجر در اروپا و امریکا. سر جمع می شود 120 میلیون الی 130 میلیون یعنی نه الی ده در صد مسلمانان. رقم برادر سنی ما عبدالرحمن که از این سخاوتمندانه تر بود که گفت ده الی دوازده در صد.

بعدش هم کی بشما عرض کرد آیه 223 سوره بقره که میفرماید "زنان شما کشتزار شما هستند از هر جا که خواستید به کشتزار خود درآیید" یعنی این که شما میگوئید؟ کشتزار یعنی جائی که تخم تبدیل به محصول میشود. آیا اسپرم در جای مورد نظر شما تبدیل به فرزند میشود؟ قرائت شما از آیه همین قرائت ملاهاست که فتوای معروف را ببار آورده. یک میلیارد و اند مسلمان سنی قرائت دیگر دارند و آمیزش را منحصر به روش متمدنانه میدانند آیه قرآن را هم آن جور که شما فرمودید نمیفهمند.

-- امیر اکرم ، Feb 1, 2009

طوری که من از این مقاله فهمیدم مشکل فقه و فقاهت در این جمود فقهاست و گرنه حتماً مذاهب قدیمی دیگر هم از این حرفها داشته اند ولی بعد به مرور روی مذهب کار کرده اند و با دنیا هماهنگ شده اند اما فقهای شیعه به قول استاد گفته اند مرغ یه پا داره!
اگر علما این فقه را آپ تو دیت کنند به فرض به قول علی در کامنت بالا در كنفرانسي با نمايندگان ديگر اديان برخوردیم که خرده هايي به ما مي گيرند دیگه لازم نیست مذهب خود را در مواجهه با ديگر اديان و فرق، جور ديگر جلوه دهيم يا آدرس غلط بدهیم یا ماستمالي كنیم. خیلی صاف و ساده میگوئیم آن نظرات برخاسته از فرهنگ زمان خود بود. بشر ترقی کرده علما هم ترقی کرده اند فهم ما هم از دین ترقی کرده. البته همه مي دانيم و می دانند که استفاده جنسي از كنيز بدون رضايت او، هديه دادن كنيز براي چند ساعت به ديگران و... در فقه شيعي بود و قبل از ما شيعيان به اين حكم عمل مي كردند، ولی در مقابل كسي كه ما را بازخواست مي كند كه اين چه حكمي است لازم نیست زير قضيه بزنيم و وجود چنين حكمي را انكار كنيم و صورت مساله را پاك کنیم بلکه میگوئیم این نظر قرون وسطائی ما بود که دیگران هم داشتند حالا که تحولات در علوم انسانی پیش آمده ما هم جور دیگر فکر میکنیم. ما دیگر دنیا را با معیارهای قدیم نمیفهمیم شما هم مارا با چوب قرون وسطائی نرانید.
اما در مورد مسائلي كه هنوز پا به كشمكش فقهي نگذاشته اند مثل همجنسگرايي، هیچ مسلمان نمیتواند بنا به مصلحت، حكم به جواز آن بدهد چون مخالف صریح قرآن است و این حقیقت، راه را بر نسبیت فقه می بندد و گر نه میشد اصل وجود خدا و پیغمبر را هم مشمول تحول زمان کرد. هدیه دادن کنیز هیچ پایه قرآنی ندارد فلذا احدی هم در اسلام غیر از شیعه نگفته ولی حرام بودن همجنسبازی، پایه محکم قرآنی دارد که در یک جا میگوید ما لوط پیغمبر را از جامعه ای که کارهای "خبائث" انجام میداد نجات دادیم (آیه 74 سوره 21) و در جای دیگر میفرماید ما پیغمبر خود را فرستادیم که "خبائث" را بر مردم حرام کند (آیه 157 سوره 7). سر جمع دو آیه صریح است در این که همجنسبازی که عمل قوم مزبور بود حرام مسلم است. این چه ربطی به هدیه دادن کنیز دارد که حلال بودنش در هیچ جای قرآن نیست.

-- ابوالفضل عرب نیا ، Feb 1, 2009

با نظر جناب مصطفی نصیری کاملاً موافقم. اصل مقاله که جواب پرفسور مدرسی به نقد یک طلبه بوده و در یک سایت حوزه ای پست شده طبعاً به زبان محاوره خود جماعت بوده. اقدام رادیو زمانه که به دلیل احترام فراوان ایشان در مجامع علمی دنیا نقل آن نوشته را مغتنم شمرده بسیار قابل تقدیرست چون اگر این کار را نکرده بودند آدمی مثل من اصلاً از وجود این نوشته بی اطلاع میماندم. ولی باید در مواردی مثل این، رادیو زمانه یک کار ادیتوری هم بکند یعنی بدهد یک نفر عبارات عربی را ترجمه کند مثل جملات انگلسی که گاهی فارسی آن رادر مقالات وارده در میان پرانتز اضافه میکنند.

-- استعلامی ، Feb 1, 2009

جناب امیر مکرم
منظور من 207 میلیون بود که اشتباها 270 میلیون نوشتم. اگر جنابعالی عبارت جمعیت شیعه در جهان را در گوگل جستجو کنید میبینید که جمعیت شیعیان حدود 207 میلیون است نه 120 میلیون که شما فرمودید. حالا اگر دایره المعارف ویکی پدیا اشتباه کرده باشد! تقصیر من نیست! نکته دیگر اینکه می گویید منظور از آیه زنان شما کشتزار شما هستند از هر جا خواستید به کشتزار خود درآیید، به معنی عمل شنیع! نیست. دوست گرامی اگر منظور فقط راهی بود که منجر به ایجاد فرزند شود که دیگر نمی گفت "از هر جا " که خواستید وارد شوید! می گفت فقط" از یک جا" باید وارد شوید! ضمنا بهتر است به شان نزول این آیه در تفاسیر هم مراجعه فرمایید. در تفسیر المیزان، طباطبایی از چند تفسیر سنی روایت می کند که منظور همان عمل شنیع بوده است. بهتر است به تفاسیر اهل سنت یا تفسیر المیزان جلد دوم صفحه 328 و 329 مراجعه فرمایید. در آخر اینکه منظور اصلی من این بود که در خود قرآن کلی دستورات غیر اخلاقی وجود دارد و فقط این شیعه نیست که ایراد دارد. حالا شما گیر داده اید به این آیه. آیه های دیگر را چه می کنید؟

-- فرشاد ، Feb 2, 2009

به حضرت فرشاد - به راهنمائی حناب عالی به تفاسیر اهل سنت مراجعه کردم. همه بدون استثنا میگویند کلمه "أنّی" که در این آیه به کار رفته "زمانیه" است نه "مکانیه" و معنی آیه این است که "زنان شما کشتزار شما هستند در هر موقع خواستید به کشتزار خود درآیید". شأن نزول آیه را هم میگویند در ردّ عقیده یهودیان بوده که همخوابگی با زن باید در تاریکی شب انجام شود هر چه نزدیکتربه نیمه شب بهتر (از یک دوست مذهبی یهودی سؤال کردم تأیید کرد که این عقیده هنوز در میان آنان وجود دارد که زمان نزدیکی زن و شوهر تاریکی شب است). حالا اگر تفسیر خاصی از اهل سنت به نظر مبارک رسیده که ترجمه "از هر جا" را میگوید خواهشمندم راهنمائی بفرمائید. ارادتمند به مقدار استفاده در مطالعه با زبان عربی هم آشنا هستم پس حتی اگر تفسیر عربی باشد هم مشکلی نیست. البته علامه طباطبائی که شیعه بوده و همان فهم شیعه را تأیید کرده که مساله سازست. به آیه خاص گیر نداده ام چون این مورد را ذکر فرموده بودید بنده هم جسارت کردم.

-- امیر اکرم ، Feb 2, 2009

آقای لطف علی خادم دار القرآن کریم خوانندگان را به کتاب بردگی در اسلام قربان الله حواله دادند. حقیر متقابلاً ایشان را به کتاب "چرا مسلمان نیستم" تآلیف منیف و تصنیف شریف آقای ابن الوراق احاله میدهم که کتاب بسیار مفیدی است و نویسنده آن هم سالها زحمت کشیده است. در آثار آقای شجاع الدین شفا و سایت "زندیق" هم مطالب قابل استفاده ای برای ایشان هست مراجعه بفرمایند.

-- اکبر م. ، Feb 2, 2009

مقاله بسیار روشنگری بود. به نظر من رادیو زمانه کار بسیار خوبی کرد که آن را برای استفاده دوستداران خود باز نشر کرد . البته با این دو همزبان عزیز موافقم که اگر عربیات آن میان پرانتز ترجمه میشد سود آن عام تر بود هر چند من خودم مشکلی با فهم مقاله نداشتم. از کامنت های خوانندگان معلوم شد که مقاله ها و مصاحبه های دیگری هم از استاد مدرسی طباطبائی در سال جاری در سایتها بوده که ما ندیدیم .از بس تعداد سایتها زیادست و وقت آدم کم، و گوگل و یاهو ناقص، انسان از خیلی نوشته های مهم بی اطلاع میماند. کاش رادیو زمانه این سنت خوب را ادامه بدهد و گاه گاه نوشته های متفکران معاصر را که در سایتهای پرت و غیر قابل دسترسی هست بازنشر کند مانند همین مصاحبه های استاد مدرسی که هیچ وقت خالی از مطلب تازه و فکر نو نیست.

-- ن. حسامی ، Feb 3, 2009

مخلص درست نفهمیدم این آقای لطفعلی که در بالا اعتراض کرده که چرا نویسنده از غرب انتقاد نکرده منظورش جیست؟ اولاً در این مقاله صحبت از مقایسه غرب و شرق نیست صحبت از این است که چه عناصری در فرهنگ شرقی هست که فهم آن برای غربیها دشوارست. آیا چیز بدی است که یک نویسنده دانشمند که تجربه خیلی نزدیک با غرب داشته این نوع مسائل را بما بگوید که بعضی اختلافات فرهنگی را متوجه شویم. ثانیاً نویسنده در چند پاراگراف "نیروهای استکباری را که علیه اسلام و مسلمین چنگ صلیبی شروع کرده اند" به شدت محکوم میکند. انتقاد از این بالاتر؟ معلوم میشود خواننده فوق به آن قسمت توجه نکرده است.

-- رضا افتخاری ، Feb 3, 2009

شاعر فرماید
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته بجائی نرسد فریادست
فریاد و نصیحت این بزرگان ذره ای به خرج متولیان آن مملکت نفرین شده که مردم را روز بروز بیشتر بقعر خرافات فرو میبرند نمیرود. اگر نصیحت این خردمندان را میشنیدند که کار ما امروز باینجاها نمیرسید.

-- حسن ص ، Feb 3, 2009

جناب مکرم
در کامنت اول نوشته بودید که منظور از کشتزار شما محلی است که تولید فرزند شود، حال می گویید اصلا اینجا مسئله زمان است نه مکان. در مورد تفاسیر اهل سنت هم حتما به تفاسیر جدید مراجعه کرده اید. همانطور که روحانیت شیعه جدیدا از آیه های قرآن دموکراسی استخراج می کند، روحانیت جدید اهل سنت هم برای نشان دادن برای رفع اتهام از اسلام، تفاسیر منطبق با حقوق بشر انجام می دهند. همانطور که گفتم طباطبایی در صفحه 327 تا 329 جلد 2 تفسیر المیزان فارسی کتابها و منابع اهل سنت را در این باره ذکر کرده است. مراجعه فرمایید. ضمنا باز می گویم که من نمی گویم که شیعه گری بر حق است و سنی گرایی نیست. من هم معتقدم که شیعه در اسلام انحراف ایجاد کرده است اما معتقدم که دین اسلام ( و البته همه دین ها) از اساس دچار مشکل هستند و دستورات ضد اخلاقی و ضد بشری دارد.

-- فرشاد ، Feb 3, 2009

حضرت فرشاد - ارادتمند به این تفاسیر فارسی مراجعه کردم:
ترجمه تفسیر طبری که مؤلف آن در سال 310 فوت شده
تفسیر قرآن پاک معروف به تفسیر کمبریج چاپ بنیاد فرهنگ ایران
تفسیرفارسی عتیق نیشابوری از ابوبکرسورآبادی از قرن پنجم
تفسیر فارسی تاج التراجم از ابوالمظفر اسفرائینی از قرن ششم چاپ دفتر نشر میراث مکتوب
ترحمه تفسیر کبیر فخررازی که مؤلف آن در سال 606 درگذشته ترجمه علی اصغر حلبی
تفسیر کشف الاسرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری از قرن نهم به تصحیح علی اصغر حکمت
در همه این تفاسیر میگویند: «کلمه "أنی" که در این آیه ذکر شده زمانیه است و تفسیر مکانیه نادرست است و بهترین شاهد بر مدعا تعبیر از زن به کشتزار است . کشتزار یعنی محلی که تخم تبدیل به محصول میشود و این ایهام واضحی است که برخورد جنسی زن و مرد فقط به صورت متعارف که مناسب با تولید مثل است جائزست.»
ضمناً به اتفاق نظر فقهاء چهار مذهب اهل سنت تماس جنسی مرد و زن به جز در شکل متمدنانه حرام است. این اتفاق نظر از قرن اول بوده چون مستند آن چند روایت صحیحه از عائشه همسر پیغمبرست که عمل شنیع با زن مساوی با کفر به خداست بنابر این در طول تاریخ هیچ فقیه سنی جرأت نکرده چیزی بر خلاف این بگوید. این گفته عائشه و اتفاق نظر اهل سنت در همه کتابهای فقهی فارسی و عربی آنان از قرن چهارم تا زمان حاضر که در کتابخانه دانشکده حقوق هست و من بنده قریب بیست جلد آن را امروز مراجعه کردم ذکر شده. اگر مایل هستید نام و نشان همه را با شماره جلد و صفحه و سطر همین جا عرض کنم.
اگر تفسیر المیزان چیزی خلاف این میگوید جسارت نمیکنم شاید اشتباهی شده باشد. در زبان عربی اصطلاحی دارند: الانسان محل السهو و النسیان.
سوء تفاهم نشود بنده پدر در پدر شیعه اثنی عشری هستم و هیچ منفعتی در زیبا جلوه دادن یک گروه یا زشت نمایاندن گروه دیگر ندارم. بحث علمی شروع فرمودید بنده هم عرضی که به نظرم رسید تقدیم داشتم.

-- امیر اکرم ، Feb 3, 2009

معلوم می شود روانشناسان درست میگویند که فرهنگ و تمدن مسری است یعنی وقتی عده ای از افراد جامعه متمدنانه رفتار کنند بر بقیه تأثیر میگذارد. حالا وصف کامنت های دوستان در پای این مقاله است. آقای مدرسی چون خودش خیلی مؤدب و متین است روی کامنت گذارها هم اثر فوری گذاشته و موجب شده که اونها هم به سبک او ادب و متانت کامل را رعایت کنند. برخی از این دوستان پای مقالات دیگر که میرسند خیلی تند میشوند و به هم پرخاش میکنند اما اینجا همه چیز شده مثل یک جامعه متمدن کلاس بالا.

-- مظفر ، Feb 3, 2009

بعضی از خوانندگان نکته گیری پرفسور مدرسی را مربوط به خصوص فقه شیعه ب گمان برده اند و از مزایای فقه اهل سنت میگویند. ولی فتوای به وجوب قتل مرتد و حلال بودن زن شوهر دار اسیر شده در فقه اهل سنت هم هست. واضح است که انتقاد ایشان به عقب ماندگی فقه اسلامی به طور اعم از تحولات زمانه است که اختصاصی به هیچ مذهب به خصوص ندارد.

-- احمد مشیری ، Feb 3, 2009

آقای دکتر مدرسی در مقدمه مکتب در فرایند تکامل صفحه 21 حدیثی از پیغمبر نقل کرده که «فقهای امت من بدترین مردمی هستند که زیر این آسمان زندگی میکنند. سر هر فتنه ای اول از آنها شروع میشود و سرانجام به خود آنها برمیگردد». البته بعدش خیلی مؤدبانه آن را به انحراف جامعه تفسیر کرده و گناه را به گردن فرهنگ غلط و فاسد میاندازد. ولی وقتی پیغمبر به این روشنی و روشن بینی وضع فقها را بیان فرگوده باشد دیگر تکلیف معلوم است. چه انتظار از فقهائی با این صفت هست غیراز کشاندن شریعت اسلام به این وضعیتی که می بینیم؟

-- پروین ، Feb 3, 2009

آقای فرشاد که میگوید شیعه در اسلام انحراف ایجاد کرده لطفاً به همان مقاله وبلاگ آقای سراج میردامادی که در کامنت بالا از آقای بی ریا ذکر شده مراجعه فرمایند که می نویسد: جواز آمیزش جنسی با زن شوهرداری که به اسارت و بردگی مسلمان درآید مورد اتفاق نظر همه مسلمین است و از این نظر میان شیعه و سنی فرقی نیست. هر اشکالی که به علماء شیعه در این مسأله بشود عیناً به علماء سنی هم واردست و بالعکس.

-- ص. م. ، Feb 3, 2009

اگر همه ملاهای ما مثل آقای مدرسی فکر میکردند این قدر اسلام و مسلمانان در دنیای امروز تحقیر نمیشدند و کار به جائی نمیرسید که ما و فرزندان ما از اظهار مسلمانانی خود در امریکا شرمسار باشیم یا وقتی اوباما با اسم کامل خود باراک حسین سوگند رئیس جمهوری میخورد همه دنیا این کار اورا شجاعت فوق العاده بدانند! ببینید کار مسلمانی و نفرت جهانی از اسلام بکجا کشیده است.

-- عباس رضوانی ، Feb 3, 2009

من خواننده ثابت رادیو زمانه نیستم ولی به راهنمائی چند نفر از دوستانم برای خواندن این مقاله به این سایت آمدم. به نوبه خود از کار شما در بازنشر این مقاله که مقاله فوق العاده ایست قدردانی میکنم. نویسندگان زیادی از روزآمد نبودن فقه گلایه و شکوه کرده اند ولی این که استادی در مقام و دانش استاد مدرسی طباطبائی به این صراحت و شجاعت ناکارآمدی فقه را در جهان امروز بیان کند و انگشت روی نقاط مشخص بگذارد خیلی مهم است.

-- ب. توکلی ، Feb 3, 2009

آقای عبدالرحمن که از فقه مقدس اهل سنت فرمایش کرده گویا مباحثی را که دو سه ماه پیش در همین ستون بین ایشان و خوانندگان دیگر رادیو زمانه در مسئله ختنه دختران و نظر امامهای اهل سنت در باره آن گذشت فراموش فرموده اند. توصیه میکنم مجدداً به آن بحث مراجعه ای بفرمایند.

-- کامران ، Feb 3, 2009

درخواست حضرت حسامی صد در صد مورد پشتیبانی من هم هست. امیدوارم در آینده نیز مقالات متفکرین برجسته ایرانی را که گاهاً در وبلاگهای ناشناس میآید و از دسترس اهل مطالعه دور میماند در ستون اندیشه زمانه منعکس کنید به خصوص از آثار استادانی مانند پرفسور مدرسی که کم گو و گزیده گو هستند و سخنشان سندست.

-- سودابه عزتی ، Feb 3, 2009

ص.م عزیز
اتفاقاً من هم همین نظر شما را دارم. اگر کامنت های قبلی من را بخوانید در جواب جناب عبدالرحمن و مکرمی من هم همین نظر شما را نوشتم. من معتقدم که این دین اساسش ایراد دارد. فرقی بین شیعه و سنی نیست. آنچه من درباره انحراف شیعه نوشتم صرفاً به این دلیل بود که بگویم به خاطر دفاع از تشیع این حرف را نمی زنم.

-- فرشاد ، Feb 4, 2009

از زمانه و آقای مدرسی می خواهم چند لینک از آثار و مصاحبه هایشان که در جای جای مقاله آمده اینجا بگذارند چون با جستجو در گوگل هیچ چیز به درد بخوری از ایشان نمی شود یافت. مثلاً هرچه محب moheb, و mohebb دات کام را سرچ کردم چیزی نیافتم.

-- س ، Feb 4, 2009

واقعاً برای «امت اسلام» متأسف ام که پژوهشگر مسلمان گرانمایه‌ای همچون آقای مدرسی، هنوز باید از ترس آن «امت»، «تقیه» پیشه کند.
و اما، در این میان، در مقایسه با «تقیه پیشگی» جناب مدرسی، دلاوری اکبر گنجی مثال‌زدنی، درخشان و ستودنی است.

-- ابر. ، Feb 7, 2009

براستی که از استحکام و متانت سخن، چیرگی و تسلط بر موضوع و شفقت و دلسوزی جناب مدرسی حیرت کردم.
این مثالی ایت که چه اساتیدی در گوشه و کنار هستند که براستی هم زبان و علم فقها را می دانند و هم مقتضیات روزگار جدید را و می توانند که موج نحول و تغییر را در فقه اسلامی سرعت دهند.

-- مجيد ، Feb 7, 2009

جناب کامران
مطالب ختنه دختران را مرقوم بفرمایید. کدام امام و بر اساس کدام حدیث این مطلب را گفته است؟؟ امام و عالم باید مطلب خودش را بر اساس قران و حدیث بگوید. اگر مطلب شما با قران و حدیث ثابت بشود سخن شما درست است وگرنه سخن امام و عالم بی ارزش است.

-- مسلم ، Feb 8, 2009

جناب مسلم
چون احتمالاً کامران دیگر گذارش به این صفحه نمیافتدکه درخواست شما را ببیند ولی بنده در جریان هستم که رادیو زمانه در ماه شهریور گزارشی داشت با تیتر ختنه دختران در قرن بیست و یک.

مخصوصاً کامنتهای فاروق و عارف را در پایین مقاله ملاحظه کنید که کلی حدیث و اخبار که مورد نظر شما هست از مهمترین کتابهای اهل تسنن با چاپ و جلد و صفحه و سطر نقل کرده بود. حتماً مطالعه بفرمائید.

-- علی رضا ، Feb 8, 2009

جناب علیرضا:

بنده نتوانستم مطلب را پیدا بکنم. واقعا دوست دارم در این مورد بدانم.

-- مسلم ، Feb 8, 2009

در پاسخ ابر
در این که دلاوری اکبر گنجی مثال‌زدنی، درخشان و ستودنی است حرفی نیست ولی من مطمئن نیستم آقای مدرسی "تقیه" می کند. ممکن است در مطالبی با سنتی ها اختلاف نظر داشته باشد ولی از نوشته اش بوی اعتقاد و دلبستگی شدید به اسلام و تشیع میآید. من با این که رشته ام روانشناسی نیست ولی در دوره لیسانس چند واحد روانشناسی گرفتم و تعدادی تکست روانشناسی هم خوانده ام . به نظرم میرسد که وقتی پاراگرافهای آخر را می نوشته بشدت متأثر بوده است.

-- مهناز م. ، Feb 9, 2009

قسمتی از مقالات و مصاحبه های پرفسور مدرسی را روی وبلاگ
دیده ام ولی نمیدانم هک شده یا مشکل فنی دیگری پیدا کرده که از پنجشنبه باز نمیشود.

-- آرام ، Feb 9, 2009

مسلم عزیز
در صفحه اول سایت رادیو زمانه روی "برنامه سازان" کلیک کنید. لیست اسمها باز می شود.
روی اسم "رضا جمالی" که نفر 8 است کلیک کنید. صفحه او بازمی شود.
روی مقاله "ختنه دختران در قرن 21" که مقاله شماره 14 است کلیک کنید. مقاله می آید.
کامنت ها را در آخر مقاله بخوانید مطالب مورد نظر جناب عالی آنجا پیدا می شود.

-- بدون نام ، Feb 9, 2009

لطفا اگه کسی آدرس سایت دقیق محب دات کام رو می دونه یا لینک سخنرانی استاد مدرسی را در لندن داره معرفی کنه.

-- علی زمانی ، Feb 18, 2009

مونتریال نه لندن که فرزانه به اشتباه نوشته بود. سخنرانی را امروز رادیو زمانه نقل کرده.

-- حسن ک. ، Feb 19, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)