خانه > انديشه زمانه > خطاهای روزمره > عواقبش خوب نیست | |||
عواقبش خوب نیستمریم اقدمیاحتمالاً این خبر را شنیدهاید که وزارت بهداشت با نصب دستگاههای فروش سرنگ و کاندوم مخالفت کرده است. دلیل مخالفت هم این بوده که «عرضه اینگونه لوازم در محیطهای غیرآموزشی، باعث ریخته شدن قبح رفتارهای پرخطر خواهد شد.» مثال دیگری را هم از بین کامنتهای سایت زمانه انتخاب کردم تا روشن شود ساختار مغلطهآمیز این گونه استدلالها چیست: «با چاپ این جور مطالب سطحی، اعتمادی كه مخاطب به رسانه شما كرده، رفتهرفته ازش سلب میشه.»
در نگاه اول به نظر نمیرسد چنین استدلالهایی ایرادی داشته باشند. اصلاً میتوان گفت استدلالهای منطقی چنین ساختاری دارند. یعنی از یک یا چند مقدمه و یک نتیجه تشکیل شدهاند. اما نکتهی مهم این است که به طور منطقی نمیتوان با توجه به نتایج و پیامدهای یک باور و گزاره، درستی یا نادرستی آن را تعیین کرد. مثلاً اینکه مخاطب یک رسانه از دست خواهد رفت، هیچ ربطی به ارزش صدق ادعاهایش ندارد. یعنی نمیتوان استدلال کرد چون ممکن است ادعا و نظریه کسی برای مثال منجر به هرج و مرج شود، پس آن ادعا نادرست است. در واقع باید به روش دیگری اشتباه یک ادعا را اثبات کرد. این اشتباه مغالطه «استدلال بر اساس نتیجه» (Appeal to Consequence) نام دارد . همانطور که از نام آن و مثالهایی که زدهام مشخص است، این استدلال با مهم جلوه دادن نتیجه احتمالی یک عمل یا یک گزاره، به دنبال اثبات ادعای دلخواه خودش است. در این مغالطه با این استدلال که مقدمه به عواقب بد و ناخواستهای منجر میشود، آن را نفی میکنیم و حکم به نادرستیاش میدهیم. این مقدمهها معمولا ًیک باور یا عقیده هستند. مثل اینکه: «دین باید اشتباه باشد: اگر درست بود، هیچ کس آزادی اختیار نداشت.» البته این اشتباه استدلالی به شکل مثبت هم میتواند ارائه شود. یعنی پیامدهای خوب و دوستداشتنی یک مقدمه را دلیلی بر قابل قبول بودن یا درستی آن جمله بدانیم. مثل اینکه «آزادی اراده باید وجود داشته باشد: اگر وجود نداشت، همهی ما ماشین بودیم.» نکته مهم این است که یک گزاره به طور همزمان میتواند نتایج مثبت یا منفی زیادی داشته باشد. برای همین نمیتوان با گفتن یکی از آنها ادعایی را درست یا غلط جلوه داد. در واقع وقتی با ادعایی مخالفیم، نتایج بد آن را بیان کنیم و وقتی با ادعایی موافقیم، روی نتایج خوبش تأکید کنیم. پس باید گفت با این اشتباه استدلالی به دنبال حقیقت و درستی واقعی یه باور یا عقیده نیستیم. در این مورد اثبات ادعایی که داریم یا رد ادعای طرف مقابل تنها هدف ماست. این مغالطه نوعی از مغالطه «ادعای نامربوط» است که در قسمت قبل آن را معرفی کردم. به این ترتیب در «استدلال بر اساس نتیجه» درستی و نادرستی ادعا ربطی به دلیلی که برای آن ارائه میکنیم، ندارد و برای همین یک ادعای نامربوط به شمار میرود. اما باید قبول کنیم نتیجه باور، چه خوب باشد و چه بد، تأثیری روی صدق و کذب ادعای ما نخواهد داشت و تنها محتوای همان ادعا، ارزش صدق آن را معین میکند. بهترین راه حل برخورد با چنین شبهاستدلالهایی این است که به جای قضاوت اخلاقی روی نتیجه باور، قضاوت منطقی روی درستی یا نادرستی خود باور داشته باشیم. نکته آخر این است که در منطق چنین استدلالهایی مغالطه هستند؛ اما در اخلاق این استدلال را ارائه میکنند؛ بدون اینکه مغالطه باشد. در واقع این استدلالها سنگ بنای بسیاری از نظریههای اخلاقی مثل پیامدگرایی هستند که معیارهای اخلاقی خاص خود را دارند. این نظامهای اخلاقی بر اساس عواقب خوب و بد اعمال و باورها و اعتقادات افراد شکل گرفتهاند و در خیلی از موارد کارآمد هستند. در واقع اگر پیامدها و نتایج یک باور یا گزاره جنبه عملی داشته باشند، به جای مسأله صدق یا کذب یک باور تصمیمی که باید گرفته شود، اهمیت پیدا میکند. اما همچنان بحثهای فراوانی در وجود پایههای منطقی این نظامهای اخلاقی وجود دارد. بخشهای پیشین: بخش نخست: چگونه اشتباه میکنیم بخش دوم: قاضی یکطرفه بخش سوم: من سیاهم؛ تو سفید بخش چهارم: این که مغالطه است بخش پنجم: تعمیم «فتنه»ساز بخش ششم: خلافش ثابت نشده بخش هفتم: ثابت کن این طور نیست بخش هشتم: استثنا، قاعده نیست بخش نهم: من فرق میکنم بخش دهم: گیرم پدر تو بود فاضل |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|