تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت و گو با مسیح علی‌نژاد، روزنامه‏نگار

بازگویی تجربه‌ شخصی و کمک به قربانیان تجاوز

نیک‌آهنگ کوثر
nikahang@radiozamaneh.com

مسأله‏ی بدرفتاری با زندانیان در ایران، خبر تازه‏ای نیست. اما انتشار نامه‏ی سرگشاده‏ی مهدی کروبی به هاشمی رفسنجانی و درخواست برای بررسی ادعای تجاوز جنسی به زندانیان، در دو ماه اخیر، باعث توجه مجدد رسانه‏های جهانی به نقض حقوق زندانیان در ایران شده است.

به دلیل مشکلات اجتماعی و محذوریت‏های اخلاقی، نمی‏توان به آماری واقعی از کسانی که مورد تعرض جنسی زندانبانان قرار گرفته‏اند، دست یافت. با این حال، بیان داوطلبانه‏ی این مسأله از سوی تعدادی از زندانیان سیاسی دهه‏ی شصت و هم‏چنین یکی از فعالان حقوق بشر کردستان، ممکن است این جرأت را به قربانیان تجاوز بدهد که از درون لاک خود بیرون بیایند و حق خود را مطالبه کنند.

Download it Here!

روز سه‏شنبه مسیح علی‏نژاد، روزنامه‏نگار ایرانی که دو ماه است از ایران خارج شده، در واکنش به اقدام کروبی، مطلبی نگاشت و خاطره‏ای که فقط اندک شماری می‏دانستند.

علی‏نژاد، به خاطر مطلبی که در روزنامه‏ی همبستگی نوشته بود، با شکایت ستاد کل نیروهای مسلح روبه‌رو شد و بارها برای ادای توضیح به شعبه‏ی ۱۴۱۰دادگاه کارمندان دولت رفت.

علی‏نژاد نوشته است که قاضی جلوی وکیل و معاون روزنامه‏ی همبستگی به او گفته بود که اگر رسماً در روزنامه‏، عذرخواهی‏اش را ننویسد و منتشر نکند، روزنامه‏ی همبستگی باید روز بعدش، گزارش خبرنگار زنی را تیتر یک خود کند که در یک هفته با سه مرد زنا می‏کند. آن خبرنگار مورد نظر، خود مسیح علی‏نژاد بود.

علی‏نژاد که آن زمان خبرنگار مجلس روزنامه‏ی همبستگی بود، نزد کروبی، رییس مجلس وقت رفت و از برخورد مقام قضایی شکایت کرد.

با مسیح علی‏نژاد در باره‏ی تجربه‏ی شخصی خودش و آن‏چه روزنامه‏نگاران می‏توانند برای قربانیان تجاوز در زندان، انجام بدهند، گفت‏ و گو کرده‏ام.


مقاله‏ای نوشته بودم، تحت عنوان «لباس شخصی‏ها در خدمت پالایش نظام». بعد از آن مقاله، به دادگاه احضار شدم. آقای قاضی معروفی که شما هم می‏شناسید، هر روز مرا می‏خواست که تفهیم اتهام کند. بر خلاف این که قاضی مکلف بود در مورد همان مقاله‏ای که به خاطرش احضار شده‏ام سوال کند، به خاطر ریز و درشت زندگی شخصی‏ام، در اتاق قاضی مورد بازجویی قرار می‏گرفتم.

هم‏زمان، وکیلی که انجمن صنفی برای من گرفته بود، به اضافه‏ی معاون آقای اصغرزاده هم کنار من نشسته بودند. وقتی من عصبانی می‏شدم و داد می‏زدم، وکیل یاد‏آوری می‏کرد که عصبانیت شما در برابر قاضی، ممکن است جرم جدیدی برایتان باشد. حتا دوستان صمیمی من نمی‏دانستند که من از همسرم جدا شده‏ام و دارم تنها زندگی می‏کنم. اما قاضی آن‏جا جلوی وکیل این را به زبان می‏آورد و همان چیزهایی را که در یادداشتم نوشتم، به من گفت.

چه شد که برای شکایت نزد آقای کروبی رفتید؟

آن موقع، خبرنگار مجلسی بودم که هر روز می‏دیدم دفتر آقای کروبی پر از خانواده‏های زندانی است. آن موقع در نقد آقای کروبی، نوشته بودم: ما شیخی می‏خواهیم که قانون‏مند رفتار کند، نه لابی‏گری کند. اما وقتی پای خودم توی تله افتاد، تازه فهمیدم که در چنین سیستمی، از قضا، ما نیازمند کسی هستیم که لابی‏گری کند تا ما و خانواده‏هایمان را نجات بدهد.

برای همین، خودم را هم دور زدم، نقدم را دور زدم و رفتم نشستم پیش آقای کروبی زار زار گریه کردم که من به دلیل مقاله‏ای که نوشته‏ام، احضار می‏شوم، اما به خاطر همه‏ی کارهایی که نکرده‏ام، بازجویی می‏شوم. وقتی آقای کروبی می‏شنید که من این کلمات را به نقل از آن قاضی می‏گویم، به شدت عصبانی شد و به من وعده داد که برای پی‏گیری آن کارهایی بکند.

اما من بودم که پشت شیخ را خالی کرده بودم. می‏گفتم که اگر شما بخواهید در جلسه‏ای این مسأله را پی‏گیری کنید، من هرگز نمی‏آیم بگویم که از من چنین سوال‏هایی شده است. شما بروید از معاون آقای اصغرزاده بپرسید، از وکیل من بپرسید، من جرأت گفتن این چیزها را ندارم.

سال‏ها راجع به این مسأله سکوت شده و همه خودسانسوری می‏کردند. اما با رو شدن نامه‏ی آقای کروبی، به نظر می‏آید که راحت‏تر بشود در این مورد صحبت کرد. به خصوص برای کسانی که خارج از کشور هستند. اما آیا فکر می‏کنید، خبرنگاران داخل این امکان را داشته باشند که این مسأله را بیشتر پی‏گیری کنند و وضعیت کسانی را که ممکن است در طول سال‏های اخیر، به آن‏ها تعرضی شده، جویا شوند؟

اگر بخواهیم منصفانه صحبت کنیم، حداقل در این دوره، خبرنگارانی که در مجلس فعال هستند، خبرنگارانی که در حوزه‏ی سیاسی در ایران فعال‏اند، به اضافه‏ی مردمی که در کوچه و خیابان‏ها دارند نقش خبرنگارها را بازی می‏کنند، اولین دوره‏ای است که خودسانسوری را شکسته‏اند.

اولین دوره‏ای است که خیلی قدرت‏مندتر از زمانی که من در مجلس بودم، دارند کار می‏کنند. با این که هر روز از طرف وزارت اطلاعات و یا نهادهای موازی تهدید می‏شوند، ولی بازهم دارند بی‏سانسور کار می‏کنند و اطلاع‏رسانی می‏کنند. بنابراین، خیلی امیدوارم و چشمم روشن است که حداقل در این دوره، مثل دوره‏ای نباشد که من می‏ترسیدم و خودم را برای کار خودم، سانسور می‏کردم.

در طول سال‏های اخیر و به خصوص دو ماه گذشته، خیلی‏ از خبرنگاران حرفه‏ای مثل شما از ایران خارج شده‏اند. به نظر شما، نشریات و رسانه‏های فارسی زبان چه کاری برای کمک به بر و بچه‏های رسانه‏ای داخل کشور، انجام بدهند؟

حدود دو ماه است که از ایران آمده‏ام. بنابراین، می‏توانم به عنوان کسی که در ایران بودم و می‏دیدم که بچه‏های بیرون چکار می‏کنند، فقط یک مثال برایتان بزنم؛ احضار و بازجویی، وظیفه‏ی وزارت اطلاعات است.

منتها وقتی من از طرف اداره‏ی گذرنامه‏ی نهاد ریاست جمهوری احضار می‏شوم‌، همه‏ی سوال‏هایی که آن‏جا پرسیده می‏شود، سوال‏هایی است که فقط وزارت اطلاعات ممکن است بتواند از آدم بپرسد. اولین سوالی که از آدم می‏پرسند، این است که: شما پاسپورت‏تان را گرفتید، چرا صدای آمریکا خبر را منعکس کرد؟ چرا رادیو زمانه و چرا رسانه‏های خارجی فهمیدند؟

زمانی که من همیشه فکر می‏کردم، حمایت رسانه‏های خارجی به ضرر ما است و اعلام برائت می‏کردم که به من ربطی ندارد. اما آن‏جا با چشم خودم می‏دیدم که وقتی صدای آمریکا، خبر احضار و توقیف پاسپورت مرا کار کرد، خیلی به من کمک کرد.

این دغدغه‏ای که الان بچه‏های داخل دارند که به رسانه‏های خارجی وصل نشوند، دغدغه‏ی قابل درکی است. کما این که من هم هربار تکذیب می‏کردم و گاهی وقت‏ها در وبلاگم حتا به دوستانم در صدای آمریکا، بی‏بی‏سی و رادیو زمانه طعنه‏هایی می‏زدم که حساب خودم را از شماها جدا کنم. ولی می‏دیدم فشارهایی که شماها از بیرون می‏آوردید، چقدر در داخل، به ما کمک می‏کرد.

برای همین، فکر می‏کنم که اگر همه‏ی ما صبوری کنیم و به ادبیات مشترکی برسیم، با همین ادبیات متعادل و مشترک، می‏توانیم خیلی کارها بکنیم.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
«تجاوز به بازداشتی‌ها قطعی است»

نظرهای خوانندگان

I think it is very important to ensure victims that we look at them as a guilty. They are totally fine. and always we support them.
I heard alot of time that a victim of rape faces to this question:
what u have done that happened to u"?"

-- ma ، Aug 13, 2009

جناب نیک آهنگ این متجاوزین فرمانهای همان مرجع تقلیدی را اجرا می کنند که شما به دلیل احترام از کشیدن کاریکاتورش خود داری می کنید. چون عقیده دارید که (به هر حال مرجع تقلید است) - خیلی عالیه. دیگه روشنفکری این مدلی ندیده بودیم که دیدیم!!!!گفتند که انسانهادر عقیده و مرام خود آزادند- ولی نه در جایی که دیگران را بکشند و بزنند و مورد تجاوز قرار دهند. تفکر لیبرال دموکرات شما خیلی جالبه ولی باید تجدید نظر کنید!

-- N ، Aug 13, 2009

Iyshan ke ghorbany nabodeh. Pls change the title.

-- kamran ، Aug 14, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)