خانه > حقوق انسانی ما > حقوق بشر در ایران > تابستان کریستالی | |||
تابستان کریستالیجهان ولیانپورترجمه فارسی متن هلندی سخنرانی آقای جهان ولیانپور در مراسم «بیست سال پس از کشتار دست جمعی زندانیان وجدان در ایران» است که به همت سازمان عفو بینالملل و فعالین حقوق بشری ایرانی در ۳۰ آگوست ۲۰۰۸ در آمستردام برگزار شد. تابستان کریستالی [1] من از طرف رادیو زمانه صحبت میکنم اما ژورنالیست نیستم، فقط یک خوانندهام. وقتی در کشوری دمکراسی وجود ندارد، طبیعی است که به تبع آن رسانههای مستقل و حق آزادی بیان نیز وجود ندارد. در موقعیتی که رسانه های آزاد اجازه فعالیت ندارند، تنها چشماندازی که از وقایع وجود دارد همان است که روزنامههای حکومتی ارائه میدهند. در زبان سیاسی روزمره مسوولین جمهوری اسلامی، واژهها و اصطلاحاتی هستند که معنای ویژهای دارند. این مفاهیم به میزان وسیعی در رسانههای حکومتی نیز استفاده میشوند. برای درک زبان این رسانهها، دانستن این که این واژهها و اصطلاحات دقیقاً به چه مفاهیمی اتلاق میشوند، اهمیت کلیدی دارد. در زیر چند مثال میآورم: فحشاء، به معنای تنفروشی است. اما رسانهها و مسوولین حکومتی آن را به جای باز بودن و شفافیت استفاده میکنند. در نگاه سلطانهای سرزمین اسلامی، افراد یا رسانههایی که باز و شفاف میگویند و مینویسند، مرتکب فحشا شدهاند. گروهک، به معنای گروه کوچک است. اما رسانهها و مسوولین حکومتی، این واژه را برای نامیدن تحقیرآمیز احزاب و سازمانهای مخالف استفاده میکنند. منافق، به فردی گفته می شود که با دروغ بین دوستان، اعضای فامیل یا مردم یک کشور جدایی میاندازد. اما مسوولین و رسانههای حکومتی آن را برای نامیدن افرادی استفاده میکنند که از قرائت حکومتی از دین اسلام برگشتهاند. استکبار جهانی، به معنای قدرتهای زورگوی جهانی است، اما اگر سخن کوتاه کنم، منظورشان از این مفهوم، آمریکا و اروپا است. وقتی که این مفاهیم زبان حکومت و رسانههای وابسته به آن را تشکیل میدهند، درک این مطلب که چرا تا به حال از قتل عام بیرحمانه سال ۶۷ حرفی زده نشده، یا اگر هم زده شده با مفاهیمی از همین قبیل بوده، چندان مشکل نیست. در حقیقت نبود روزنامههای مستقل و آزاد در ایران راهی را هموار کرد که منجر به آفریدن تابستان کریستالی هولوکاست ایران شد. هدف من از این مقایسه یکی نشان دادن موقعیت حقوقی شهروندان عادی یهودی در آلمان نازی با فعالین سیاسی مخالف در جمهوری اسلامی نیست، بلکه تأکید من بر منزوی کردن شدید زندانیان و محروم ساختن آنها از حمایت روانی و حقوقی خانواده و وکیل در بیرون از زندان است. اینکه شهروند در جمهوری اسلامی حق زندگی ندارد، چیز تازهای نیست. اما محروم کردن قربانیان از حق قبر انفرادی و جلوگیری از بازدید خانوادهها از قبرستان دستهجمعی فرزندانشان به خوبی با اعمال نازیها قابل مقایسه است. ما هنوز دقیقاً نمی دانیم در سال ۶۷ چه چیزی در زندانهای ایران اتفاق افتاده است. اما روشن است که جمهوری اسلامی پس از شکستش در جنگ هشت ساله با عراق، که هزاران بار مدعی پیروزی در آن شده بود، میخواست از شرمنده شدن خود در چشم مردم ایران جلوگیری کند. به همین دلیل در پی یافتن مقصری بود تا علت شکست را به دوش دیگران بیندازد. کارکرد دیگر این قتلعام این بود که حکومت میبایست ضعف ناشی از شکست در جنگ را بپوشاند تا از افزایش شجاعت مردم در انتقاد از خود جلوگیری کند. پیام حکومت این بود: شکست در جنگ با بیگانه، ماشین سرکوب داخلی را از کار نینداخته است. این بهانهای شد تا در میان دیوارهای بلند زندان، برای ایجاد نهایت احساس انزوا و خاموشی در زندانیان، به محاکمات ناعادلانهای دست بزند که پایه و اساس آن ها را سه سوال زیر تشکیل می داد: آیا مسلمانی؟ آیا به حکومت جمهوری اسلامی معتقدی؟ و آیا رهبری آقای خمینی را قبول داری؟ طرح این سوالات نهایت استفاده از خشونت ابزاری جهت انکار حق محاکمه عادلانه و سرکوب آزادی بیان بود. در این محاکمات سه دقیقهای، حکومت فقط منافع خود را در نظر گرفت و هیچگونه حق و حقوقی برای زندانیان قایل نشد. خانم ها و آقایان، منکران هولوکاست ایران مانند کیهان شریعتمداری و دکتر حسن عباسی تلاش میکنند تا با سرهم کردن تجدیدنظرطلبانه رویدادها، حافظه تاریخی مردم ایران را پاک و با گردآوری داستانهای جدید، واقعیت تاریخی قتل عام سال ۶۷ را انکار کنند. اما وظیفه ماست که این درد را همواره بازگو کنیم تا بار دیگر اتفاق نیفتد. ما باید شرایطی را فراوان کنیم تا کودک من، کودک شما و همه کودکان ایران تجربه کنند که انسانها عقاید و فرهنگهای مختلف دارند و میتوانند در کمال احترام و ملاطفت و مدارا درباره آن ها صحبت کنند. دگراندیش بودن، گناه نیست. این سیاستی است که ما در رادیو زمانه دنبال میکنیم. من از شما خواهش میکنم تا در همکاری با همدیگر از شورای شهر آمستردام، شهری که در آن صدوهشتاد فرهنگ مختلف با هم در مسالمت زندگی میکنند، تقاضا کنیم تا بنای یادبودی برای گرامیداشت خاطره قربانیان تابستان کریستالی ایران بنا کند. پانوشت: 1. این عنوان برگرفته شده از حادثه شب کریستالی در آلمان زمان نازی ها است. در شب ۹ نوامبر ۱۹۳۸ در سرتاسر آلمان به یهودی ها حمله کردند. حدود ۲۶۷ کنیسه به آتش کشیده شدند. ۷۵۰۰ مغازه غارت شدند و ۹۱ یهودی به قتل رسیدند. شب کریستالی به اجناس شیشهای اشاره دارد که طی حملات در طول این شب، درهم شکسته شدند. 2. این جمله از نویسنده ایتالیایی پریمو له وی، از زندانیان آشویتس است که الهامگر بنای یادبود قربانیان هولوکاست در برلین است. در همین زمینه: • اولین بزرگداشت عفو بینالملل درباره اعدامهای ۶۷ • گزارش از دو مراسم یادبود تابستان ۶۷ در شهر کلن - آلمان • یادبود بیستمین سالگرد اعدامهای سال ۶۷ در هلند |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- مهدی ، Sep 2, 2008باز کردن اصطلاحات جالب بود و می توان این را گسترش داد و حتی یک "لغت نامه" اصطلاحات رایج در حکومت جمهوری اسلامی ایران فراهم کرد.
مهدی، تهران
متن سخنرانی بسیار جالبی ( منظور اوج درد را منتقل می کند) ای کاش تقاضای بنا یاد بود این کشتار بطور بسیار جدی از شورای شهر آمستردام پی گیری شود چون پس از بنا شدن واقعی و عینی یادبود چنین جنایایتی همه مردم ایرانی و غیر ایرانی هر لحظه با دیدن آن توجه بیشتری نشان خواهند داد و حکومت حاضر رسواتر خواهد شد
-- مهین ، Sep 2, 2008آقای جامی قسم حضرت عباس را قبول کنم یا دم خروس را .آخر چرا نوشته مرا در این مورد جذف کردید؟ مگر بنده به کسی توهین کردم ؟ آیا یادآوری وقایع و عملکردهای گذشته دیگران نباید صورت بگیرد؟
-- آشنا ، Sep 4, 2008این کار شما که از سانسورچی ها هم بر می آید . پس فرق شما در کجاست ؟
. . . . . . . . . .
زمانه ـ بخش نظرخواهی برای انتشار آنچه که شما یادآوری عملکرد گذشته ی دیگران می خوانید نیست. شما هم اگر بودید آن کامنت بی نام و آدرس را منتشر نمی کردید.
. . .